رفتن به مطلب

زندگی نامه استاد شهریار


NYC

ارسال های توصیه شده

خب چرا فکر میکنی اصرار و موندن پای یه رابطه عزت نفست رو خدشه دار میکنه؟

اتفاقاً به نظر من روح آدم خیلی رشد میکنه با این کار!؟

تعریفتو اگر دوست داشتی به ما هم بگو.:icon_gol:

 

عشق خوبه منظور از عشق ممکنه عشق زمینی نباشه وقتی آدم حاضره از وجود خودش بگذره یعنی منیت رو گذاشته کنار یعنی مرتبه ای از تعالی روح اما من بخوام تلاش کنم اون نخواد و من تباه بشم؟به چه مرتبه ای میرسم؟بخوامو نخواد بخوامو نخواد بخوامو یکی دیگرو انتخاب کنه بازم هم باید بخوام؟این عشق زمینی هست و ممکنه آدمو زندگیشو مسیرشو به نابودی برسونه من حاضر نیستم به خاطر نرسیدن نیست بشم اگر عشق عمیق باشه آدمو به اوج باید برسونه من حاضرم برای دفاع از عشقم(صرفا جنس مخالف نیست),حتی از جونمم بگذرم و میگذرم بدون که بی برو برگشت میگذرم برای آسایشش شباها نخوابم برای حفظش تا اخر عمرم تلاش کنم اما این زمانی هست که اون یه قدم اومده من 100قدم سراسیمه میرم میدونم که باهامه حتی اگه 100درصد هم نباشه اما حاضر نیستم برای کسی که صفر درصد هم باهام نیست عمرو زندگیمو فنا کنم من یه بار زندگی میکنم حاضر نیستم به خاطر چیزی که مال خودم نیست هدفم نیست, نابودش کنم

 

همیشه آرزو کردم عاشق و دوستدار کسی نباشم که مال من نخواهد شد دلم نمیخواد با آدم دیگه ای ازدواج کنم اما فکرم پیش کسی دیگه باشه یعنی از این حرکت بیزارم مطمئنم اونقدر عذاب وجدان میکشم که اخرش جونم در میاد پس سعیمو میکنم کسیو انتخاب کنم که دلش باهام باشه و مطمئن باشم بهش میرسم حاضر نیستم فقط با احساسم برم جلو چون ممکنه منو به نیستی برسونه

 

تعریف رو هم خو.اهم گفت

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 60
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

زندگی خیلی کوتاهه و وقت برای رسیدن خیلی کم در کفه قرار بدیم ببینیم کدوم ارزشش داره که براش وقت بزاریم و زندگی را به پاش بریزیم

عشق هدف مقدسیت ولی ایا همه چیز زندگی هستش و میشه براش یه عمر را گذاشت ؟؟؟ این سوالیه که هرکس باید براش جوابی پیدا کنه و خوب هر جوابی از هرکسی محترمه چون دیدگاهش به عشق متفاوته

دورود

 

جناب سهند به نظرت این چیزا دو دوتا چهارتا بر میداره؟

اگر بتونی انقدر منطقی در موردش نظر بدی به نظرم نمیشه گفت طرف عاشقه. نمیدوئنما. فقط نظر منه.:icon_gol:

 

 

:ws3: خوب من اومدم

نظر دریمی گرل عزیز کاملا درست و به دیده منت پذیرا هستیم ولی:آدما یه وقتایی از پس خودشون بر نمیان میدونی مثه بازی دربی میمونه فرقی نداره که آدم بزرگی باشی یا نه وقتی جلوی خودت قرار میگیری احتمال باختنت زیاده و این مبارزه ناگزیر.

 

تمنا خانم گل : امید وارم که با همین طرز فکر قشنگت تا آخر پیش بری .خدا پدر مادرتو برات نگه داره ایشالا

 

و اما نظر من :

همون طور که خدمتتون عرض کردم ادما به نظر من یه بار عاشق میشن یعنی یه بلیط برای عاشقی بیشتر ندارن که اگه ادامه پیدا کنه میشه افسانه و اگه به نفرت تبدیل بشه میشه خانمان برانداز.

که در هر صورت بعد از استفاده تنها بلیط, تجربه های بعدی یا عادت میشه و یا هوس و شاید یه حس ارامش بعد توفان نفرت عشق سوخته .

یه عده هم این وسط تو خلسه میمونن یعنی با خودشون نمیتونن کنار بیان و تنها میمونن که به نظر من دو دسته هستن یا انقدر در احساسات و خاطرات گم میشن که در این صورت طبعی بسیار لطیف و صیغلی پیدا میکنن مثه استاد شهریار ویا از ترس شکست مجدد منزوی میشن .

