رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

تو مپندار كه خاموشي من

هست برهان فراموشي من

حميد مصدق

 

نمی دانم چه می خواهم بگویم

غمی در استخوانم می گدازد

 

خیال ناشناسی آشنا رنگ

گهی می سوزدم گَه می نوازد

  • Like 2
ارسال شده در

داديم ز كف نقد جواني و دريغا :icon_gol: چيزي به جز از حيرت و حسرت نستانديم..

:sigh:

  • Like 3
ارسال شده در
داديم ز كف نقد جواني و دريغا :icon_gol: چيزي به جز از حيرت و حسرت نستانديم..

:sigh:

نبینم آه بکشی عموی خودم:sad0:

 

==============

 

مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست

دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست:icon_gol:

  • Like 2
ارسال شده در
نبینم آه بکشی عموی خودم:sad0:

 

==============

 

مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست

دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست:icon_gol:

 

قربون دل مهربونت :icon_gol:

تبه کردم جوانی تا کنم خوش زندگانی را :ws37: چه سود از زندگانی چون تبه کردم جوانی را :sigh:

  • Like 4
ارسال شده در

آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

 

که اگر سر برود از دل و از جان نرود...

  • Like 4
ارسال شده در
آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

 

که اگر سر برود از دل و از جان نرود...

خوبی سحر؟؟

دل به دلبر گر سپاری دل بری

دل بری کن تا بیابی دلبری

  • Like 4
ارسال شده در
خوبی سحر؟؟

دل به دلبر گر سپاری دل بری

دل بری کن تا بیابی دلبری

 

خوبم:ws3:خودت خوبی؟

 

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد

به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

  • Like 3
ارسال شده در

در آغاز محبت گر پشیمانی بگو با من

كه دل ز مهرت بر كنم تا فرصتی دارم

/

  • Like 3
ارسال شده در
در آغاز محبت گر پشیمانی بگو با من

كه دل ز مهرت بر كنم تا فرصتی دارم

/

 

مي روي و گريه مي آيد مرا :icon_gol: ساعتي بنشين که باران بگذرد

....:icon_gol:

  • Like 3
ارسال شده در

دنیا به روی سینه ی من دست رد گذاشت

بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت

/

  • Like 3
ارسال شده در
دنیا به روی سینه ی من دست رد گذاشت

بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت

/

 

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

 

وجود نازکت آزرده گزند مباد

  • Like 3
ارسال شده در

دادیم ز كف نقد جوانی و دریغا

چیزی به جز از حیرت و حسرت نستاندیم

 

/

  • Like 3
ارسال شده در
دادیم ز كف نقد جوانی و دریغا

چیزی به جز از حیرت و حسرت نستاندیم

 

/

 

مرده بودم زنده شدم، گریه بودم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

ارسال شده در

من نه آنم که دوصد مصرع رنگین گویم

من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم

/

ارسال شده در
من نه آنم که دوصد مصرع رنگین گویم

من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم

/

من روح پلیدی ها؛ بسیار بدم اما

تصویر صداقت را٬ در چشم تو میبینم

ارسال شده در

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آن چه می‌پنداشتیم...

 

 

 

/

ارسال شده در
ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آن چه می‌پنداشتیم...

 

 

 

/

 

ملامت خوی اندوهم، دل دلداده را ماتم

نیاز آلوده‌ی رنجم، ز پای افتاده را ماتم

l

ارسال شده در

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون

او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم

 

 

/

ارسال شده در
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون

او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم

 

 

/

 

مثل یک لبخند، مثل یک نگاه

صحبت از راز نهانی ذاشتم

 

در هزارو یک شب تشویش خویش

تا سحر همداستانی داشتم

ارسال شده در

می برم منزل به منزل چوب دار خویش را

تا کجا پایان دهم آغاز کار خویش را

 

/

×
×
  • اضافه کردن...