MH.Sayyadi 14584 ارسال شده در 19 تیر، 2010 تقدیر، که بر کشتنت آزرم نداشت بر حسن و جوانیت دل نرم نداشت اندر عجبم زجان ستان کز چو تویی جان بستد و از جمال تو شرم نداشت 2
!ala مهمان ارسال شده در 19 تیر، 2010 تو را با غیر میبینم صدایم در نمی آید دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
MH.Sayyadi 14584 ارسال شده در 19 تیر، 2010 تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد زندگی در سنگ خارا چون شرارم بگذرد چند اوقات گرامی همچو طفل نوسواد در ورق گردانی لیل و نهارم بگذرد؟.... 3
armstrong 2214 ارسال شده در 19 تیر، 2010 دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند 4
parikoochooloo 10748 ارسال شده در 19 تیر، 2010 دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند! 3
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 19 تیر، 2010 درکوی نیک نامی مارا گذر ندادند گر تو نمی پسندی تغییر ده قضارا 3
MH.Sayyadi 14584 ارسال شده در 19 تیر، 2010 آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا 3
MH.Sayyadi 14584 ارسال شده در 19 تیر، 2010 تا کی چو باد سربدوانی به وادیم ای کعبه مراد ببین نامرادیم دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار گویی چراغ کوکبه بامدادیم.... 4
ALI* 880 ارسال شده در 20 تیر، 2010 منی که نام شراب از کتاب می شستم زمانه مرا کاتب دکان می فروشم کرد 3
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 20 تیر، 2010 دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد, یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد 2
sara 20 1717 ارسال شده در 20 تیر، 2010 ديده ام ديد و دل کشيد ترا شوق با نقد جان خريد ترا چقدر خوب و خوشنما و قشنگ خالق عالم آفريد ترا 2
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 20 تیر، 2010 آن نه خال است و زنخدان ، که سر زلف پریشان که دل اهل نظر یرد که سری ست خدایی 1
!ala مهمان ارسال شده در 20 تیر، 2010 یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 20 تیر، 2010 دستهات تو دستهامه ولی دلت نمیدون کجاست؟ :w00: چشمهات پی چشم کیه؟ که اینجوری سر به هواست؟ 3
!ala مهمان ارسال شده در 20 تیر، 2010 تماشا ميکند هر دم دلم در باغ رخسارش به کام دل همي نوشد مي لعل شکر بارش
taniam 256 ارسال شده در 20 تیر، 2010 شب سرآمد یک دم آخر دیده بر هم نه رهی صبحگاهان اختر شب زنده دار آسوده است 5
!ala مهمان ارسال شده در 20 تیر، 2010 تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد
hamid_hisystem 6612 ارسال شده در 20 تیر، 2010 ای نسخه ی اسرار الهی که تویی وی آیینه ی جمال شاهی که تویی بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی 4
ارسال های توصیه شده