رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

و مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را

 

تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را

 

نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم

 

چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را

  • Like 3
ارسال شده در

آن چنان با سرعت این عاشق شدن رخ داد که

 

صحنه ی آهسته اش هم آنچنان مفهوم نیست

  • Like 3
ارسال شده در

تو را در دلبری دستی تمامست

مرا در بی‌دلی درد و سقامست

 

مولوی

  • Like 2
ارسال شده در

تو ماهی باش تا دریا برقصد، موج بردارد

 

تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را

  • Like 5
ارسال شده در

روم به حجره خیاط عاشقان فردا

من درازقبا با هزار گز سودا

مولوی

  • Like 5
ارسال شده در

اگر دستم رسد بر چرخ گردون

از او پرسم که این چون است و آن چون

 

یکی را داده ای صد ناز و نعمت

یکی را نان جو آلوده در خون

  • Like 4
ارسال شده در

نا اميد از در رحمت به كجا بايد رفت

 

يا رب از هر چه خطا رفت هزار استغفار

  • Like 2
ارسال شده در

روزگاری که جنون رونق بازارم بود

تو نبودی که بیایی به پرستاری من

  • Like 2
ارسال شده در

نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس

 

ملالت علما هم ز علم بی عمل است

  • Like 2
ارسال شده در

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود

  • Like 2
ارسال شده در

دلم احساسِ غم دارد در این انبوهِ ویرانی

 

کمی تا قسمتی ابری و شاید باز ، بارانی

  • Like 2
ارسال شده در

یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم

 

دولت صحبت آن مونس جان ما را بس

  • Like 1
ارسال شده در

ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را

درده می ربانی دل‌های کبابی را

  • Like 1
ارسال شده در

ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری

 

برحذر باش که سر میشکند دیوارش

  • Like 2
ارسال شده در

شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق

 

به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی

  • Like 2
ارسال شده در

یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی

نیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی

  • Like 3
ارسال شده در

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد

 

دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد

ارسال شده در
یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی

نیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی

یک نامه به نامم ننوشتی .مگر آخر

کاغذ به سمرقند تو ای قند به چند است؟

وقتی که به عمریبدهی لبگزه ای را

در تعرفه ی عشق تو لبخند به چند است

  • Like 3
ارسال شده در

یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد

 

دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد

دوباره چشم فلق هوای تیر باران داشت

و از آن جنازه ی بی گور وبی کفن میگفت

که با دهان بی آواز نیمه باز انگار

در آن سپیده ی خونین {وطن وطن}میگفت

  • Like 2
ارسال شده در

ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند

بر سر کار خرابات کنند ایمان را

  • Like 2
×
×
  • اضافه کردن...