aida.comix 1809 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ این تو تعبیر خواب بود...به من سخت نگیرین.... 2 لینک به دیدگاه
Gizmo 5887 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ یاد فیلم روز فرشته افتادم تعبیر خوابت,بنظر من تو اون دنیا پارتی داری و پس از مرگ با عزتت؛با رانت و رشوه اونجا دستتو بند میکنن؛اونم به چه منصبی!!!!دستیاری عزرائیل:banel_smiley_52: هوتن جان یه خواهشی ازت دارم؛اگه خوابت به واقعیت بدل شد؛یه وقتیییی پرونده من افتاد دستت و احیانا خواستی موقع آب خوردن جونمو بگیری دستتو بشور بعد راه گلومو ببند 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ یاد فیلم روز فرشته افتادمتعبیر خوابت,بنظر من تو اون دنیا پارتی داری و پس از مرگ با عزتت؛با رانت و رشوه اونجا دستتو بند میکنن؛اونم به چه منصبی!!!!دستیاری عزرائیل:banel_smiley_52: هوتن جان یه خواهشی ازت دارم؛اگه خوابت به واقعیت بدل شد؛یه وقتیییی پرونده من افتاد دستت و احیانا خواستی موقع آب خوردن جونمو بگیری دستتو بشور بعد راه گلومو ببند عزیزم....وقتی دست ادم بخون اغشته میشه....دیگه هیچ ابی نمیتونه بشورتش...... 2 لینک به دیدگاه
nena_921 48 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ سجاد فقط دعا کن دستیار عزرائیل نشم..................وگرنه یه تعبیری نشونت بدم..........داداش اگه اون صحنه هایی که من دیدم شما هم دیده بودی الان مثل من بودی...........وای ...وای.......... بله ما سر کار اتاق استراحت داریم ........حمام داریم..........و با لباس راحتی کار میکنیم.....این مورد اخر تا وقتی من رئیسم اجرا میشه.........مرخصی رد نمیکنم...اضافه کار تا بتونم بالا میدم............شیفتا رو تقسیم میکنم ........بر و بچ خوش باشن کسی که زیر علم من سینه بزنه باید حال کنه ...........این تز مدیریتی منه...........بچه های واحدای دیگه به واحد من حسودی میکنن..... به خاطر همین روشه مدیریتیته دیگه، عزرائیل دیده عجب مدیر لایقی شمارو کرده وردست خودش :ws28: 1 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ میگن تو خواب به مرده یه چی بدی خوبه اما بگیری بده صدقه بده دیگه فکرشم نکن تازشم تو که جدی نکشتی تو خواب کشتی منم همیشه خواب میبینم تو جنگم دارم میدوم فرار کنم اما همیشه میافتم و میگرنم بقیه شو میپرم از بچگی تا همین جاشو دیدیم همیشه هم ترس برام میداره 2 لینک به دیدگاه
nena_921 48 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ حال که بحث خواب شد منم یه اتفاقی که برایه خودم خیلی عجیبه بگم : بچه ها من اصلا خواب نمیبینم. بعضی وقتا بعد از یه مدت خیلی طولانی ممکنه خواب ببینم ،نمی دونم دلیلش چیه؟ 2 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ بچه ها امروز سر کار بودم...............ساعت 11.5 صبح خواب عجیبی منو گرفت......دفتر مخابرات خالی بود............از مسئولش کلیدشو گرفتم و رفتم اونجا روی یه کاناپه دراز کشیدم................جوری خوابم برد که ساعت 4 بعد از ظهر از خواب پاشدم.......این سابقه نداشته تا حالا که سرکار بخوابماما.......... خواب عجیبی دیدم .............خواب دیدم مردم.....و همون مسئول مخابرات هم که رفیق صمیمیمه اونهم با من مرده...................مارو گذاشتن دستیار عزرائیل باشیم..........میرفتیم خونه به خونه و اون جون ادما رو میگرفت ........تو یه خونه که رفتیم ...........میخواست جون یه زنی رو بگیره...............نگاه کرد به من گفت یالا................منم رفتم جلو و گردن زنه رو گرفتم ............تقلا میکرد..........رگهاشو زیر دستم حس میکردم .............نگاه کردم به عزرائیل با سر اشاره کرد ... یالا زود باش زجرش نده.........با تمام قدرت فشار دادم ....زنه نگاه کرد تو چشام .......التماس میکرد با چشاش.......ولی کشتمش........عزارئیل گفت بد نبود بریم بعدی.......رفتیم تو یه خونه دیگه .......یه پیرمرد تنها بود میخواست اب بخوره...........عزرائیل به دوستم گفت یالا اون ابو نباید بخوره روزیش سر اومده.... از چشمای عزرائیل خون میریخت اصلا اعصاب نداشت ............مگه میشد بهش بگی نه .................دوستم دستشو کرد تو گلو مرده راه گلوشو بست..............اخه ما دستمون از بدن ادما رد میشد.............پیرمرد سرفه کرد...........وسرفه کرد............و سکته کرد.............و اب ریخت روی زمین..................رفتیم توی یه جاده .................مثل روح پرواز میکردیم...............یه جاده دراز توی کویر بود...............عزرائیل به من نگاه کرد..........