Tamana73 28835 ارسال شده در 4 مهر، 2015 و مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را نفسی یار شرابم نفسی یار کبابم چو در این دور خرابم چه کنم دور زمان را 3
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 4 مهر، 2015 آن چنان با سرعت این عاشق شدن رخ داد که صحنه ی آهسته اش هم آنچنان مفهوم نیست 3
Tamana73 28835 ارسال شده در 4 مهر، 2015 تو را در دلبری دستی تمامست مرا در بیدلی درد و سقامست مولوی 2
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 4 مهر، 2015 تو ماهی باش تا دریا برقصد، موج بردارد تو آهو باش تا صیاد بفروشد کمانش را 5
Tamana73 28835 ارسال شده در 4 مهر، 2015 روم به حجره خیاط عاشقان فردا من درازقبا با هزار گز سودا مولوی 5
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 4 مهر، 2015 اگر دستم رسد بر چرخ گردون از او پرسم که این چون است و آن چون یکی را داده ای صد ناز و نعمت یکی را نان جو آلوده در خون 4
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 4 مهر، 2015 نا اميد از در رحمت به كجا بايد رفت يا رب از هر چه خطا رفت هزار استغفار 2
دختر باران 18625 ارسال شده در 4 مهر، 2015 روزگاری که جنون رونق بازارم بود تو نبودی که بیایی به پرستاری من 2
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 4 مهر، 2015 نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم ز علم بی عمل است 2
دختر باران 18625 ارسال شده در 4 مهر، 2015 ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود 2
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 4 مهر، 2015 دلم احساسِ غم دارد در این انبوهِ ویرانی کمی تا قسمتی ابری و شاید باز ، بارانی 2
دختر باران 18625 ارسال شده در 4 مهر، 2015 یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس 1
Tamana73 28835 ارسال شده در 4 مهر، 2015 ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را درده می ربانی دلهای کبابی را 1
دختر باران 18625 ارسال شده در 4 مهر، 2015 ای که از کوچه ی معشوقه ی ما میگذری برحذر باش که سر میشکند دیوارش 2
yanāl 2221 ارسال شده در 4 مهر، 2015 شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی 2
Tamana73 28835 ارسال شده در 4 مهر، 2015 یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی نیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی 3
دختر باران 18625 ارسال شده در 4 مهر، 2015 یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 4 مهر، 2015 یاور من تویی بکن بهر خدای یاریینیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی یک نامه به نامم ننوشتی .مگر آخر کاغذ به سمرقند تو ای قند به چند است؟ وقتی که به عمریبدهی لبگزه ای را در تعرفه ی عشق تو لبخند به چند است 3
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 4 مهر، 2015 یاری اندر کس نمی بینیم یاران را چه شد دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد دوباره چشم فلق هوای تیر باران داشت و از آن جنازه ی بی گور وبی کفن میگفت که با دهان بی آواز نیمه باز انگار در آن سپیده ی خونین {وطن وطن}میگفت 2
دختر باران 18625 ارسال شده در 4 مهر، 2015 ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند بر سر کار خرابات کنند ایمان را 2
ارسال های توصیه شده