hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 29 تیر، 2010 لبت شکر به مستان داد چشمت می به می خواران منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم 3
armstrong 2214 ارسال شده در 29 تیر، 2010 مرا رازیست اندر دل،به خون دیده پرورده ولیکن با که گویم راز،چون محرم نمی بینم 2
marjan17 4150 ارسال شده در 29 تیر، 2010 منزل آسایش من محو در خود گشتن است گردبادی میتواند راهبر باشد مرا 4
hosein_t 50 ارسال شده در 29 تیر، 2010 ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که باز آیی 4
marjan17 4150 ارسال شده در 29 تیر، 2010 يك عمر دور و تنها، تنها بجرم اين که او سرسپرده مي خواست ‚ من دل سپرده بودم 4
hosein_t 50 ارسال شده در 29 تیر، 2010 مرا دردیست اند در اگر گویم زبان سوزد وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد 4
hosein_t 50 ارسال شده در 29 تیر، 2010 تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید 4
marjan17 4150 ارسال شده در 29 تیر، 2010 در هوس خیال او همچو خیال گشتهام وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم 2
MH.Sayyadi 14584 ارسال شده در 29 تیر، 2010 مشنو سخن خصم که بنشین و مرو بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا 3
marjan17 4150 ارسال شده در 29 تیر، 2010 اگر زهر است اگر شکر چه شیرین است بی خویشی کله جویی نیابی سر چه شیرین است بی خویشی 2
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 29 تیر، 2010 تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آیددلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید خیلی با این شعر حال کردم فکر کنم برای اخوان ثالث باشه درسته ؟ یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم در میان لاله و گل آشیانی داشتیم 2
marjan17 4150 ارسال شده در 29 تیر، 2010 درسته شعر اخوان ثالثه مدتی شد که در آزارم و میدانی تو به کمند تو گرفتارم و میدانی تو 2
marjan17 4150 ارسال شده در 29 تیر، 2010 درد من کشته ی شمشیر بلا میداند سوز من سوخته ی داغ جفا میداند 3
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 29 تیر، 2010 دیشب گله ی زلفش با باد همی گفتم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی 4
armstrong 2214 ارسال شده در 29 تیر، 2010 یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوست داران را چه شد 4
marjan17 4150 ارسال شده در 29 تیر، 2010 تا نظر میکنی از پیش نظر خواهم رفت گر نرفتم ز درت شام، سحر خواهم رفت 3
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 29 تیر، 2010 ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود 3
ارسال های توصیه شده