رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'داستان کوتاه'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    • داستان کوتاه ×
    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا



جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


  1. چکیده: محمد تقی بهار با انتشار تاریخ تطوّر نثر فارسی (1331) آغازگر سبک شناسی تاریخی در ایران است و شیوة وی تا به امروز ادامه یافته است. برای خروج از وضعیت رکودی که سبک شناسی نثر فارسی بدان دچار است، یکی از راه حل هایی که در این مقاله پیشنهاد می شود، به کارگیری شاخه های جدید سبک شناسی و بازیابی...
  2. داستان کوتاه مردان نامرئی ژاپنی نوشته گراهام گرین مردان نامرئی ژاپنی هشت مرد ژاپنی در رستوران Bentley مشغول خوردن خوراک ماهی ِ شام‌شان بودند. به جز یکی، باقی آن‌ها عینک به چشم داشت. به ندرت با آن زبان عجیب و غریب‌شان، با یکدیگر صحبت می‌کردند؛ ولی همواره لبخند موقری بر لب داشتند و گاهی هم به...
  3. spow

    قهوه خانه مرد نقال

    سلام درتاپیک مهم شده تالار درمورد حکایت طنز وپنداموز سخن گفته شده ودر تاپیک هایی که دوستان استارت میکنن بنا به سلیقه خود از نویسندگان مشهور وگمنام داستان های ادبی را روایت میکنند دراین تاپیک سعی میشه داستانهای کوتاه ونیمه کوتاه ادبی رو از نویسندگان ایرانی وخارجی با محوریت ادبیات داستانی،اشاعه فرهن...
  4. [TABLE=width: 95%] [TR] [TD=class: HTitle, width: 100%, colspan: 2]مطالعه تطبيقي رئاليسم جادويي در آثار ساعدي و ماركز[/TD] [/TR] [TR] [TD=colspan: 2] چکیده: [/TD] [/TR] [TR] [TD=colspan: 2, align: right]در اين مقاله بر آن بود هايم كه عناصر رئاليسم جادويي را در آثار غلامحسين ساعدي و گابريل...
  5. يادداشتي بر چگونگي نقد داستان کوتاه از رامين مستقيم روی سخن ما در این جا منتقدین ادبی نیستند، بلکه خوانندگان حرفه‌ای‌اند که سنجیده و عاقلانه داستانی برمی‌گزینند و می‌خوانند. با این حال خوب خواندن مستلزم نقد است. چرا که گزینش به ناچار با داوری همراه خواهد بود. اگر‌چه برای خوب خواندن الزامی نی...
  6. spow

    آقای چوخ بختیار صمد بهرنگی

    آقای چوخ بختیار صمد بهرنگی هر اتفاقی می‌خواهد بیفتد، هر بلایی می‌خواهد نازل شود، هر آدمی می‌خواهد سر کار بیایید، در هر صورت آقای چوخ بختیار عین خیالش نیست، به شرطی که زیانی به او نرسد، کاری به کارش نداشته باشند، چیزی ازش کم نشود. رئیسی خوب است که غیبت او را نادیده بگیرد و تملقهای او را به حس...
  7. sam arch

    جنگ

    جبران خليل جبران برگردان: نجف دريابندري يک شب که ضيافتي در کاخ برپا بود مردي آمد وخود را در برابر امير به خاک انداخت و همة مهمانان او را نگريستند و ديدند که يکي از چشمانش بيرون آمده و از چشم‮خانة خالي‮اش خون مي‮ريزد. امير از او پرسيد «چه بر سرت آمده؟» مرد در پاسخ گفت: « اي امير، پيشة من دزدي‮س...
  8. sam arch

    غذاخوردن‌ آلماني‌

    كاترين‌ منسفيلد برگردان:‌ دنا فرهنگ‌ سوپ‌ جو را روي‌ ميز گذاشته‌ بود. آقاي‌ رَت‌ كه‌ به‌ سوپ‌خوري‌ زل‌ زده‌بود رو به‌ ميز خم‌ شد و گفت‌: «اين‌ همان‌ چيزي‌ است‌ كه‌ من‌ مي‌خواستم‌. چندروزي‌ است‌ كه‌ اوضاع‌ معده‌ام‌ روبه‌راه‌ نيست‌. سوپ‌ جو، همان‌ غذاي‌ ساده‌اي‌است‌ كه‌ لازم‌ دارم‌. من‌ آشپزي‌ س...
  9. sam arch

    چپ دست ها

    گونتر گراس مترجم : فرهاد سلمانيان اريش مرا زير نظر دارد. من هم چشم از او برنمي دارم. هر دوي ما اسلحه به دست داريم و مسلم است كه ماشه را خواهيم چکاند و يكديگر را زخمي خواهيم كرد. اسلحه هاي ما پُرند. ما هفت تيرهايي را به طرف هم گرفته ايم كه طي تمرين هايي طولاني آنها را آزمايش کرده و بلافاصله...
  10. sam arch

    از آشنايى با شما خوش وقتم

    جويس كرول اويتس برگردان: حسين نوش‌آذر هيچكس به‏ياد نمي آورد كه بحث چگونه درگرفت. شب جمعه بود و آن‏ها دو زوج كه هيچ‏كدام زن و شوهر نبودند به يك رستوران چينى رفته بودند كه پاتوغ‏شان بود. زن‏ها و يكى از آن دو مرد مدت‏ها پيش ازدواج كرده بودند و اكنون حتى خاطره طلاق هم در ذهن‏شان رنگ باخته بود. براى آ...
  11. sam arch

    دماغ / نیکلای گوگول

    برگردان: خشایاردیهیمی 1 روز بیست و پنجم ماه مارس، در شهر پترزبورگ، اتفاق فوق العاده غریبی به وقوع پیوست. ایوان یاکوولویچ سلمانی که در خیابان وازنسینسکی زندگی می کرد،(نام خانوادگی اش گم شده و تابلوی مغازه اش تنها مردی را با گونه های صابون مالیده نشان می­­­­دهد، همراه با این نوشته: "حجامت هم پ...
  12. sam arch

    کراوات‌هاي آقاي ودريف

    تس گالاگر برگردان: دنا فرهنگ (از مجموعة «در آرايشگاه زنانه جغد») پاولا گفت: خدايا، حتي کراوات هم نزده! 1- کراوات را طوري دور گردن‌تان بيندازيد که سر پهن‌ آن طرف راست‌تان باشد و حدود دوازده اينچ از سر باريک بلندتر باشد. 2- سر پهن را دور سر باريک بپيچيد و به زير ببريد و انتهاي آن را طرف راست...
  13. sam arch

    جشن فرخنده / جلال آل احمد

    ظهر كه از مدرسه برگشتم بابام داشت سرحوض وضو می‌گرفت، سلامم توی دهانم بود كه باز خورده فرمایشات شروع شد: - بیا دستت را آب بكش، بدو سر پشت‌بون حوله‌ی منو بیار. عادتش این بود. چشمش كه به یك كداممان می‌افتاد شروع می‌كرد، به من یا مادرم یا خواهر كوچكم. دستم را زدم توی حوض كه ماهی‌ها در رفتند و پد...
  14. sam arch

    آه استانبول

    درباره نویسنده: رضا فرخفال (اصفهان 1322) برخلاف بسیاری از نویسندگان امروز كه به دنبال حذف صدای نویسنده از داستان هستند، از دل حدیث نفس های قهرمانان فرخفال، داستانی سر بر می آورد كه صدای اظهار نظر كننده نویسده عنصر مهمی در آن محسوب می شود. البته فرخفال با انتخاب شخصیت هایش از میان روشنفكران،...
  15. spow

    داستان کوتاه مرگ در كاسه سر

    مرگ در كاسه سر نویسنده: جواد مجابي منبع: كتاب جمعه گردآلود سفري چند روزه بوديم، آشفته و خاكي و خسته، كمي گرسنه وبسيار تشنه. جاده خاكي را پرسان پيدا كره بوديم و در مسير داغ و خلوت آن تا در باغ رانده بوديم. بار ديگر نشاني را كه معمار روي تكه كاغذي برايمان نوشته بود نگاه كرديم، و پلاك و ر...
  16. spow

    داستان کوتاه كارگر بيمار

    كارگر بيمار نویسنده: دي اچ لارنس / ترجمه: كوزه گر همه ميدانستند كه زنش از سر او هم زياد است. اما خود زن هيچ پشيمان نبود از اينكه همسر او شده بود. عشق آنها زماني شروع شد كه خودش نوزده سال و دخترك بيست سال داشت. مردي بود كوتاه و سياه سوخته با پوستي گرم و سر و گردني شق و رق داشت كه هنگام...
  17. spow

    سرگذشت شيطان نيكلا ماكياول

    سرگذشت شيطان نویسنده: نيكلا ماكياول در دفتر اخبار و وقايع شهر فلورانس چنين ميخوانيم: يكمرد وارسته اي كه سراسر زندگاني اش با تقوي و پاكدامني آميخته و بسياري گمشدگان را فروغ هدايت بخشيده بود يكروز كه در درياي تفكر غوطه ور گشته بخاطر پرهيزگاري و اورادي كه خوانده بود، ناگهان دوزخ در نظرش مجس...
  18. spow

    اولين گناه

    اولين گناه نویسنده: فريدون هويدا / ترجمه: جلال مقدم بار اول كه دكتر دروبل در راهروهاي بناي خاكستري رنگ و وسيع بخش تحقيقات بنگاه كل داروئي به خانم پارتش برخورد، نتوانست جلوي خودش را بگيرد و توي نخ او نرودغ از زشتي او آدم همانقدر يكه ميخورد كه از زيبائيش. و چنان مينمود كه خانم پارتش همه آن...
  19. 8 داستان کوتاه از پائولو کوئیلو دسته گل روزی، اتوبوس خلوتی در حال حرکت بود. پیرمردی با دسته گلی زیبا روی یکی از صندلی‏ ها نشسته بود. مقابل او دخترکی جوان قرار داشت که بی ‏نهایت شیفته زیبایی و شکوه دسته گل شده بود و لحظه ‏ای از آن چشم برنمی داشت. زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید. قبل از توقف ا...
  20. [h=2] داستان کوتاه "دوشیزه" نوشته‌ی ماریو بارگاس یوسا[/h] دوشیزه همسن و سال ژولیت شكسپیر است، چهارده سال دارد و مثل ژولیت سرگذشتى فاجعه بار و رمانتیك. زیباست، بخصوص اگر از نیمرخ تماشایش كنى. صورت كشیده و زیبایش با گونه ‏هاى برجسته و چشم هاى درشت و كم و بیش بادامى نشان از تبار دور شرق...
  21. spow

    ملكه الیزابت

    ملكه الیزابت مصطفی مستور* ۱ همه‌اش تقصیر اسی بود. لعنت به اسی. لعنت به خودش و اون بازی مسخره‌اش. خبر مرگ‌اش یعنی بازی جدیدی آورده بود. گفت چیزهایی از رادیو شنیده و بازی را از روی اون چیزها خودش اختراع كرده. طوری می‌گفت "اختراع" انگار بیوك جی.اس.ایكس اختراع كرده بود. اسی گفت: "خیلی كی...
  22. sam arch

    قصه عینکم به قلم رسول پرویزی

    به قدری این حادثه زنده است كه از میان تاریكی‌های حافظه‌ام روشن و پرفروغ مثل روز می‌درخشد. گوئی دو ساعت پیش اتفاق افتاده، هنوز در خانة اول حافظه‌ام باقی است. تا آن روزها كه كلاس هشتم بودم خیال می‌كردم عینك مثل تعلیمی و كراوات یك چیز فرنگی‌مأبی است كه مردان متمدن برای قشنگی به چشم می‌گذارن...
  23. *Polaris*

    زندگی نوشيدن قهوه است

    گروهی از فارغ التحصيلان پس از گذشت چند سال و تشكيل زندگي و رسيدن به موقعيت های خوب كاری و اجتماعی طبق قرار قبلی به ديدن يكی از اساتيد مجرب دانشگاه خود رفتند. بحث جمعی آن ها خيلی زود به گله و شكايت از استرس های ناشی از كار و زندگی كشيده شد. استاد برای پذيرايی از ميهمانان به آشپزخانه رفت و با...
  24. *Polaris*

    کلی پیش خدا خجالت کشیدم

    تعارف کرد و من هم قبول کردم. به نظرم ایرادی نداشت. آسانسور خراب بود و چمدان من سنگین! گفت: چمدان من سبک است.من هم ساده قبول کردم. به پایین پله ها که رسید از صدای نفس هایش فهمیدم خسته شده است. دوباره سی تا پله را دوید بالا تا چمدان خودش را بیاورد. کلی پیش خدا خجالت کشیدم. به خودم گفتم: حالا می مُ...
×
×
  • اضافه کردن...
AM 00 : 1

Hour
Minutes
AM PM
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12