و عده معدودی که دوران عاشقی سنگ تموم میزارن تا مدتهای مدیدی هنگ میکنن این دسته هم هنوز عاشقن هم متنفر از عشقشون که امیدوارم گذشت زمان همه چیزو براشون درست کنه.:icon_gol:

 

خیلی جالب بود این دسته بندی.:icon_gol:

 

 

 

علم روانشناسی که فنای در راه معشوق رو رد میکنه، شکست عاطفی یک فقدان هست و برای هرفقدانی باید سوگواری کرد ولی این سوگواری باید کوتاه باشه و بعدش لباس سیاهتو دربیاری و به زندگیت ادامه بدی ...

البته شاید تز های روانشناسی مصداق ضرب المثل بیرون گود نشستن و لنگ کردن به نظر برسه ولی اگه واقعا تصمیم بگیریم قاعده های روانشناسی رو به کار ببریم همه چیز تغییر میکنه

من بشخصه معتقدم دیدگاه ها متفاوته ... و هر شخصی تعریف متفاوتی از عشق داره ... و این دیدگاه منحصر به فرد هست که باعث پیامد های متفاوت میشه ...

کسی ممکنه از اینکه معشوقش رو از دست داده رنج میبره و میخواد شکست رو فراموش کنه ولی نمیتونه یا کسی که رنج میبره ولی میخواد این رنج پایدار باشه و ادامه پیدا کنه حالا به هر قیمتی ... یا کسی که به خاطر مهر و محبتی که فقط از جانب معشوق بهش رسیده و قبلا هیچوقت از نظر عاطفی تامین نشده فکر میکنه با از دست دادن معشوق دیگه دنیا به پایان رسید

ولی کسی که عقیدش این هست عشق یک وسیله هست برای یک زندگی خوب برای باز کردن عقده های مثبت نه وسیله ای برای باز کردن عقده های منفی مطمئنا بعد از شکست عاطفی سرخورده نمیشه ( یونگ برخلاف فروید معتقد بود همه عقده ها منفی نیستن و عقده های مثبت هم داریم)

در کل اینکه کسی خودش رو آزار بده به هر دلیلی رو من بهش اعتقاد ندارم.

/

 

دریمی گرل یه ذره فکر میکنم حس منفی نسب به این مدل حالت ها تصور کردی.

چرا انقدر نظرات منفی در مورد این مدل آدم ها دارن روانشناسا؟

چرا فکر میکنی اسمش آزاره؟

مثلاً شما سخت کار کنی برای موفقیت و اسمش رو بذاری آزار خودت؟!

شاید اینم از همون جنس آزاره. لذت بخشه. داره باعث رشدت میشه.

 

 

 

عشق خوبه منظور از عشق ممکنه عشق زمینی نباشه وقتی آدم حاضره از وجود خودش بگذره یعنی منیت رو گذاشته کنار یعنی مرتبه ای از تعالی روح اما من بخوام تلاش کنم اون نخواد و من تباه بشم؟به چه مرتبه ای میرسم؟بخوامو نخواد بخوامو نخواد بخوامو یکی دیگرو انتخاب کنه بازم هم باید بخوام؟این عشق زمینی هست و ممکنه آدمو زندگیشو مسیرشو به نابودی برسونه من حاضر نیستم به خاطر نرسیدن نیست بشم اگر عشق عمیق باشه آدمو به اوج باید برسونه من حاضرم برای دفاع از عشقم(صرفا جنس مخالف نیست),حتی از جونمم بگذرم و میگذرم بدون که بی برو برگشت میگذرم برای آسایشش شباها نخوابم برای حفظش تا اخر عمرم تلاش کنم اما این زمانی هست که اون یه قدم اومده من 100قدم سراسیمه میرم میدونم که باهامه حتی اگه 100درصد هم نباشه اما حاضر نیستم برای کسی که صفر درصد هم باهام نیست عمرو زندگیمو فنا کنم من یه بار زندگی میکنم حاضر نیستم به خاطر چیزی که مال خودم نیست هدفم نیست, نابودش کنم

 

همیشه آرزو کردم عاشق و دوستدار کسی نباشم که مال من نخواهد شد دلم نمیخواد با آدم دیگه ای ازدواج کنم اما فکرم پیش کسی دیگه باشه یعنی از این حرکت بیزارم مطمئنم اونقدر عذاب وجدان میکشم که اخرش جونم در میاد پس سعیمو میکنم کسیو انتخاب کنم که دلش باهام باشه و مطمئن باشم بهش میرسم حاضر نیستم فقط با احساسم برم جلو چون ممکنه منو به نیستی برسونه

 

تعریف رو هم خو.اهم گفت

 

جناب yanāl میدونی از یه جایی به بعد دیگه اون شخصه مطرح نیست.

اصلاً اون خانوم ازدواج کرد رفت!

زندگیشو داره، بچه دار هم شده و ...

با اون دیگه کاری نداری که.

تو با حسی که اون در تو به وجود آورد کار داری.

اونه که نمیذاره تو فکر کس دیگه ای رو بکنی.

فکر کن بری به نفر بعدی که میاد تو زندگیت بگی : خب فلانی من میخوام با شما ازدواج کنم ولی حقیقتش یه نفر تو زندگیم هست که خیلی دوسش دارم.

ازدواج کرده رفته هاً ولی هنوز تو ذهنمه.

قدرت اینکه همچین چیزی رو به همسرت بگی رو داری؟

 

 

بعد یه ذره منطقی هم بخوایم فکر کنیم تو اصلاً نمیتونی کسی رو جایگزین کنی.

هر کسی رو میبینی بهش نمیرسه.

چه از لحاظ ظاهر، چه رفتار و شخصیت و موقعیت و ...

بقیه خیلی کمترن از اون.

خب اصلاً آدم نا خودآگاه مقایسه میکنه تو ذهنش دیگه.

به قول دوست عزیزمون قبل از تو همه رو با معیار هایم میسنجیدم بعد از تو همه را با تو حتی معیار هایم را.

مثلاً میخوای ازدواج کنی همش تو ذهنت با اون مقایسه اش میکنی.

خب بهتر نیست تا وقتی که از ذهنت کم رنگ نشده نری سراغ کس دیگه ای؟:icon_gol:

با توجه به جواب سوال بالا : حالا مشکل اینه که کمرنگ نمیشه!

لینک به دیدگاه
جناب سهند به نظرت این چیزا دو دوتا چهارتا بر میداره؟

اگر بتونی انقدر منطقی در موردش نظر بدی به نظرم نمیشه گفت طرف عاشقه. نمیدوئنما. فقط نظر منه.:icon_gol:

 

 

 

 

خیلی جالب بود این دسته بندی.:icon_gol:

 

 

 

 

 

دریمی گرل یه ذره فکر میکنم حس منفی نسب به این مدل حالت ها تصور کردی.

چرا انقدر نظرات منفی در مورد این مدل آدم ها دارن روانشناسا؟

چرا فکر میکنی اسمش آزاره؟

مثلاً شما سخت کار کنی برای موفقیت و اسمش رو بذاری آزار خودت؟!

شاید اینم از همون جنس آزاره. لذت بخشه. داره باعث رشدت میشه.

 

 

 

 

 

جناب yanāl میدونی از یه جایی به بعد دیگه اون شخصه مطرح نیست.

اصلاً اون خانوم ازدواج کرد رفت!

زندگیشو داره، بچه دار هم شده و ...

با اون دیگه کاری نداری که.

تو با حسی که اون در تو به وجود آورد کار داری.

اونه که نمیذاره تو فکر کس دیگه ای رو بکنی.

فکر کن بری به نفر بدی که میاد تو زندگیت بگی : خب فلانی من میخوام با شما ازدواج کنم ولی حقیقتش یه نفر تو زندگیم هست که خیلی دوسش دارم.

ازدواج کرده رفته هاً ولی هنوز تو ذهنمه.

قدرت اینکه همچین چیزی رو به همسرت بگی رو داری؟

 

 

بعد یه ذره منطقی هم بخوایم فکر کنیم تو اصلاً نمیتونی کسی رو جایگزین کنی.

هر کسی رو میبینی بهش نمیرسه.

چه از لحاظ ظاهر، چه رفتار و شخصیت و موقعیت و ...

بقیه خیلی کمترن از اون.

خب اصلاً آدم نا خودآگاه مقایسه میکنه تو ذهنش دیگه.

به قول دوست عزیزمون قبل از تو همه رو با معیار هایم میسنجیدم بعد از تو همه را با تو حتی معیار هایم را.

مثلاً میخوای ازدواج کنی همش تو ذهنت با اون مقایسه اش میکنی.

خب بهتر نیست تا وقتی که از ذهنت کم رنگ نشده نری سراغ کس دیگه ای؟:icon_gol:

با توجه به جواب سوال بالا : حالا مشکل اینه که کمرنگ نمیشه!

خوب همین دیگه من بالا هم نوشتم من نمیذارم احساسم سرکش باشه انتخابی میکنم که ممطئن بشم بهش میرسم آدمایی که سعی میکنن عقلشون پررنگتر از احساسشون باشه معمولا این طرز فکر رو دارن من سن کمی ندارم بچه نیستم زود احساساتی بشم من به شدت معتقدم که باید تو زندگی تعهد داشت حتی وقتی مجردی هر چقدرم خوب و خوشتیپ و پولدار باشی باید این تعهدت بیشتر بشه که کمتر نشه وقتی انتخابی میکنی که بهش نمیرسی و مدام تو ذهنته این برای من قابل قبول نیست یعنی ازدواج بعدش قابل قبول نیست من حس میکنم دارم به همسرم تو فکرم خیانت میکنم انسان خودش میتونه جلوی احساساتش رو بگیره هر جایی خواست کج بره نباید عین اسب سرکش رهاش کرد افسار میخواد

من با اصل این موضوع مشکل دارم

لینک به دیدگاه

 

دریمی گرل یه ذره فکر میکنم حس منفی نسب به این مدل حالت ها تصور کردی.

چرا انقدر نظرات منفی در مورد این مدل آدم ها دارن روانشناسا؟

چرا فکر میکنی اسمش آزاره؟

مثلاً شما سخت کار کنی برای موفقیت و اسمش رو بذاری آزار خودت؟!

شاید اینم از همون جنس آزاره. لذت بخشه. داره باعث رشدت میشه.

 

 

خب آخه کسی که به معشوقش نرسیده و همواره به این دلیل یه غم سنگین رو با خودش یدک میکشه و نمیتونه از زندگی لذت ببره ... این آزار باعث رشد و موفقیت نخواهد بود

لینک به دیدگاه
خب آخه کسی که به معشوقش نرسیده و همواره به این دلیل یه غم سنگین رو با خودش یدک میکشه و نمیتونه از زندگی لذت ببره ... این آزار باعث رشد و موفقیت نخواهد بود

برای یک شاعر فرق میکنه.عاشقی طبع شعرو باز میکنه باور کن وگرنه شهریار شهریار نمیشد

لینک به دیدگاه
خوب همین دیگه من بالا هم نوشتم من نمیذارم احساسم سرکش باشه انتخابی میکنم که ممطئن بشم بهش میرسم آدمایی که سعی میکنن عقلشون پررنگتر از احساسشون باشه معمولا این طرز فکر رو دارن من سن کمی ندارم بچه نیستم زود احساساتی بشم من به شدت معتقدم که باید تو زندگی تعهد داشت حتی وقتی مجردی هر چقدرم خوب و خوشتیپ و پولدار باشی باید این تعهدت بیشتر بشه که کمتر نشه وقتی انتخابی میکنی که بهش نمیرسی و مدام تو ذهنته این برای من قابل قبول نیست یعنی ازدواج بعدش قابل قبول نیست من حس میکنم دارم به همسرم تو فکرم خیانت میکنم انسان خودش میتونه جلوی احساساتش رو بگیره هر جایی خواست کج بره نباید عین اسب سرکش رهاش کرد افسار میخواد

من با اصل این موضوع مشکل دارم

 

 

گشتم نبود نگرد نیست.:icon_gol:

میدونی من فکر میکنم اینکه میگی آدم میتونه رو احساساتش کنترل داشته باشه درست نیست.:icon_redface:

احساس و کنترل؟

اصلاً حرفش هم نزن.:icon_gol:

لینک به دیدگاه
برای یک شاعر فرق میکنه.عاشقی طبع شعرو باز میکنه باور کن وگرنه شهریار شهریار نمیشد

 

درسته هنرمندا این استعداد رو دارن که احساساتشون رو به زیبایی به تصویر بکشن یا بیان کنن و خیلی از آثار به یادماندنیشون در زمان شوریدگی و پریشان حالیشون بوده

 

ولی خیلی هاشون هم به علت این بار سنگین که باعث افسردگی شده در نهایت یا خودکشی کردن یا پژمرده حال به زندگیشون ادامه دادن ...

لینک به دیدگاه
درسته هنرمندا این استعداد رو دارن که احساساتشون رو به زیبایی به تصویر بکشن یا بیان کنن و خیلی از آثار به یادماندنیشون در زمان شوریدگی و پریشان حالیشون بوده

 

ولی خیلی هاشون هم به علت این بار سنگین که باعث افسردگی شده در نهایت یا خودکشی کردن یا پژمرده حال به زندگیشون ادامه دادن ...

هر چیزی یه قیمتی داره دکتر. هر اسم موندگاریو تو تاریخ ببینی تو زندگیش یه داستانی داره که بهای ماندگار شدنش بوده:w16:

لینک به دیدگاه
گشتم نبود نگرد نیست.:icon_gol:

میدونی من فکر میکنم اینکه میگی آدم میتونه رو احساساتش کنترل داشته باشه درست نیست.:icon_redface:

احساس و کنترل؟

اصلاً حرفش هم نزن.:icon_gol:

 

من اگر روی خودم کنترل نداشته باشم که کلاهم پس معرکه هستش:whistle:هر چیزی رو اگر بدون محدودیت بذاری یه جایی کار دستت میده در مواجه با این جور اتفاقا باید عقل سپر قلب باشه صلاحیت بده بعد وارد دل بشه آدم عاشق چی میشی؟چیزی که حس میکنه به بالاترین مرتبه میرسوندش چیزی که شاید خودش نداره چیزی که حس میکنه باهاش تکمیل میشه اینارو با عقل میشه سنجید وقتی میدونی نمیرسی چرا باید بیفتی تو این چاه؟(از دیدگاه خیلیا چاه نیست)من به عشق در یک نگاه اعتقاد ندارم پس میشه بر احساس غلط غلبه کرد

البته نظر شما هم محترم داداش:icon_gol:

لینک به دیدگاه
هر چیزی یه قیمتی داره دکتر. هر اسم موندگاریو تو تاریخ ببینی تو زندگیش یه داستانی داره که بهای ماندگار شدنش بوده:w16:

 

جالبه خودشون نتونستن از زندگیشون لذت ببرن ولی ما با آثارشون لذت میبریم ... :sigh:

 

ولی نمیشه اینو به همه تعمیم داد ... خیلی ها شکست میخورن ولی نه شهریار میشن نه ون گوگ ... رو میارن به اعتیاد ... یا خیلی خوش به حالشون باشه دچار روزمرگی میشن

لینک به دیدگاه
من اگر روی خودم کنترل نداشته باشم که کلاهم پس معرکه هستش:whistle:هر چیزی رو اگر بدون محدودیت بذاری یه جایی کار دستت میده در مواجه با این جور اتفاقا باید عقل سپر قلب باشه صلاحیت بده بعد وارد دل بشه آدم عاشق چی میشی؟چیزی که حس میکنه به بالاترین مرتبه میرسوندش چیزی که شاید خودش نداره چیزی که حس میکنه باهاش تکمیل میشه اینارو با عقل میشه سنجید وقتی میدونی نمیرسی چرا باید بیفتی تو این چاه؟(از دیدگاه خیلیا چاه نیست)من به عشق در یک نگاه اعتقاد ندارم پس میشه بر احساس غلط غلبه کرد

البته نظر شما هم محترم داداش:icon_gol:

 

 

کلاً خیلی چیزا و کنترل شدنیه.

اما بعضی چیزا دست خودت نیست.:icon_gol:

 

 

 

جالبه خودشون نتونستن از زندگیشون لذت ببرن

 

 

شاید درست نباشه جمله ات.:icon_gol:

لینک به دیدگاه
جالبه خودشون نتونستن از زندگیشون لذت ببرن ولی ما با آثارشون لذت میبریم ... :sigh:

 

ولی نمیشه اینو به همه تعمیم داد ... خیلی ها شکست میخورن ولی نه شهریار میشن نه ون گوگ ... رو میارن به اعتیاد ... یا خیلی خوش به حالشون باشه دچار روزمرگی میشن

درسته ولی اگه قرار بود هر کی شکست عشقی میخوره شهریار بشه که دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشد:ws3:

بالاخره ما به حسن شماعی زاده هم نیاز داریم:ws28:

لینک به دیدگاه
خب دوستان پست اول رو با مطلبی در مورد استاد شهریار آغاز کردم که بهانه ای بشه برای طرح این سوال :

شما موافقید با این کار استاد شهریار؟

اینکه آدم تا جایی که میتونه پای عشقش بمونه؟

تصمیم های این مدلی که مثلاً دانشگاه رو ول کرده و ...؟

منطقیه این کار؟

اصلاً منطق تو این زمینه خوبه؟

من خودم میگم هدف ما از زندگی چیه؟ خب جرات میخواد همچین تصمیمی و همچین کاری.

آقایون یا خانوما حاضرید همچین کاری رو انجام بدین؟

حالا خانوما یه مقدار دستشون بسته است تو این مدل تصمیم ها ولی آقایون نظرتون چیه؟

خانوما اگر کسی همچین کاری بکنه نظر شما در موردش چیه؟

 

چنین تاپیکی اینجا واقعا جا داشت :ws37:مرسی امیر جان:icon_gol:

 

شهریار را عشقش شهریار کرد از خیلی جهات با دیگران متنفاوت بود نه افسانه بود و نه در گذشته های دور در عصری می زیست که عشقها مدرنیزه میشدن پیش زمینه ای برای حال امروزی باورش سخت بود داستان شهریار رو بارها و بارها خواندم و سروده امدی جانم بقربانت شد نماهنگی از زمزمه هام..

 

امیر جان چیزی که هست شاید بیشتر از هر کسی در این جمع بشناسمت و کاملا با روحیاتت اشنام به احساست و گفتارت ایمان کامل دارم اما این روشش نیست تمام زندگی رو نمیشه در قالب عشق جا داد .عشق هر اندازه که پاک و مقدس هست و لطیف به همان اندازه بیرحم ...شاید جا نداشته باشه خیلی از جزئیات رو اشکارا ساخت اما گفته خودت رو تکرار میکنم (شاید هیچوقت بهش نرسم) از او بهتر نیز مسلما خواهی یافت سعی نکن کل زندگیت رو بخاطر یک نفر تباه کنی این درد لذت بخش نیست این درد روز به روز از درون نشتر خواهد زد .زندگی زیباست . نباید برای عشق حد و مرزی تعیین کنی به مصالحه کردن با عشق متکی نباش مصالحه زمانی عشق زمانی اهمیت داره که این مصالحه دو نفره باشه نمیگم طرفت دوست نداره مطمئن باش داره و مطمئن باش بزرگترین ارزوش موفقیت و سر بلندیته ، عشق عشقیه که مانع رسیدن به هدفهات نباشه بذار این عشق برات سادگی و زیبایی و سادگیش حفظ شه اما تبدیل به رنج نشود.اما عشقی که تردید و ترس از اینده رو داشته باشه ابدی نیست زندگی رو به خودت سخت نگیر دنبال ارزوهای زیباتر و هدفهای بالاتر باش عشق بار دیگر حتما به سراغت خواهد آمد..

 

من بعنوان یه دختر هر چند دستمم بسته نیست و شرایطم کمی فرق میکنه اما حاضر نیستم چنین کاری کنم.

 

اینجا شمار کردها زیاد نیست اما کومار و ناصر هم قطعا از یک دختر خواننده کرد سنندجی اطلاع دارند که شهریار گونه شد منتها در کمال گمنامی و مجنونی

 

فتانه ولیدی خواننده جوان و پر اوازه سالهای پیش از انقلاب اسلامی عاشق مردی که همکارش بود میشود تقدیر انها رو از همجدا میکنه و پسر با کس دیگه ای ازدواج میکنه و فتانه پریشان حال میشود و علاوه بر خودش که زندگیش از دست رفت پدرش تمام وقتشو صرف مراقبتش کرد و در حال حاضر هنوز پدر پرستارش هست در یکی روستای سنندج زندگی میکنند رفیقش تارش ، پدرش و خاطرات عشق ناکامش هست.

لینک به دیدگاه
جناب سهند به نظرت این چیزا دو دوتا چهارتا بر میداره؟

اگر بتونی انقدر منطقی در موردش نظر بدی به نظرم نمیشه گفت طرف عاشقه. نمیدوئنما. فقط نظر منه.:icon_gol:

 

 

 

 

خیلی جالب بود این دسته بندی.:icon_gol:

 

 

 

 

 

دریمی گرل یه ذره فکر میکنم حس منفی نسب به این مدل حالت ها تصور کردی.

چرا انقدر نظرات منفی در مورد این مدل آدم ها دارن روانشناسا؟

چرا فکر میکنی اسمش آزاره؟

مثلاً شما سخت کار کنی برای موفقیت و اسمش رو بذاری آزار خودت؟!

شاید اینم از همون جنس آزاره. لذت بخشه. داره باعث رشدت میشه.

 

 

 

 

 

جناب yanāl میدونی از یه جایی به بعد دیگه اون شخصه مطرح نیست.

اصلاً اون خانوم ازدواج کرد رفت!

زندگیشو داره، بچه دار هم شده و ...

با اون دیگه کاری نداری که.

تو با حسی که اون در تو به وجود آورد کار داری.

اونه که نمیذاره تو فکر کس دیگه ای رو بکنی.

فکر کن بری به نفر بعدی که میاد تو زندگیت بگی : خب فلانی من میخوام با شما ازدواج کنم ولی حقیقتش یه نفر تو زندگیم هست که خیلی دوسش دارم.

ازدواج کرده رفته هاً ولی هنوز تو ذهنمه.

قدرت اینکه همچین چیزی رو به همسرت بگی رو داری؟

 

 

بعد یه ذره منطقی هم بخوایم فکر کنیم تو اصلاً نمیتونی کسی رو جایگزین کنی.

هر کسی رو میبینی بهش نمیرسه.

چه از لحاظ ظاهر، چه رفتار و شخصیت و موقعیت و ...

بقیه خیلی کمترن از اون.

خب اصلاً آدم نا خودآگاه مقایسه میکنه تو ذهنش دیگه.

