دختر باران 18625 ارسال شده در 6 مهر، 2015 دیدم بخواب دوش که ماهی برآمدی کز عکس روی او شب هجران سر آمدی 3
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 6 مهر، 2015 یاد باد آن صحبت شبها كه با نوشین لبان بحث سر عشق و ذكر حلقه عشاق بود 2
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 6 مهر، 2015 در کوچه راه میروی و باد میوزد این نکته کافی است در اثبات دلبریت ترکیب بی همتایی از اندوه و از شادی لبخند بر لب،گریه پنهان در گلو کردم 1
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 6 مهر، 2015 من تماشای تو می کردم و غافل بودم کز تماشای تو خلقی به تماشای منند 5
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 6 مهر، 2015 من تماشای تو می کردم و غافل بودم کز تماشای تو خلقی به تماشای منند در این خزان،که شکوه بهار با ما نیست شکسته حال تر از من میان گلها نیست 4
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 6 مهر، 2015 تا گوشه ی چشمی به من آن سیم تن انداخت خوبان جهان را همه از چشم من انداخت 5
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 6 مهر، 2015 تا گوشه ی چشمی به من آن سیم تن انداخت خوبان جهان را همه از چشم من انداخت تنهاتر از خویشم، در این ايّام دلتنگ شبها کسی جز سایه ام، دنبال من نیست 3
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 6 مهر، 2015 تبــر بـه دوش به دنبـال خویـش می گـردم کـه بشکنـم مگـر ایـن "لات" بـی سر و پـا را 4
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 6 مهر، 2015 تبــر بـه دوش به دنبـال خویـش می گـردم کـه بشکنـم مگـر ایـن "لات" بـی سر و پـا را آمده بودم که شبی باشم و فردا بروم با تو کمی یا که دمی باشم و زینجا بروم 4
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 6 مهر، 2015 مگذار که دندانزده ی غم شود ای دوست این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد 4
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 6 مهر، 2015 مگذار که دندانزده ی غم شود ای دوست این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد در ناگهان ظهر زمستان رها شدند فوارهها که یخ زده بودند، وا شدند 4
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 6 مهر، 2015 داد از این طرز مسلمانی که هر کس در نظر قبله را می جوید اما از خدا برگشته است 3
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 6 مهر، 2015 داد از این طرز مسلمانی که هر کس در نظر قبله را می جوید اما از خدا برگشته است تویی که کوچهی غربت سپردهای با من و نعش سوخته بر شانه بردهای با من تو زخم دیدی اگر تازیانه من خوردم تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم 3
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 6 مهر، 2015 مرابه روز قیامت غمی که هست این است که روی مـــردم دنیـــــــا دوباره باید دید صائب تبریزی 4
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 6 مهر، 2015 مرابه روز قیامت غمی که هست این است که روی مـــردم دنیـــــــا دوباره باید دید صائب تبریزی دلم خوش است که در متنِ غم ز دست ندادم صفای لحظه ای از شَنگیِ خجسته ی خود را سهیل محمودی 4
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 6 مهر، 2015 آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند 3
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 6 مهر، 2015 آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند در وا شد و پاشید نسیم هیجانش تا نبض مرا تند کند با ضربانش 4
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 6 مهر، 2015 شادم تصور می کنی وقتی ندانی لبخندهای شادی وغم فرق دارند درد عاشقي را دوايي بهتر از معشوق نيست شربت بيماري فرهاد را شيرين كنيد 4
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 6 مهر، 2015 دل را زخاك سينه تــــوانم برون كنم غم را زدل برون نتوان كرد چون كنم 4
ارسال های توصیه شده