roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ سلام رفیق ممنون از دعوتت الان وقتم کمه ایشالا میام مفصل بحث کنیم اما: انسانها یک بار عاشق میشوند و اگر سوختند به بقیه فقط عادت میکنن 7 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ سجاد جان زندگی استاد شهریار یه مثال بود.هدف ما اینه که ربطش بدیم به موضوع زندگی خودمون. شما خودت حاضرید این کار رو بکنید؟ اگر کسی بکنه نظر شما در مورد اون شخص چیه؟ در اینکه یه آقا این کار رو بکنه یا یک خانوم تفاوتی هست؟ ممم. خوب اول لازمه تعریف رو مشخص کنم از عشق! تو این تاپیک [h=3]LOVEمفصل نوشتم که:[/h] True live probability existence Love This topic will have some discussion about LOVE. The letter about love ‘Symposium ‘ by Plato is a suitable reference to get some philosophical information about it. I suggest these materials, Saadi’s poems, Hafez’s poems, Molana’s poems, and Fi haghighatol ol eshgh” by Sohrevardi as well. Furthermore, U can read about Sohrevardi’s biography on “ Ghalandarvaghalee”. On the foundation of these thoughts, I conclude that love is a deep desire to achieve a certain thing eternally. In this matter, most of my approach will be logical with cause and effect point of view. I’ll present that true love could be true but on some condition. It might be complicated, but please be patient to read the whole post. Could be true love exist? What is it? Is it physical or spiritual? Who knows? I want to talk about some of my thoughts. I believe that when U LOVE someone, it is completely selfishly action. Why? Because on the foundation that I said, when U love it (human or a thing ) U want to catch it forever! By this action, U limit it. U make just another cage to her/it/him. So If U believe in true love, and did it. U R a liar! Or your love isn’t a true love. Then, when it could be true? In my point of view, when U and her/it/him turn to a single object; however, there is selfishness yet. But who R U exactly now? I recommend to read following poem in order to feel my words. از قضا افتاد معشوقی در آب / عاشقش خود را درافکند از شتاب چون رسیدند آن دو تن با یک دگر / این یکی پرسید از آن کای بیخبر گر من افتادم در آن آب روان / از چه افکندی تو خود را در میان گفت من خود را در آب انداختم /زانک خود را از تو مینشناختم روزگاری شد که تا شد بیشکی / با تویی تو یکی من یکی تو منی یا من توم، چند از دوی / با توم من ، یا توم، یا تو توی چون تو من باشی و من تو بر دوام / هر دو تن باشیم یک تن والسلام OK. Is it too idealism? Who knows? Do U know? Briefly, if U and him/her/it turn yourselves to one united thing. U love yourself and it/her/him at the same time. Be careful; it is so hard. Think about reality. I don’t know U can do it or not. But I conclude that true love could be existed with some condition. Human ability if awesome. I figure out Human being can do anything he/she wants. Now. What is Ur opinion? Agree/ disagree? I still believe that love is all about selfishness. I am sure that this sounds idealistic. I figure out, even if we have not any inquiry about the description of love, we will face with the practical ways to distinguish love. ببخشید طولانی شد. با این تعریف پس اگر خلاصه وار "عشق" رو دوطرفه بدونیم و عشق تک طرفه رو "خودخواهی" قطعا موافق این دید هستم ک این حالت ارزش هر چ دارم، دارد 1-بله 2- نظرم اینکه کار درست رو کرده 3- تفاوتی نداره 8 لینک به دیدگاه
yanāl 2221 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ عشق؟ شهریار روح بزرگی داشت شاید شهریار دکتر میشد بهش میگفتن محمد حسین خالی اما دانشگاه رو ول کرد و شد شهریار حرف کمی نیست این آدم فهمیده بود چه چیزی باید بشه و بسیار قابل احترامه برای من شعراشم دوس دارم اما عشق حرفی که میگم مربوط به وجود خودمه پس ممکنه دیگران مخالفش باشن من اول خودمو میشناسم و تو شناختم فهمیدم که باید عزت نفسمو حفظ کنم فهمیدم زندگیم ارزشمنده من عاشق میشم که زندگی کنم زندگی نمیکنم که عاشق بشم یعنی اصل زندگی برای من ارزشمنده چه چیزی باعث میشه من فنا بشم؟عشق؟عشق مگه آدمو به زمین میزنه؟من وقتی خودمو به صفر تبدیل کنم برای خودم ارزش قائل نباشم چه انتظاری ازم میره که برای عشقم عاشقی کنم؟ نمیدونم شاید خیلیا با این حرف مخالف باشن اما چطور میشه به این زودی عاشق شد؟تب؟گرما؟عشق در زمان ایجاد میشه نه در لحظه برخلاف چیزی که بقیه میگن برای رسیدن به خواسته باید باید تلاش کرد اما وقتی اون نخواد ادامه دادنش چه معنا داره؟من یاد گرفتم برای اهدافم با تمام قدرتم بجنگم اما اگر بهش نرسیدم تبدیل به مرده ی متحرک نشم من شهریار و امثال شهریار و مورد نکوهش و سرکوب قرار نمیدم چه بسا ایرادهایی دارم که قابل چشم پوشی نیستن پس در اون جایگاه نیستم اما تعریف من از عشق و عاشقی چیز متفاوتیست 4 لینک به دیدگاه
z_eternal.dominant 23 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ اگر پسر باوجودی مثل استاد شهریار 6 ماه به پای من بایسته حتی اگر 1 ریال هم نداشته باشه باس ازدواج می کنم خیلیم افتخار می کنم. ترک کردن دانشگاه هم فک کنم بیشتر مربوط به روحیاتش بوده نه شکست عشقی ولی اونقدرا وحشتناک نیس فرستاده شده از GT-I9060ِ من با Tapatalk 5 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ سجاد جان زندگی استاد شهریار یه مثال بود.هدف ما اینه که ربطش بدیم به موضوع زندگی خودمون. شما خودت حاضرید این کار رو بکنید؟ اگر کسی بکنه نظر شما در مورد اون شخص چیه؟ در اینکه یه آقا این کار رو بکنه یا یک خانوم تفاوتی هست؟ خب به نظرت کار درستیه محمد؟ یا در یه سطح دیگه افرادی که همسرشون فوت میکنه و تا آخر عمر حاضر نیستن ازدواج مجدد بکنن. پیش خودت نمیگی عجب دیوانه ای طرف؟ خب افشین به نظرت درسته آدم هدفش رو تو زندگی روی رسیدن به یک شخص بذاره؟ به نظرت آدم نباید تو زندگی اول از همه خودشو دوست داشته باشه بعد دیگران رو؟ به نظرت این جمله تو امضای آرام درسته یا کاری که استاد شهریار کرده؟ : زندگی میکنم … حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!! چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد بگذار هر چه از دست میرود برود؛ من آن را میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را . ولی به نظر من عشق زمینی آدم رو متحول میکنه. واقعاً باعث رشد و بلوغ فکری آدم ها میشه. خب اگر تو بدونی نتیجه عشقت وصالِ، به نظرت درسته اصلاً اسمش رو بذاریم عشق؟ یجورایی فکر نمیکنی عشق و نرسیدن با هم اجین شدن؟ در تاریخ چه عاشقانه هایی ماندگار شدن؟ اونایی که منجر به وصال شده یا برعکس اون؟ فرهاد و شیرین، لیلی و مجنون میدونی ولنتینا برای خود من جایگزین کردن یک انسان با یکی دیگه تو این مدل رابطه ها خیلی سخت و حتی غیر ممکنه. مثلاً این مدل که بعضی از پسرا چندجا میرن خواستگاری تا نهایتاً با یکی ازدواج کنن یا تو روابط دوست پسر و دوست دختر حتی. اینایی که تا رابطه با یکی تموم میشه رابطه بعدی رو شروع میکنن. من این آدم ها رو نمیفهمم. من این جمله رو خیلی دوست دارم : شايد منظورمو بد رسوندم!! من ميگم اولش همه چي از رو منطق پيش بره بعد بره تو فاز عشق و احساسات!! 6 لینک به دیدگاه
NYC 20977 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ دوستان عزیز یه سوال کی شهریار ازدواج کرده طبق چیزی که من متوجه شدم در سن 45 سالگی. جزو صمیمی ترین دوستام هست بعد وقتی به زندگی اون فکر می کنم روم نمی شه بگم مثلا من هم عاشق شدم دوست داشتی در مورد داستانش اینجا برامون بنویس. مرسي از دعوت توندر مورد عشق شون نظري نمي تونم بگم ولي اينو مطمئنم كه حاضرم تنها بمونم ولي با كسي كه هيچ احساس و كششي بهش ندارم ازدواج نكنم زندگي استاد خيلي تحريف شده حيفم مياد بگم كه زموني پاتوق پسر استاد شهريار و چن تا از شاعرايي كه شاگرد استاد بودن باغ بابا بزرگم اينا بود حتي چن تا شاعر از باكو مي اومدن ولي افسوس من اون موقع ذهن و افكارام جاهاي ديگه بود والا خيلي دوس داشتم از زبون پسر استاد بشنفم در مورد عشق پدرش (ثريا خانوم) و كم و كيفيتش خب اون کار رو ممکنه خیلیا انجام بدن. اما اگر عاشق شدی و نرسیدی پای عشقت وای میسی؟ پای اون شخص نه ها! پای عشقت. میدونی از یه جایی به بعد مسئله بین خودت و خودته. خودت و عشقت. خودت و حست. خودت و ارزشی که برای حست داری. اگر پسر باوجودی مثل استاد شهریار 6 ماه به پای من بایسته حتی اگر 1 ریال هم نداشته باشه باس ازدواج می کنم خیلیم افتخار می کنم. ترک کردن دانشگاه هم فک کنم بیشتر مربوط به روحیاتش بوده نه شکست عشقی ولی اونقدرا وحشتناک نیس فرستاده شده از GT-I9060ِ من با Tapatalk نکته خوبی بود. از این افراد زیاد دیدیم که تحصیلاتشون رو ول کردن و رفتن دنبال علایق و خیلی هم موفق بودن. خب از نظر شما حتی رها کردن تحصیلات هم خیلی ارزشمنده. حالا اگر با کسی که عاشق شماست ازدواج نکردی ولی اون شخص به پای عشق شما موند. چه حسی نسبت بهش داری؟ فکر نمیکنی بعداً تو زندگیت تاثیر منفی بذاره؟ تمرکز شما رو از زندگی خودت دور کنه؟ عشق؟شهریار روح بزرگی داشت شاید شهریار دکتر میشد بهش میگفتن محمد حسین خالی اما دانشگاه رو ول کرد و شد شهریار حرف کمی نیست این آدم فهمیده بود چه چیزی باید بشه و بسیار قابل احترامه برای من شعراشم دوس دارم اما عشق حرفی که میگم مربوط به وجود خودمه پس ممکنه دیگران مخالفش باشن من اول خودمو میشناسم و تو شناختم فهمیدم که باید عزت نفسمو حفظ کنم فهمیدم زندگیم ارزشمنده من عاشق میشم که زندگی کنم زندگی نمیکنم که عاشق بشم یعنی اصل زندگی برای من ارزشمنده چه چیزی باعث میشه من فنا بشم؟عشق؟عشق مگه آدمو به زمین میزنه؟من وقتی خودمو به صفر تبدیل کنم برای خودم ارزش قائل نباشم چه انتظاری ازم میره که برای عشقم عاشقی کنم؟ نمیدونم شاید خیلیا با این حرف مخالف باشن اما چطور میشه به این زودی عاشق شد؟تب؟گرما؟عشق در زمان ایجاد میشه نه در لحظه برخلاف چیزی که بقیه میگن برای رسیدن به خواسته باید باید تلاش کرد اما وقتی اون نخواد ادامه دادنش چه معنا داره؟من یاد گرفتم برای اهدافم با تمام قدرتم بجنگم اما اگر بهش نرسیدم تبدیل به مرده ی متحرک نشم من شهریار و امثال شهریار و مورد نکوهش و سرکوب قرار نمیدم چه بسا ایرادهایی دارم که قابل چشم پوشی نیستن پس در اون جایگاه نیستم اما تعریف من از عشق و عاشقی چیز متفاوتیست خب چرا فکر میکنی اصرار و موندن پای یه رابطه عزت نفست رو خدشه دار میکنه؟ اتفاقاً به نظر من روح آدم خیلی رشد میکنه با این کار!؟ تعریفتو اگر دوست داشتی به ما هم بگو. 7 لینک به دیدگاه
NYC 20977 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ شايد منظورمو بد رسوندم!! من ميگم اولش همه چي از رو منطق پيش بره بعد بره تو فاز عشق و احساسات!! نیستم ولنتینا. مثل همه میشی اینجوری. 5 لینک به دیدگاه
z_eternal.dominant 23 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ چرا! اگر باش ازدواج نکنم و اون همچنان منتظر من باشه من واقعا دیوانه میشم. اصلا ازدواج نمی کنم که بخوام دیوانه بشم. با خودش ازدواج می کنم دنیا دو روزه فرستاده شده از GT-I9060ِ من با Tapatalk 4 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ نیستم ولنتینا.مثل همه میشی اینجوری. ولي من هستم!! شاااايد اگه پسر بودم نظرم متفاوت تر بود!! ولي الان كه دخترم ترجيحا اينو ميپسندم!! 5 لینک به دیدگاه
NYC 20977 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ جعفر رضايي. متولد 1356 ليسانس اقتصاد از دانشگاه علامه طباطبايي تهران سال 1380 عاشق دختري بنام مريم شد چون وضع مادي جعفر خوب نبود پدر مريم با ازدواجشان مخالفت کرد پنج سال تمام جعفر و مريم براي رسيدن به هم تلاش کردن سال 85 مريم خود کشي کرد و جعفر ديوانه شد اکنون دو چشم جعفر کوره به هر کي ميرسه ميگه هفته ديگه عروسيشه. همه رو دعوت ميکنه... 3 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ هیچ وقت نمیشه کسی رو قضاوت کرد تا زمانی که با کفشاش راه بریم،،،، من این حرف رو قبول دارم... هر کسی توی موقعیتی قرار میگیره که مبنی بر اون تصمیم میگیره! 6 لینک به دیدگاه
afshin18 11175 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ اگر پسر باوجودی مثل استاد شهریار 6 ماه به پای من بایسته حتی اگر 1 ریال هم نداشته باشه باس ازدواج می کنم خیلیم افتخار می کنم. ترک کردن دانشگاه هم فک کنم بیشتر مربوط به روحیاتش بوده نه شکست عشقی ولی اونقدرا وحشتناک نیس فرستاده شده از GT-I9060ِ من با Tapatalk به نظر من این حرفت رو همینجوری نوشتی 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 تیر، ۱۳۹۴ به نظر من این حرفت رو همینجوری نوشتی نه اتفاقا بهترین حرف رو زده... منم حاظرم...حتی با 14تا سکه...نه ماشین نه خونه نه پول...خودش مهمه... پدر و مادرم ازدواج کردن هیچکدوم از اینارو نداشتن الان بهترینارو دارن چون هردو پابه پتی هم زحمت کشیدن. افتخارم میکنم به پدر و مادرم. حرف نیست افشین.... واسه اثباتشم که شده خواستگاری بیاد انسانیت و ایمان و اخلاق داشته باشه ازدواج میکنم باهاش... 5 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ نه اتفاقا بهترین حرف رو زده...منم حاظرم...حتی با 14تا سکه...نه ماشین نه خونه نه پول...خودش مهمه... پدر و مادرم ازدواج کردن هیچکدوم از اینارو نداشتن الان بهترینارو دارن چون هردو پابه پتی هم زحمت کشیدن. افتخارم میکنم به پدر و مادرم. حرف نیست افشین.... واسه اثباتشم که شده خواستگاری بیاد انسانیت و ایمان و اخلاق داشته باشه ازدواج میکنم باهاش... بله اون زمونا اگه يكم همت بود پا به پاي هم جواب ميداد!! الان با اون زمونا خيلي فرق داره!! كلا زندگي با اون چيزايي كه ما تو تصوارتمونه خيلي فرق داره!! اين به به و چه چها واسه اولشه.. بعدا عادي ميشه.. 6 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ بله اون زمونا اگه يكم همت بود پا به پاي هم جواب ميداد!! الان با اون زمونا خيلي فرق داره!! كلا زندگي با اون چيزايي كه ما تو تصوارتمونه خيلي فرق داره!! اين به به و چه چها واسه اولشه.. بعدا عادي ميشه.. از نظر من عادی نمیشه عاشق همسرم و آرامش خانوادم باشم هیچوقت نمیشه. چشمم دنبال ماشین فلانی نباشه. به خاطره همین به پدر و مادر افتخار میکنم دختری بزرگ کردن که صبرش واس همسرش تا ابد باشه.تحمل بدترین شرایط داشته باشه. 4 لینک به دیدگاه
Dreamy Girl 6672 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ علم روانشناسی که فنای در راه معشوق رو رد میکنه، شکست عاطفی یک فقدان هست و برای هرفقدانی باید سوگواری کرد ولی این سوگواری باید کوتاه باشه و بعدش لباس سیاهتو دربیاری و به زندگیت ادامه بدی ... البته شاید تز های روانشناسی مصداق ضرب المثل بیرون گود نشستن و لنگ کردن به نظر برسه ولی اگه واقعا تصمیم بگیریم قاعده های روانشناسی رو به کار ببریم همه چیز تغییر میکنه من بشخصه معتقدم دیدگاه ها متفاوته ... و هر شخصی تعریف متفاوتی از عشق داره ... و این دیدگاه منحصر به فرد هست که باعث پیامد های متفاوت میشه ... کسی ممکنه از اینکه معشوقش رو از دست داده رنج میبره و میخواد شکست رو فراموش کنه ولی نمیتونه یا کسی که رنج میبره ولی میخواد این رنج پایدار باشه و ادامه پیدا کنه حالا به هر قیمتی ... یا کسی که به خاطر مهر و محبتی که فقط از جانب معشوق بهش رسیده و قبلا هیچوقت از نظر عاطفی تامین نشده فکر میکنه با از دست دادن معشوق دیگه دنیا به پایان رسید ولی کسی که عقیدش این هست عشق یک وسیله هست برای یک زندگی خوب برای باز کردن عقده های مثبت نه وسیله ای برای باز کردن عقده های منفی مطمئنا بعد از شکست عاطفی سرخورده نمیشه ( یونگ برخلاف فروید معتقد بود همه عقده ها منفی نیستن و عقده های مثبت هم داریم) در کل اینکه کسی خودش رو آزار بده به هر دلیلی رو من بهش اعتقاد ندارم. / 4 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ خوب من اومدم نظر دریمی گرل عزیز کاملا درست و به دیده منت پذیرا هستیم ولی:آدما یه وقتایی از پس خودشون بر نمیان میدونی مثه بازی دربی میمونه فرقی نداره که آدم بزرگی باشی یا نه وقتی جلوی خودت قرار میگیری احتمال باختنت زیاده و این مبارزه ناگزیر. تمنا خانم گل : امید وارم که با همین طرز فکر قشنگت تا آخر پیش بری .خدا پدر مادرتو برات نگه داره ایشالا و اما نظر من : همون طور که خدمتتون عرض کردم ادما به نظر من یه بار عاشق میشن یعنی یه بلیط برای عاشقی بیشتر ندارن که اگه ادامه پیدا کنه میشه افسانه و اگه به نفرت تبدیل بشه میشه خانمان برانداز. که در هر صورت بعد از استفاده تنها بلیط, تجربه های بعدی یا عادت میشه و یا هوس و شاید یه حس ارامش بعد توفان نفرت عشق سوخته . یه عده هم این وسط تو خلسه میمونن یعنی با خودشون نمیتونن کنار بیان و تنها میمونن که به نظر من دو دسته هستن یا انقدر در احساسات و خاطرات گم میشن که در این صورت طبعی بسیار لطیف و صیغلی پیدا میکنن مثه استاد شهریار ویا از ترس شکست مجدد منزوی میشن . و عده معدودی که دوران عاشقی سنگ تموم میزارن تا مدتهای مدیدی هنگ میکنن این دسته هم هنوز عاشقن هم متنفر از عشقشون که امیدوارم گذشت زمان همه چیزو براشون درست کنه. 5 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ من این حرف رو قبول دارم... هر کسی توی موقعیتی قرار میگیره که مبنی بر اون تصمیم میگیره! من چاکر شمام هستم :ws53::ws53: 5 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 تیر، ۱۳۹۴ مرسی امیرخان از دعوتت زندگی خیلی کوتاهه و وقت برای رسیدن خیلی کم در کفه قرار بدیم ببینیم کدوم ارزشش داره که براش وقت بزاریم و زندگی را به پاش بریزیم عشق هدف مقدسیت ولی ایا همه چیز زندگی هستش و میشه براش یه عمر را گذاشت ؟؟؟ این سوالیه که هرکس باید براش جوابی پیدا کنه و خوب هر جوابی از هرکسی محترمه چون دیدگاهش به عشق متفاوته دورود 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده