mehran_setup 232 ارسال شده در 11 تیر، 2010 الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم.. 3
marjan17 4150 ارسال شده در 11 تیر، 2010 مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت 2
mehran_setup 232 ارسال شده در 11 تیر، 2010 تا در ره عشق آشنای تو شدم با صد غم و درد مبتلای تو شدم لیلی وش من به حال زارم بنگر مجنون زمانه از برای تو شدم 1
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 11 تیر، 2010 من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت. 3
marjan17 4150 ارسال شده در 11 تیر، 2010 تا كي اي دلبر، دل من بار تنهايي كشد ترسم از تنهايي احوالم به رسوايي كشد 4
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 11 تیر، 2010 در پرده اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان کسی آگه نیست. جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که چنین فسانه ها کوته نیست. (نخور آقا کی گفته می بخور - خیام گفته - ماست خورده واسه خودش) :w00: 4
taniam 256 ارسال شده در 11 تیر، 2010 تو اهل درد نه ای ورنه آتشی جانسوز زبانه می کشد از سینه ای که من دارم 3
marjan17 4150 ارسال شده در 11 تیر، 2010 مرا چشميست خون افشان ز دست آن كمان ابرو جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو 4
taniam 256 ارسال شده در 11 تیر، 2010 وگر دل را به خدای رهانم از گرفتاری دلازاری دگر جوید دل زاری که من دارم 3
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 11 تیر، 2010 من بـه خـط و خبـری از تــــو قتاعت کردم قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست 3
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 11 تیر، 2010 تا زهره و مه در آسمان گشت پدید بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید. (بیخود کردی آقا) :w00: 2
taniam 256 ارسال شده در 11 تیر، 2010 دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی 2
mehran_setup 232 ارسال شده در 11 تیر، 2010 يار مرا،غار مرا،عشق جگرخوار مرا يار تويي،غار تويي،خواجه نگه دار مرا 2
taniam 256 ارسال شده در 11 تیر، 2010 ای سرو پای بسته به آزادگی مناز آزاده من که از همه عالم بریده ام 3
mehran_setup 232 ارسال شده در 11 تیر، 2010 مرغ دل بی او ندارد میل بستان دگر بی رخش خار است در چشمم گلستان دگر پر شد از خون جگر چندان که جای اشک نیست از کجا ارم رفیقان باز دامان دگر 3
taniam 256 ارسال شده در 11 تیر، 2010 رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها باقبال شرر تازم که دارد عمر کوتاهی 3
mehran_setup 232 ارسال شده در 11 تیر، 2010 دوشینه پی شراب می گردیدم افسرده گلی کنار آتش دیدم گفتم که چه کرده ای چنین می گریی؟ گفتا که دمی در این چمن خندیدم 3
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 11 تیر، 2010 ماییم و می و مطرب و این گنج خراب جان و دل و جام و جامه پر درد شراب. :w00: 3
ارسال های توصیه شده