arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ ای یا خوش الحان من بازی نکن با جان من لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ نمیروم ز دیار تو به کشور دیگر برون کنی و از این در درآیم از در دیگر لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ رهزن دهر نخفته است مشو ايمن از او اگر امروز نبرداست كه فردا ببرد لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ داد درویشی از سر تمهید سر قلیان خویش را به مرید شرمنده که نمیتونم تشکر کنم. 3 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ دلم ز حلقه زلفش به جان خريد آشوب چه سود ديده ندانم كه اين تجارت كرد خواهش ميكنم 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ دل و جانیکه در بردم من از ترکان قفقازی به شوخی میبرند از من سیه چشمان شیرازی 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ یارب روا مدار گدا معتبر شود گر معتبر شود زخدا بی خبرشود 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ دگر سر زیر پر دارم ولی روزی در این گلشن به مرغان یاد میدادم طریق نغمه خوانی را 2 لینک به دیدگاه
mohsen-gh 405 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ آن شب که دلم را به تو بخشیدم و رفتم چون شمع شب از جور تو لرزیدم و رفتم 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ من شاهباز عرشم و مسکین تذرو خاک بختش بلند نیست که باشد شکار من 2 لینک به دیدگاه
mohsen-gh 405 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ نبودی تا ببینی اشک هایم چه آسان ریخت بر گونه هایم نبودی تا بگویی قصه ای را مگر بگشایی از دل غصه ای را نبودی تا که این دل گیرد آرام که تا شاید شود ایام بر کام 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم 1 لینک به دیدگاه
LAND LESS 99 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر زخم که زد راه به جایی دارد 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ شبی یاد دارم که چشمم نخفت . شنیدم که پروانه با شمع گفت که من عاشقم گر بسوزم رواست تو را گریه و سوز باری چراست؟ 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ تا سر زلف تو در دست نسیم افتاده است دل سودا زده از غصه دو نیم افتادست 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ تنی نا ساز از شوق وصل کویت دهم سر بر سر پیمانت ای دوست 3 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ تو غره بدان مشو که مَی نخوری صد لقمه خوری که مَی غلام است آن را 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ اگر با دیگرانش بود میلی چرا پس ظرف من بشکست لیلی 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ یکی درد و یکی درمون پسندد یکی وصل و یکی هجرون پسندد مو از درمون و درد و وصل و هجرون پسندم آنچه را جانون پسندد 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده