رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه

که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم..

  • Like 3
ارسال شده در

مکن آن نوع که آزرده شوم از خویت

 

دست بر دل نهم و پا بکشم از کویت

  • Like 2
ارسال شده در

تا در ره عشق آشنای تو شدم

با صد غم و درد مبتلای تو شدم

لیلی وش من به حال زارم بنگر

مجنون زمانه از برای تو شدم

  • Like 1
ارسال شده در

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت

از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت. :ws52:

  • Like 3
ارسال شده در

تا كي اي دلبر، دل من بار تنهايي كشد

 

ترسم از تنهايي احوالم به رسوايي كشد

  • Like 4
ارسال شده در

در پرده اسرار کسی را ره نیست

زین تعبیه جان کسی آگه نیست.

جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست

می خور که چنین فسانه ها کوته نیست. (نخور آقا کی گفته می بخور - خیام گفته - ماست خورده واسه خودش) :w00:

  • Like 4
ارسال شده در

تو اهل درد نه ای ورنه آتشی جانسوز

 

زبانه می کشد از سینه ای که من دارم

  • Like 3
ارسال شده در

مرا چشميست خون افشان ز دست آن كمان ابرو

جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو

  • Like 4
ارسال شده در

وگر دل را به خدای رهانم از گرفتاری

 

دلازاری دگر جوید دل زاری که من دارم

  • Like 3
ارسال شده در

من بـه خـط و خبـری از تــــو قتاعت کردم

قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست

  • Like 3
ارسال شده در

تا زهره و مه در آسمان گشت پدید

بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید. (بیخود کردی آقا) :w00:

  • Like 2
ارسال شده در

دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم

 

کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی

  • Like 2
ارسال شده در

يار مرا،غار مرا،عشق جگرخوار مرا

 

يار تويي،غار تويي،خواجه نگه دار مرا

  • Like 2
ارسال شده در

ای سرو پای بسته به آزادگی مناز

 

آزاده من که از همه عالم بریده ام

  • Like 3
ارسال شده در

مرغ دل بی او ندارد میل بستان دگر

بی رخش خار است در چشمم گلستان دگر

پر شد از خون جگر چندان که جای اشک نیست

از کجا ارم رفیقان باز دامان دگر

  • Like 3
ارسال شده در

رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها

 

باقبال شرر تازم که دارد عمر کوتاهی

  • Like 3
ارسال شده در

یار احوال دل از من پرسید

غنچه لاله به دستش دادم

  • Like 3
ارسال شده در

ماه فرو ماند از جمال محمد

سرو نباشد به اعتدال محمد

  • Like 3
ارسال شده در

دوشینه پی شراب می گردیدم

افسرده گلی کنار آتش دیدم

گفتم که چه کرده ای چنین می گریی؟

گفتا که دمی در این چمن خندیدم

  • Like 3
ارسال شده در

ماییم و می و مطرب و این گنج خراب

جان و دل و جام و جامه پر درد شراب. :w00:

  • Like 3
×
×
  • اضافه کردن...