آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۸۹ الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۸۹ مطلع مهر شود کلبه تاريکم اگر از جمال تو بر او عکس فتد در شب تار 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۸۹ رحمی نکند چشم خوش تو بر نوحه و این چشم تر من 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۸۹ نکته ای دلکش بگویم خال آن مهرو ببین عقل و جان را بسته ٔزنجیر آن گیسو ببین 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۸۹ نشنود نغمه پری را آدمی کو بود ز اسرار اعجمی مولانا 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۸۹ یک شغالی رفت اندر خم رنگ اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ پس بر آمد پوستین رنگین شده کاین منم طاووس علیین شده ....... مولانا 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ هزار شكر كه ديدم به كام خويشت باز ز روي صدق و صفا گشته با دلم دمساز 1 لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ زان پیش که من درآیم از پای در خانه ی خویش گرم کن جای تا چون اجلم رسد بمیرم دانم که کسی ست جای گیرم 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ مست مستم ساقيا دستم بگير تا نيفتادم زپا دستم بگير 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ رنج معقولت شود محسوس و فاش تا نگيري اين اشارت را به لاش 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ شرم از آن چشم سيه بادش و مژگان دراز هر كه دل بردن او ديد و در انكار من است 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ تو را نادیدن ما غم نباشد, که در خیلت به از ما کم نباشد. من از دست تو در عالم نهم روی, ولیکن چون تو در عالم نباشد. 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ در معاصي قبض هادلگير شد قبض ها بعد از اجل زنجير شد 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ دست از طلب ندارم تا كام من برآيد يا تن رسد به جانان يا جان زتن برآيد 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ دلی دارم در آتش خانه کرده. میان شعله ها کاشانه کرده. دلی دارم که از شوق وصالت. وجودم را زغم ویرانه کرده 1 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم و تو در دلم نشستی 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ یاد دارم در شبی تاریک و سرد میگذشت از کوچه ما دوره گرد داد میزد کهنه قالی میخرم دست دوم جنس عالی میخرم کاسه و ظرف سفالی میخرم گرنداری کوزه خالی میخرم اشک در چشمان بابا حلقه زد عاقبت آهی کشیدبغضش شکست اول ماهست و نان درسفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟؟ بوی نان تازه هوشش برده بود اتفاقا مادرم هم روزه بود خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت آقا سفره خالی میخری لینک به دیدگاه
BluE GiRl 80 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ یار مردان خدا باش که در کشتی نوح هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ از من اكنون طمع صبر و دل و هوش مدار كان تحمل كه تو ديدي همه بر باد آمد 2 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۸۹ دانی که چرا راز دلم با تو نگویم طوطی صفتی طلقت اسرار نداری 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده