ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ کجا نوشته بودم اول و آخر دفترم که دلتنگت می شوم؟! من که دلی نداشتم تو آب آوردی و کوزه! تو دل دادی و دلواپسی! وگرنه من همان کویر بودم و خاک... امضایی بزن زیر تمامی تقصیرهایم! من به بودن محتاج خواهم بود... 7 لینک به دیدگاه
Anarchist 1419 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ بذار من تنها باشم میخوام که تنها بمیرم برم و گوشه ی تنهایی و غربت بگیرم من یه عمریست که اسیرم زیر زنجیر غمت دست و پام غرق به خون شد، دیگه بسته موندنت 4 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ وصیت همین است جان برادر که اوقات ضایع مکن تا توانی صدف وار باید زبان درکشیدن که وقتی که حاجت بود در چکانی سعدی 4 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ز گریه مَردُم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است به یاد لعل تو و آن دو چشم میگونت ز جام غم ، می لعلی که میخورم خون است .......................... .............. 2 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ من آن گلبرگ مغرورم كه میمیرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمی گردم 3 لینک به دیدگاه
sarooneh 2052 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ سیه چشمی به کار عشق استاد به من درس محبت یاد میداد مرا زا یاد برد اخر ولی من بجز او عالمی را بردم از یاد 2 لینک به دیدگاه
sarooneh 2052 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دنیایم را میدهم برای لبخندت هراسی نیست شاد که باشی دنیا از ان من است 3 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیست گویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست آزادی و پرواز از آن خاک به این خاک جز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست 1 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دلگیرم از این شهر سرد........... 1 لینک به دیدگاه
//\// 1806 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ این روزها که می گذرد شادم این روزها که می گذرد شادم که می گذرد این روزها شادم که می گذرد ... ! "قیصر امین پور" 4 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ديگه قهرم با چشمات ديگه آشتي نميشم دوباره مثل قديم اون كه داشتي نميشم بذار حرفي نزنم آخه بغضم ميگيره تا ميام از تو بگم دلم بازم ميگيره 3 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ درد عشقی کشیدهام که مپرس زهر هجری چشیدهام که مپرس گشتهام در جهان و آخر کار دلبری برگزیدهام که مپرس آن چنان در هوای خاک درش میرود آب دیدهام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیدهام که مپرس سوی من لب چه میگزی که مگوی لب لعلی گزیدهام که مپرس بی تو در کلبه گدایی خویش رنجهایی کشیدهام که مپرس همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیدهام که مپرس 3 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ آمدم امشب به میخانه تمنایت کنم می نمی خواهم بیا ساقی تماشایت کنم بیقرارم ساقی از میخانه بیرونم مکن کرده ام می را بهانه تا تماشایت کنم 3 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ این عشق برای من هیچ نداشت اما... گلهای بالشم را باغبان خوبی بود اشک های هر شب من... 2 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ من هنوز نمی دانم هر سالی که می گذرد یک سال به عمرم اضافه می شود یا یک سال از عمرم کم می شود ؟ 1 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ پروانه ها وقتی که می سوختن تقدیرتو دوختن به تقدیرم هر وقت دلت می گیره می سوزم هر وقت دلت می سوزه می میرم 1 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ من به جـرم باوفــایـی این چنــین تـــنها شــدم چون نـدارم همــــدمــی بازیــچه دل ها شــــدم 1 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ می تراود مهتاب می در خشد شب تاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته چند خواب در چشم ترم می شکند. ... 1 لینک به دیدگاه
ashegh20 1559 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 اردیبهشت، ۱۳۹۰ رو به آینــه لبانـــم را کج می بینــــم ! بس کـــه نیشــخنـد زدم بهـــــ این روزگار .. ! 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده