رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تقدیر، که بر کشتنت آزرم نداشت

بر حسن و جوانیت دل نرم نداشت

 

اندر عجبم زجان ستان کز چو تویی

جان بستد و از جمال تو شرم نداشت

  • Like 2
لینک به دیدگاه

تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد

زندگی در سنگ خارا چون شرارم بگذرد

 

چند اوقات گرامی همچو طفل نوسواد

در ورق گردانی لیل و نهارم بگذرد؟....

  • Like 3
لینک به دیدگاه

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

 

نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

  • Like 3
لینک به دیدگاه

تا کی چو باد سربدوانی به وادیم

ای کعبه مراد ببین نامرادیم

 

دلتنگ شامگاه و به چشم ستاره بار

گویی چراغ کوکبه بامدادیم....

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ای نسخه ی اسرار الهی که تویی

وی آیینه ی جمال شاهی که تویی

بیرون ز تو نیست آنچه در عالم هست

از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...