و اشاره کرد به یه تریلی که داشت میرفت....................رفتم سمتش...........نشستم روی کاپوت تریکی به راننده نگاه کردم...........منو نمیدید............خیلی خسته بود..............عزرائیل فریاد زد زودباش..........صداش تو کل دنیا پیچید ...........انگار همه دنیا یه سالن بیست متریه و اونهم داره توش داد میزنه............از همون شیشه جلو رفتم تو ...............سر یه پیچ بود ........چشماشو گرفتم............با پام فرمونو چرخوندم...............گردنشو پیچوندمم...................تریلی بلند شد روی یه چرخ ..............من موندم تریلی رفت از پل افتاد پایین.............نگاه کردم بالا .........عزرائیل میخندید.............دستشو دراز کرد...........دستمو گرفت............با هم رفتیم................موبایلم زنگ خورد از خواب بیدار شدم بچه ها من واقعا این خوابو امروز دیدم ........سعی کردم قشنگ بنویسمش به نظرتون تعبیر خوابم چیه؟:banel_smiley_52::banel_smiley_52: :banel_smiley_4::banel_smiley_4: 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ :banel_smiley_4::banel_smiley_4: تا داری دارم 2 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ عزیزم....وقتی دست ادم بخون اغشته میشه....دیگه هیچ ابی نمیتونه بشورتش...... قبلنا میگفتند اگه تو خواب خون باشه اون خواب هیچ تعبیری نداره و چرت هست اینم هست ولی: گر در خواب خون ديديد دليل است كه در زندگي تنگدست و فقير خواهيد شد و از معاملهايي متضرر خواهيد شد و اگر قصد كار نامشروعي داريد ار آن حضر كنيد چرا كه براي شما عاقبت بدي دارد. منبع نداره همون خوابت باطله درست تره 3 لینک به دیدگاه
★napadid★ 2337 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ برو خدا رو شکر کن من همیشه تو خوابام میمیرم 1 باز یکی با تبر زد تو سرم 1 بار هم از بلندی افتادم و ... موقع زمین خوردن از خواب پریدم انگاری که واقعا از جایی افتاده باشم بدم نمیاد 1 بار از این خوابا ببینم بهتر از مردن هست 2 لینک به دیدگاه
★napadid★ 2337 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ حال که بحث خواب شد منم یه اتفاقی که برایه خودم خیلی عجیبه بگم : بچه ها من اصلا خواب نمیبینم. بعضی وقتا بعد از یه مدت خیلی طولانی ممکنه خواب ببینم ،نمی دونم دلیلش چیه؟ البته منم 1 سالی میشه تو خواب نمردم:icon_pf (17): البته خواب ندیدم وگرنه اگه خواب ببینم حتما مرگ و اینا توش هست :putertired: 3 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ برو خدا رو شکر کن من همیشه تو خوابام میمیرم 1 باز یکی با تبر زد تو سرم 1 بار هم از بلندی افتادم و ... موقع زمین خوردن از خواب پریدم انگاری که واقعا از جایی افتاده باشم بدم نمیاد 1 بار از این خوابا ببینم بهتر از مردن هست ولی من توی اکثر خوابهام .....قدرت عجیبی دارم..پرواز میکنم...........و با هرکی درگیر میشم.......میزنمش..........فقط یه چیزی ازارم میده......اونم اینکه هر وقت خواب جنس مخالفو میبینم...............تا میاد به جاهای خوبش برسه .....یهو یکی که پیشش رو در واسی دارم پیداش میشه.........و همه چی بهم میریزه 6 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ ولی من توی اکثر خوابهام .....قدرت عجیبی دارم..پرواز میکنم...........و با هرکی درگیر میشم.......میزنمش..........فقط یه چیزی ازارم میده......اونم اینکه هر وقت خواب جنس مخالفو میبینم...............تا میاد به جاهای خوبش برسه .....یهو یکی که پیشش رو در واسی دارم پیداش میشه.........و همه چی بهم میریزه :ws28:اخیییییی دلم کباب شد 1 لینک به دیدگاه
★napadid★ 2337 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ ولی من توی اکثر خوابهام .....قدرت عجیبی دارم..پرواز میکنم...........و با هرکی درگیر میشم.......میزنمش..........فقط یه چیزی ازارم میده......اونم اینکه هر وقت خواب جنس مخالفو میبینم...............تا میاد به جاهای خوبش برسه .....یهو یکی که پیشش رو در واسی دارم پیداش میشه.........و همه چی بهم میریزه من تو این زمینه مشکل ندارم فقط 1 بار زود صبح شد 3 لینک به دیدگاه
maryam_alien 9904 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ من تا 2 سال پیش هر وقت خواب میدیم توش پرواز میکردم..خیلی حس خوبی بود..عالی بود..ولی دیگه خیلی وقته خواب پرواز نمیبینم 2 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ هوتن خان من تعبیر خوابت رو از یه منبع موثق سوال کردم: تا هفت سال توی سرزمین مصر وفور نعمت هست و تو باید گندم ذخیره کنی و بعداز 7سال قحطی میاد که باید گندم های ذخیره شده روبه مردم بدی و بعد از این هفت سال زلیخا رو به عقد خودت درمیاری و اگر تونستی جوونش کنی 15 دقیقه بعد از ازدواج با الهام حمیدی بچه تون به دنیا میاد! 2 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ بچه ها من معمولا خوابایی که می بینم تعبیر میشن ،تا یه مدتی که قبل از امتحانام خواب سوالا رو میدیم و همونا هم تو امتحان میومد. 1 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ ولی من توی اکثر خوابهام .....قدرت عجیبی دارم..پرواز میکنم...........و با هرکی درگیر میشم.......میزنمش..........فقط یه چیزی ازارم میده......اونم اینکه هر وقت خواب جنس مخالفو میبینم...............تا میاد به جاهای خوبش برسه .....یهو یکی که پیشش رو در واسی دارم پیداش میشه.........و همه چی بهم میریزه :ws28: خوشم میاد خدا توی خوابم حالتو میگیره 1 لینک به دیدگاه
eshagh_kh 466 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ از دو جهت میشه تعبیر کرد که در کتاب تعبیر خواب افلطون نوشته برات مینویسم : الف یا به قول افلالطون آلفا : شما مطمینن دمرو خوابیدی ب یا همونم بتا : اصولا شما خواب نبینی سنگین تری مرد حسابی به جای خوای حور پری الاهی ور بپری میای خواب جن و پری میبینی بعد با شور شعف هم تعریف میکنی همینن ملت ما دیگه حالا اگه خواب یه بطری با یه قلیون دو سیب میدید عمرا به کسی میگفتی مبادا تو خوابت هم شریک بشیم باهات !!! بچه ها امروز سر کار بودم...............ساعت 11.5 صبح خواب عجیبی منو گرفت......دفتر مخابرات خالی بود............از مسئولش کلیدشو گرفتم و رفتم اونجا روی یه کاناپه دراز کشیدم................جوری خوابم برد که ساعت 4 بعد از ظهر از خواب پاشدم.......این سابقه نداشته تا حالا که سرکار بخوابماما.......... خواب عجیبی دیدم .............خواب دیدم مردم.....و همون مسئول مخابرات هم که رفیق صمیمیمه اونهم با من مرده...................مارو گذاشتن دستیار عزرائیل باشیم..........میرفتیم خونه به خونه و اون جون ادما رو میگرفت ........تو یه خونه که رفتیم ...........میخواست جون یه زنی رو بگیره...............نگاه کرد به من گفت یالا................منم رفتم جلو و گردن زنه رو گرفتم ............تقلا میکرد..........رگهاشو زیر دستم حس میکردم .............نگاه کردم به عزرائیل با سر اشاره کرد ... یالا زود باش زجرش نده.........با تمام قدرت فشار دادم ....زنه نگاه کرد تو چشام .......التماس میکرد با چشاش.......ولی کشتمش........عزارئیل گفت بد نبود بریم بعدی.......رفتیم تو یه خونه دیگه .......یه پیرمرد تنها بود میخواست اب بخوره...........عزرائیل به دوستم گفت یالا اون ابو نباید بخوره روزیش سر اومده.... از چشمای عزرائیل خون میریخت اصلا اعصاب نداشت ............مگه میشد بهش بگی نه .................دوستم دستشو کرد تو گلو مرده راه گلوشو بست..............اخه ما دستمون از بدن ادما رد میشد.............پیرمرد سرفه کرد...........وسرفه کرد............و سکته کرد.............و اب ریخت روی زمین..................رفتیم توی یه جاده .................مثل روح پرواز میکردیم...............یه جاده دراز توی کویر بود...............عزرائیل به من نگاه کرد..........و اشاره کرد به یه تریلی که داشت میرفت....................رفتم سمتش...........نشستم روی کاپوت تریکی به راننده نگاه کردم...........منو نمیدید............خیلی خسته بود..............عزرائیل فریاد زد زودباش..........صداش تو کل دنیا پیچید ...........انگار همه دنیا یه سالن بیست متریه و اونهم داره توش داد میزنه............از همون شیشه جلو رفتم تو ...............سر یه پیچ بود ........چشماشو گرفتم............با پام فرمونو چرخوندم...............گردنشو پیچوندمم...................تریلی بلند شد روی یه چرخ ..............من موندم تریلی رفت از پل افتاد پایین.............نگاه کردم بالا .........عزرائیل میخندید.............دستشو دراز کرد...........دستمو گرفت............با هم رفتیم................موبایلم زنگ خورد از خواب بیدار شدم بچه ها من واقعا این خوابو امروز دیدم ........سعی کردم قشنگ بنویسمش به نظرتون تعبیر خوابم چیه؟:banel_smiley_52::banel_smiley_52: 1 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 تیر، ۱۳۸۹ من الان دو سه سالی هست تو خواب فقط یه صفحه سیاه میبینم!!!!! قبلش صفحاتش رنگی بود تاحالا خواب با مفهوم خیلی کم دیدم!!!!!!!! 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده