رفتن به مطلب

زندگی نامه استاد شهریار


NYC

ارسال های توصیه شده

استاد شهریار در پی یک شکست عشقی ترم آخر پزشکی دانشگاه را رها میکند و ترک تحصیل مینماید.

یعنی حدود 6 ماه قبل از اخذ مدرک دکتری از دانشگاه به دلیل شکست عشقی انصراف میدهد.

او که به خواستگاری دختری از آشنایان میرود چون وضع مالی مناسبی نداشته و در ابتدا مشهور هم نبوده جواب رد میشنود.

استاد ﺷﻬﺮﯾﺎﺭ ﺗﺎ 47 ﺳﺎﻟﮕﯽ ﻣﺠﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺵ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ...

ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﺶ ﺭﻓﺖ، به ﺍﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺑﻬﺮﻩ بوﺩ !!!

ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ در ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺳﯿﺰﺩﻩ به ﺩﺭ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪ ﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﻭ بچه ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﯾﺪ ، ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺳﺮﻭﺩ که واقعاً معرکه است :

 

ﺳﺮ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﺮﻭ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ

ﺗﻮ ﺷﺪﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﭘﯿﺮﯼ؛ ﭘﺴﺮﻡ

 

ﺗﻮ ﺟﮕﺮﮔﻮﺷﻪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﯾﺪﯼ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ

ﻣﻦ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﻧﯿﻦ ﺟﮕﺮﻡ

 

ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﻧﺮﺍﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻫﻮﺳﯽ

ﻫﻮﺱ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﺍﻧﻪ ﺳﺮﻡ

 

ﭘﺪﺭﺕ ﮔﻮﻫﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺭ ﻭ ﺳﯿﻢ ﻓﺮﻭﺧﺖ

ﭘﺪﺭ ﻋﺸﻖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﭘﺪﺭﻡ

 

ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ ﻭ ﺣﺴﻦ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﻫﻨﺮ

ﻋﺠﺒﺎ ﻫﯿﭻ ﻧﯿﺮﺯﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺳﯿﻢ ﻭ ﺯﺭﻡ

 

ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ

ﻣﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﮐﺰ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻡ

 

ﺗﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺗﺎﺯﻩ ﮐﻨﻢ ﻋﻬﺪ ﻗﺪﯾﻢ

ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪﯼ ﻣﻌﺸﻮﻗﻪﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ

 

استاد شهریار در اواخر عمر به دلیل بیماری در بیمارستان بستری میگردد و دکتر خانواده او را جواب میکند.

دوستان و آشنایان شهریار برای بهبود روحیه او میروند و با اصرار آن خانم عشق قدیمی شهریار را راضی میکنند که به عیادت شهریار برود.

عشق قدیمی شهریار که حالا یک پیرزن بود قبول میکند که به عیادت شهریار در بیمارستان برود.

وقتی عشق قدیمی شهریار به بیمارستان میرود شهریار روی تخت بیمارستان خواب بوده است اما صدای قدمها و گام عشق قدیمی خود را میشناسد و از خواب بیدار میشود.

وقتی عشق او در اتاق را باز میکند شهریار این شعر مشهور که از مفاخر ادبیات فارسی هست را برای عشق قدیمیش میسراید:

 

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بیوفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

 

نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا

 

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

 

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

 

وه که با این عمرهای کوته و بی اعتبار

اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

 

شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود

ای لب شیرین جواب تلخ سر بالا چرا

 

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت

اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

 

آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند

در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا

 

در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین

خاموشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

 

شهریارا بی حبیب خود نمیکردی سفر

زین سفر راه قیامت میرود تنها چرا.

 

 

hz4a5g54eq88hyo2q5i.jpg

 

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 60
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

خب دوستان پست اول رو با مطلبی در مورد استاد شهریار آغاز کردم که بهانه ای بشه برای طرح این سوال :

شما موافقید با این کار استاد شهریار؟

اینکه آدم تا جایی که میتونه پای عشقش بمونه؟

تصمیم های این مدلی که مثلاً دانشگاه رو ول کرده و ...؟

منطقیه این کار؟

اصلاً منطق تو این زمینه خوبه؟

من خودم میگم هدف ما از زندگی چیه؟ خب جرات میخواد همچین تصمیمی و همچین کاری.

آقایون یا خانوما حاضرید همچین کاری رو انجام بدین؟

حالا خانوما یه مقدار دستشون بسته است تو این مدل تصمیم ها ولی آقایون نظرتون چیه؟

خانوما اگر کسی همچین کاری بکنه نظر شما در موردش چیه؟

لینک به دیدگاه

من فعلا همینو بگم استاد شهریار یکی از شاعران مورد علاقه من هستش و این شعر آمدی جانم بقربانت شاید از زمان راهنمایی دوسش داشتم و بیشتر اوقات حتی برای خودم تکرار کردم تو مشاعره هم زیاد از این شعر استفاده میکنم .بعدا سر فرصت نظرمو خواهم داد . مرسی تاپیک جالبیه..:icon_gol:

یادش گرامی:icon_gol:

لینک به دیدگاه
من فعلا همینو بگم استاد شهریار یکی از شاعران مورد علاقه من هستش و این شعر آمدی جانم بقربانت شاید از زمان راهنمایی دوسش داشتم و بیشتر اوقات حتی برای خودم تکرار کردم تو مشاعره هم زیاد از این شعر استفاده میکنم .بعدا سر فرصت نظرمو خواهم داد . مرسی تاپیک جالبیه..:icon_gol:

یادش گرامی:icon_gol:

 

واقعاً یادش گرامی.:icon_gol:

لطف میکنید.:icon_gol:

 

هیچ وقت نمیشه کسی رو قضاوت کرد تا زمانی که با کفشاش راه بریم،،،،

 

یعنی خب موافقی یا نه؟

خودت این کار رو حاضری انجام بدی؟

اگر پسری برای شما این کار رو انجام بده واکنش شما چیه؟

لینک به دیدگاه
خب دوستان پست اول رو با مطلبی در مورد استاد شهریار آغاز کردم که بهانه ای بشه برای طرح این سوال :

شما موافقید با این کار استاد شهریار؟

اینکه آدم تا جایی که میتونه پای عشقش بمونه؟

تصمیم های این مدلی که مثلاً دانشگاه رو ول کرده و ...؟

منطقیه این کار؟

اصلاً منطق تو این زمینه خوبه؟

من خودم میگم هدف ما از زندگی چیه؟ خب جرات میخواد همچین تصمیمی و همچین کاری.

آقایون یا خانوما حاضرید همچین کاری رو انجام بدین؟

حالا خانوما یه مقدار دستشون بسته است تو این مدل تصمیم ها ولی آقایون نظرتون چیه؟

خانوما اگر کسی همچین کاری بکنه نظر شما در موردش چیه؟

 

من کاری ب شهریار ندارم.

تو کار خودم موندم. بعد بیام برا یکی دیگه قاضی گری کنم.

چیزی ک موضوعیت داره اینجا؛ عشق ه انگار.

این یک بحث ه ک قلزم های خودش رو می طلبه. اگ حوصله تاپیک کشید توضیح می دم.

اما در یک جمله باید بگم عشق خیلی خطرناکه اما سازنده است. مثل تمام مشکلات زندگی !

اما حرفی ک زدید درسته. مهم هدف زندگی ه.

 

 

 

هیچ وقت نمیشه کسی رو قضاوت کرد تا زمانی که با کفشاش راه بریم،،،،

 

هر چند این جمله تو زبون خیلی از جوونا این روزا داره کلیشه ای می شه دیگه اما بازهم جمله قشنگیه .

لینک به دیدگاه

خب شهریار رو حالت یه مثال آوردی که انصافاً مثال خیلی خوب و قوی بود.

عشق رو نمیشه با منطق قیاس کرد و رفتاری که از روی عشق انجام میشه رو نمیشه با منطق بهش نگاه کرد که بگیم رفتار منطقی بوده یا نه.

جاهایی که نبرد عشق و منطق اتفاق میفته، گاهی عشق پیروز میشه و گاهی منطق که این فقط به خود فرد و هدفش بستگی داره و به نظر من هیچ کدومش هم اشتباه نیست.

تو جواب سوالت در مورد خودم خیلی صریح بگم که واقعاً نمیدونم تصمیمم به کدوم سمت میره. چون فرض کردن این موقعیت با قرار گرفتن تو همچین موقعیتی خیلی فرق داره.

لینک به دیدگاه

خب هر کس هدفی داره درست

وقتی عاشق شده و هدفش رسیدن به عشقش بوده و نرسیده دیگه هدف نداشته و چیزی براش مهم نبوده

براش اهمیتی نداشته در آینده وضع مالیش چه جوری میشه چون وضع مالی خوب رو به خاطر عشقش می خواست نه برا خودش

پس حس کرده بره یه گوشه آروم زندگی اش رو بگذرونه چون هدفی وجود نداره که براش تلاش کنه

لینک به دیدگاه

درود

عشق آسمانی باعث امید و عشق واقعی است

اما عشق زمینی در صورت عدم وصال موجب ناامیدی و بیماری!

خوبه انسان به کسی علاقه مند بشه که نسبت به شرایط بتونن مال هم بشن.

 

Sent from my GT-I9500 using Tapatalk

لینک به دیدگاه

من با نظر افشين تقريبا موافقم

 

البته از نظر من استاد شهريار فرد بي نظير و استثنايي بوده.. چه از نظر انسانيت چه هوش و ذكاوت..:icon_gol:

 

ولي نظر و عقيده خودم اينه كه اين عشق و دوست داشتن تو زندگي مشترك و بعد از ازدواج خيلي بهتره.. ( نه افراط و نه تفريط )

لینک به دیدگاه
من کاری ب شهریار ندارم.

تو کار خودم موندم. بعد بیام برا یکی دیگه قاضی گری کنم.

چیزی ک موضوعیت داره اینجا؛ عشق ه انگار.

این یک بحث ه ک قلزم های خودش رو می طلبه. اگ حوصله تاپیک کشید توضیح می دم.

اما در یک جمله باید بگم عشق خیلی خطرناکه اما سازنده است. مثل تمام مشکلات زندگی !

اما حرفی ک زدید درسته. مهم هدف زندگی ه.

 

هر چند این جمله تو زبون خیلی از جوونا این روزا داره کلیشه ای می شه دیگه اما بازهم جمله قشنگیه .

 

 

سجاد جان زندگی استاد شهریار یه مثال بود.

هدف ما اینه که ربطش بدیم به موضوع زندگی خودمون.

شما خودت حاضرید این کار رو بکنید؟

اگر کسی بکنه نظر شما در مورد اون شخص چیه؟

در اینکه یه آقا این کار رو بکنه یا یک خانوم تفاوتی هست؟

 

خب شهریار رو حالت یه مثال آوردی که انصافاً مثال خیلی خوب و قوی بود.

عشق رو نمیشه با منطق قیاس کرد و رفتاری که از روی عشق انجام میشه رو نمیشه با منطق بهش نگاه کرد که بگیم رفتار منطقی بوده یا نه.

جاهایی که نبرد عشق و منطق اتفاق میفته، گاهی عشق پیروز میشه و گاهی منطق که این فقط به خود فرد و هدفش بستگی داره و به نظر من هیچ کدومش هم اشتباه نیست.

تو جواب سوالت در مورد خودم خیلی صریح بگم که واقعاً نمیدونم تصمیمم به کدوم سمت میره. چون فرض کردن این موقعیت با قرار گرفتن تو همچین موقعیتی خیلی فرق داره.

 

خب به نظرت کار درستیه محمد؟

یا در یه سطح دیگه افرادی که همسرشون فوت میکنه و تا آخر عمر حاضر نیستن ازدواج مجدد بکنن.

پیش خودت نمیگی عجب دیوانه ای طرف؟

 

 

خب هر کس هدفی داره درست

وقتی عاشق شده و هدفش رسیدن به عشقش بوده و نرسیده دیگه هدف نداشته و چیزی براش مهم نبوده

براش اهمیتی نداشته در آینده وضع مالیش چه جوری میشه چون وضع مالی خوب رو به خاطر عشقش می خواست نه برا خودش

پس حس کرده بره یه گوشه آروم زندگی اش رو بگذرونه چون هدفی وجود نداره که براش تلاش کنه

 

خب افشین به نظرت درسته آدم هدفش رو تو زندگی روی رسیدن به یک شخص بذاره؟

به نظرت آدم نباید تو زندگی اول از همه خودشو دوست داشته باشه بعد دیگران رو؟

به نظرت این جمله تو امضای آرام درسته یا کاری که استاد شهریار کرده؟ :

 

زندگی میکنم … حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!

 

چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد بگذار هر چه از دست میرود برود؛ من آن را

 

میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را .

 

 

درود

عشق آسمانی باعث امید و عشق واقعی است

اما عشق زمینی در صورت عدم وصال موجب ناامیدی و بیماری!

خوبه انسان به کسی علاقه مند بشه که نسبت به شرایط بتونن مال هم بشن.

 

Sent from my GT-I9500 using Tapatalk

 

ولی به نظر من عشق زمینی آدم رو متحول میکنه.

واقعاً باعث رشد و بلوغ فکری آدم ها میشه.

خب اگر تو بدونی نتیجه عشقت وصالِ، به نظرت درسته اصلاً اسمش رو بذاریم عشق؟

یجورایی فکر نمیکنی عشق و نرسیدن با هم اجین شدن؟

در تاریخ چه عاشقانه هایی ماندگار شدن؟

اونایی که منجر به وصال شده یا برعکس اون؟

فرهاد و شیرین، لیلی و مجنون و ...

 

 

من با نظر افشين تقريبا موافقم

البته از نظر من استاد شهريار فرد بي نظير و استثنايي بوده.. چه از نظر انسانيت چه هوش و ذكاوت..:icon_gol:

ولي نظر و عقيده خودم اينه كه اين عشق و دوست داشتن تو زندگي مشترك و بعد از ازدواج خيلي بهتره.. ( نه افراط و نه تفريط )

 

میدونی ولنتینا برای خود من جایگزین کردن یک انسان با یکی دیگه تو این مدل رابطه ها خیلی سخت و حتی غیر ممکنه.

مثلاً این مدل که بعضی از پسرا چندجا میرن خواستگاری تا نهایتاً با یکی ازدواج کنن یا تو روابط دوست پسر و دوست دختر حتی.

اینایی که تا رابطه با یکی تموم میشه رابطه بعدی رو شروع میکنن. من این آدم ها رو نمیفهمم.

 

من این جمله رو خیلی دوست دارم :

 

 

yq375cs4cychd2k5c20.jpg

لینک به دیدگاه

بودن با کسی که دوستش نداری

و نبودن با کسی که دوستش داری, همه اش رنج است..!

پس اگر همچون خود نیافتی,

مثل خدا تنها باش..!

 

نظرتون چیه بچه ها؟

من که خیلی موافقم.:icon_gol:

اصلاً مگه میشه با کسی که دوستش نداری بمونی؟

لینک به دیدگاه

خب افشین به نظرت درسته آدم هدفش رو تو زندگی روی رسیدن به یک شخص بذاره؟

به نظرت آدم نباید تو زندگی اول از همه خودشو دوست داشته باشه بعد دیگران رو؟

به نظرت این جمله تو امضای آرام درسته؟ :

 

زندگی میکنم … حتی اگر بهترین هایم را از دست بدهم!!!

 

چون این زندگی کردن است که بهترین های دیگر را برایم میسازد بگذار هر چه از دست میرود برود؛ من آن را

 

میخواهم که به التماس آلوده نباشد، حتی زندگی را .

خب چه اشکالی داره هدف شخص اون فرد بشه؟

وقتی شخص خوشبختی خودش رو تنها در گرو اون فرد می دونه به طور مستقیم خود دوستی موجب این شده که هر تلاشی کنه که به اون عشق برسه ولی وقتی شکست بخوره و باور داشته باشه دیگه خوشبخت نمیشه دیگه انگیزه ای نداره

بحث التماسش رو قبول دارم ولی اینکه همیشه بهتری می آد رو اصلا قبول ندارم اینو یه فریب می دونم برای سعی در فراموش کردن(کسی که عاشق هست عشقش رو بهترین می دونه بدون معادل و صرفا اگر بعدا باز کسی رو دوست داشته باشه به خاطر تشابه به عشقش هست اینو له ترین عاشقی که دیدم گفته حتی داستان عشقیش از لیلی و مجنون سنگین تره)

لینک به دیدگاه
خب چه اشکالی داره هدف شخص اون فرد بشه؟

وقتی شخص خوشبختی خودش رو تنها در گرو اون فرد می دونه به طور مستقیم خود دوستی موجب این شده که هر تلاشی کنه که به اون عشق برسه ولی وقتی شکست بخوره و باور داشته باشه دیگه خوشبخت نمیشه دیگه انگیزه ای نداره

بحث التماسش رو قبول دارم ولی اینکه همیشه بهتری می آد رو اصلا قبول ندارم اینو یه فریب می دونم برای سعی در فراموش کردن(کسی که عاشق هست عشقش رو بهترین می دونه بدون معادل و صرفا اگر بعدا باز کسی رو دوست داشته باشه به خاطر تشابه به عشقش هست اینو له ترین عاشقی که دیدم گفته حتی داستان عشقیش از لیلی و مجنون سنگین تره)

 

 

پس تو هم یجورایی موافقی با این کار.:icon_gol:

 

 

پیش از تو

همه را با معیار هایم میسنجیدم!

بعد از تو

همه را با "تو" میسنجم،

حتی " معیارهایم" را!!!.....

 

"مصطفی زاهدی"

 

واقعاً راست گفته اون شخص افشین.

معیار های آدم عوض میشه تو زندگیش.

یه جورایی یک بعد از شخصیتت که برای خودت ناشناخته بود رو بهت نشون میده این حس لعنتی.

لینک به دیدگاه
پس تو هم یجورایی موافقی با این کار.:icon_gol:

 

 

پیش از تو

همه را با معیار هایم میسنجیدم!

بعد از تو

همه را با "تو" میسنجم،

حتی " معیارهایم" را!!!.....

 

"مصطفی زاهدی"

 

واقعاً راست گفته اون شخص افشین.

معیار های آدم عوض میشه تو زندگیش.

یه جورایی یک بعد از شخصیتت که برای خودت ناشناخته بود رو بهت نشون میده این حس لعنتی.

جزو صمیمی ترین دوستام هست بعد وقتی به زندگی اون فکر می کنم روم نمی شه بگم مثلا من هم عاشق شدم:whistle:

لینک به دیدگاه

مرسي از دعوت تون

در مورد عشق شون نظري نمي تونم بگم ولي اينو مطمئنم كه حاضرم تنها بمونم ولي با كسي كه هيچ احساس و كششي بهش ندارم ازدواج نكنم :w16:

زندگي استاد خيلي تحريف شده

حيفم مياد بگم كه زموني پاتوق پسر استاد شهريار و چن تا از شاعرايي كه شاگرد استاد بودن باغ بابا بزرگم اينا بود حتي چن تا شاعر از باكو مي اومدن ولي افسوس من اون موقع ذهن و افكارام جاهاي ديگه بود والا خيلي دوس داشتم از زبون پسر استاد بشنفم در مورد عشق پدرش (ثريا خانوم) و كم و كيفيتش

لینک به دیدگاه

خب به نظرت کار درستیه محمد؟

یا در یه سطح دیگه افرادی که همسرشون فوت میکنه و تا آخر عمر حاضر نیستن ازدواج مجدد بکنن.

پیش خودت نمیگی عجب دیوانه ای طرف؟

 

گفتم نمیشه گفت درسته یا غلط.

اگه بخوایم منطقی فکر کنیم میگیم آره چه کار غلطی. ولی نمیشه فقط با منطق به این قضیه نگاه کرد.

لینک به دیدگاه

یعنی خب موافقی یا نه؟

خودت این کار رو حاضری انجام بدی؟

اگر پسری برای شما این کار رو انجام بده واکنش شما چیه؟

 

ببینید خیلی سخته بخوام جواب بدم موافقم یا نه ..حرف من اینکه من نمیتونم خودمو جای استاد شهریار یا اون خانوم بزارم باید تو شرایط قرار بگیری بعد ببینی چیکار میکنی

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...