رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

بختم از یار شود رختم از اینجا ببرد

  • Like 3
ارسال شده در

در زمستاني غبار آلود ودود

یا خزاني خالي از فريادو شور

مرگ من روزي فراخواهد رسيد

روزي از اين تلخ و شيرين روزها

روز پوچي همچون روزهاي دگر

سايه از امروز ها و ديروز ها

  • Like 2
ارسال شده در

از خم ابروی توام هیچ گشایش نشد

ده که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف

  • Like 3
ارسال شده در

فاش میگویم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق

که در این دامگه حادثه چون افتادم

  • Like 2
ارسال شده در

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

پر کن قدح که بی می مجلس ندارد ابی

  • Like 2
ارسال شده در

يك چند به كودكي ، به استاد شديم

يك چند ز استادي خود شاد شديم

پايان سخن شنو كه ما را چه رسيد

از خاك برآمديم و بر باد شديم :ws52:

  • Like 2
ارسال شده در

ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است

 

گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست

هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است

  • Like 2
ارسال شده در

تا کي به تمناي وصال تو يگانه

اشکم شود از هر مژه چون سيل روانه :ws44:

  • Like 1
ارسال شده در

هرگز از دوری این راه مگو

 

و از این فاصله ها که میان من و توست

 

و هر آن گاه که دلت تنگ من است

 

بهترین شعر مرا قاب کن

 

و پشت نگاهت بگذار

 

تا که تنهایی ات از دیدن من جا بخورد

 

و بداند که دل من با توست

 

و همین نزدیکی ست...

  • Like 2
ارسال شده در

ترسم كه اشك در غم ما پرده در شود

وين راز سر به مهر به عالم سمر شود

  • Like 2
ارسال شده در

در زلف چون کمندش ای دل مبین کانجا

 

سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

  • Like 1
ارسال شده در

تو را در همه شب های تنهایی

توی همه شیشه ها دیده ام.

مادر مرا می ترساند:

لولو پشت شیشه هاست!

و من توی شیشه ها تو را می دیدم.

لولوی سرگردان ! :ws37:

  • Like 2
ارسال شده در

نظر پاک تواند رخ جانان ديدن

که در آيينه نظر جز به صفا نتوان کرد

  • Like 2
ارسال شده در

دلم برای باغچه می سوزد

کسی به فکر گل ها نیست

کسی به فکر ماهی ها نیست

کسی نمی خواهد

باورکند که باغچه دارد می میرد

که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است

که ذهن باغچه دارد آرام آرام

از خاطرات سبز تهی می شود

و حس باغچه انگار

چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ست

  • Like 1
ارسال شده در

توانا بود هرکه دانا بود

زدانش دل پیر برنا بود

:ws28:

(گفتیم ما هم بعد این همه یه شرکتی تو این مشاعره کرده باشیم :4chsmu1: )

  • Like 2
ارسال شده در

در این سکوت دمادم که درد می بارد

شب است و حسرت یک حنجره غزلخوانی

تو هستی و غزل عاشقانه ی بودن

من و ستاره و اشک و شب پریشانی

  • Like 1
ارسال شده در

ياران بر سنگ گور من بنويسيد

يك جنگجو كه نجنگيد

اما

شكست خورد

  • Like 1
ارسال شده در

در میان خلق سر درگم شدم

عاقبت الوده مردم شدم

بعد این با بی کسی خو میکنم

هر چه در دل داشتم رو میکنم

  • Like 3
ارسال شده در

من از بیگانگان هرگز ننالم

که با من هرچه کرد آن آشنا کرد

  • Like 2
ارسال شده در

دوستی با هرکه کردم خصم مادر زاد شد

آشیان هرجا گرفتم لانه صیاد شد !

  • Like 2
×
×
  • اضافه کردن...