به قول دوست عزیزمون قبل از تو همه رو با معیار هایم میسنجیدم بعد از تو همه را با تو حتی معیار هایم را.

مثلاً میخوای ازدواج کنی همش تو ذهنت با اون مقایسه اش میکنی.

خب بهتر نیست تا وقتی که از ذهنت کم رنگ نشده نری سراغ کس دیگه ای؟:icon_gol:

با توجه به جواب سوال بالا : حالا مشکل اینه که کمرنگ نمیشه!

 

گفتم که امیر جان هرکس یه دیدگاهی از عشق داره و نظرش محترمه عشق بی قید و شرط یه چیزی هستش که خیلی ریسک میخواد و باید کلا همه هدفهاتو به سمتش متمرکز کنی و سمت و سو بدی و این خیلی هنر میخواد اونم درین دور و زمونه

لینک به دیدگاه
گفتم که امیر جان هرکس یه دیدگاهی از عشق داره و نظرش محترمه عشق بی قید و شرط یه چیزی هستش که خیلی ریسک میخواد و باید کلا همه هدفهاتو به سمتش متمرکز کنی و سمت و سو بدی و این خیلی هنر میخواد اونم درین دور و زمونه

پختگی کلام در عین سادگی .خیلی مخلصیم:icon_gol:

لینک به دیدگاه
گفتم که امیر جان هرکس یه دیدگاهی از عشق داره و نظرش محترمه عشق بی قید و شرط یه چیزی هستش که خیلی ریسک میخواد و باید کلا همه هدفهاتو به سمتش متمرکز کنی و سمت و سو بدی و این خیلی هنر میخواد اونم درین دور و زمونه

به نظرتون این هنره؟؟؟ با این که من شدیدا به عشق معتقدم ولی بازم تو دیدگاه من یه چیز فانتزی و دست نیافتنیه. به نظرم بهتره آدم تو هاله ای بین عشق و منطق زندگی کنه

 

فرستاده شده از GT-I9060ِ من با Tapatalk

لینک به دیدگاه
چنین تاپیکی اینجا واقعا جا داشت :ws37:مرسی امیر جان:icon_gol:

 

شهریار را عشقش شهریار کرد از خیلی جهات با دیگران متنفاوت بود نه افسانه بود و نه در گذشته های دور در عصری می زیست که عشقها مدرنیزه میشدن پیش زمینه ای برای حال امروزی باورش سخت بود داستان شهریار رو بارها و بارها خواندم و سروده امدی جانم بقربانت شد نماهنگی از زمزمه هام..

 

امیر جان چیزی که هست شاید بیشتر از هر کسی در این جمع بشناسمت و کاملا با روحیاتت اشنام به احساست و گفتارت ایمان کامل دارم اما این روشش نیست تمام زندگی رو نمیشه در قالب عشق جا داد .عشق هر اندازه که پاک و مقدس هست و لطیف به همان اندازه بیرحم ...شاید جا نداشته باشه خیلی از جزئیات رو اشکارا ساخت اما گفته خودت رو تکرار میکنم (شاید هیچوقت بهش نرسم) از او بهتر نیز مسلما خواهی یافت سعی نکن کل زندگیت رو بخاطر یک نفر تباه کنی این درد لذت بخش نیست این درد روز به روز از درون نشتر خواهد زد .زندگی زیباست . نباید برای عشق حد و مرزی تعیین کنی به مصالحه کردن با عشق متکی نباش مصالحه زمانی عشق زمانی اهمیت داره که این مصالحه دو نفره باشه نمیگم طرفت دوست نداره مطمئن باش داره و مطمئن باش بزرگترین ارزوش موفقیت و سر بلندیته ، عشق عشقیه که مانع رسیدن به هدفهات نباشه بذار این عشق برات سادگی و زیبایی و سادگیش حفظ شه اما تبدیل به رنج نشود.اما عشقی که تردید و ترس از اینده رو داشته باشه ابدی نیست زندگی رو به خودت سخت نگیر دنبال ارزوهای زیباتر و هدفهای بالاتر باش عشق بار دیگر حتما به سراغت خواهد آمد..

 

من بعنوان یه دختر هر چند دستمم بسته نیست و شرایطم کمی فرق میکنه اما حاضر نیستم چنین کاری کنم.

 

اینجا شمار کردها زیاد نیست اما کومار و ناصر هم قطعا از یک دختر خواننده کرد سنندجی اطلاع دارند که شهریار گونه شد منتها در کمال گمنامی و مجنونی

 

فتانه ولیدی خواننده جوان و پر اوازه سالهای پیش از انقلاب اسلامی عاشق مردی که همکارش بود میشود تقدیر انها رو از همجدا میکنه و پسر با کس دیگه ای ازدواج میکنه و فتانه پریشان حال میشود و علاوه بر خودش که زندگیش از دست رفت پدرش تمام وقتشو صرف مراقبتش کرد و در حال حاضر هنوز پدر پرستارش هست در یکی روستای سنندج زندگی میکنند رفیقش تارش ، پدرش و خاطرات عشق ناکامش هست.

 

چه مقدمه خوبی آرام و چه داستان جالبی.:ws37:

شنیدن صدای ساز اون هنرمند حقیقتاً سعادت میخواد.:icon_gol:

 

آرام چرا اسمش رو میذاری تباه کردن؟؟

مگه زندگی به غیر از لذت بردن و احساس آرامش داشتنه.

شاید واقعاً یک نفر به این شکل لذت ببره از زندگیش!

اتفاقاً من فکر میکنم این قضیه خیلی به رسیدن به هدف های آدم کمک میکنه.

انگیزه هایی که برای موفقیت داری تا بتونی سربلند باشی به نظرم خیلی خیلی قوی تر میشن در این حالت.

 

 

گفتم که امیر جان هرکس یه دیدگاهی از عشق داره و نظرش محترمه عشق بی قید و شرط یه چیزی هستش که خیلی ریسک میخواد و باید کلا همه هدفهاتو به سمتش متمرکز کنی و سمت و سو بدی و این خیلی هنر میخواد اونم درین دور و زمونه

 

:icon_gol:

لینک به دیدگاه

بالخره وقت کردم بیام نظرمو بگم..

 

من با کار شهریار و امثالش موافقم چون دل یه بار عاشق میشه البته از نوع واقعیش نه عشقای جدید که طرف هفته ای سه بار شکست عشقی میخوره:|

 

از نظر منطقی نمیشه به این بحث نگاه کرد چون این کار و این هدف کاملا قلبیه و عقل و منطق رو پس میزنه پس کلا منظر عقلی رو باید گذاشت کنار

 

منم اگه روزی عاشق میشدم به هر دلیلی به عشقم نمیرسیدم حتما قید ازدواج و شریک شدن با شخص دیگه رو میزدم چون نمیتونم به قلبم و شخص دومی که به مصلحت جامعه و خانواده و.. میخواد بیاد تو زندگیم خیانت کنم

خیانت ذهنی خیلی بده..یه جور نامردیه به خودمون..به شعور خودمون و عزت نفسمون توهین میکنیم

این زندگی خودمونه قرار نیست با هر مصلحتی فقط زندگی روزمره داشته باشیم..چرا چون والدین نگران آیندمونن،دوستامون میگن ولت کرد توام برو پی زندگیت یا هر موردی از این قبیل..

اینا که میگم شعار نیس پاش بیوفته انجام میدم چون دوس دارم هدف زندگیمو خودم مشخص کنم

تکلیف قلبم چی میشه اونوقت؟هر کی از راه رسید بیاد داخل و ببینیم چی میشه؟؟؟!!!

 

وقتی ادم عاشق میشه عقلش کاملا خودشو میکشه کنار..اینجاس که قلب حاکم همه تصمیماته..منم عاشق اینم که به قلبم میدون بدم

قرار نیس به هرقیمتی زندگی کنیم..قراره زندگی داشته باشیم که ازش لذت ببریم و این درد بعضی وقتا شیرینتر از هر لذت و خوشی هست که برای بقیه ادما ارزشه

چقد زیاد شد:)

:icon_gol:

لینک به دیدگاه
اینجا شمار کردها زیاد نیست اما کومار و ناصر هم قطعا از یک دختر خواننده کرد سنندجی اطلاع دارند که شهریار گونه شد منتها در کمال گمنامی و مجنونی

 

فتانه ولیدی خواننده جوان و پر اوازه سالهای پیش از انقلاب اسلامی عاشق مردی که همکارش بود میشود تقدیر انها رو از همجدا میکنه و پسر با کس دیگه ای ازدواج میکنه و فتانه پریشان حال میشود و علاوه بر خودش که زندگیش از دست رفت پدرش تمام وقتشو صرف مراقبتش کرد و در حال حاضر هنوز پدر پرستارش هست در یکی روستای سنندج زندگی میکنند رفیقش تارش ، پدرش و خاطرات عشق ناکامش هست.

 

امشب داشتم به این موضوع فکر میکردم.

فکر میکنم تمام لذت این قضیه اینه که بین خودت و خودش بمونه.

کسی ندونه چت شده.

بریزی تو خودت.

حتی نتونی با کسی درد و دل کنی تا سبک شی.:icon_gol:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...