ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۰ سكوتم را نكن باور من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم من آن پرهای بسته منتظر در كنج زندانم كه آواز رهایی شعر هر روز است زیر لب سكوتم را نكن باور 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ حالا در غروب نگاهت در انتهای تحمل با انگشتان نازکم سایه ی خیالت را به دلتنگی پیوند می زنم و در برهوت نبودنت رشته های خوشبختی که سوغات آورده بودی را به گردن می آویزم و در امتداد رفتنت سرود خداحافظی را تکرار می کنم 4 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ سلام صبح همگي بخير من مدتي نبودم ميدونم كه جام خيلي خيلي خالي بود 3 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ شمع اگر پروانه را سوزاند خیر از خود ندید آه عاشق زود گیرد دامن معشوق را ....... 2 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ اشک در چشمان من طوفان غم داردبه دل خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز دل 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ کسي ما را نمي جويد، کسي ما را نميپرسد، کسي تنها يي ما را نمي گريد، دلم در حسرت يک دست، دلم در حسرت يکدوست، دلم در حسرت يک بي رياي مهربان مانده است، کدامين يار ما را ميبرد، تا انتهاي باغ باراني؟ 4 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ این همه خونی که دنیا در دل ما می کند جای ما هر کس که باشد ترک دنیا می کند هر زمان گویم که فردا ترک دنیا می کنم تا که فردا می رسد امروز و فردا می کنم 3 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ هرگز فراموش نمی کنم سخنانی که از چشمان تو شنیدم می گویند چشمها هرگز برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اما من شیرین ترین دروغ ها را از چشمان تو شنیدم آن هنگام که می گفتند: دوستت دارم.... 3 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ حرفی نزنی طاقت جنجال ندارم بدجور شکسته ست دلم حال ندارم درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز از حس پریدن پرم و بال ندارم 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ عمری گذشت و عشق تو از ياد من نرفت دل ، همزباني از غم تو خوب تر نداشت اين درد جانگداز زمن روی برنتافت وين رنج دلنواز زمن دست برنداشت تنها و نامراد در اين سال های سخت من بودم و نوای دل بينوای من دردا كه بعد از آن همه اميد و اشتياق دير آشنا دل تو ، نشد آشنای من از ياد تو كجا بگريزم كه بي گمان تا وقت مرگ دست ندارد ز دامنم با چشم دل به چهره خود مي كنم نگاه كاين صورت مجسم رنج است يا منم ؟ امروز اين تويی كه به ياد گذشته ها در چشم رنجديده من می كني نگاه چشم گناهكار تو گويد كه ” آن زمان نشناختم صفای تورا “ – آه ازين گناه ! امروز اين منم كه پريشان و دردمند مي سوزم و ز عهد كهن ياد می كنم فرسوده شانه های پر از داغ و درد را نالان ز بار عشق تو آزاد مي كنم . گاهی بخوان ز دفتر شعرم ترانه ای بنگر كه غم به وادی مرگم كشانده است . تنها مرا به ” تشنه طوفان “ من مبين ای بس حديث تلخ كه ناگفته مانده است . گفتم : ز سرنوشت بينديش و آسمان گفتی : ” غمين مباش كه آن كور و اين كر است “ ! ديدی كه آسمان كر و سرنوشت كور صدها هزار مرتبه از ما قوی تر است ؟ 2 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ روی پیشانی بختم خط به خط چین دیده ام بسکه خود را در دل آیینه غمگین دیده ام مو سپیدم مو سپیدم موسپیدم مو سپید گرگ باران دیده هستم، برف سنگین دیده ام آه یک چشمم زلیخا آن یکی یعقوب شد حال یوسف را ببینم با کدامین دیده ام؟ آشنا هستی به چشمم صبر کن، قدری بخند یادم آمد، من تورا روز نخستین دیده ام بیستون دیشب به چشمم جاده ای هموار بود ابن سیرین را خبر کن، خواب شیرین دیده ام 1 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ ماهی برگشته ز دریا شدم تا کی بگیری و بمیرانی ام خوبترین حادثه می دانمت خوبترین حادثه می دانی ام؟ حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانی است که بارانی ام حرف بزن،حرف بزن سالهاست تشنه ی یک صحبت طولانی ام ها...به کجا می کشیم ام خوب من؟! ها...نکشانی به پشیمانی ام! 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ رو به تو سجده مي كنم دري به كعبه باز نيست بس كه طواف كردمت مرا به حج نياز نيست به هر طرف نظر كنم نماز من نماز نيست مرا به بند مي كشي از اين رهاترم كني زخم نمي زني به من كه مبتلاترم كني از همه توبه مي كنم بلكه تو باورم كني قلب من از صداي تو چه عاشقانه كوك شد تمام پرسه هاي من كنار تو سلوك شد عذاب مي كشم ولي عذاب من گناه نيست وقتي شكنجه گر تويي شكنجه اشتباه نيست 2 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ دگر نشان مزار تو را نخواهم خواست که در جواب، زمین و زمانه می لرزد ز من شکیب مجو ، کوه صبر اگر باشم همین که نام تو آرند شانه می لرزد 2 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ چو باد عزم سر کوی یار خواهم کرد نفس به بوی خوشش مشکبار خواهم کرد به هرزه بی می و معشوق عمر می‌گذرد بطالتم بس از امروز کار خواهم کرد هر آبروی که اندوختم ز دانش و دین نثار خاک ره آن نگار خواهم کرد چو شمع صبحدمم شد ز مهر او روشن که عمر در سر این کار و بار خواهم کرد به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد نفاق و زرق نبخشد صفای دل حافظ طریق رندی و عشق اختیار خواهم کرد 3 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ در این سرای بی کسی ،کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما، پرنده پر نمی زند لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ هرگز نمیرد دلی که زنده شد به عشق ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما 2 لینک به دیدگاه
* v e n o o s * مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ قومي متفکرند اندر ره دين قومي به گمان فتاده در راه يقين مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين! "حکيم خيام" ... 2 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 اردیبهشت، ۱۳۹۰ خون خورده ی دردیم و چراغانی داغیم گل کرده ی باغیم و به چیدن نرسیدیم یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم خشکید و به یک جرعه چشیدن نرسیدیم 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده