جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'عشق'.
22 نتیجه پیدا شد
-
دادن گل، شکلات و کارت های قلب همگی آداب و رسوم رایج در روز ولنتاین هستند. اما دلیل این سنتها و فلسفه ولنتاین چیست؟ روز ولنتاین یا روز عشق هر ساله در 14 فوریه در بسیاری از کشورهای جهان جشن گرفته می شود. این ابراز عشق معمولا با فرستادن کارت ولنتاین و گل سرخ انجام می شود. اما این جشن از کجا آمده است؟ شاید دانستن چند حقیقت در مورد ولنتاین برایتان جالب باشد. این مطلب را بخوانید و راز این روز را کشف کنید. ۱- افسانه های زیادی در مورد ولنتاین وجود دارد. اما یکی از محبوب ترین و مشهورترین این افسانه این است که در قرن سوم میلادی، امپراطور کلادیوس دوم ازدواج مردان جوان را قدغن کرده بود، چون معتقد بود مرادن بدون عشق سربازان بهتری خواهند بود. در آن زمان یک قدیس کاتولیک به نام ولنتاین، زوج های جوان را به ازدواج یکدیگر در می آورد و به همین دلیل به زندان انداخته و سپس اعدام شد. هنگامی که او در زندان بود به دختر هم بندی اش نامه ای نوشت و امضا کرد، از طرف ولنتاین. ۲- در روز ولنتاین به طور متوسط 220،000خواستگاری انجام می شود. ۳- روز ولنتاین تنها برای عشاق جوان نیست. حدود ۳ درصد از افراد، به حیوانات خانگی خود هدیه می دهند. ۴- هر ساله در روز ولنتاین حدود ۱ بیلیون کارت ولنتاین بین عشاق رد وبدل می شود. این باعث می شود که فوریه به دومین ماهی تبدیل شود که در آن افراد برای هم کارت ارسال می کنند. راز زیبایی ۵- در فنلاند روز ولنتاین Ystävänpäivä خوانده می شود، که معنی آن "روز دوست" است. در این روز بیشتر به یاد دوستان هستند تا عشاق. ۶- مردان جوان انگلیسی در قرون وسطی، نام تمام زنان جوان و مجرد را بر تکه کاغذی می نوشتند و با چشمان بسته اسمی را بیرون می آوردند و نام هر دختری که می آمد تا یک سال آینده ولنتاین او بود. ۷- در سال ۱۵۳۷ میلادی بود که، هنری هفتم پادشاه انگلستان رسما 14 فوریه را روز ولنتاین اعلام کرد. ۸- دلیل خوردن شکلات در روز ولنتاین نیز جالب است. در سال ۱۸۸۰ میلادی پزشکان به بیماران خود خوردن شکلات را برای التیام درد و رنج عشق از دست رفته توصیه می کردند! ریچارد کاد بری، که در صنعت شکلات سازی مشغول بود، اولین جعبه شکلات را برای روز ولنتاین در اواخر دهه ۱۸۸۰ تولید کرد. 9- ۷۳ درصد از افرادی که در این روز گل می خرند مردان هستند و 27 درصد خانم ها. 10- بیش از ۱ میلیارد دلار در ایالات متحده در این روز صرف خرید شکلات می شود. 11- در ایالات متحده ۱۵ درصد از زنان در روز ولنتاین برای خودشان گل می فرستند! سایت مرجع : www.eksir.net این مطلب توسط تیم تخصصی اکسیر ترجمه و گردآوری شده است و تمام حقوق مادی و معنوی این مقاله متعلق به مجله اکسیر میباشد. هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ( www.eksir.net ) و درج لینک مطالب غیرقانونی بوده و مورد پیگرد قرار میگیرد.
-
مقاله چگونه نشان دهیم که عاشق مشتریانمان هستیم ؟
iranmct پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات مدیریت
نوشته شده توسط دکترسیدرضا آقاسیدحسینی تیم مشاوران مدیریت ایران : چطور مشتریان خود را دوست میدارید ؟ (شاید اگر بدانیم که خود و دیگران را چگونه دوست میداریم، پاسخ به این سوال آسانتر باشد). این سوالی بسیار ساده است که به پاسخی ساده و شفاف نیاز دارد. اما واقعا بیانش دشوار است. زیرا دوست داشتن و عشق ورزیدن ، عنوانی عاطفی است و در اندازهگیری از نوع شاخصهای کیفی است. پس چگونه یک حس را بیان نماییم ؟ پیش از آنکه بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم، باید ابتدا عشق love را تعریف کنیم . عشق چیست ؟ خام باربارا فریدیکسون، متخصص روانشناسی اجتماعی، چندین دهه در خصوص احساسات مثبت بهویژه "عشق"، تحقیق نموده است. وی در کتاب خود Love 2.0 ، تعریفی از رمز و رازی که ما آن را عشق مینمامیم، ارائه نموده است : "اولین و والاترین، عشق یک احساس است، یک وضعیت لحظهای که موجب تحریک ذهن و بدن میگردد. مثل تمام احساسات مثبت، عشق احساس درونی به ارمغان میآورد که موجب بروز یک موقعیت دلپذیر و کاملا پیچیده برای فرد میشود. این احساس، فوقالعاده است. فراتر از این حس خوب، میکرو لحظههای عشق، به مانند سایر احساسات مثبت، ماهیت و ساختار ذهنی شما را تغییر میدهد. آگاهی شما از محیط پیرامونتان را بیشتر نموده، حتی در مورد احساسی که به خود دارید. سطح آرامش و نفوذپذیری شما را نیز بالا میبرد. رفتار دیگران بیشتر به چشم شما میآید. روحتان آزاد میشود. معجزه عشق حتی میتواند به شما کمک کند تا حس یگانگی و ارتباط را لمس نمایید. عشق، تعالی ویژه است و حس میکنید که جزئی از یک چیز بزرگتر از خودتان هستید." با این تعریف از عشق، کاملا مشخص است که عشق باید جزئی جداییناپذیر از سازمانی باشد که به ماموریت خویش متعهد و اهدافش را برای ایجاد سود بیشتر به درستی تنظیم نموده است. شاید فکر کنید که چیزی به نام عشق در کسبوکار، کمیاب است. اما اینگونه نیست. همانطور که فریدیکسون گفته : عشق، ارتباط است. عشق زمانی رخ میدهد که دو یا چند نفر، حس مثبت خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند. پس مسئله در خصوص بودن با نبودن عشق در سازمان و یا عشق به مشتری نیست. بلکه مسئله اصلی در خصوص میزان و درجه این عشق است. چهار بعد عشق : از کتاب True Love (از کاندیدهای جایزه صلح نوبل – تیک نات هان) چهار بعد عشق را بهاختصار شرح میدهیم : 1- لطف و عنایت : علاقه به خوشحالی دیگر، شاد نمودن دیگری. 2- شفقت : علاقه واقعی به کم نمودن و یا جلوگیری از درد دیگران برای توانمندسازی آنان. 3- لذت : عشق عبارتی برای توصیف لذت است. اگر لذتی در عشقتان نباشد، عشقتان واقعی نیست. 4- آزادی : عشق ورزیدن باید به فرد یک حس آزادی و آرامش دهد. تمام عناصری مورد اشاره کاملا به یکدیگر مرتبط هستند و قابلیت پیادهسازی در فضای کسبوکار را دارند. شناخت و درک، کلید دستیابی به عشق است. اولین قدم در جهت عشق دادن به مشتری، اتخاذ روش مناسب برای نشان دادن لطف و عنایت سازمان به مشتری است. در این دنیای تجاری پر از رقابت، شما واقعا مجبورید که بخواهید مشتری خود را شاد کنید. این تصمیم رهبر سازمان باید به بیانیه ماموریت و اهداف نیروی انسانی ترجمه شود. اگر بخواهم این عشق ورزیدن را ازنقطهنظر یک فرد عملگرا و نه صرفا آکادمیک مورد ارزیابی قرار دهم، باید بگویم که برای شروع به عشق ورزیدن به مشتری، ابتدا باید مشتری را درک کنید. "درک" ریشه و اساس عشق است، اگر درک نکنید، نمیتوانید عاشق باشید. برای مثال : فردی بعد از تحصیل در رشته نقاشی و شناخت سبکها مختلف، حس میکند که عاشق سبک کوبیسم است، زیرا وی آگاهی و درکی مناسبی از ریشه و علت ترسیم خطوط و نحوه نگرش نقاش پیدا نموده است و حال آن درک به عشق تبدیلشده است. ( همان سبکی که در کل تابلو دو عدد چشم یا یک صورت از وسط به دونیم شده دیده میشود همراه با تعدادی خط متقاطع و سردرگم کننده) اما افرادی که چنین درکی ندارند، این نوع نقاشی را در مقایسه با سبک کمالالملک، ناچیز و خالی از هنر میدانند. برای درک بیشتر و بهتر مشتری باید اطلاعات کافی در خصوص وی در اختیار داشته باشیم. شاید با گوش دادن به مشتری به اطلاعات مناسبی دستیابید. شاید متوجه رنجها، چالشها و سختی های مشتری در مواجه با کالا و خدمات خود شوید و با حل آنان، عشق را به مشتری منتقل نمایید. درجایی از مک لارن( نویسنده اسکاتلندی) خواندم: مهربان باش، درجایی که همه به اندازه کافی در جنگ و مبارزه هستند. هنگامیکه تنشهای افراد را درک میکنید، خواهید توانست بر بستر روابط انسانی و اجتماعی، با آنان همراه شده و با آنان ارتباط برقرار نمایید. این ارتباط، همان عشق ورزیدن به مشتری است. از شناخت تا عمل : تا زمانی که درد مشتری را درک میکنید، تنها شما هستید که شایسته برطرف نمودن تمام آن دردها خواهید بود. در نقش یک سازمان، شاید هرگز قادر به رفع تمام دردهای مشتری نباشید، اما چهکاری میتوان انجام داد ؟ در گام بعد باید احساسات مثبت را با مشتری به اشتراکگذارید. برای مثال، برندهایی نظیر خطوط هواپیمایی Southwest و یا Coca-Cola بهصورت آگاهانه، به دنبال ایجاد احساسات مثبت در بین مشتریان خود هستند. مثال : ویدیو عشق کوکاکولا کسبوکارهایی که تلاش میکنند تا احساس مثبتی در بین کارکنان و مشتریان خود ایجاد نمایند، در اصل در حال اظهار عشق هستند. درنهایت، باید به دنبال روشی برای ایجاد حس آزادی و آرامش برای مشتری باشیم. این عمل را تقویت و ترویج آزادی فردی میگوییم. اگر آزادیهای متفاوتی برای مشتریان فراهمسازید (مثلا آزادی در انتخاب رنگ، زمان تحویل، ... ) مطمئنا وارد قلب مشتری خود میشوید. کسبوکاری که حامی آزادی فردی مشتریانش است، حتما عملیاتش بر بستر عشق به مشتری پیش میرود. پس سرآغاز عشق به مشتری از کجاست؟ تلاش برای عشق ورزیدن بدون شناخت، هرگز امکانپذیر نیست. بذر شناخت مشتری در شنیدن صدای وی و تمایل به حل مشکلات مشتری با تعهد بالاست. اینجاست که بحث خدمت به مشتری Customer Service بسیار مهم میگردد. منبع : چگونه نشان دهیم که عاشق مشتریانمان هستیم ؟ Book Soureces: Love 2.0: Finding Happiness and Health in Moments of Connection Paperback – December 31, 2013 by Barbara L. Fredrickson Ph.D. True Love: A Practice for Awakening the Heart Paperback – October 11, 2011 by Thich Nhat Hanh تیم مشاوران مدیریت ایران : مطالب این سایت شامل حمایت از حق مؤلف و مترجم است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد-
- 1
-
- love
- مشتری مداری
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مقاله Projection یا فرافکنی : جستاری پیرامون عشق ناآگاهانه ....
Mohammad_Seeker پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گفتگوی خودمانی
یونگ عنصر متضاد د ر مرد و زن را انیما یا روان زنانه و انیموس یا روان مردانه نامیده است. منظور از روان زنانه عنصر مونث در شخصیت مرد و منظور از روان مردانه عنصر مذکر در شخصیت زن است. فرافکنی سازوکاری روانی است که به هنگام فعال شدن جنبه ی مهمی از شخصیتمان که از وجود ان اگاه نیستیم رخ می دهد .وقتی چیزی فرافکنده می شد ان را خارج از خود گویی متعلق به فرد دیگری است و ربطی به ما ندارد می پنداریم.فرافکنی ساز و کاری ناخود اگاه است .ما برای فرافکنی تصمیم نمی گیریم بلکه خود به خود رخ می دهد اگر بخواهیم به عمد فرافکنی کنیم دقیقا به دلیل همین خوداگاهی فرافکنی صورت نمی گیرد.تنها انچه در ناخوداگاه جای دارد فرافکنده می شود و هنگامی که به سطح اگاهی برسد فرافکنی متوقف می شود. فرافکنی یعنی چیزی را که خودمان باید زندگیش کنیم در دیگران کنیم.فرد مورد فرافکنی قرارگرفته از فشار توقعات فرد فرافکنی کننده ازار می بیند و نمی تواند ازاد باشد.فرافکنی را برمیگردانیم به سوی خود تا بتوانیم بخش های پنهان خود را ببینیم. اگر زنی تصویر انیموس مثب خود را که تصویری مطبوع قهرمان و راهنمای معنوی است به مردی فرافکند بهای بیش از اندازه ای به ان مرد داده و شیفته ی او شده و به سویش جلب می شود طوری که حس می کند این مرد ایده ال و عشق واقعی اوست.احساس می کند تنها با ان مرد کامل می شود و به عبارتی از طریق او روح خود را می یابد.احتمالا فرافکنب به مردانی که از قدرت بیان خوب برخوردارند صورت می پذیرد.مردانی که از کلمات خوب استفاده می کنند و این قدرت را دارند که عقاید خود را به گونه ای شیوا بیان کنند هدف ایده الی برای فرافکنی انیموس اند.در این هنگام مرد عزیزتر از جان می شود و زن از اینکه مرد چون پروانه ای عاشق به دور شمع وجود او بچرخد کاملا راضی و خوشنود است.به این ترتیب زن قدرت خلاقه ی خود را از دست داده و ان را در وجود مرد می جوید. مردی که در معرض چنین فرافکنی قرار می گیرد اغلب ارزشی برای ان قائل نیست.ظاهرا ادلف هیتلر پذیرنده ی انیموس فرافکنده شده از زنان زمان خود بوده است.سخنان او لحنی اهنگین و کلامش قدرت جذب داشت. روزی از یکی از دوستانم که زنی یهودی بود و در ان دوره توانست از عضویت در حذب نازی المان شانه خالی کند پرسیدم:چطور شد که زنان المانی با ان امادگی بالا پسرانشان را برای کشته شدن به ماشین جنگی هیتلر می سپردند و چرا هیچ کس با او مخالفت نمی کرد.وی پاسخ داد که انها مجذوب کلام او بودند و هر انچه او می خواست انجام می دادند. اگر مردی هدف فرافکنی انیموس مثبت زن قرار گیرد احساس غرور می کند. ما همگی شدیدا علاقه مندیم خود را با تصاویر قدرتمندی بشناسیم که به ما فرافکنده می شود زیرا به این ترتیب از زحمت تشخیص محدودیت های واقعی خودمان فارغ می شویم.ولی مرد نیز به زودی به جنبه های نامطلوب حمل چنین فرافکنی هایی اگاه می شود.کیفیت غیر واقعی بسیار احساساتی و وابسته ای که به او پیوست شده را حس می کند . چنانچه ایرن دکاستیلو اشاره کرده اگر زنی مرد را همچون حافظ جان خود بداند این امر "تنها مرد را وامیدارد تا با بیحوصلگی اعلام کند که زن رابطه را چیزی بیش از انچه وجود دارد می بیند." یونگ در مورد احساس حمل فرافکنی انیموس توسط مردان می گوید: ((وقتی کسی انیموس را به من منتقل می کند احساس می کنم قبری هستم که جنازه ای در ان است یک جنازه ی خاص مانند یکی از ان قبرهایی که حضرت عیسی از ان گفته است پر از جانوران موذی و از این گذشته جسد قطعا خودم هستم جنازه ای که زنده بودن خود را حس نمی کند.فرافکنی واقعی انیموس کشنده است زیرا فرد به مدفن انیموس تبدیل می شود.درست مثل تخم های یک حشره در داخل بدن یک کرم که وقتی نوزادان سر از تخم در می اورند شروع می کنند به خوردن کرم از درون که بسیار نفرت انگیز است)) به نظر یونگ انیموس به محض فرافکنی دفن می شود زیرا ایجاد خوداگاهی در ان تا انجا که به کارکرد روانشناختی مربوط می شود از جنبش باز می ایستد. فرافکنی منفی از رگ گردن به ما نزدیک تر است مردی که زمانی جذاب و با شکوه به نظر می رسید به سهولت می تواند فردی سرد و سهمگین تلقی شود.فرافکنی مثبت زمانی از بین می رود که اشنایی رابطه را در معرض میزان درست و صحیحی از واقعیت قرار می دهد و فرافکنی منفی درست در همین لحظه اماده است تا جای ان را بگیرد.مردی که زمانی بسیار ارزشمند بود حال بی ارزش می شود . کسی که زمانی قهرمان به نظر می رسید حال بدل به شیطانی می شود که مسئول تمام ناکامی های زن در عشق و احساس تحقیرشدگی اوست. اگر زن و مرد تصاویر مثبت خود را همزمان به یکدیگر فرافکنند رابطه شان ظاهرا در یک وضعیت کامل که عاشق شدن خوانده می شود یعنی وضعیت جاذبه ی دو طرفه قرار می گیرد.در این صورت است که هر دو اعلام می کنند ((عاشق هم هستند)) و قاطعانه متقاعد می شوند که به نقطه ی اوج رابطه رسیده اند -
این مقاله که از خانم تهمینه میلانی رو که خواندم دیدم چقدر درست و خوب گفته و دقیقا خشونت علیه زنان رو چه خوب بیان کرده شاید شما قبلا اینو خوانده باشید اما بد نیست که باز هم بخوانیدش .. هم برای آقایان مفیده و هم خانمها: زخمی که نمی بینیم : می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد ***ی تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان "مادر ج..ه ها، ج..ه ها، خواهر ج...ه ها، مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسار"هایی است(باعرض پوزش) که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت، آزار، تحقیر همان "زن صفت، مثل زن گریه می کردی"هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند. خشونت، آزار، تحقیر، پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است. چون هایی که اسمشان می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است. که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود. خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها. می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماهها و سالها گرفته می شود گاهی هیچ وقت، هیچ وقت، ترمیم نمی شود خشونت دست سنگین پدری است که بر صورت دخترک 9 ساله اش بلند می شود اما هرگز فرود نمی آید. خشونت گردنکشی برادری است که نگاه پسرک معصوم همسایه را کور می کند و خواهر را ناامید می کند از عشق پاک و دیوار به دیوار همسایگی . خشونت آروغ زدن های شوهر است به جای دستت درد نکند برای دستپخت عالی یک صبح تا ظهر حبس شدن در آَشپزخانه . خشونت قانون نابرابر حق قیومیت پدربزرگی است که در فقدان پدر ، صاحب بلامنازع نوه ی پسری اش می شود بی اینکه حضور مادر در جایی دیده شده باشد. خشونت حق ارثی است که پس از مرگ پدر به تو داده می شود نیم آن چیزی که برادرت می گیرد و تازه منت بر سرت می گذارند که نان آور خانه ات دیگری است . خشونت خود ما زنانیم که تمامی اینها را می پذیریم بی هیچ اعتراضی و آن کسی را هم که در میانمان به اعتراض بلند می شود با القاب زن فلان و بهمان به سخره می گیریم . خشونت خود خودمانیم و از ماست که بر ماست
- 5 پاسخ
-
- 17
-
- مقاله
- مقاله ی خانم میلانی درباره ی خشونت
-
(و 9 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
یكی از چالشهای بزرگ عاطفی زمانی است كه مورد توجه و محبت و عشق كسی باشیم كه هیچ حس خاصی نسبت به او نداریم. معمولاً افراد وقتی در چنین شرایطی قرار میگیرند واكنشهای متفاوتی از خود بروز میدهند. از آنجا كه واكنشهای معشوق بر فرد عاشق تأثیر به سزایی دارد لذا بررسی این واكنشها از نظر تأثیری كه بر دیگری داریم، كاملاً با ارزش است. برخی از افراد در مقابل موج محبت و عشق دیگری، عقبنشینی میكنند و دچار ترس میشوند. محبت دیگری و صمیمیت دیگری، آنها را میترساند و فراری میدهد. عشق، آنها را میترساند. عشق برای این افراد ترسناك و مخوف ظاهر میشود. این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری میشوند از او دوری میكنند، اجتناب میكنند و به صورت غیركلامی به او پیام میدهند كه «نزدیك نشو من تو را دوست ندارم». عشق آنها را به یاد خطر میاندازد، خطری كه باید از آن اجتناب كرد و از آن دور شد. عشق و صمیمیت آنها را به یاد سوء استفاده، رهاشدگی، بیاعتمادی، آسیب و… میاندازد برای همین از آن میگریزند و از آن دوری میكنند. بسیاری از ما در كودكی كسی را دوست داشتهایم كه بعدها به ما آسیب زده است؛ كسی را دوست داشتهایم كه از ما سوء استفاده كرده است و… همه این خاطرات در ترس از صمیمت تأثیر به سزایی دارند. یكی از راه حلهای اصلی برای رفع این ترسها، روان درمانی است. نزدیك شدن به ترسهای كودكی توسط درمانگر، راه را برای كاهش این گونه از ترسها باز میكند. برخی دیگر در مقابل محبت و عشق دیگری فرار نمیكنند و نمیترسند بلكه با پذیرش برخورد میكنند، آنها از اینكه معشوق واقع شدهاند و مورد عشق دیگری هستند بدون آن كه به او احساس خاصی داشته باشند، شادمان میشوند، گویا نیاز آنها به دوست داشته شدن ارضا میشود. این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری میشوند اجازه میدهند كه او نزدیك شود تا بیشتر و بیشتر عشق او را ببینند و به خودشان و دیگران ثابت كنند كه دوست داشتنی هستند. پیام غیركلامی آنها این است: «نزدیك شو و مرا دوست بدار اما از من نخواه كه با تو ازدواج كنم». در برابر این پیام، فرد عاشق پیام «نزدیك شو و مرا دوست بدار» را حمل بر تمایل فرد به ازدواج و رابطهی صمیمانه میكند. به همین دلیل پس از مدتی پای پیش میگذارد و بحث ازدواج را پیش میكشد و امید كامل دارد كه هیچ مشكلی نخواهد بود اما دربرابر خواستگاری صریح عاشق، قسمت دوم پیام معشوق تازه به گوش میرسد كه بنا نشد كه سراغ این صحبتها بروی. تو فقط مرا دوست داری و این هم مشكلی نیست اما من با تو ازدواج نمیكنم، اینجاست كه فرد عاشق گیج میشود و نمیتواند این دو پیام را از هم تفكیك كند پیام «نزدیك شو» برای عاشق به این معناست كه من هم تو را دوست دارم و پیام این كه «از من نخواه كه با تو ازدواج كنم» كاملاً در تناقض با پیام «نزدیك شو» میباشد. معمولاً افراد در این زمان احساس میكنند كه بازیچه قرار گرفتهاند و مورد سوء استفاده واقع شدهاند. برخی از افراد پیام «از من نخواه كه با تو ازدواج كنم» را حمل بر شرایط روحی و شرایط فعلی فرد میدانند و با خود میگویند، اگر صبر كنم ز قوره حلوا سازم. آنها بر این اعتقادند كه او فعلاً این نظر را دارد اما بعداً نظرش تغییر خواهد كرد چرا كه مرا دوست دارد. شاهد این مدعا هم پیامهای غیركلامی «نزدیك شو» است. پس از این معمولاً یك رابطهی دوستانهی طولانی مدت برقرار میشود كه یكی به فكر ازدواج است و دیگری به ازدواج فكر نمیكند و اگر با درخواست ازدواج هم رو به رو شود با صراحت و اطمینان میگوید كه «من گفته بودم كه با تو ازدواج نخواهم كرد». روابط دوستانهی طولانی مدت و بیسرانجام تاحدودی حاصل یك چنین ارتباطی است. برخی دیگر در برابر ابراز غیركلامی عواطف عاشقانه،بیتفاوت نشان میدهند، خود را به نادیدن میزنند، گویا كه هیچ اتفاقی نیفتاده است. این افراد نمیخواهند خود را درگیر چنین فضاهایی بكنند. چنین افرادی واكنشهای غیركلامی را نادیده میگیرند، ابرازهای غیركلامی را انكار میكنند و بیتفاوت از كنار آن میگذرند. چنین افرادی معمولاً در پس این بیتفاوتی رابطه را تنظیم میكنند. در صورتی كه فرد عاشق بخواهد نزدیك شود به او پیامهای «دور باش!» میدهند و هرگاه كه دور میشود به او پیام میدهند كه: « حالا ناراحت نشو میتوانی كمی به من نزدیك شوی! پسر (دختر) خوب!» این افراد معمولاً عاشق را سر در گم میكنند. عاشق وقتی به آنها نزدیك میشود پیام «دور باش» دریافت میكند و زمانی كه دور میشود پیام « میتوانی كمی نزدیك شوی» دریافت میكند. عاشق در مقابل چنین فردی با تردید بسیار مواجه میشود، نمیداند كه پیام صریح فرد چیست؟! وقتی میخواهد برود به یاد پیامهای «نزدیك شو» میافتد و زمانی كه میخواهد نزدیك شود و خواستگاری كند، به یاد پیامهای «دور باش» میافتد. بهترین راه حل برای مواجهه با چنین افرادی بیان كلامی عواطف و درخواست پاسخ صریح از آنهاست. به هر حال ما جزو هركدام از دستههای سه گانة بالا هم كه باشیم، سؤال اساسی این است كه اگر كسی عاشق من بود اما من عاشق او نبودم با او چگونه برخورد كنم؟! آیا از او فرار كنم؟ یا اینكه او را بپذیرم اما با او ازدواج نكنم؟ و یا اینكه بیتفاوت نشان دهم، بدون طرد كامل و بدون پذیرش كامل؟! اگر براساس تئوری روابط اصلی بخواهیم عشق را توضیح دهیم، وقتی یك نفر عاشق ماست، ما برای او یادآور تصویر یكی از افراد اصلی زندگی او هستیم و او به این دلیل به ما عشق میورزد كه «كودك درون» او در آن ارتباط به نحوی ناكام شده است و اكنون میخواهد كه مشابه آن رابطه را با ما كه یادآور آن فرد اصلی هستیم، شروع كند تا شاید این بار مشكلات و مسایل قبلی تكرار نشود. اگر یك كودك در یك بازی ببازد رفتار طبیعی او چیست؟ معمولاً كودكان اصرار میكنند كه یكبار دیگر بازی كنند تا شاید این بار برنده شوند اما اگر یكبار دیگر با آنها بازی كنید و باز ببازند چه میكنند؟! معمولاً دوباره اصرار میكنند كه «فقط یكبار دیگر!» و سعی میكنند كه دوباره بازی كنند و اگر دوباره ببازند معمولاً بازهم با التماس میخواهند كه یكبار دیگر بازی كنند. این دور، ادامه دارد تا زمانی كه برنده شوند، آنگاه آرام میگیرند و بازی تمام است. همین مسأله برای كودكانی اتفاق میافتد كه در رابطه با پدر، مادر، برادر و خواهر احساس باخت كردهاند، احساس كردهاند كه در این رابطه چیزی كم بود و به همین خاطر كودك درون سعی میكند دوباره بازی كند تا شاید این بار آن كمبود نباشد و اگر بازهم كم باشد دوباره بازی را تكرار میكند و دوباره و دوباره تا وقتی كه احساس كند آن رابطه به تعادل رسیده است و دیگر مسألهای نیست و مسأله حل شده است. اینك كودك درون احساس میكند كه بالاخره برنده شد و بازی تمام میشود. وقتی كسی عاشق ماست با عشق خود به ما این پیام را میدهد كه «من تو را سالهاست كه میشناسم تو یادآور یكی از افراد اصلی در كودكی من هستی امیدوارم در رابطه با تو كه یادآور او هستی، مشكلات قبلی تكرار نشود و من به تعادل روانی برسم». و زمانی كه شما هیچ حس خاصی نسبت به او كه عاشق شماست ندارید به او این پیام را میدهید كه «من تو را نمیشناسم، تو یادآور هیچ یك از افراد اصلی در كودكی من نیستی، من نیازی به تو ندارم پس لطفاً تعادل روانی مرا برهم نزن» وقتی كسی را كه عاشق ماست طرد میكنیم، یعنی از همان اول به او گفتهایم كه «تو درست فكر كردی من همانند آن فرد هستم، طرد كننده، پس تلاش كن تا بازی را ببری!» و او هم تلاش خواهد كرد و بازی ادامه خواهد یافت. اما اگر او را به طور كامل بپذیریم یعنی به او این پیام را دادهایم كه «چه فرد بدی بوده است اما من مثل او نخواهم بود، تو خواهی دید كه من چقدر با او متفاوتم و چقدر از او بهترم پس بیا و پذیرش مرا دریاب و آن را احساس كن و آرام گیر» اما وقتی به او احساس خاصی نداریم طبیعتاً در برابر او نمیتوانیم عواطف راستینی را از خود بروز دهیم بنابراین دروغین بودن پذیرش ما آشكار خواهد شد و آن فرد این بار با زخمهایی جدید بر پیكره زخمهای كهنه قدیمی بازی را خواهد باخت، حتی اگر هم با او ازدواج كرده باشیم. اما اگر طرد نكنیم و به دروغ هم نپذیریم و تلاش كنیم كه توضیح دهیم به نظر میرسد بازی چندان ادامه نخواهد یافت و در آخر نیز احساس باخت نخواهد بود. همانند زمانی كه كودكی اصرار به بازی دارد اما شما برای او توضیح میدهید كه نمیتوانید بازی كنید و بازی هم نمیكنید. درست است كه او ناكام میشود اما ناكامی او از این خواهد بود كه چرا بازی شروع نشد و او به دنبال یك نفر دیگر خواهد رفت كه با او بازی كند. «بازی نكردن» بهتر از این است كه به دروغ بازی كنید اما بازی نكردن هم آدابی دارد شما ممكن است بازی نكنید اما بدون توهین، بدون طرد و بدون اینكه احساس بدی ایجاد كنید. اما ممكن است بازی نكنید اما بازی نكردن شما به گونهای باشد كه فرد، احساس توهین كند، احساس طرد كند و با احساس بد از شما جدا شود. انسانها را محترم بداریم چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. آنها را به گونهای پس نزنیم كه احساس بیاحترامی، حقارت و خواری در آنها ایجاد كنیم. كه البته اگر كسی چنین كند توهین و تحقیر و طرد او بدون دلیل روانی در خود او نخواهد بود. زمانی كه دیگری را طرد میكنیم این پیام را میدهیم كه «از من دور شوید ای همهی آنهایی كه ارزش مرا ندانستید و سالها پیش مرا از خود دور كردید». انسانها را محترم بداریم چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. رابطه با دیگران همیشه راهی است برای خودشناسی، در رابطه با انسانهاست كه میتوانیم در آیینهی دیگران، خودمان را و زندگی خودمان را ببینیم. وقتی از كسی بدم میآید میتوانم در آیینهی او به جستجوی آن باشم كه چه چیزی در او هست كه از آن بَدَم میآید و آنچه از آن بدم میآید مثلاً كجا مرا آزار داده است؟ این ویژگی در چه كسی بوده است كه من از آن بدم میآید؟! در گذشته این ویژگی را و یا مشابه این فرد را من كجا دیدهام و در گذشته چه بر من رفته است كه از این ویژگی متنفر شدهام؟ رابطه همیشه بابی است برای آشنایی بیشتر با روابط اصلی كه در كودكی شكل گرفته است و مبنا و پایهی سایر ارتباطها و روابط انسانی است. اگر من از یك فرد مستبد و خودرأی بدم میآید درست است كه استبداد و خودرأیی بد است اما در كجای زندگی من، استبداد و خودرأیی بوده است؟ چه كسی در گذشتهی من مستبد و خودرأی بوده است؟! اگر پدرم مستبد و خودرأی بوده است كجا و چرا از او بدم آمده است؟ از كدام رفتار او متنفرم و… همان گونه كه به عشق و عواطف مثبت خود توجه میكنید به طرد و نفرت خود نیز توجه كنید و سعی كنید ریشههای آن را درك كنید كه این نفرت و این طرد از یادآوری و تداعی كدامین طرد و نفرت در گذشتهی من میآید. طرد و نفرت را وسیلهای كنید برای شناختن خود و خودشناسی. اما به اختصار اگر كسی عاشق شما بود و شما عاشق او نبودید سعی كنید مطابق جدول زیر عمل كنید تا هم به دیگری آسیب كمتری برسد و هم به شما. انجام بدهید 1 ـ او را درك كنید. 2 ـ محترمانه برخورد كنید. 3 ـ دوستانه رفتار كنید. 4 ـ علت رد درخواست او را برایش توضیح دهید. 5 ـ روشن و آشكار صحبت كنید و از بیان كلمات دو پهلو خودداری كنید. 6 ـ به او اجازه دهید كه با شما صحبت كند اما این اجازه نباید به گونهای باشد كه فرد تصور كند میتواند نظر شما را تغییر دهد. 7 ـ سعی كنید خود را بشناسید. 8 ـ این رابطه را از سایر روابط كاری و… جدا كنید. 9 ـ به رفتارهای غیركلامی طرد كنندهی خود توجه كنید. 10 ـ در صورتی كه پیامهای شما را به طور متناقض درك كرد (پذیرش ـ طرد) برای او توضیح دهید كه پذیرش شما به چه معناست و طرد شما به چه معناست. انجام ندهید 1 ـ با او ازدواج نكنید. 2 ـ با او رابطه جنسی برقرار نكنید. 3 ـ او را طرد نكنید. 4 ـ به او توهین نكنید. 5 ـ از عواطف او سوء استفاده نكنید. 6 ـ راز او را به دیگران نگویید. 7 ـ او را آزار ندهید. 8 ـ با رفتار غیركلامی به او پیامهای متناقض ندهید. 9 ـ اجازه ندهید كه او شما را آزار دهد. اما در صورتی كه عاشق یك فرد آزار دهنده بود و با رفتارها و عواطف خود شما را آزار میداد و وارد حریم خصوصی شما میشد، باید این بار مراقب «خود» باشید و از خودتان مراقبت كنید. در این صورت مطابق موارد زیر عمل كنید. 1 ـ به او بگویید كه رفتار او برای شما آزار دهنده است. 2 ـ از او فاصله بگیرید. 3 ـ از قدرت عاطفی خودتان برای ارجاع او به روان درمانگر یا مشاور استفاده كنید. 4 ـ با قاطعیت به او بگویید كه از شما فاصله بگیرد. 5 ـ در صورتی كه به رفتارهای خود ادامه داد از راههای قانونی برای رفع مزاحمت او استفاده كنید.
-
- 9 پاسخ
-
- 2
-
- همسران
- دوران نامزدي
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
زندگی مشترک، باهم زندگی کردن است نه در کنار هم بودن; مشکلات یکدیگر را تحمل کردن و بر مشترکات تاکید کردن; خوبی ها را دیدن و بدی ها را نادیده گرفتن; عشق ورزی خالصانه کردن... زندگی مشترک، زندگی کردن در کنار هم نیست بلکه باهم زندگی کردن است; پس از آنکه عشق و شور و شوق اولیه زندگی فروکش می کند و اختلاف سلیقه ها بروز می کند، بعضی از زوجها، به جای آنکه با هم زندگی کردن را یاد بگیرند و سعی کنند به مشترکاتشان بپردازند، از هم فاصله می گیرند و در بهترین حالت، هر کدام زندگی خود را می کنند. البته گاهی اوضاع از این بدتر می شود و دیگر نمی توانند یکدیگر را تحمل کنند. در حالی که یکی از پایه های زندگی مشترک، مدارا کردن با یکدیگر است; زندگی کردن بر مبنای تفاهمات و تحمل تفاوتها. اگر اساس زندگی چنین شد، به مرور تفاهمات بیشتر شده و اختلافات کمتر می شود; محبت روزافزون گشته، عشق ورزی معامله ای ( اگر تو به من ابراز محبت کنی، من هم به تو ابراز محبت می کنم!) جای خود را به عشق ورزی خالصانه خواهد داد. مدارا کردن با دیگران چنان مورد تاکید است که پیامبر اکرم می فرمایند " پروردگار من، همانطور که من را به انجام واجبات امر کرده، به مدارا کردن با مردم نیز امر کرده است " وسائل الشیعه ج ۱۲ ص ۲۰۰ در جایی که مدارا کردن با مردم چنین اهمیتی دارد، مدارا کردن با شریک زندگی چه جایگاهی خواهد داشت؟! در یک زندگی زناشویی موفق، عشق ورزی معامله ای (اگر تو به من ابراز محبت کنی، من هم به تو ابراز محبت می کنم!) جای خود را به عشق ورزی خالصانه خواهد داد. تفاهمات زندگی مشترک را به راحتی می توان از یک گفتگوی دوستانه زوجین با هم، استخراج کرد. برای این منظور می توان به روش زیر عمل کرد: در مرحله اول لازم است که هر یک از شما (زن و شوهر)، یک برگ کاغذ آماده کنید و در طول یک هفته آن را با جملاتی کوتاه که بیان کننده تصویر ذهنی شما از یک رابطه عشقی ارضا کننده و ایده آل است، پر کنید. کیفیت و ویژگی های مطلوبی که هم اکنون در رابطه خود دارید را نیز منظور کنید . کیفیت ها و ویژگی هایی که آرزو می کردید در رابطه تان وجود داشتند را نیز به طور حتم بنویسید. جملات خود را می بایست با زمان " حال ساده " بیان کنید. گویی که از قبل اتفاق افتاده اند. به عنوان مثال: " ما با یکدیگر خوش می گذرانیم." "ما با بچه هایمان مهربان و با محبت هستیم." "با یکدیگر با عشق و محبت و شور و حرارت رفتار می کنیم. " تمامی این موارد را با جملاتی که از لحاظ دستوری مثبت هستند، بیان کنید. به عنوان مثال به جای: " ما با هم دعوا نمی کنیم."، بنویسید: "ما اختلافمان را با صلح و آرامش حل و فصل می کنیم . " در بیان مشکلات زندگیتان و آنچه که باعث اذیت شما می شوند نیز به همین صورت عمل کنید یعنی به جای آن که مشکل را بنویسید، سعی کنید آن را در قالب یک جمله مثبت که گویا در زندگی شما این مشکل حل شده است، بنویسید. مثلا اگر دوست دارید که رابطه همسرتان با خانواده شما بهتر شود، این را در قالب یک جمله مثبت بنویسید "رابطه ما با خانواده همسرمان، رابطه ای گرم و صمیمانه است." دقت کنید که این تمرین به منظور این است که شما و همسرتان را نسبت به یکدیگر آگاه سازد و به هیچ وجه به این معنا نیست که مجبور هستید تا آن نیازها را برآورده سازید; نباید از یکدیگر توقع انجام آنها را داشته باشید و الا نتیجه نخواهید گرفت بلکه فقط به این جهت است که شما از نیازهای همسرتان آگاه گردید و سعی کنید که آن را در زندگی پیاده سازید. پس از یک هفته که توانستید این برگه را پر کنید، برگه همسرتان را بگیرید و آن را با برگه خود مقایسه کنید. به موارد مشترک توجه کنید و زیر آنها خط بکشید. (مادامی که مفهوم کلی جملاتتان یکسان هستند، اهمیتی ندارد چنان چه از کلمات مختلفی استفاده کرده باشید.) چنانچه همسرتان جملاتی نوشته است که شما نیز با آن موافق هستید، اما به فکر خودتان نرسیده بود، آن ها را به لیست خودتان اضافه کنید. حال لازم است در یک گفتگوی دوستانه، یک تصویر ذهنی مشترک از زندگی مطلوبتان استخراج کنید. در مقاله ای با عنوان تداخل دو جنس مخالف در هم، نحوه تصویرسازی ذهنی مشترک بیان شده است.
-
دلیل داد زدن!!! (فوق العاده خواندنی) استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم. استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد میزنیم؟ آیا نمیتوان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد میزنیم؟ ,شاگردان هر کدام جوابهایى دادند امّا پاسخهاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلبهایشان از یکدیگر فاصله میگیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند. سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى میافتد؟ آنها سر هم داد نمیزنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت میکنند. چرا؟ چون قلبهایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلبهاشان بسیار کم است استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى میافتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمیزنند و فقط در گوش هم نجوا میکنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر میشود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بینیاز میشوند و فقط به یکدیگر نگاه میکنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصلهاى بین قلبهاى آنها باقى نمانده باشد
-
آیا عشق واقعاً به نفرت تبدیل میشود؟ اگر واقعیتش را بخواهید نه. عشق واقعی هیچوقت به نفرت یا هر چیز دیگری تغییر نمییابد. کریشنا میگوید که تامل، مدیتیشن یا تمرکز روی یک شیء موجب ایجاد جذبه و وابستگی به آن شیء میشود. این وابستگی به میل به مالکیت و لذت بردن از آن شیء منتهی میشود. این میل به اشتباه عشق خوانده میشود. اما این فقط یک جلوه از حالت عشق است. حالتها همیشه در حال ریزش هستند. این موجب ایجاد کیفیات مختلف میشود. وقتی میل فردی میسر نشود، سپس خشم ایجاد میشود. خشم یک عضو از خانواده نفرت است و موجب افکار و اعمال مخرب میگردد. روح بخشی از انرژی خدایی است. فقط زمانی میتواند به آرامش پایدار برسد که به خدا بپیوندد. اما وقتی روح جسم مادی اشغال میکند، نتیجه به دست آمده دوگانه است. روح مثل یک کودک احساس میکند گم شده و از مادر خود جدا شده است. در آن وضعیت گمگشتگی، از روی نادانی و جهل، به دنبال پیوستگی با ارتباطات مادی است. علت ریشه ای این میل به پیوستگی با یک انسان، یک علت معنوی است. همچنین یک ترس، ترس از تنهایی، ترس از گم کردن خود (جسم) و چیزهایی که مربوط به خویش است، مثل اعضای خانواده، اقوام و داراییها به وجود میآید. دلیل آن دوگانگی است که از تطبیق اشتباه با جسم مادی ایجاد شده است. یک میل عمیق و ناخودآگاه به خاتمه دادن به این دوگانگی و رسیدن به یک کمال وجود دارد. وقتی کسی به جسم میپیوندد، همیشه یک حس پوچ و خالی درونی خواهد داشت. در سطح فیزیکی هیچکس کامل نیست. این ممکن نیست. فرد خود را بعنوان یک مرد یا زن تصور میکند، یعنی فقط یک نیم از کامل. درنتیجه، در سطح جسمی میل به تکامل خود را در جذب شدن به جنس مخالف نشان میدهد. مثل جذب شدن غیرقابلمقاومت بین دو قطب مخالف یک آهنربا میماند. پیوستگی جنسی نزدیکترین کمالی است که فرد میتواند در سطح فیزیکی به آن دست یابد. اما این هم فریبندهترین کار است زیرا فرد را در یک مفهوم جسمی از زندگی مدفون میکند "عاشق شدن" قدرتمندترین و فراگیرترین تصور غلط است. درنتیجه، همه مذاهب بزرگ دنیا محدودیتهای خاصی را برای پیوستگی بین مرد و زن وضع میکنند. به نظر میرسد که پیوستگی مرد-زن رهایی از ترس و عدم کمال ایجاد میکند. اما افسوس که بسیار دور از حقیقت است و این تنها یک مفر زودگذر است. فقط یک تلاش برای آزادی است که قطعاً موجب شکست است. فقط جایگزین نفس برای رستگاری است. روانشناس معروف ام. اسکات پِک (M. Scott Peck) عاشق شدن را به شکل یک سقوط جزئی و موقتی نفس فرد تعریف میکند. او می گوید، "عمل عاشق شدن عمل برگشت است. تجربه پیوستن با معشوق تجربه پیوستگی با مادر در دوران نوزادی را یادآور میشود." یک نوزاد تازه متولد شده نفسی ندارد. من یا تو برای او تفاوتی نمیکند. او و جهان یکی هستند. هیچ مرزی نیست که نوزاد را از بقیه جهان جدا کند. اما هرچه نوزاد رشد کرده و بزرگتر میشود و تجربه به دست میآورد، کمکم متوجه خود بعنوان موجودیتی جدا از بقیه جهان میشود. حس "من بودن" شروع به ساخته شدن میکند. کمکم نفس او ایجاد میشود. نوزاد شروع به فهمیدن اندازه و محدوده جسمی خود میکند. صدا، افکار و احساسات خود را تشخیص میدهد. محدودیتهای خود را درک میکند. علم این محدودیتها در ذهن فرد، مرز نفس نامیده میشود. این فرایند رشد مرز نفس در کودکی تا نوجوانی و بعدها در بزرگسالی ادامه پیدا میکند. یک فرد بزرگسال در پشت این مرزها احساس تنهایی میکند. یک حس تنهایی دردناک همیشه با اوست. به همین دلیل یک حس غیرقابل مقاومت به شکستن این مرزها و برگشت به وضعیتی که در رحم مادر بود وجود دارد. عاشق شدن آن حس را به طور موقت زنده میکند. عاشق شدن مرزهای نفس را میشکند و فرد با معشوق خود احساس پیوستگی میکند. دیگر احساس تنهایی نمیکند. اما این فقط یک تسکین موقتی است. روانشناسان میل به عاشق شدن را اینگونه توصیف میکنند. اما از دیدگاه معنوی، این به وضعیت مشروط روح مربوط است. روح تا زمانیکه سایبان خدا بر سر او نباشد نمیتواند به خوشبختی دائمی برسد. وقتی فرد نمیتواند خود را به خدا بسپارد، خود را به دیگری تسلیم میکند. هیچ انتخابی در کار نیست. وقتی کسی خود را تسلیم خداوند میکند، احساس کمال خواهد کرد. دیگر هیچ میل مادی نخواهد بود. اقیانوس منبع همه آبهاست. آبی که در اقیانوس نباشد، مثل آبی که در رودخانه است، همیشه میخواهد که به اقیانوس برسد. وقتی به آن رسید دیگر از آن تکان نمیخورد. درمورد روح هم وضع همین است. تا زمانیکه رابطه خود با خالق خود، خداوند، را نفهمیده باشد، میل دارد که به او بپیوندد. اما در وضعیت مشروط، از روی نادانی، آن میل به یک انسان مادی سپرده میشود که آن آرامش پایدار را به او نمیدهد زیرا آن فرد هم از همان خلاء رنج میبرد. درنتیجه، آن عشق به آخر میرسد و به یک حس تند و تلخ تبدیل میشود. دلیل آن این است که طرف مقابلتان خیلی زود طوری رفتار میکند که نیازهای نفس شما را برآورده نمیکند. دلیل آن هم این است که آن فرد خود نفسی دارد که جدا از نفس شماست. انتظارات و تمایلات او از مال شما متفاوت است. وقتی عاشق هستید، این فقط یک سقوط جزئی نفس است. نفس باقیمانده خود را اثبات میکند. در سظح جسمی و روانی، هم شما و هم طرف مقابلتان کامل نیستید. دو موجودیت ناکامل که به هم بپیوندند کامل نمیشوند. هر دوی آنها به دنبال ارضای فردی هستند. و این مسئله موجب تضاد و تعارض نفسها میشود. آن حس ترس، درد، تنهایی و نقص، که بخشی از هوشیاری نفسانی است، که با عشق پوشیده شده بود الان دوباره پدیدار میشود. رابطه عشقی مثل اعتیاد به موادمخدر است. موادمخدر شما را فقط برای مدتی بالا میبرد. وقتی به آن عادت کردید، دیگر اثر ندارد. درنتیجه، هر رابطه عشقی که به اندازه کافی طول کشیده باشد و به اندازه کافی نزدیک بوده باشد، نهایتاً به حسی تلخ تبدیل میشود. وقتی حس تنهایی، درد و ترس پدید میآید، به نظر میرسد که شدیدتر از قبل هستند. دلیل آن این است که به آنها عادت ندارید. قدرت تحمل شما ضعیف شده است. و نکته خنده دار این است که فکر میکنید طرف مقابلتان دلیل اینهاست. به این دلیل عشق به نفرت تبدیل میشود. به خشونت تمام که بخشی از درد شماست به او ضربه میزنید که یک چرخه باطل پدید میآورد. او هم در مقابل به شما ضربه میزند و این مهر تاییدی بر حس نفرت شما میزند. ازآنجا که این عشق مادی بوده باید با شوربختی پایان گیرد. عشق واقعی نمیتواند ناگهان به متضاد خود تبدیل شود. عشق فقط یک جهت دارد. به سمت عشق بیشتر و بیشتر پیش میرود. اگر در رابطه تان هم عشق و هم متضاد آن را حس میکنید، بدانید که این عشق نیست. هر حسی از عشق که به خشونت جسمی و احساسی تبدیل شود، از ابتدا عشق نبوده است. شما نمیتوانید به کسی که عاشقش هستید حسادت کنید. آیا همه اینها به این معنا است که باید دست از روابط مادی بکشیم؟ این نه عملی است نه ممکن. انسان یک موجود اجتماعی است. هیچ مرد یا زنی تنها نیست. ما باید در اجتماع زندگی کنیم و برای زندگی به دیگران وابسته هستیم. درنتیجه، نمیتوانید دست از روابط برداریم اما باید باید ذات موقتی این روابط مادی را بدانیم. رابطه اصلی ما با خداوند است. همه چیز به او مربوط است. او منبع همه چیز است. با درک رابطه مان با خداوند میتوانید با دیگران نیز مرتبط شویم. این عشق واقعی است که هیچ وقت به نفرت تبدیل نمیشود. این عشق فقط روز به روز بیشتر میشود و هیچوقت سرریز نمیگردد.
-
سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزيز با نظرات سازنده خود اين دوستمون رو راهنمايي كنيد !!!! ------------------------------------------------------------------------------------------ دو سال پيش پسر عمه ام به خواستگاريم اومد ......... تا قبل از اينكه به خواستگاري بياد خيلي دوستش داشتم و بعنوان همسر آينده خودم تصورش ميكردم ، حدود 20 روز قبل از این که به خواستگاریم بیاد شنیدم که رفته جایی خواستگاری و تصمیم داره ازدواج کنه من تا اون روز از وجود کس دیگه ای توی زندگیش اطلاع نداشتم و نمی دونستم که با یه دختر دوست بوده و می خواد به خواستگاریش بره.زمانی که موضوع رو از پسر عمه ام پرسیدم گفت که چند ماه بعد از فوت پدرش به خاطر روحیه ی بدی که داشته با پیشنهاد دوستی یکی از همکلاسی هاش موافقت میکنه اما قصدشون ازدواج نبوده.می گفت همدیگر رو نمی دیدن و فقط به هم smsمی دادن.خودش می گفت: گفتم نامردیه که نرم خواستگاری اش.(واقعا مسخره است)موقعی که مامانش رو می فرسته خواستگاری و دختره مورد قبول مامانش واقع نمیشه اونم با نظر مامانش موافقت میکنه . توی اولین جلسه که با هم صحبت کردیم،موقعی که گفت دوستم داره و حاضر هر کاری بکنه تا خوشبختم کنه و زمانی که گفت به خاطر من با برادرم زیادی صمیمی شده حالم ازش بهم خورد. پسر خوبيه ، از لحاظ خانوادگي و فرهنگي در يه سطح هستيم ،از سطح مالي خوبي برخورداره اهل كاره ........ فقط از قيافه ظاهريش خوشم نمياد ظاهر مردونه نداره !!!! دوباره 2-3 هفته بعد از خواستگاری از من رفت خواستگاری همون دختره.خانواده دختره جواب مثبت دادن و قرار عقد هم گذاشتن اما پسر عمه ام به همش زد وگفت پدر دختره خیلی ادا ادواریه و توی همه کار دخالت میکنه. از 2 سال پیش هم داره اوضاع مالیش و کارش رو روبه راه میکنه تا بیاد خواستگاریم. چه طوری بفهمم که دوستش دارم؟ به نظرتون این خصوصیات ظاهریش خیلی مهمه؟لطفا راهنماییم کنيد.من اصلا نمی دونم واقعا دوستش دارم یا نه؟به نظرتون کسی که آدم رو دوست داشته باشه میره جای دیگه ای خواستگاری؟ -------------------------------------------------------------------- لطفا بدون اسپم نظرات خود را بيان كنيد با تشكر
-
با سلام خدمت دوستان عزيز در اين دوره ميزگرد به موضوع سوءتفاهم در زندگي گفتگو خواهيم كرد. براي همه ما بسيار اتفاق ميفتد كه در بين نزديكان،دوستان و ... دچار سوءتفاهم بشيم و اين سوءتفاهم يا تعبير ديگر آن زود قضاوت كردن موجب خلل در روابط ميشود. 1- از نظر شما سوءتفاهم چگونه بوجود مي آيد ؟ 2- چه راهكاري براي جلوگيري از ايجاد سوءتفاهم پيشنهاد ميكنيد ؟ 3- اقدام شما براي حل و فصل اختلاف بعد از بروز سوءتفاهم چيست ؟
-
شباهت عشق به دريا «وجه شبه» هم تا دلتان بخواهد هست: 1- عشق، همانند دريا گاهي در نهايت آرام بخشي و گاهي در نهايت سهمناكي است. 2- درياي آبي آرام، وقتي از كنارش رد ميشوي، موجودي زيبا و دل انگيز بهنظر ميرسد. وقتي واردش ميشوي، ميفهمي چقدر ترسناك است! 3- براي آنكه از غوطه ور شدن در دريا لذت ببري و سالم بيرون بيايي، بايد آموزش ديده باشي. بيمحابا به دريا زدن گاهي مساوي است با مرگ. عشق هم همين است. 4- گاهي ميخواهي پا به آب بزني و فكر ميكني فقط چند متر از ساحل دور شدهاي ولي ناگهان چشم باز ميكني و ميبيني كه ديگر اختيارت دست خودت نيست... 5- دريا كه توفاني ميشود، چيزي جلودارش نيست اما فقط چند ساعت بعد، همان موجهاي ترسناك، جايشان را به امواج آرام آبي ميدهند. انگار نه انگار كه همين چند ساعت قبل... به اين فهرست، شما هم مواردي را ميتوانيد اضافه كنيد اما وجه تشابهي كه به فهم آن پرسش هميشگي «آيا ميتوان تا آخر عمر عاشق يك نفر ماند؟» كمك ميكند اين است: جزر و مد. جزر ومد هورموني را جدي بگيريد نكته مهمي كه اغلب زوجها از آن غافلند اين است كه احساسات جنسي مدام در حال نوسان هستند. مثل جزر و مد دريا. اين جزر و مد هم دلايل فيزيولوژيك دارد هم دلايل رواني. نوسانات هورموني يكي از مهمترين دلايل اين جزرومد هستند. از نوسانات هورموني كه صحبت ميشود، لابد به قاعدگي خانمها فكر ميكنيد اما شك نكنيد كه مردان هم نوسانات هورموني دارند. نوساناتي كه روي خلق و خو و حتي خصوصيات غريزي آنها از قبيل گرسنگي، خواب و احساسات جنسي اثر ميگذارند. هنوز فيزيولوژي اين «پريود» مردانه، با دقت توصيف نشده اما علائمش را آقايان محترم تجربه كردهاند و ميكنند. جزر و مد احساسات جنسي به عوامل تغذيهاي هم بستگي دارد (اين را ديگر همه ميدانند!) كه آن هم توجيه فيزيولوژيك دارد. روان ما اما حكايت ديگري است. شنيدهايد كه ميگويند 90 درصد رابطه جنسي به مغز ربط دارد؟ از آرامش رواني براي برانگيخته شدن احساسات، تا شدت و كيفيت محركهاي خارجي، همه و همه بر جزر و مد درياي احساسات جنسي ما تاثير دارند. دقيقا به همين دليل است كه رابطه جنسي، نميتواند هميشه قابل برنامهريزي باشد. نميشود از يك سال قبل روي تقويم علامت گذاشت. اين دريا، برعكس همه درياها، جزرومدش قابل پيشبيني نيست. آنچه همه زوجها نميدانند تا اينجا، درباره چيزهايي صحبت كرديم كه خيلي از زوجها ميدانستند. آنچه بيشتر مردان و زنان نميدانند اين است كه با اين جزر و مد چه بايد كرد. وقتي احساسات فروكش ميكنند، حساسيتها، دلخوريها، بگومگوها، عصبانيتها و از همه مهمتر وسوسهها بيشتر ميشود. دقيقا در همين وضعيت است كه مردان و زنان، به اين فكر ميكنند كه آيا ميتوانند هميشه در كنار همسرشان باقي بمانند؟ نكند همسرشان ديگر دوستشان ندارد؟ از آن بدتر، نكند آنها ديگر همسرشان را دوست ندارند؟! نكند خورشيد عشق آنها غروب كرده و بايد دنبال خورشيد جديدي در زندگيشان بگردند؟ (اين جمله احمقانه بود؟ كاملا موافقم!) آنها فراموش ميكنند كه اين خورشيد فقط براي چند ساعت غروب كرده و كافي است صبر كنند تا دوباره از طلوع زيبايش لذت ببرند. مردان و گاهي زنان، وقتي نسبت به بازگشت عشق بياطمينان باشند، در آن دورههاي جزر دريا، آسيب پذيرند. گاهي در خيالپردازيهايشان غرق ميشوند. گاهي به وسوسههايي كه هميشه هست و هيچ وقت نميشود از زندگي حذفشان كرد، پاسخ ميدهند و در هر دو صورت، شروع ميكنند به خرج كردن بيمورد از حساب بانكي عواطفشان؛ حسابي كه بايد براي همسرشان خرج كنند؛ حسابي كه مثل همه حسابهاي ديگر، مبلغي در آن پس انداز شده و اگر جاي ديگري هزينه شود، براي مخارج ضروري، دستشان خالي ميماند. مراقب پيچهاي خطرناك باشيد زندگي مشترك، مثل رانندگي در يك جاده پرپيچ و خم كوهستاني است. جادهاي كه براي نخستين بار در آن رانندگي ميكنيد. نميدانيد پشت هر پيچ آنچه خبر است. هر لحظه اگر حواستان نباشد، ماشينتان ممكن است ته دره باشد. نترسيد، شما حتما يك راننده ماهر هستيد كه پا به چنين جادهاي گذاشته ايد. پس ميتوانيد با احتياط و منطقي برانيد و از زيباييهاي جاده لذت ببريد. نبايد به آنها كه هنوز راه نيفتادهاند حسادت كنيد. شماييد كه داريد پيش ميرويد اما حتما بايد حواستان به خطرهاي جاده هم بايد باشد. همه مردان، گاهي نسبت به زنان ديگر تحريك ميشوند. اين معنايش پايان عشق نيست. معنايش اين نيست كه آنان ديگر همسرشان را دوست ندارند. معنايش فقط اين است كه موقتا، رشته كشش ميان آنها و همسرشان سست شده است. گرهي كه سست شده را بايد از 2 طرف كشيد تا سفت شود. همه ما بايد درك كنيم كه چنين موقعيتهايي، آزمونهاي وفاداري است. كنكوري كه تا پايان عمر، ممكن است بارها و بارها با برگهاي از سوالات آن روبهرو شويم. حس تعهد اخلاقي، وفاداري و مسئوليت پذيري ما، كمك ميكند تا در اين كنكور نمره قبولي بگيريم. براي همين هم يكي از مهمترين ملاكها براي انتخاب همسر، بايد ميزان پايبندي فرد به اصول اخلاقي باشد. نكته جالب اين است كه در اغلب موارد، حتي همسران ما از اين كنكور بيخبرند. ما در اين آزمونها تنهاييم و تنها كسي هم كه از نمره ما باخبر ميشود، خود ما هستيم. هيجان انگيز نيست؟
-
من می توانم با همسرم بهتر برخورد کنم؛چگونه؟
afa پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ازدواج و مسائل زناشویی
اغلب زوجهای جوان حتی اگر در گذشته، بهترین دخترها و پسرها برای خانوادههایشان بودند، در زندگی مشترک با همسرشان، دچار اختلاف میشوند. کسی نمیتواند ادعا کند که تا به حال با همسرش مشاجره نداشته و از همسرش نرنجیده است. بعضیها به خاطر جر و بحثهایی که پیش میآید، احساس میکنند که ازدواجشان موفق نبوده است. با این حال، خود را ناگزیر به سازش با همسر میدانند؛ اما اختلاف آنها، مثل آتش زیر خاکستر، باقی میماند. در این موارد، لازم است هر یک از زوجین فقط این سوءال را از خود بپرسند که «چقدر برای بهبود روابطمان زحمت کشیدیم»؟ اغلب ما در برابر این سوءال، ابروها را بالا انداخته، با چشمانی از حدقه بیرون زده و قیافهای حق به جانب، میگوییم : «خیلی». حقیقت امر این است که ما زحمتهایمان را حساب شده نکشیدیم. آیا تا به حال سعی کردهایم که ریشه اختلافات را پیدا کنیم و مسائلی را که سد راه خوشبختی ماست، برطرف کنیم؟ آیا تا به حال خواستههایمان را در کفه ترازوی ذهنمان گذاشتهایم تا ببینیم کدام ارزش را باید فدای ارزش دیگر کنیم؟ آیا تا به حال فکر کردهایم که ما میتوانیم با کمی سعی و تلاش، زندگی مشترکمان را سرشار از شادی، عشق و محبت کنیم؟ نارضایتیهای کوچک نارضایتیهای کوچک را دست کم نگیریم؛ چون اغلب همینها هستند که سد راه خوشبختی هستند؛ مثل بگو مگوها، نیش زدنها، دخالتها، ناسازگاریها، ناکامیها، غرورها و منت گذاشتنها. اگر در برابر این مسائل کوچک از خود گذشت نشان دهید، راههای جدیدی برای دوست داشتن زندگی و همسرتان باز خواهد شد و به یک نیروی فزاینده مثبت، دست خواهید یافت. در این جا برای نمونه، چند راه را به شما یادآوری میکنیم؛ سعی کنید راههای دیگر را خودتان کشف کنید. منت نگذارید منظور کردن کارهایی که برای همسرتان انجام دادهاید یا حتی گذشتی که به خاطر او کردهاید، برای هر یک از طرفین، همیشه وسوسهانگیز است. این وسوسه را بشناسید و آن را از خود دور کنید. این مسئله، یکی از مواردی است که جرقه اختلافات زوجین را فراهم میکند. ما نباید توقع داشته باشیم که همسرمان به خاطر هر کاری که انجام میدهیم، از ما قدردانی کند. اگر زوجین، توقع قدردانی داشته باشند، نتیجه آن، ناخرسندی و به رخ کشیدن کارهایی است که در طول روز انجام میدهند و اگر یکی از زوجین این کار را انجام دهد، طرف مقابل نیز قطعاً تحریک شده، به دفاع از خود میپردازد. ما نباید از اینکه برای خوشبختیمان کاری انجام دادهایم، ناراضی باشیم؛ از اینکه من بچهها را به مدرسه رساندم؛ خانه را من تمیز کردم؛ خرید را من کردم؛ بچهها را من حمام بردم و... . منظور کردن این کارها، به معنی نارضایتی ما از آنهاست و بیگذشت بودنمان را نشان میدهد و در این صورت، چه بخواهیم و چه نخواهیم، همسرمان فکر میکند که بر سر او منت میگذاریم و مهمتر اینکه یادآوری این کارهای به ظاهر سخت، آن هم به طور دائم باعث میشود که نسبت به همسرمان، احساس خشم کنیم و کم کم عشق و محبت در زندگی کمرنگ میشود و کنایهزدنها شروع شود و هر روز بیشتر از روز قبل، نیروی خود را به خاطر این مسائل بیارزش، از دست میدهیم و عادت میکنیم که هر روز، فهرست بلندبالایی را از کارهایی که انجام دادهایم، به رخ همسرمان بکشیم؛ کارهایی که وظیفه ماست و نشانه گذشت ماست. در این مواقع، - هر گاه احساس کردید نسبت به همسرتان خشمگین هستید - وقتی که احساس کردید کار نادرستی انجام داده یا حتی کاری را که میبایست انجام میدادید، انجام ندادهاید، لحظهای صبر کنید و آن عشقی را که بینتان هست، به یاد بیاورید؛ لبخندی بر لب بیاورید و عصبانیت را به مرور زمان و با تمرین، از فهرست عادتهایتان حذف کنید. در این صورت، تأثیر آن را در همسرتان خواهید دید. این کار، گامی بزرگ در جهت بهبود روابط خواهد بود و هر روز، علاقهتان به زندگی مشترک و شریک زندگیتان، بیشتر خواهد شد. توقع نداشته باشید همسرتان بینقص باشد وقتی به همسرتان میگویید «چرا این طور هستی»، یا «چرا خودت را عوض نمیکنی»، از او توقع دارید که چه جوابی به شما بدهد؟ خودتان را جای او بگذارید؛ اگر کسی از شما این سوءال را بپرسد، چه جوابی میدهید؟ اغلب ما فکر میکنیم که عملکردمان درست است و شاید ذاتاً نمیتوانیم خودمان را اصلاح کنیم. وقتی چنین سوءالی را از همسرتان میکنید، او تصور میکند که آن کسی نیست که شما میخواستید و در انتخابتان اشتباه کردید و این مسئلهای نیست که از ذهن کسی بیرون برود و نباید توقع بهبود روابط را بعد از زدن چنین حرفهایی داشت. بعضیها این سوءالات را از همسرشان نمیپرسند؛ بلکه اینها را به جای اینکه از همسرشان بپرسند، از خودشان میپرسند که این هم به مراتب بدتر است؛ زیرا در این صورت، خودمان فکر میکنیم که اگر او شخص دیگری بود، آن وقت من خوشبخت بودم و اوست که باید عوض شود و هیچ راه دیگری نیست. حال اگر فکر میکنید که جواب خوشبختی شما در کس دیگری است، کاملاً اشتباه میکنید؛ چون هیچ کسی را در دنیا نمیتوانید پیدا کنید که با تمام عقاید شما موافق باشد و این طبیعی است؛ پس با نظام طبیعت نجنگید؛ بلکه در کنار آن زندگی کنید و خودتان را با چیزی که هست، وفق دهید. شما میتوانید بار مسئولیتی را که از او توقع دارید، از دوشش بردارید و روابط را اصلاح کنید. در این صورت، با ایجاد صمیمیت، کم کم به چیزهایی که میخواستید، میرسید؛ به همسرتان وقت بدهید تا خواستههای شما را کشف کند و حتی اگر زحماتش برای برآورده کردن این خواستهها نتیجهای نداد، او را دوست بدارید و به وجودش افتخار کنید. عادتهای عجیب خود را بشناسید به نظر شما خندهدار نیست که کسی را با تمام وجود دوست داشته باشید، ولی به خاطر مسائل کوچکی، مثل ریختن خمیردندان روی سنگ دستشویی یا پرتاب کردن جورابها در اطراف خانه و یا نشستن ظرفهای آشپزخانه، محبتتان تبدیل به خشم شود؟ آیا اینکه شما جورابی را از گوشه خانه بردارید یا خمیردندان ریخته شده یا ظرفهای نشسته را بشویید، کار خیلی سختی است؟ اصلاً چرا فکر نمیکنید که شما هم عادتهای این چنینی دارید؟ بنابراین، بهتر است که اول عادتهای خودمان را کشف کنیم و اگر هم عادت بدی را در همسرمان کشف کردیم، مشکل او را مشکل خودمان بدانیم. بخششتان با جان و دل باشد آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا عذرخواهی مشکل است و هیچ میدانید که عذرخواهی در زندگی زناشویی، چقدر میتواند اختلافات بیهوده را از بین ببرد؟ علت اینکه بعضیها از عذرخواهی فرار میکنند، این است که میترسند طرف مقابلشان عکسالعملی نشان بدهد که موجب پشیمانیشان شود. بعضیها وقتی همسرشان از آنها عذرخواهی میکند، چنان قیافه حق به جانبی میگیرند که موجب دلشکستگی و آزردگی او میگردند. وقتی همسرمان از ما عذرخواهی میکند، باید خیلی موءدبانه و از ته دل، او را ببخشیم و کارهای ناپسندی مثل زیر لب حرف زدن، آه کشیدن یا کنایهزدن را کنار بگذاریم؛ حتی بحث را ادامه ندهیم و به این ترتیب، به دلخوریها، تلخیها و واکنشها پایان دهیم تا همسرمان تأثیر مثبت عذرخواهیاش را لمس کند. بنابراین، اگر همسرتان از شما عذرخواهی کرد، راه را برایش هموار کنید و با قلبی باز، او را ببخشید و با این کار، بخشش را به او هم یاد دهید. مشغلههایتان را از روابطتان جدا کنید کار، همیشه هست و هیچ وقت، تمامی ندارد. اگر شما برنامهریزی درستی نداشته باشید، در طول روز، برای کارهایتان وقت کم میآورید؛ اما برنامهریزی درست، آن است که در آن، برای خانه، خانواده و همسرتان هم وقت بگذارید. سعی کنید ساعاتی را در روز با همسرتان تنها باشید؛ با هم خلوت کنید و به خلوت همدیگر پا بگذارید. سعی کنید هیچ وقت کار و خستگی ناشی از کار را با خودتان به منزل نیاورید. وقتتان را تنگ و خودتان را خسته نشان ندهید. اگر به همسرمان بگوییم که سخت در حال تلاش هستیم؛ تنها نتیجهاش این است که همسرمان در آخر فهرست کارهایمان قرار میگیرد و گاهی هم فراموش میشود و برای بعضیها حتی ممکن است ناخودآگاه از این فهرست حذف شود! کارهای فراموش شده را خودتان انجام دهید همسر شما آدم آهنی نیست؛ بلکه مثل همه انسانهای معمولی، ممکن است خسته شود و یا کاری را فراموش کند. در این صورت، نباید او را سرزنش کنید. اینکه بگوییم «چرا برای دستشویی حوله نگذاشتی» یا «چرا ظرفها را نشستی»، ممکن است کار را به یاد او بیاورد؛ ولی آیا او همیشه یادش میرود که این کارها را انجام دهد؟ مسلماً نه. بعضیها اعتقاد دارند که باید نوع گفتارمان را درست کنیم؛ مثلاً میتوانیم چنین بگوییم: «حوله دستشویی کجاست» یا «قرار بود برای دستشویی حوله بگذاری» که البته روش خوبی است و باعث میشود تا طرف مقابلمان هم عکسالعمل خوبی نشان بدهد و در مقام دفاع از خودش بر نیاید؛ ولی یک روش بهتر هم وجود دارد و آن اینکه اگر واقعاً وقتش را داریم، خودمان این کار را انجام دهیم. چه ایرادی دارد که ما کاری را که همسرمان فراموش کرده، انجام دهیم. اشتباهات همسرتان را به دوش بگیرید؛ ولی نه با آزرده دلی؛ بلکه با اشتیاق. اگر ظرفهای ظرفشویی، شما را آزار میدهند، آنها را بشویید. شاید خیلیها بگویند که با این کار، دیگر همسرمان کارهایش را انجام نمیدهد؛ اما برعکس، اگر شما دست از سرزنش و نکوهش بردارید، با کمال تعجب میبینید که برخورد همسرتان بهتر میشود و شور و علاقه بیشتری برای انجام قسمتی از کارهایی که بر دوش دارد، از خودش نشان میدهد. با برطرف نمودن این مشکلات کوچک و پیش پا افتاده، شما میتوانید فکرتان را صرف جنبههای مهمتر روابطتان کنید و به ارتباطی صمیمی فکر کنید. شما میتوانید همدرد همسرتان باشید و عشق، محبت و شادی را به او هدیه کنید. -
حسادت نوعی خشم درونی است که مرتبه هایی از آن در همه افراد وجود دارد ولی ممکن است در بعضی کمتر و در برخی بیشتر دیده شود؛ اما آنچه در ادبیات قدیم ایرانیان یافت می شود این است که زنان حسودتر از مردان دانسته شده و حتی در روان شناسی امروز نیز برخی معتقدند که زنان در روابط بین فردی و در رابطه با جنس مخالف حساس تر، خودمحورتر و حسودتر از مردان هستند. حسادت می تواند خود را در رقابتی پایدار و یا در کناره گیری از همه رقابتها آشکار سازد. بین مردان حسادت بیشتر جنبه رقابت دارد و رقابت آنها در مسایل خارج از مالکیت مشاهده می شود. اما به نظر می رسد که حسادت در زنان شکل دیگری به خود گرفته و آنها بیشتر نسبت به مقوله هایی به شدت تحریک می شوند که تصور می کنند تحت مالکیت آنهاست و یا می خواهند با تلاش خود آن را تحت کنترل و مالکیت خود قرار دهند. اشتباه نکنید در این مقاله سعی نداریم در مورد حسادت(در معنای عام) یعنی آنچه با چشم و هم چشمی و رقابت بر سر تامین تجملات زندگی و .. است صحبت کنیم بلکه آن نوع حسادت در زنان را می خواهیم بررسی کنیم که با مفهوم "حس تملک زنانه" مترادف است یعنی همان احساسی که گاه زنان را بدان جهت سوق می دهد که در مورد تمام روابط و مناسبات همسرشان حساس شده و حتی همسرشان را به خاطر ارتباط صمیمانه با محارم خویش (مادر و خواهر و ..) مورد بازخواست قرار می دهند. یعنی به نوعی همسرشان را مختص خود می خواهند و دوست ندارند او با هیچ زن دیگری در سطحی ترین روابط قرار گیرد. این حس همان حسی است که عمدتا باعث ایجاد اختلاف و کشمکش بین عروسها و مادر شوهر ها و یا عروسها و خواهر شوهرها می شود. حسادت می تواند خود را در رقابتی پایدار و یا در کناره گیری از همه رقابتها آشکار سازد. بین مردان حسادت بیشتر جنبه رقابت دارد و رقابت آنها در مسایل خارج از مالکیت مشاهده می شود. تصور کنید مردی ازدواج کرده و در یک زمان واحد میان محبت دو زن (مادر و همسر خود) قرار گرفته است. در این میان هر یک از دو طرف سعی دارند مرد مذکور را به سمت خود جذب کرده و حتی امکان دارد برای رسیدن به هدف خود از برخی ترفندها و راهکارهای زنانه استفاده کنند. مسلما نتیجه چنین کشمکشی در معمولی ترین شرایط ایجاد درگیری میان طرفین است. البته این یک نیاز طبیعی است که هر زنی همسرش را تنها برای خود بخواهد و در مورد روابط و مناسبات او با سایر زنان حساسیت نشان دهد اما گاه این حس تملک از شکل طبیعی خود خارج شده و همان طور که گفتیم باعث ایجاد تنش و درگیری در زندگی مشترک می گردد. اگر بخواهیم این احساس را طوری توصیف کنیم که شما بتوانید بهتر متوجه آن شوید باید بگوییم که "حس تملک زنانه" تقریبا معادل با " غیرت مردانه" است. یعنی هر دو این مفاهیم را می توان هم ردیف هم به شمار آورد به جز اینکه این ویژگی ها، تحت تاثیر شرایط جنسیتی فرد قرار می گیرد. این نوع حسادت (یا همان حس تملک) وقتی از شکل طبیعی خود خارج می شود، باعث می گردد که زن بر روی روابط همسر خود حساس شده و نسبت به هر ارتباطی که با زنان دیگر دارد(اعم از سلام و احوال پرسی و یا صحبتهای معمولی) واکنش شدید نشان دهد. در برخی از زنان این ویژگی چنان شدت می یابد که مسیر نگاههای همسرشان را در کوچه و خیابان دنبال می کنند تا ببینند آیا او به زنان دیگر نظر می افکند یا نه؟ و یا حتی برخی از مردان هنگام مراجعه به مشاور از این مساله شکایت دارند که حتی جرات تماشاکردن فیلمها، سریالها و یا برنامه هایی را که زنان در آن حضور دارند را نمی کنند. البته فراموش نکنید که درست است که عده معدودی از زنان دچار این مشکل بوده و زندگی را برای خود و همسرشان سخت می کنند اما برخی دیگر از زنان به واقع حق دارند تا این نوع حساسیتها را در ارتباطات همسر خود نشان دهند . برای مثال این دسته از زنان دارای همسرانی هستند که : - در روابط و صحبتهای خود با زنان نامحرم یا غریبه بیش از حد گرم گرفته و به بذله گویی می پردازند - سابقه ای از بی وفایی نسبت به همسرشان را دارند - در حضور همسرشان از زنان دیگر(چه از لحاظ ظاهر و چه از لحاظ نوع عملکرد و ...) تعریف و تمجید می کنند - مرز بین روابط شخصی و روابط کاری را نمی دانند یعنی در منزل هم که هستند با همکاران خانم خود در تماس و یا در حال اس ام اس زدن هستند و بسیاری از دلایل دیگر... بنابراین با توجه به طبع حساس زنانه کاملا طبیعی است که یک زن نسبت به همسر خود و با مشاهده این صحنه ها در روابط همسرش دچار وسواس شده و دایما سعی کند او را تحت کنترل خود قرار دهد. در ادامه این مقاله چند توصیه اجمالی برای مردانی داریم که رفتارها و روابط شان کاملا در چارچوب و مطابق با عرف و شرع است اما متاسفانه باز هم تحت کنترل دایم همسرشان هستند: - با خودتان خلوت کنید و بررسی نمایید که چرا همسرتان تا این حد در مورد رفتارهای شما حساس بوده و شما را کنترل می کند؟ آیا شما شوهر خوبی برای همسرتان هستید؟ آیا توجهی را که نیازمند آن است به وی ارایه می دهید؟ آیا رفتارهایتان با زنان دیگر در حد و حدود طبیعی خود است یا اینکه پا را از حد و مرز خود فراتر می نهید؟... "حس تملک زنانه" تقریبا معادل با " غیرت مردانه" است. یعنی هر دو این مفاهیم را می توان هم ردیف هم به شمار آورد به جز اینکه این ویژگی ها، تحت تاثیر شرایط جنسیتی فرد قرار می گیرد. - دقت کنید و ببینید چه زمانهایی شدت کنترل و حساسیت همسرتان نسبت به شما کاهش یا افزایش می یابد؟ ببینید در آن زمانها چه رفتاهایی را انجام داده اید و از انجام چه رفتارهایی خودداری کرده اید؟ با همسرتان صحبت کنید و در مورد رفتار و عملکرد او به بحث بنشینید. از او به خاطر رفتارش توضیح بخواهید و در مقابل برای همسرتان توضیح دهید که وقتی شما را مورد کنترل دایم قرار می دهد، چه احساسی دارید . برای مثال این گونه برای ایشان توضیح دهید: وقتی دایم تماسهای تلفن همراه مرا چک می کنی احساس می کنم که...(سپس احساس خود را کاملا برای همسرتان وصف کنید) موفقیت زناشویی - از همسرتان دوستانه بخواهید که رفتارش را مورد تجدید نظر و تغییر قرار دهد و خودش را به جای شما بگذارد و ببیند آیا دوست دارد که دایما او را تحت نظارت دایم قرار داده و به وی اعتماد نداشته باشید. - به طور منظم به همسرتان ابراز علاقه کرده و به او بگویید که " تنها زن زندگی من تو هستی و تو را با تمام نقاط قوت و ضعفی که داری دوست دارم و ..." به این ترتیب همیشه به همسرتان اطمینان خاطر را هدیه دهید. و توصیه آخر اینکه... اگر ملاحظه می کنید رفتار همسرتان(بدون دلایل منطقی) ادامه دار شده و تلاش برای بهبود این وضعیت تاثیر مطلوبی نداشته ، مراجعه نزد مشاور خانواده را به شما و همسرتان توصیه می کنیم. گاهی اوقات متخصصان ، متوجه جزییاتی می شوند که شاید شما و همسرتان با ساعتها گفتگو و یا حتی مجادله نیز قادر به یافتن آن نباشید.
-
چگونه عزیزهم باشیم؟ همه زنها و مردها دوست دارند برای همسرانشان عزیز باشند و عزیز بمانند. از ابتدای زندگی، حفظ این عزت و افزایش آن میتواند به استحكام زندگی كمك كند، اما بسیاری از زنها و مردها با اشتباهات كوچك و بزرگ، عزت خود را در زندگی زناشویی زیر سوال میبرند و زندگی را برای خود و همسرشان سخت میكنند. رعایت بعضی مسائل و دقت به برخی نكات میتواند شما و همسرتان را برای هم عزیز نگه دارد و حتی در طول زندگی عزیزتر كند. برای این كه این نكات را بدانید، به یاد آوری و توضیح آنها میپردازیم. برای اینكه عزیز همسرتان باشید همیشه صادق باشید. صداقت شما هیچ وقت از یاد همسرتان نخواهد رفت و بیصداقتی نیز براحتی میتواند اعتماد همسرتان را از شما سلب كند و او را به شما بدبین كند و همین باعث از بین رفتن عزت شما شود. بر اعصاب خود مسلط باشید. موقع عصبانیت ممكن است متوجه رفتار و گفتار خود نباشید و حرفی بزنید كه همسرتان را ناراحت كند و برنجد. شاید عصبانیتش بعد از مدتی فروكش كند و شما آن را فراموش كنید، ولی همسرتان هیچ وقت حرفهایی را كه شما در عصبانیت به او گفتهاید از یاد نمیبرد. زود از كوره در نروید. افرادی كه زود عصبانی میشوند، برای اطرافیانشان خستهكنندهاند چون در پی هر گفتار و رفتاری باید منتظر عصبانیت شما باشند و این واقعا زجر آور است كه كسی دائما از دست همه عصبانی باشد و با هر چیز كوچكی از كوره در رود. نقاط مثبت را هم ببینید و بدبین نباشید. وقتی همیشه به ایرادهایی كه همسرتان دارد فكر كنید، روز به روز بیشتر از او دور میشوید، اما اگر همیشه به نقاط مثبت او بیندیشید آنوقت هر روز بیشتر از دیروز برایتان عزیز میشود. در رفتارتان با دیگران دقت كنید. به بزرگترها احترام بگذارید و با دوستانتان زیادهروی نكنید و در روابطتان حساسیتهای همسرتان را در نظر داشته باشید و او را با یك رفتار نابهجا در جمع نرنجانید. نشاط خود را حفظ كنید و همیشه خسته و افسرده نباشید. بعضی افراد همین كه به همسر خود میرسند فكر میكنند باید ناله كنند و خسته باشند. شور و نشاط باعث میشود كه همسرتان در كنار شما احساس شادی كند، اگر روزی در كنارش نباشید، جایتان خالی میباشد. اما اگر دائم ابراز افسردگی كنید، هر كسی در كنار شما احساس دلمردگی میكند. هیچگاه برای كارها و گذشتهایی كه در زندگی كردهاید، سر همدیگر منت نگذارید. هر كاری كردهاید برای زندگی خودتان بوده و خودتان خواستهاید، پس بامنت آن را بیارزش نكنید. به همدیگر احترام بگذارید. خیلی اوقات از بین رفتن عزت همسران در دید همدیگر به خاطر از بین رفتن حریمها بین آنهاست. سعی كنید همیشه ادب و احترام را در قبال هم رعایت كنید تا قبح توهین و بیاحترامی بین شما از بین نرود و همیشه همدیگر را محترم بشمارید. این مورد شامل خانواده همسرتان هم میشود. با هم به سفر بروید . از هیجان زندگی غافل نشوید و روزهای شادی را با هم بگذرانید.
-
شادباشيم شاد بودن همیشه ارزشمند است، پس سعی کنیم خود را خوشحال و سرحال نشان دهیم تا خستگی را از تن شریک زندگی خود دور کنیم. ۲٫ صبور باشیم اگر رفتار همسرمان را خوشایند نمیدانیم بهتر است با حوصله و تأمل و در شرایط مناسب او را از چگونگی رفتارش آگاه کنیم. ۳٫ منطقی رفتار کنیم مسایل را منطقی و درست بررسی کنیم و به جای منافع شخصی، مصالح زندگی مشترک را در نظر بگیریم و بیطرفانه قضاوت کنیم. ۴٫ کم توقع باشیم از همسرمان آنقدر انتظار داشته باشیم که بتواند به انتظارات پاسخ دهد. ۵٫ مثبتنگر باشیم با بیاد آوردن لحظات شیرین زندگی بدبینی را از خود دور کنیم، به رفتارهای خوب همسرمان بیشتر بیندیشیم و جنبههای خوب زندگی را فراموش نکنیم. ۶٫ خوشبین باشیم داشتن نگاه خوشبینانه به زندگی و اطرافیان باعث ایجاد آرامش و بذل محبت و عاطفه میشود. ۷٫ یکدل باشیم درک متقابل موجب ایجاد تفاهم میشود و یکدلی به وجود میآورد. ۸٫ شنونده ی خوبی باشیم هنگامی که همسرمان با ما صحبت میکند حتیالامکان به چشمان او نگاه کنیم و یا با اشاره و سرتکان دادن نشان دهیم که به حرفهای او توجه داریم. ۹٫ مشوق همسر خود باشیم برای رفتارها و صحبتهای همسرمان ارزش قائل شویم و با یادآوری موقعیتهای موفق گذشته، او را تشویق کنیم تا آینده ی بهتری داشته باشد. ۱۰٫ به پیشرفت یکدیگر اهمیت دهیم آنقدر صمیمی باشیم که پیشرفت و ترقی همسرمان یکی از آرزوهای ما باشد، در حقیقت اولین کسی که از این پیشرفت سود میبرد ما هستیم. ۱۱٫ خوش قول باشیم برای حرفها و قولهای خود ارزش قائل شویم و خود را در مقابل آنها مسوول بدانیم خوشقولی نشانه ی احترام به خود و همسر است. ۱۲٫ احترام به شخصیت همسرمان را فراموش نکنیم به شخصیت همسرمان احترام بگذاریم و حرمت یکدیگر را نزد خانواده و دوستان و … حفظ کنیم. ۱۳٫ ارتباط کلامی و عاطفی خود را حفظ کنیم سعی کنیم با همسر خود درباره ی مسائل مختلف گفتگو کنیم. صحبت کردن بهترین راه آگاهی از افکار و احساسات همسر میباشد. ۱۴٫ با یکدیگر مهربان باشیم همسرمان را جزئی از وجود خود بدانیم، محسناتش را بازگو کنیم، برایش خوبی بخواهیم و در راه کمک به همسرمان تمام تلاش خود را به کار ببریم. با مهربانی میتوانیم مالک قلبهای یکدیگر باشیم و رابطه ی گرم و صمیمی بر قرار کنیم. ۱۵٫ محبتپذیر و قهر گریز باشیم منش توأم با مهربانی و دوری از قهر و کینه صفت همسران فداکار است. تلاش کنیم که آیینه ی زندگیمان شفاف و بدون غبار کدروت باشد. ۱۶٫ راستگو باشیم صداقت و راستی از بهترین سرمایههای زندگی مشترک است. هرگز نباید به دروغ و نیرنگ متوسل شویم حتی اگر حقیقت به نفع ما نباشد. فراموش نکنیم که دروغ پایههای زندگی را سست میکند. ۱۷٫ محیط خانواده را با صفا کنیم فضای عاطفی خانواده باید چنان مطلوب و دوست داشتنی باشد که همسرمان در آن احساس رضایت خاطر کند و از امنیت روانی برخوردار باشد. ۱۸٫ به ارزشهای دینی، اخلاقی و خانوادگی پایبند باشیم ارزشها از ارکان و ستونهای اصلی خانواده محسوب میشوند و مقید بودن به ارزشها موجب دوام و استحکام خانواده میشود و اصالت آن را حفظ میکند. ۱۹٫ به نیازهای همسر توجه کنیم رفتار دلنشین و توأم با متانت موجب میشود خواستههای خود را به راحتی بیان کند. ۲۰٫ بهداشت روانی همسر را تأمین کنیم در سایه ی سلامت جسمی و روانی میتوانیم به هدفهای خود برسیم، بنابراین باید به رفتار او توجه نماییم و از افسردگی و خمودگیش جلوگیری کنیم. ۲۱٫ با یکدیگر مشورت کنیم هر یک از همسران باید حق داشته باشند نظر و پیشنهاد خود را بیان کنند. با مشورت کردن، راه رسیدن به زندگی سالم کوتاه تر میشود. ۲۲٫ قدرشناس باشیم از همسرمان به خاطر انجام وظایف، مسوولیتها و همکاریهایش قدردانی کنیم برای ابراز سپاسگزاری و تشکر به کلمههای خاصی نیازمند نیستیم! ۲۳٫ احساس مسوولیت داشته باشیم هر یک از همسران باید خود را در مقابل کاری که برعهده گرفتهاند متعهد بدانند و از انجام دادن آن شانه خالی نکنند. ۲۴٫ برنامهریزی کنیم در حقیقت برنامهریزی به زندگی خانوادگی نظم و سامان میبخشد. ۲۵٫ الگوی خوبی باشیم طوری رفتار کنیم که الگوی رفتاری مناسبی برای همسر و فرزندان خود باشیم. ۲۶٫ خود را به جای همسرمان بگذاریم دنیا را از دریچه ی نگاه او ببینیم و از خود بپرسیم : “اگر من جای او بودم چه میکردم؟” ۲۷٫ به خواستهها و افکار یکدیگر احترام بگذاریم فراموش نکنیم که ازدواج پیمان همکاری و تشریک مساعی است. ۲۸٫میانه رو و متعادل باشیم حضرت علی (ع) فرمودهاند “خیرالامور اوسطها”، پس اگر در تمام امور زندگی (خوردن، خوابیدن، مسافرت و حتی محبت کردن و…) اعتدال را رعایت کنیم کمتر دچار مشکل میشویم. ۲۹٫ با جملات زیبا از همسر خود دلجویی کنیم یک جمله ی شورانگیز میتواند طوفانی از خشم و غضب و نفرت را خاموش کند و بنای زندگی را از خطرات گوناگون دور سازد. ۳۰٫ روابط زناشویی را بسیار مهم بدانیم عدم توجه به این روابط موجب ایجاد مشکلات مختلف خانوادگی، روحی و روانی برای هر یک از طرفین میشود و زندگی را با خطرهای جدی روبرو میکند. ۳۱٫ به همسرمان دلگرمی بدهیم به همسر خود بگوییم که من به خاطر عشق به تو همه ی سختیهای زندگیمان را میپذیرم چنین جملاتی باعث دلگرمی او میشود. ۳۲٫ همسر خود را راضی کنیم باید طوری رضایت همسرمان را جلب نماییم که مطمئن باشیم هیچ وقت ما را ترک نمیکند و یا در هیچ مشکلی ما را تنها نمیگذارد. ۳۳٫ با همسرمان صادقانه رفتار کنیم با متانت و صداقت قبول کنیم که در بعضی از کارها همسرمان شایستهتر است. ۳۴٫ در زندگی مشترک به تنهایی تصمیم نگیریم برای سخن و پیشنهاد همسرمان احترام قائل شویم و خود را عقل کل ندانیم. باور داشته باشیم که همیشه همه چیز را همگان دانند. ۳۵٫ سختیها و مشکلات محیط کار را در حد ضرورت با همسرمان در میان بگذاریم هم فکری بار مشکلات را سبکتر مینماید. ۳۶٫ فرمان ندهیم نباید خانه را به پادگان تبدیل کنیم، متوجه باشیم که خانه کانون عشق و محبت است نه محل یکه تازی و خشونت. ۳۷٫ تعصبات غلط و افکار مزاحم را از خود دور کنیم افکار مزاحم مانند خوره، سلامت روانی انسان را از میان میبرند. بهتر است به جای اعمال تعصبات دست و پاگیر انرژی خود را صرف توجه به همسر و خانواده نماییم. ۳۸٫ از ازدواج خود اظهار پشیمانی نکنیم زندگی و روابط خود را با دیگران مقایسه نکنیم و از یاد نبریم که زندگی هر کسی مطابق سلیقه و عقل و درایت او اداره میشود. ۳۹٫ روی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذاریم هر فردی ممکن است در موارد مختلف دچار ضعف باشد آشکار کردن و بزرگ جلوهدادن این نقاط ضعف موجب ایجاد کدورت میشود. هرگز نباید از نقطه ضعفها به عنوان اسلحهای برای سکوت یا شکست دادن همسر استفاده کنیم. ۴۰٫ مقابله به مثل نکنیم از رفتارهای تلافی جویانه بپرهیزیم و سعی کنیم به جای مقابله به مثل، رفتار مناسب را به او یادآوری نماییم.
-
نکاتی برای زیبا تر شدن زندگی زناشویی
Saman_88 پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ازدواج و مسائل زناشویی
دنیای زنان بعضی اوقات تفاوت های بزرگی با دنیای مردان دارد و ممکن است بعضی مردها این موضوع را درک نکنند، در اکثر اوقات زنان در هنگام ازدواج مخصوصا در سنین پایین تر تصور میکنند که شب های عاشقانه در کنار همسرشان خواهند داشت و این آرزوها را در مرد مورد علاقه خود جستجو میکنند. اما گاهی اوقات شاهزاده سوار بر اسب سفید رویای دختران تبدیل به دیو قصه ها می گردد... خانم محترم ما می دانیم که همسر شما همان شاهزاده رویاهایتان نیست ولی اطمینان هم داریم که او دیو قصه ها هم نیست . شما می توانید بجای عیب گرفتن از شوهرتان یک بار هم که شده به بررسی اخلاق و رفتار خود بپردازید . ما اطمینان داریم شما می توانید با اخلاق خوب خود او را به همان شاهزاده مورد نظر تبدیل کنید : نکات زیر کمک خواهد کرد که به ازدواجتان انرژی دوباره دهید و از نو هر آنچه را که دوست دارید بسازید. ۱- بهترین کارهایی که برای شوهرتان بسیار مفید است، برای شما هم مفید خواهدبود. غذاهای سالم بخورید، خودتان را زیبا نگه دارید و مرتباً ورزش کنید. این کارها باعث میشود همیشه احساس خوبی داشته باشید و پر طراوت و جذاب باشید و شما در نظر شوهرتان همان زن زیبا و جذابی که همیشه دوست داشته، باقی خواهید ماند، مهم نیست که شما چند سالتان باشد. ۲٫از رفتار و اعمال خوب همسر خود قدردانی کنید. هنگامی که پژوهشگران از مردان پرسیدند که در زندگی زناشویی خود چه میخواهند، قدردانی در لیست همگی آنها وجود داشت. پس به خاطر داشته باشید و توجه داشته باشید به کارهایی که همسرتان برای شما، فرزندان و خانه انجام میدهد و از او تشکر کنید. شما لبخندی بر روی لبانش و لذتی در قلبش ایجاد خواهید کرد. ۳٫عشق را در زندگیتان نگه دارید. آخرین باری که برنامه ریزی کرده اید برای داشتن یک زمان عاشقانه در کنار همسرتان چه وقت بوده است؟ اگر شما نمی توانید به این سؤال پاسخ دهید سریعاً به فکر باشید. مهربان بودن، یادداشتهای عاشقانه، هدیه ای کوچک برای او، برنامه ریزی برای یک روز عاشقانه و ابتکار در مسائل جنسی همگی باعث میشود که به او یادآوری کنید که هنوز هم او برایتان جذاب است. ۴٫اجازه دهید او هم زمانهایی مردانه داشته باشد. هر کس به زمانهایی برای خودش نیاز دارد که از یک سرگرمی لذت ببرد یا با دوستانش جمع شود. اگر همسر شما فوتبال دوست دارد، در حالیکه شما به آن علاقه ندارید از او اشکال نگیرید. او را تشویق کنید که رابطه ای دوستانه با مردان دیگر داشته باشد. او از این مصاحبتها لذت خواهد برد. مطالعات نشان میدهد مردانی که در کنار دوستانشان بوده اند، سالم تر بوده اند و زندگی طولانی تری داشتهاند. ۵٫حق تقدم با اوست. فشارهای روزانه کار، خانه و بچه ها کافی است که او را خسته کند. زمانی را بسازید برای دو نفرتان که استراحت کوتاهی داشته باشید، دور از کارهای کسالت آور روزانه. احساس علاقه نسبت به کارش و سرگرمی هایش نشان دهید، این کار باعث میشود که او بداند که او برایتان چقدر اهمیت دارد. ۶٫سعی نکنید او را تغییر دهید. آیا شما خوش مشرب هستید و شوهرتان کم رو؟ آیا دوست دارید خانه همیشه تمیز باشد و حوله شوهرتان همیشه بر زمین است؟ روانشناسان میگویند شما نمی توانید دیگران را تغییر دهید، یقین داشته باشید شما تحت تأثیر قرار خواهید گرفت. پس دنبال راههایی غیر از غر زدن و نق زدن باشید. برای مثال توافق در روابط اجتماعیتان با کم کردن تعداد مهمانها و یا رفتن شما به تنهایی در مهمانی و قرار دادن یک سبد در حمام برای قرار دادن رختها و تشویق کردن او وقتی که در مهمانی شرکت کرد و یا حوله های کثیف را سر جایش قرار داد. ایجاد دلگرمی و تشویق همیشه بهتر از عیب جویی و سرزنش است. ۷٫به او بگویید که چه میخواهید. این آسان است که فکر کنید کسی که با او زندگی میکنید کاملاً شما را میشناسد، اما این حقیقت ندارد. بسیاری از ما همه چیز را همان طوری میبینیم که دوست داریم. پس غافلگیر نشوید شوهرتان فکر کند که شما هر آنچه که میخواهید همان است که اومی خواهد. اگر شما در آغوش گرفتن و یا یک مشورت و یا یک ژاکت قرمز برای تولدتان میخواهید به او بگویید. ۸٫وقتی را هم با دوستانتان بگذرانید. وقتی شما شوهر میکنید فکر میکنید که از دوستانتان باید کنار بکشید و در کنار شوهرتان باشید. اما یک نفر نمیتواند تمام احتیاجات شما را رفع کند و این انتظار نا معقولی است که از شوهرتان بخواهید هم شوهرتان باشد، هم رفیق و هم بهترین دوست دخترتان. زمانی را برای دوستانتان اختصاص دهید این کار باعث میشود که شما انرژی یابید. ۹٫اجازه دهید بعضی اوقات آزاد باشد. همان طور که شما نیاز دارید بعضی اوقات ریلکس کنید و تنها باشید شوهرتان هم به این نیاز دارد. ممکن است استراحت شما بعد از یک روز کار، دراز کشیدن روی تخت و یا یک دوش گرم باشد و استراحت او به نحوی دیگر باشد، مثلاً روزنامه بخواند و یا تلویزیون نگاه کند اجازه دهید او همان طور که میخواهد خود را شارژ کند، شاید کارهای خانه و خرید کردن بیشتر او را خسته کند. ۱۰٫به او ایمان داشته باشید و بگذارید او این را بداند. مردان میتوانند بسیار به شجاعت و دلیری تظاهر کنند، اما آنها هم مثل ما بعضی اوقات اعتماد به نفس کمی دارند و درمانده میشوند و احساس ضعف میکنند. هنگامی که او به خانه میآید خصوصاً وقتی که او خود را باور ندارد، نیاز دارد که بداند کسی که او را باور دارد در خودش زندگی میکند -
مقاله با قلب عاشق می شویم یا مغز؟
مهندس خوش فکر پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در مقالات و دانستنی های روانشناسی
با قلب عاشق می شویم یا مغز؟ ترس را در شكم و معده نيز ميتوان حس كرد ولي ميگويند جايگاه عشق، قلب است. لجبازي نكنيد. عكس قلب و تيري را كه به سمت آن پرتاب شده است همگان ديدهاند. در عهد باستان ارسطو معتقد بود قلب جايگاه تمامي احساسات است، هر چند كه كلود گالين - پزشك يوناني قرن دوم ميلادي - جگر را مركز همه چيز ميدانست اما با اين حال قرنهاست كه بشر با قلبش هم حس ميكند و هم تصميم ميگيرد. در نيمه دوم قرن 13 ميلادي، قلب بهطور رسمي جايگاه عشق خوانده شد و در تمامي تصاوير مذهبي، قلب مكان مقدس عشق خداوندي معرفي شد. در قرن 18 ميلادي گرچه علم قلبشناسي در حال بال و پر گرفتن بود ولي جايگاه عشق متزلزل نشد تا آنكه سرانجام در قرن 20 ميلادي، انسان عشق را احساسي توليد و كنترل شده از سوي مغز دانست. انسان قرن بيستمي عشق را بياهميت و نتيجه گذراي فعل و انفعالات شيميايي در بدن جلوه داد. بشر قرن بيست و يكي نيز بيشتر به ماترياليسم زيستي گرايش پيدا كرده است. تحقيقات اخير نشان داده است كه عشق نتيجه واكنش متقابل مغز (مراكز مربوط به غرايز، احساسات و منطق) و قلب است جالب است كه بدانيد قلب نقش مستقل در عاشقشدن بازي ميكند. گاهي عشق اصلا نتيجه يك تصميم عاقلانه و منطقي نيست. در واقع مغز در اين ميان نقش اندكي ايفا ميكند. دهها هزار نرون، اطلاعات دروني بدن را به مغز مخابره ميكنند و در نهايت مركز مربوط به غرايز با بررسي اين اطلاعات و اطلاعات هورموني، دستور بروز عكسالعملهاي فيزيكي اتوماتيك مانند ترس، خشم و شادي را صادر ميكند. هنگامي كه عاشق ميشويد، مغز فرمان ميدهد تا ضربان قلب تند، پوست سرخ و تنفس عميقتر شود. به لطف تكنيكهاي مدرن عكسبرداري از مغز، هماكنون ميدانيم كه مركز احساسات در مغز كجاست و به اين منطقه در اصطلاح "مغز احساسي" ميگويند. بهطور خلاصه وقتي فردي را ميبينيد كه به دلتان مينشيند، بخش مربوط به غرايز در مغز فعال ميشود و از بخش مربوط به احساسات ميخواهد نظرش را درباره فرد روِيت شده بگويد. بخش احساسات در تمامي خاطرات ذخيره شده در مغز موقعيتهاي مربوط به اين فرد و اين حس را مورد بررسي قرار ميدهد و نتيجه را چه خوب و چه بد بازگو ميكند. بخش منطقي مغز نيز موقعيت و دادهها را با توجه به معيارهاي خود ميسنجد و ممكن يا غيرممكن بودن ايجاد يك رابطه عاشقانه را به كمك هورمونهاي مختلف مخابره ميكند. نكته جالب توجه آنجاست كه دانشمندان پس از بررسي تصاوير گرفته شده از مغز يك انسان عاشق متوجه شدند كه در عشق همان مناطقي درگير ميشوند كه وقتي انسان از مواد مخدر يا مشروبات الكلي به مقدار زياد مصرف ميكند، دچار اختلال ميشوند. كشف اين موضوع، توجيهي براي اين ادعاست كه عشق ناپايدار است. -
برای کنترل مردان عشق ابزار کارا تری از شهوت است. بعد از چند سال اول زندگی معمولاً خانم ها از کاهش رقبت شوهران نسبت به خود شکایت می کنند. دلیل این کاهش علاقه کاهش شور و هیجان اولیه است چون دیگر آن جاذبه جنسی به شدت اوایل ازدواج نیست و مردان مانند اوایل زندگی از رابطه خود لذت نمی برند. برای اینکه مرد زندگی خود را اغوا کنید و او را علاقمند نگه دارید، باید نقش یک افسونگر را بازی کنید و کاری کنید که عاشق شما باشد. در این مقاله نکاتی را برای شما بیان می کنیم که به کمک آن می توانید شوهرتان را به گونه ای شورانگیز نسبت به خود وابسته و علاقمند سازید و مسحور خود سازید. دلفریب باشید نقش یک پری دریایی را بازی کنید. یک پری دریایی با اینکه بسیار زیباست خود را در معرض دید قرار نمی دهد. در رابطه خود کمی رمز راز به عنوان چاشنی وارد کنید. مقدار کمی طفره رفتن اشتیاق او را برای بدست آوردن شما بیشتر می کند. هیچگاه بدن خود را بیش از حد درمقابل همسر خود به نمایش نگذارید. اگر در روابط خود غیر قابل پیش بینی باشید این کار باعث می شود شور و اشتیاق او را بیشتر کنید. پیام های متناقض و گیج کننده برایش بفرستید می توانید سرکش و سپس رام باشید معصومانه رفتار کنید آنگاه مانند افراد شرور رفتار کنید. این گونه رفتارها سبب می شود همسر شما سعی کند بیشتر متوجه شما شود و بیشتر شما را کشف کند. از خوب بودن زیادی پرهیز کنید اگر تمام سعی خود را برای بسیار خوب و فرمانبردار بودن بکار گیرید احتمالاً در پایان روز بسیار از رفتار خود راضی خواهید بود اما با محبت بیش از حد در عمل از جاذبه و شدت اغواگری خود کاسته اید و حتی ممکن است پس از مدتی باعث دلزدگی همسر خود شوید. وقتی یک تقاضای طبیعی دارید همسرتان به عنوان فردی پر توقع به شما نگاه می کند. نیکی بیش از اندازه به ندرت کسی را شیفته می کند. بعضی اوقات قسمت های کوچکی از سیاهی های شخصیت خود را نشان دهید. گاه کمی بی رحمی از خود نشان دهید یا حتی اگر لازم دیدید کمی هم کارهای زشت انجام دهید ولی مراقب باشید کارهای مبتذل و بی ارزش انجام ندهید. جاذبه ظاهری داشته باشید. آنچه مردان می بینند برایشان بسیار مهم است. و در آنها کشش یا دافعه ایجاد می کند در حالیکه خانم ها با مغز خود عشق می ورزند مردان از طریق آنچه می بینند مجذوب می شوند. بسیار مهم است که خود را برای همسر خود سرحال و جذاب نگه دارید. بعد از ازدواج شما یک مسئولیت مهم داریدکه نباید با خود خواهی از زیر آن شانه خالی کنید. باید خود را آراسته کنید، باید از نظر بدنی متناسب باشید از پوست و موی خود مراقبت کنید و از نظر روحی فردی پرانرژی باشید. همه این کارها نه تنها به دوام زندگی زناشویی شما کمک می کند بلکه سبب اعتماد به نفس بالای شما می شود. اگر چه بهتر است در اجتماع با سلیقه همسر خود رفتار کنید ولی شما به عنوان زنی جذاب، خوش تیپ، باوقار، باعزت نفس بالا، شیک و مرتب سبب اعتماد به نفس بالای شوهر خود خواهید شد. و در این میان زنان دیگر کمتر می توانند در مقابل چشمان همسر شما دلربایی کنند. و البته فراموش نکنید به گونه ای لباس بپوشید که نظر مردان دیگر به سمت شما جلب نشود چون در رابطه شما تأثیر منفی خواهد گذاشت. نیازهای مزاجی و ذهنی همسر خود را فراموش نکنید در حالی که برای حفظ همسر خود تلاش می کنید نباید از نیازهای احساسی و فکری همسر خود غافل شوید. رنگ مورد علاقه او، خواندنی های مورد علاقه اش، فیلم ها و کتاب هایی که دوست دارد همه را باید بدانید و هر از چند گاهی او را غافلگیر کنید و یکی از آن چیزهایی که به آن علاقه دارد به او هدیه بدهید. طرز تهیه خوراک، دسر و یا نوشیدنی مورد علاقه او را پیدا کنید و آن را برای وقتی که از سر کار به خانه بر می گردد حاضر کنید. خود را با آنچه دوست دارد و دوست ندارد و حوصله او مطابقت دهید. همه انسان ها تمایل دارند خود را در ظاهر خویشتندار و فردی که به فکر دیگران است نشان دهند ولی در عمل همه ما در نهایت افرادی خود خواه هستیم و قبل از هر کسی به خود اهمیت می دهیم بنابراین اگر همسر خود را به اندازه کافی (نه بیش از حد) نوازش کنید او را به خود وابسته کرده اید. به همسر خود احترام بگذارید بسیاری از خانم ها فکر می کنند بزرگترین نیاز مردان به آنها نیاز جنسی است ولی در حقیقت این است که آنها بیش از هر چیزی احتیاج به احترام آن هم از شریک زندگی خود دارند. با او به گونه ای صحبت کنید و همینطور به گونه ای رفتار کنید که شوهرتان احساس کند برایش ارزش زیادی قائل هستید. اعتماد به نفس او را تقویت کنید. مردها برخلاف ظاهرشان همانند کودکان هستند که می خواهند از آنها تعریف و تمجید شود. اعتماد به نفس او را با تایید تصوراتش نسبت به خودش تقویت کنید. این کار شما سبب می شود او همه چیز را با شما در میان بگذارد. با صداقت و گاه با زیرکی همه رفتارهای خوبش را به او بگویید. اگر روزی یک بار به او بگویید که دوستش دارید سبب می شود احساس خوبی در او ایجاد کنید. او راتشویق کنید وقتی همسر شما تلاش می کند مشوق او باشید. و بگویید که به او کاملاً ایمان دارید. حتی اگر همسرتان خرابکاری کرد به جای اینکه در مقابل او قرار گیرید و او را سرزنش کنید بگویید دفعه بعد حتماً موفق می شوی. از همسر خود به خاطر تلاشی که کرده است قدردانی کنید. این کار باعث می شود عصبانیت او تخلیه شود و رفتار بدی که احتمالاً با شما خواهد داشت خنثی شود. مردها وقتی که از همسر خود احساس برتری می کنند امنیت را حس می کنند بنابراین سعی کنید این گونه تظاهر کنید. حتی اگر با همسر خود اختلاف نظر اساسی دارید هیچگاه از کلمات بد و خشن استفاده نکنید چون این کار صدمات جبران ناپذیری به روابط شما می زند. حساس باشید در رختخواب نسبت به همسر خود بسیار حساس باشید. وقتی مربوط به مسائل جنسی می شود مردان بسیار حساس می شوند. اینکه مردی نتواند همسر خود را ارضاء کند بسیار او را دلسرد می کند. اگر ناتوانی او را در روابط جنسی آشکارا به نمایش بگذارید مانند این است که بدترین ناسزاها را به همسر خودنسبت داده اید. نتیجه این کار کاهش قدرت و اعتماد به نفس همسر شماست و روابط شما از این هم بدتر خواهد شد. از قدرت و عملکرد همسر خود تعریف کنید و به او بگویید که وقتی با او در رختخواب هستید احساس خوبی دارید. بدین ترتیب او را تقویت کرده اید و روحیه ای خوبی خواهد داشت و شما هم از این رابطه راضی تر خواهید بود. تجربه کنید و از آنها استفاده کنید لباس زیرهای جذاب و زیبا بخرید تا همسر خود را تحریک کنید. آنگاه نسبت به او بی تفاوت باشید اگر همسرتان ابراز تمایل کرد به او اجازه دهید. اگر از بعضی کارها او خوشتان نمی آید یا بعضی کارها را به خوبی نمی داند با زیرکی به او بفهمانید حتی می توانید با اشاره یا با دست خود به او بفهمانید که چه بکند یا می توانید بگویید اگر اینکار را بکند بهتر است و در عین حال از او تعریف کنید و بگویید که به خوبی این کار را انجام می دهد. پیشقدم شوید اجازه ندهید همیشه او پیش قدم شود. با همه حرف هایی که زدیم بد نیست که گاهی شما پیش قدم شوید. این کار باعث می شود شوهر شما احساس کند او را می خواهید. این را در مغز خود فرو کنید هیچگاه خود را از رابطه ای که دارید بیش از حد هیجان زده نشان ندهید. مردان به زنانی که به آنها کم توجهی می کنند بیشتر متمایل می شوند. مردها برای ایجاد رابطه به زمان نیاز دارند. آنها را درک کنید و صبور باشید و با هم همکاری کنید به این ترتیب روی رابطه ای عمیق و قوی سرمایه گذاری کرده اید که به این راحتی شکسته نمی شود
- 2 پاسخ
-
- 5
-
- چگونه همسر خود را علاقمند نگه دارید؟
- احترام
-
(و 3 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
روشهای آرام و بدون حرفی که شوهرتان با آنها ثابت میکند دوستتان دارد
afa پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ازدواج و مسائل زناشویی
بعضی از آقایان شجاع و باهوش سکوت مردانه را میشکنند. اگر همسرتان کارهای زیر را انجام میدهد، بدانید که دوستتان دارد. 1. وقتی به چشمانتان خیره شده مچ او را میگیرید چشمهای مردان پنجره ای باز به روح و روان آنها است. شما از چشمهای آنها میتوانید بفهمید در قلبشان چه میگذرد. مردها همیشه به وسایل و لوازم و اشخاصی که دوستشان دارند خیره میشوند. اگر به شما خیره شدند بدانید که محبتشان سرشار است و علاقه شان عمیق. نگاه کردنی که دوست داشتن را نشان میدهد دو نوع است: یک نوع آن نگاه مخفیانه است(یعنی شما در انجام کاری در حال نگاه کردن مچشان را میگیرید). نوع دوم نگاه مداوم است. مردها برای ابزار احاساتشان ملاحظه کار هستند. اگر آنها چشمانشان را به سرعت بستند، درحقیقت سپرشان را در برابر شما پایین آورده اند. 2. آشپزخانه را با وسایل و خوراکیهایی که دوست دارید پر میکند اگر دیدید آشپزخانه تان پر از بیسکویت، پفک، و آنچه که دوست دارید است، کار شوهرتان است. 3. اگر شوهرتان درمود جایی که میخواهید در 3 سال آینده زندگی کنید صحبت کرد به شما میگوید که قصد دارد منزلتان را عوض کند. با گفتن این حرف به شما مشخص است که آینده اش را با شما میبیند. 4. اگر شوهرتان همیشه لباسی که شما برایش انتخاب کردید را پوشید اعتماد کردن به زنان در غالب لباس پوشیدن موردی است که تقریبا هیچ مردی به آسانی آن را انجام نمی دهد. نه اینکه بخواهند با این کارشان به شخصیت خودشان ضربه وارد کنند بلکه با این کار به ما احساس غرور و برتری میدهند. البته این یکی از نشانههای ضعف شخصیتی است. پس هر موقع که لباسی را پوشید که کاملا مشخص است خودش آن را انتخاب نکرده نشان میدهد که به شما اجازه داده تا شما او را تحت کنترل خودتان درآورید و لباس پوشیدنش را مطابق با میل شما تنظیم کند. درواقع او با این کار ممکن است خنده و تمسخر دیگران را تحمل میکند تا شما را خوشحال کند. 5. در مکانهای عمومی همسرتان کنار شما میایستد وقتی که بیرون از خانه هستید اگر همسرتان کنارتان ایستاد نشان میدهد که در زندگی تان هم همیشه در کنارتان است. 6. همیشه جواب دادن تلفن را به شما واگذار میکند. اگر شوهرتان نمی دانست پشت خط چه کسی است و شما را در جواب دادن تلفن راحت گذاشت به این معنی است که موردی برای پنهان کردن شما ندارد. زیرا ممکن است پشت خط مادر کنجکاوش یا حتی نامزد قبلی اش باشد و شما بتوانید از آنها اطلاعات زیادی کسب کنید. پس زمانی که همسرتان شما را در جواب دادن به تلفن راحت گذاشت، نشان میدهد که شما را در اطلاعات شخصی اش خودمانی و صمیمی محسوب کرده است. و این به معنی این است که برای زندگی با شما به مدت طولانی برنامه ریزی کرده است. علاوه بر سهیم دانستن طرف مقابل در اسرار خود، اگر مردی به شما اجازه اختیار تماسهای تلفنی اش و درکل تلفنش را داد مانند این است که به شما کلید قلمرو اقتدار و استقلالش را داده. در اختیار گذاشتن اطلاعات شخصی چیزی است که تنها کسانی انجام میدهند که عاشق طرف مقابلشان باشند. از کجا بفهمیم کسی عاشقمان است: • نامزدتان قبل از رسیدن شما، به رستوران میرسد. • اسامی دوستان شما را به خاطر دارد. • در ایام تعطیل سعی میکند به بهترین نحو وقت را با شما سپری کند. • درمورد خانواده شما سوال میکند. • اسراری که بهترین دوستش به او گفته را با شما درمیان میگذارد.-
- 2
-
- همسران
- دوست داشتن
-
(و 2 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
چطور رابطهای را که در دوره ی نامزدی دارید به ازدواج ختم کنید؟!
afa پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ازدواج و مسائل زناشویی
معمولا انسانهای وقتی که روابط دوران نامزدی شان به ازدواج نمیرسد مدعی میشوند ،که ما شانس نداریم ، همیشه هر چیز بدی است که برای ما وجود دارد بسیاری از دختر و پسرهای جوان که به تازگی نامزد میکنند بعد از مدتی به علتهای مختلف از یکدیگر جدا میشوند واین روابط به ازدواج ختم نمیشود . معمولا عدم تمایل به ازدواج قابل مطالعه است ، افراد ممکن است فردی را که قرار است در ﺁینده به عنوان همسرشان باشد را پسند نمیکنند ، و در روابطی که در دوران نامزدی دارند بهاین موضوع پی میبرند به همین دلیل تمایلی ندارند که دوره ی نامزدیشان به ازدواج منتهی شود . اما باید چه کرد ؟ راه حلهایی که برایاین سئوال میتوان ارائه داد به چه ترتیبی میباشد ؟ اگر شما هم به پاسخاین سئوال علاقه مندید دراین مقاله با ما همراه باشید : معمولا انسانهای وقتی که روابط دوران نامزدی شان به ازدواج نمیرسد مدعی میشوند ،که ما شانس نداریم ، همیشه هر چیز بدی است که برای ما وجود دارد و خوشبختیها متعلق به دیگران است ، زیرا ازدواج یکی از اتفاقات مهم زندگی است به همین دلیل به شدت از زندگی نا امید میشوند . به خاطر داشته باشید که انسانهای همیشه میتوانند انتخاب کنند شاد باشند یااین که مدام از خودشان شکایت وگله داشته باشند . هنگامی که مجرد هستید شاید برایتان تفاوتی نداشته باشد ، که شاد باشید یا غمگین . اما هنگامی که زندگیتان وارد مرحله ی جدیدی میشود و شخص دیگری نیز وارد زندگیتان میشود ، شما دیگر تنها به خودتان تعلق ندارید ، به همین دلیل نباید بسیاری از ناراحتیهای و غمهای را که دچار ﺁنها هستید نشان بدهید . برایاین که شخص دیگری را بخصوص فردی که قرار است در ﺁینده همسر شما باشد به خود جلب کنید ، باید در مرحله ی اول بر روی خودتان کار کنید و خودتان را تبدیل به فردی که کنید که برای همگان جالب و خواستنی باشد تا هر مردی که بر سر راه شما قرار گرفت بر حلافاین که از شما دوری کند ، مدام در پی به دست آوردن شما باشد . برایاین که به یک فرد ایده آل تبدیل شوید باید هفت نکته ی را رعایت کنید : 1- مثبت نگری : به جایاین که همیشه به اتفاقات زندگیتان دید منفی داشته باشید ، هر رویدادی را که برایتان پیش میآید مثبت تابیر کنید . برای مثال اگر نامزدتان یک روز از صبح تا شب با شما تماس نگرفتاین فکر منفی را نداشته باشید که : حتما من را دیگر دوست ندارد ، شاید دختر بهتری را پیدا کرده است و میخواهد با او نامزدی حدیدی را شروع کند ، شاید از من متنفر شده است و .... تماماین افکار منفی ممکن است به ذهن یک خانم رجوع کند ، و هنگامی که شب یا بعد از مدتی نامزدشان با آنها تماس میگیرد با لحن و صدای بدی با او صحبت میکنند به همین دلیل دید منفی باعث سر منشا سوﺀ تفاهماتاینده شود و رابطهتان به انحرافات برود . اما به جای تماماین افکار منفی میتوانید افکار مثبت را در خود تقویت کنید و با خود بگویید : نامزدم برایاین که هر چه زودتر سر و سامان بگیریم ، مجبور است تااین حد کار کند ، او به فکر من است به همین دلیل و بخاطر خوشبختی من در حال تلاش مستمر است . 2- به زندگیتان معنا بدهید : همیشه برای زندگیتان یک هدف خاص داشته باشید و طبق آن هدف پیش بروید زیرا اگر گاهی هم دچار مشکل شوید چون هدفی بالا و بلند دارید ، به راه خود ادامه میدهید . بخصوص اگر برای زندگی مشترکتان هدف داشته باشید باعث میشود که شما عامل محرکی برای رسیدن همسرتان به امال و آروزهایش شوید ، و نقاط قوت یکدیگر را افزایش میدهید . 3- از کسی انتطار کاری را نداشته باشید ، انتظارات خود را قطع کنید . زندگی که هر شخصی دارد تنها متعلق به اوست و او خود به تنهایی باید زندگیش را بسازد . هیچ گاه از شخص یا اشخاصی توقع کاری را نداشته باشید ، زیرا هنگامی کهاین خواسته در درونتان شکل بگیرد باعث میشود که به مرور زمان دچار افسردگی شوید ، زیرا همیشه نیازهای شما توسط بقیه برطرف نمیشود ، گاهی در جواب احتیاجاتتان جواب رد میشنوید به همین دلیل شما به مرور زمان از اطرافیانتان دلزده میشوید ، پس از همان ابتدا خواستههایتان را کم کنید . شما تنها باید این خواستههای را از نامزدتان داشته باشید نه هیچ کس دیگر . در پله ی اول باید تنها به خودتان متکی باشید ، و در مرحله ی بعدی به همسرتان . 4- گوش کردن به صحبتهای دیگران را یاد بگیرید : در اکثر مواقع نزاعهای بین نامزدهای یا زوجین بر سراین مطلب میباشد که صحبتهای یکدیکر را خوب نمیشنوند و بد نتیجه گیری میکنند ، صحبت یا کلامی که همسر یا نامزدشان را به کار نبرده است را مدعی میشوند شنیده اند . در مرحله ی بعدی خوب شنیدن و خوب گوش کردن به صحبتهای مهم است . 5- به مکانهای تازه ، شاد ، پر جنب و جوش بروید : با دوستان یا افرادی که دارای انرژی مثبت هستند قرارهای دوستانه بگزارید ، با آنها بیرون بروید زیرا تاثیر فوق العادهای بر روحیه ی یکدیگر میگذارید . به تفریحات کوتاه مدت بروید مانند : یک روز از صبح تا شب به پیک نیک بروید ، با شادی روزتان را آغاز کنید ، به محیطهایی مانند پارک ، جنگل ، یا نزدیک چشمه بروید زیرااین محیطهای اعتماد به نفس شما را تقویت میکند . 6- برایاین که به افراد ثابت کنید که آنها را دوست دارید حتما نباید بهای زیادی را بدهید: یااین که حتما نباید کادوها یا تفریحات گران قیمتی را به کار ببرید ، عشق خالص و ناب برای کسی که او را دوست دارید بهتر ین هدیه است . سعی نکنید با دروغ یا دغل عشق خود را به کسی تحمیل کنید زیرا بالاخره روزی نامزد یا همسرتان بهاین موضوع پی میبرد و از آن روز به بعداینده ی خوبی در انتظار شما نخواهد بود . 7- تفاوتهایی که بین خود و دیگران وجود دارد را بپذیرید : این موضوع را باور کنید که تمام افراد در روی کره زمین مثل هم نیستند ، هر یک دارای تفاوتهایی میباشند . پس هیچ گاه از نامزد یا همسرتان نخواهید که تغییراتی را در رفتار یا گفتار خودایجاد کند ، زیرا او چندین سال بااین اخلاق رشد گرده است و تغییر نمیکند . پس بااین پیش نهادتان به همسر یا نامزدتان تنها خود را از چشم او میاندازید و باعث میشوید که شوهر آیندهتان دیگر مثل سابق بر روی شما حساب نکند . مدام به دنبالاین تفاوتهای نباشید بلکه به دنبال شباهتهای خود با نامزدتان و تقویتاین صفات باشید نه تضعیف شان . برایاین که فردی را به حود علاقه مند سازید باید اول از خود شروع کنید ، پس بهتر است از امروز بر روی رفتار خود کار کنید تا به حد مطلوبی برسید . . -
روشهایی برای پیدا کردن عشق در مکان مناسب !
afa پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در ازدواج و مسائل زناشویی
عشق واقعی تنها به واسطه ی عشقی می تواند منتشر شود که هیچ گونه *****ی در آن وجود نداشته باشد و در ازای خود چیزی را از دیگران طلب نکند. آیا آماده هستید که تجربه خود از عشق واقعی را گسترش دهید؟ تعریف "عشق حقیقی" : عشق مطلق به خویشتن که بی اختیار و به صورت خودجوش در فضای خارجی منتشر شده و به سوی افراد دیگر جاری می شود و مجدداً به سمت خودتان باز می گردد. عشق واقعی چگونه ابراز می شود؟ عشق واقعی تنها به واسطه ی عشقی می تواند منتشر شود که هیچ گونه *****ی در آن وجود نداشته باشد و در ازای خود چیزی را از دیگران طلب نکند. اگر عشق همراه با ترس، حسد، کمبود و یا سایر نیازها باشد، ماهیت اصلی عشق حقیقی در آن گنجانده نشده است و تنها سایه ای محو از آنچه که باید باشد را به تصویر کشیده. عشق حقیقی را تنها می توان از راه یک کانال روشن انتقال داد. چگونه مسیری روشن برای ابراز عشق باشم؟ آن زمان را به خاطر می آورید که تلویزیون ها آنتن های مناسب نداشتند و تصاویر را به صورت برفکی نشان می دادند. افراد بعد از یک مدت خسته می شدند و حتی اگر برنامه مورد علاقه شان هم در حال پخش بود باز هم تلویزیون را خاموش می کردند. هر چیزی جز عشق حقیقی هم یک چنین احساسی را در وجود افراد ایجاد می کند. اگر عشق خالص نباشد مثل این است که می خواهد پیام خود را از طریق یک شبکه برفکی به طرف مقابل انتقال دهد. زمانی می توانید عشق حقیقی را بروز دهید که از یک دریچه ی ارتباطی شفاف استفاده کنید. زمانیکه با ایجاد *****های مختلف بخواهید عشق خود را ***** کنید عشق خود به خود از بین می رود و تکه های آن از هم پاشیده می شوند. عشق حقیقی از همه نظر کامل است. اگر تکه تکه شده باشد و در ابراز آن مضایقه وجود داشته باشد، دیگر عشق حقیقی نخواهد بود و تنها ظاهر عشق را به خود می گیرد. زمانیکه در مقابل عشقی که به دیگران می دهیم از آنها انتظار داریم که کاری در قبال ما انجام دهند در حقیقت با این عمل خود عشق را محدود و تکه تکه می کنیم. مثلاً انتظار داریم که چون کسی را دوست داریم و به او عشق می ورزیم او هم در مقابل ما را دوست بدارد. که آنوقت با این توقع خود عشق را خدشه دارد می کنیم. این هم یکی دیگر از دلایلی است که چرا برخی روابط شروع گرمی دارند اما پس از مدتی شعله های عشق افراد فروکش می کند. در ابتدا هر دو نفر عشق زیادی را نثار هم می کنند، اما به محض اینکه از دیگری این توقع را پیدا می کنند که در قبال این عشقی که به طرف مقابل می دهند او هم خواسته های آنها را برآورده سازد آنوقت است که عشق شرطی می شود و دیگر قدرت آن را از دست می دهد که بال و پر بگیرد. هنگامیکه یکی از طرفین به دیگری اینطور نکاه می کند که او موظف است نیازهایش را برآورده سازد، یک قرار داد غیر کلامی بین آنها بسته می شود. به عبارت دیگر: من تو را دوست دارم به شرطی که تو از من حمایت کنی و نیازهای مرا برآورده سازی و اگر این کار را نکنی معلوم می شود که تو واقعاً مرا دوست نداری. اگر من بدانم که تو واقعاً من را دوست نداری آنوقت مجبور می شوم که عشقم را نسبت به تو دریغ کنم تا به این وسیله از خودم محافظت نمایم. در حقیقت اگر تو آنطور که من می خواهم عمل نکنی، می فهمم که دوستم نداری بنابراین چرا من باید به دوست داشتن تو ادامه دهم؟ به راحتی می توان مشاهده نمود که وقتی کسی متوجه می شود که طرف مقابل برایش اهمیت قائل نیست و نیازهایش را برآورده نمی کند، او هم عشق خود نسبت به طرف مقابل را مسدود می کند و هر کس با خودش و طرف مقابل می جنگد؛ و این به هیچ وجه شمایل عشق خالص را ندارد. اگر احساس می کنید که عشق میان شما رشد نمی کند، مطمئن باشید که خودتان مانعی را بر سر راه آن ایجاد کرده اید و همین موانع هستند که به عناوین مختلف سد راه عشق شما می شوند. یکی از اصلیترین این موانع می تواند خود شما باشد. تنها در صورت فراموش کردن و بخشیدن است که عشق رشد می کند. چگونه می توانم به طرف مقابل عشق بدهم؟ شما عشق را به کسی نمی دهید. این خود یکی از تصورات غلط است که از رشد و پرورش عشق جلوگیری بعمل می آورد. حقیقت اینجاست که باید ابتدا خودتان را بدون هیچ گونه قید و شرطی دوست بدارید. اگر خودتان را از هر لحاظ و بدون هیچ تعلل، بهانه، و وقفه ای دوست بدارید آنوقت حتی ترس های وجودیتان هم تبدیل به عشق می شوند؛ در یک چنین حالتی است که ماهیت اصلیتان عشق می شود و آنوقت به راحتی می توانید به دیگران عشق هدیه دهید. خودتان تبدیل به همان معشوقه ای می شوید که مدت ها به دنبال او می گشتید. زمانیکه ماهیت وجودی شما تبدیل به عشق می شود آنوقت هر کجا که می روید و هر کاری که انجام می دهید ناخودآگاه و به صورت طبیعی عشق را در فضا منتشر می کند. وقتی عشق بدون هیچ تلاشی و بدون مضایقه از جانب شما در فضا متساعد گردد دیگران هم می توانند بدون هیچ گونه تلاشی آنرا دریافت کرده، و عمیقاً درک و احساس نمایند و حتی اگر دیگران بخواهند حالت بسته ای نسبت به عشق شما بگیرند باز هم عشقتان به صورت ناخودآگاه وارد جسم و روحشان می شود و آنها را از خواب بیدار می کند. می توان اظهار داشت که در سطوح عمیق تر کسانیکه به این عشق خالصانه دسترسی پیدا می کنند قادر می شوند تا خود حقیقی شان را کشف کنند. زمانیکه این ماهیت درونی بیدار شود، نیرویی عظیم آنها را به سمت مسیری سوق می دهد که بتوانند عشق را کاملتر تجربه کنند و با این تجربه موفق به شناسایی هر چه بهتر خودشان می شوند. شما تنها به واسطه عشق است که می توانید خودتان را به طور کامل بشناسید. بدون وجود عشق واقعی به خودتان تنها گیج و گنگ می شوید و هیچ مسیر درستی را نمی توانید تشخیص دهید. زمانی که خودتان را بدون وجود هیچ گونه قید و شرطی دوست بدارید و به قدرت خود با اتکا به شناختی که از خودتان پیدا می کنید، برسید عشق حقیقی احساس می شود. زمانیکه شما خودتان را نپذیرید (حتی اگر یک قسمت کوک باشد) آنوقت خودتان را به طور کامل نپذیرفته اید و اگر هم عشقی را احساس کنید این تنها نمای خارجی عشق است که می بینید. هر چقدر بیشتر خودتان را انکار کنید همان قدر عشق را حاشا کرده اید. هر چقدر بیشتر خودتان را دوست بدارید و خودتان را به خاطر شخص حقیقی که هستید و همانگونه که هستید در آغوش بگیرید، عشق بیشتری احساس می شود و تجربه شده و ابراز می گردد. زمانیکه عشق حقیقی بی قید و شرطی نسبت به خودتان پیدا می کنید، هر موجودی در جهان می تواند آنرا احساس کند و عشق را در سطوح عمیق تر از شما دریافت نماید. زمانیکه به طور اخص به کسی عشق می دهید عشق شما به طرز باور نکردنی زیاد می شود و زمانیکه که گیرنده آن عشق شما را با قلبی باز و بدون هیچ گونه *****ی می پذیرد چه بسا همان عشق چند برابر شده و به سوی شما باز می گردد و عشق وجودی خودتان هم بزرگ می شود و همیشه در همه راهی می توانید آنرا بیش از پیش احساس کنید. و این هم نمونه هایی از مشخصات عشق مطلق - عشق حقیقی محبت خود را نثار هر کس و هر چیز می کند و در همه حال قدردان و سپاسگزار است. - عشق حقیقی به راحتی قادر به دیدن و لمس احساسات حقیقی و عمیق دیگران است و میداند که همه ما بخشی از یک بدنه بزرگتر هستیم. - عشق حقیقی می داند که تنها یک کل وجود دارد و هر گونه کثرتی هم نهایتاً به وحدت ختم خواهد شد. - عشق حقیقی شک و تردید و پرسش و یا تعللی در دوست داشتن به خود راه نمی دهد. - عشق حقیقی رو راست است و هیچ چیزی برای پنهان کردن ندارد و خودش هم از چیزی پنهان نمی شود. - عشق حقیقی شفاف است - عشق حقیقی می داند که تنها چشم هایی که شما می توانید به آن نگاه کنید چشم های خودتان است. - عشق حقیقی تا بی نهایت افزایش می یابد هیچ پایانی برای آن نیست. چگونه می توان عشق حقیقی را تشخیص داد؟ اگر عشقی را مشاهده کردید که در مسیر خود متوقف شد باید بدانید که این واقعاً عشقی نبوده که بتوانید با آن به جایی برسید و یا اینکه چیزی را شروع کنید. بلکه فقط ترسی بوده که خود را در نقاب عشق نمایش داده، زمانیکه مهمانی تمام شود و نقاب ها از چهره ها برداشته شود عشق دروغین نیز از بین می رود. عشق مطلق تا بیکران ها ادامه دارد، هیچ گونه تردید و دودلی در خود جای نمی دهد ندارد، توقف و دودلی هم در آن معنایی ندارد، همان چیزی است که می بینید و از طریق شما بدون هیچ واپس زنی و سرکوب شدنی منتشر می شود. آیا دهندگی نشانگر آن است که دارای عشق حقیقی هستیم؟ آیا این بخشش ها رابه نیت چشم داشت انجام می دهید؟ و پس از آن ناامید می شوید. اگر پاسخ شما به این پرسش مثبت باشد باید بگوییم که شما عشق حقیقی را تجربه نکرده اید. شاید بزرگترین قلب دنیا را داشته باشید و فرد بخشنده ای باشید، اما اگر از عشق فردی لبریز نباشید نمی توان گفت که عشق شما حقیقی است. بسیاری از افراد دیگران تنها به این دلیل به خود ارجعیت می دهند که در درون وجود خود احساس خلاً می کنند و می خواهند با این کار خلا درونی خود را پر کنند. عشق مطلق خودخواهی نیست – تکامل است زمانیکه خودتان به تکامل رسیده باشید آنوقت است که می توانید در قبال دیگران بخشنده باشید، در غیر اینصورت توقعات و انتظاراتی نسبت به سایرین پیدا می کنید که شاید به زبان نیاورید اما در ذهن خود آنها را می پرورانید، و از طرف مقابل توقع دارید که نیازهای شما را برآورده سازد. به خاطر داشته باشید زمانیکه شما چیزی را از کسی طلب می کنید به عنوان مثال حتی اگر به او عشق می دهید تا در مقابل بتوانید از او عشق دریافت کنید، باز هم اسم این امر را نمی توان عشق گذاشت. عشق خالص آن است که شما هیچ انتظاری از طرف مقابل نداشته باشید. ابتدا باید قادر شوید که خودتان را بدون وجود هیچ گونه قید و شرطی بپذیرید و بدون در نظر گرفتن هیچ گونه محدودیتی دوست بدارید. فقط تنها زمانیکه خودتان را بی قید و شرط دوست بدارید دیگران هم می توانند شما را دوست بدارند. در غیر اینصورت آنها به طور ناخودآگاه متوجه نیازمندی و تهی بودن شما می شوند و این بخشش شما را به عنوان قرارداد غیر کلامی برای برآورده کردن نیازهایتان تلقی می کنند. به عبارت دیگر آنها تصور می کنند که اگر عشق شما را بپذیرند شما از آنها توقع پیدا می کنید. به همین دلیل است که دیگران گاهی اوقات درها را به روی برخی افراد بخشنده می بندند. آنها با این کار تنها می خواهند خودشان را در مقابل خفاش های احساسی و کسانیکه نقاب بالماسکه به چهره زده اند در امان بدارند. سنگدلی است؟ شاید، اما حقیقت دارد. زمانیکه سراسر وجودتان مملو از عشق شود شما خود به خود عشق زیادی را نیز از دیگران دریافت خواهید کرد. زمانیکه کمبود عشق دارید شاید به آن خاطر باشد که به دلیل نیازها فردی دیگران را مجبور می کنید که عشق ***** شده به شما بدهند. زمانیکه از عشق برای پر کردن نیازهای خود بهره می گیرید، هیچ گاه قادر به تجربه عشق حقیقی نخواهید شد. تنها زمانی می توانید عشق را به طور کامل جذب کنید که کلیه خلاهای درونیتان را پر کرده باشید؛ چراکه عشق تنها از طریق عشق جذب شود. زمانیکه عشق به بیهودگی و خلا برخورد کند خودش هم خالی می شود. زمانیکه عشق به عشق برخورد می کند آنوقت است که عشق بیشتری بوجود می آید. چگونه می توانم خودم را بدون هیچ گونه قید و شرطی دوست بدارم؟ عشق حقیقی فی نفسه می داند که به هر کجا که ما می نگریم فقط خودمان را می بینیم و اگر نتوانیم آنچه را که می بینیم دوست بداریم به این دلیل است که شاید واقعاً خودمان را دوست نداریم. تا زمانیکه خودتان را به طور کامل دوست نداشته باشید، نمی توانید دیگران را خالصانه دوست بدارید. اگر هر گونه شرطی برای دوست داشتن فردی خود بگذارید، آنوقت عشق توانایی رشد و گسترش خود را از دست می دهد. تا زمانیکه با خود بگویید تا وقتی او مرا نبخشد، وزنم کم نشود، پول بیشتری کسب نکنم و یا صحبت های از این قبیل مطمئن باشید که عشق فردی شما شرطی است. و این عشق شرطی هیچ وجه تشابهی به عشق خالص ندارد. عشق مطلق یعنی هیچ چیز (و دقیقاً هیچ چیز) نمی تواند مانع عشق ورزیدن شما به خودتان شود. شما الان بدون توجه به شرایطی که در آن قرار دارید، قابل دوست داشتن هستید، فرد جذاب و محبوبی هستید. گاهی اوقات که برخی خواسته هایتان نمی رسید ممکن است خودتان را کمتر دوست بدارید و برای خودتان شرایط سخت تری را قائل شوید اما کار درستی نمی کنید. سعی کنید خودتان را همانگونه که هستید بپذیرید؛ با تمام حسن ها و با تمام نقص ها. این مسائل شما را از مسیر اصلی منحرف می کنند و نشات گرفته از سیستم عقیدتی هستند که بر اساس ترس های فردی بنا نهاده شده اند. فکر می کنید با دوست داشتن خودتان دچار چه دردسری می شوید؟ از این می ترسید که بیش از اندازه در نظر خود و دیگران قدرتمند جلوه کنید؟! خوب شاید درست باشد چرا که با این عشق محدودی که در حال حاضر نسبت به خودتان دارید قادر نخواهید بود قدرت بی دریغی که از عشق واقعی عایدتان می شود را هضم و کنترل نمایید. به محض اینکه عشق حقیقی به خویشتن را روز به روز و ساعت به ساعت برای خودتان انتخاب کنید، آنوقت تبدیل به فردی می شوید که قابلیت کنترل و ابراز نیروهای غریزی خود را دارد و این تنها راز خلق یک زندگی غنی، مطبوع، مهیج، و کامل است. این زندگی انتظار شما را می کشد، بنابراین به آن پاسخ مثبت دهید. عشق خالص نسبت به دیگران نیازمند سوختی است که هر لحظه آنها را تغذیه کند. منبع تامین این سوخت از اینجا حاصل می شود که شما خودتان را به خوبی بشناسید. این قدرت بدون وجود عشق هیچ است و عشق بدون وجود این قدرت هیچ می شود. تنها زمانیکه عشق و قدرت با یکدلی و اتحاد در کنار یکدیگر به شکوفایی برسند عشق می تواند به طور چشمگیری رشد پیدا کند و شما هدیه ی شگرف آن را تجربه نمایید. آرزوی من برای شما توانای پذیرش این هدیه با آغوشی باز است. برایتان آرزویی جز عشق و آرامش نداریم.