HaMiD.CFD 20379 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ کلا خوش گذشت گرچه من غیر از چند نفر اسم بقیرو یادم نمیاد ولی دم فرهاد گرم که از مشهد خودشو رسوند یکی از خانوما هم از همدان اومده بود که اسمش یادم نیستاگه میخونی دم شما هم گرم که از راه دور اومدی. اقا مهدی فرمانده بخش کشاورزی خیلی گلی.حمید خان که بخاطر یه سالنامه مجله رو تعطیل کرد سلام سردار.برادران عارف حرف ندارید .یه سلام گرم به سوده که آبرو برام نذاشت تازه موقع خدافظیم گفت دارم برات پستمم که گزارش کرده دیگه نمیدونم چی کار میخواد بکنه :vahidrk:.مهناز خانم عضو جدید خسته نباشی.بینام و دارو دسته محیط زیست خسته نباشید کلی امروز زحمت کشیدین.سلامت ودوستش از کرج.ایمان عزیز همیشه ساکت سلام مهندس. دیگه اسمارو یادم نمیاد گشنمه خون به مغزم نمیرسه:5c6ipag2mnshmsf5ju3. مینا یوسفی رو یادم رفت سلام مسئول روابط عمومی:hapydancsmil:.علیرضا رو یادم رفت سلام سپهبد این سر رسید رو قرار بوده از اسفند بده به من این مجله هم از همون اسفند قراره بیاد بیروگور مجله رو کند با دستاش کلا 23 روزه عضوشدی میگی ایمان همیشه ساکت آقا ما خوشحال شدیم از زیارت شما بسیایشالا بیشتر ببینمتبعد تو با ابوذر 1 ساعت داستان داشتیما.... خوب پس به سلامتی برگزار شد خوشحالم که بچه ها به هم نزدیکتر شدن و پلی زدن از خونواده مجازی به دوستان واقعی دم باعث بانی هاشون جیز ولی بستنی ندادی (محمدآقا) به بچه ها این گناه نابخشودنی بوده ایشالله دفعه بعد جبران بشه (لواشک ..... :icon_pf (34):) راستی گندم هم اومد یانه؟؟؟؟ مگه تو حق ما رو از این ادمین بستانی با بستنی برادربستنی کجا بود باو محمد هم بستنی داد سهند جان هم ناهار داداش ات خیلی خالی بود ایشالا به همه خوش گزشته باشه هدف دور هم بودن و اشتیاق کنار هم بودن که حاصل شد ایشالا قرارهای بعدی باشی سالار و هرکی نبوده دلش پیش ما بوده و دل ما پیش اون بیاد و جمعمون جمع شه خدا رو شکر امسال یکی از بهترین و با جنبه ترین میتینگ ها بود بستنی کی داد؟من رفته بودم یا نیومده بودممقسی رفیق که اومدی اااااااااا پس بستنی دادند دمشون گرم بابا نه امیدوار شدم به محمد خواهش میکنم عاطفه سهم منو میگرفتین شما میخوردین(بستنی) خوب ما که چیزی ندیدیم تو نبودی داداش من که لقمه از گلوم پایین نرفت هیچی نخوردم هی میگفتم سهند سالار میخوام ..هی بستنی سالار میگرفتن هی میگفتم سهند سالار به سهندش دقت نمیکردن هی بستنی میدادن خلاصه که تو دلی خودمی میخوامت یکی تو لقمه از گلوت پایین نمیرفت یکی مناصن بغض راه گلومو گرفته بود فقط سکوت میکنم سکوت چراحقیقته افرین دستت درد نکنه ابرمونو نبر یکیش که سهم خودم بود یه ساندویچم به عشق عمو سهند زدم دیدی که یه نصفه دیگه که خوردم خواستم حیف نشه کاهوهم نداشت ولی همش به سختی پاین میرفت چون رفقام نبودن کاهو نداشت دیگه؟یالا اعتراف کن بستنی کی خوردین؟!!! منم تازه رسیدم منو در غم خودت شریک بدونبه منم نرسید اره افرین به نکته خوبی اشاره کردی :vahidrk:بستنی کی خوردین:vahidrk: کی؟کو؟ بله...بالای بالا........ چقد گفتم یه دلکی چیزی نصب کنید انقد پرچمو نبریم بالا فیلیم نارجی پوش یادم افتاد.عااااااااالیه.بهترین فیلم.شماام مرسی که نارجی پوشیدی.... کلا از حامد بهداد خوشم نمیادولی مرسی راستی آقا این بستنی و لواشکارو کی خوردین که من ندیدم اون موقع که من و تو داشتیم در به در تو غرفه ها دنبال کتاب میگشتیمتو اون گرماااااااااا 9 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ مهدی عارف ! قلبونت اطلاع دادی رفتم سراغش :th_running1: 5 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ مهدی عارف ! حد اقل یه کم دیر تر لو میدادی شما از اونا بودی که تو مدرسه تا ناظم میود سر کلاس سلام میکرد نصف بچه ها رو لو میدادیااااااااا 6 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ حد اقل یه کم دیر تر لو میدادی شما از اونا بودی که تو مدرسه تا ناظم میود سر کلاس سلام میکرد نصف بچه ها رو لو میدادیااااااااا اشتباه کردی ! کل بچه هارو !! 6 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ لواشکارو بیخیال ,بستنی ها رو دریابید 5 لینک به دیدگاه
HaMiD.CFD 20379 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ خب اول یه تشکر ویژه از همه دوستانی که اومدن. از دیدن تک تک دوستان خیلی خوشحال شدم.جای دوستانی هم که نتونستن بیان خالی بود واقعاً. و البته جای دوستانی هم که رای دادن و نیومدن یه ذره هم خالی نبود و اما اندراحوالات میتینگ به سبکی که معمولاً میگم به ترتیب کسایی که دیدم پیش میرم میگم البته شاید اون وسطا پس و پیش بشه. شلوغ پلوغ شد ذهن یاری نمیده دیگه خب مهدی که هیچی. چی میخوام بگم آخه با mahdi eng که تو مسیر رفت و آمد کرج هم باهاش بودیم. یکی از بچه ها با معرفت، پایه، پیگیر، فعال و .... (یادت باشه هندونه ها رو بعداً فروختی فیفتی فیفتی حساب کنیا باهام ) فقط نمیدونم چرا امروز زوم کرده بود رو این ناهار و اینا. اگه این ویژگی هم نبود که دیگه پسر خیلی عالی بود iranpg نفر بعدی بود که زحمت کشیده بود اومد نمایشگاه. ولی فکر کنم بقیه دوستان ندیدن. خیلی دوست داشتیم بیاد با بقیه بچه ها هم آشنا بشه ولی خب نیومد دیگه فقط سلام رسوند دورادور سررسیدی هم که تو مسابقات عید برنده شده بود بهش دادم و رفت. خیلی کوتاه دیدمش، ولی مشخص بود از بچه های خوب واقعاً به سبک بچه های نواندیشانی هستش بعدش دار و دسته کشاورزی و محیط زیست sama sh - binam - azin از دوستان محیط زیستی و helma.b هم کاربر صنایع غذایی. سه تا دوستی که از بچه های خیلی مودب بودن. که البته تا موقع برگشت هنوز مهدی اینا رو جابجا تشخیص میداد به غیر سمانه خانم که قبلاً تو یه جلسه مدیریتی اومده بود، سه نفر دیگه اولین بار بود که میومدن و میدیدیم. mahnaazz که یه جورایی میشه گفت حضورش تو این میتینگ شخصاً واسه خود من جالب بود. اینکه کاربری که 3،4 روز عضو شده باشه تو میتینگ شرکت کرده، خیلی جالب و خوب بود. (بچه های قدیمی که نیومدن یاد بگیرن :vahidrk: ) هرچند تو همین مدت کوتاه 3،4 روزده نشون داده که میتونه جز کاربرای فعال و خوب انجمن باشه، ولی حضورش تو این میتینگ این مسئله رو قوت بخشید و این نکتش هم خیلی خوب بود که به نظرم تو جمع اصلاً احساس غریبی نکرد و راحت بود. البته کلاً جمعی که بچه ها بودن، با اینکه امسال تعداد کسایی که اولین بار بود میومدن زیاد بود، و خب یه کمی به خاطر همین ساکت تر بودن، اما اونطور نبود که بخوان احساس غریبی کنن و همه با هم خیلی خوب بودن. که یکی از ویژگی های خیلی مثبت میتینگ امسال بود. البته این احساس شخصی منه عباس رو هم قبلاً دیده بودم و یکی دیگه از مودبای انجمن. ولی من آخرش نفهمیدم چرا انجمن نمیاد اون اولشم هی میرفت و میومد یه بارم رفت و با دوتا از بچه ها اومد (محیط زیست ایران و safura abdi) roozbeh ameri هم جز بچه های نسبتاً جدید انجمن هست که فکر کنم یه ماه یا کمتر هست که عضو انجمن شده و اونم نشون داده جز بچه های فعال انجمن و مکانیک هست. ماشالا کنار فعالیت مثبتش، پتانسیل اسپمش مشخصه که بالاس روزبه هم نه تنها احساس غریبی نکرد، به حدی راحت بود که انگار مدت زیادیه بچه ها رو میشناسه ولی خب یه پیشنهادی داده بود قبلاً. تا یه ساعت اول میتینگ هر 10 دقیقه میگفت تکلیف اون پیشنهاد چی شد. انقدر گفت که همونجا اوکیشو گرفت دیگه بنده خدا در بدر دنبال یه کاربر عمرانی میگشت که گیر نیاورد آخرش ایمان هم که خب معروفه دیگه یه پسر ساکت و به شدت مودب و با اخلاق انصافاً تو اخلاق نامبر وانه محیط زیست ایران یا همون پرناز خانم که خیلی دستشون درد نکنه که از همدان اومده اومدن یکی دیگه از کسایی که اولین بار بود میومد. جمعیت محیط زیستیا رو زیاد کرده بود دیگه کلاً همه زیرنظر بودن که یه وقت کسی آشغالی چیزی نندازه البته حضورش تو انجمن یه کمی کمتر شده که ایشالا بیشتر ببینیمش دوباره تو انجمن safura abdi کاربر مهندسی فضای سبز هم اولین بار بود که میومد. ایشالا انجمن هم از این به بعد بیشتر بیاد و با کاربرایی که این تالار داره، دوباره جون بگیره و جدا بشه تالارش یکی از کاربرای خیلی خیلی مودب. ولی انصافاً انجمن چقدر کاربرای مودب و خوب زیاد داره ها. تا حالا انقدر دقت نکرده بودم مینا یوسفی مدیر روابط عمومی هم که اون انرژی روابط عمومیش بود دیگه تابلو بود کلاً معرفی اولیه بچه هام بعد از اومدنش انجام شد. یه سوالی هم که واسم پیش اومد نفهمیدم چندتا بابا تو انجمن داره حمید سی اف دی هم که پایه ثابت میتینگا و تورا. و البته هرجا سخن از خوردن و شکم هست، نام حمید سی اف دی میدرخشد یعنی این بشر 459 بار هم شیرینی بگیره بخوره باز میگه شیرینی ندادین :icon_pf (34): بعد خودش دکتر میشه شیرینی نمیده لواشکام که نصفشو رو هوا رفت سیدمهدی هم که به بامرام بودن معروفه اصلاً. خیلی هم خوشحال بود که بچه های برقی زیاد بودن امروز فقط موقع رفتنش نبودم و نتونستم باهاش خداحافظی کنم :icon_pf (34): سوده هم اولین بار بود که میومد. البته فکر کنم اولین بار بود آخه دیدم منو میشناخت، ولی واسه خود من اصلاً آشنا نبود یکی دیگه از بچه های با انرژی و خنده رو. سوده رو هم نتونستم موقع رفتن خداحافظی کنم و نبودم :icon_pf (34): مهندس خوش فکر یا همون میلاد که خب ویژگی های نزدیک به حمید سی اف دی داره با این تفاوت که حداقل حمید یکی دو بار یه شکلاتی چیزی آورده بود قبلاً. میلاد اون یکی دوبارم انجام نداده سلامت با دوستش. این سلامت گفته بود نسبت به میتینگ پارسال خیلی تغییر کرده ها، ولی واقعاً فکر نمیکردم در این حد باشه کلاً جمع بچه های کشاورزی و محیط زیست جمع بود دیگه حسابی که اونا رو هم موقع رفتن متأسفانه ندیدم :icon_pf (34): ابوذر هم که خب رفیق قدیمی و بامعرفت که سعی میکنه همیشه بیاد این میتینگا رو. با حمید صفدر با هم قرار کوهنوردی هم گذاشتن. حالا اون کوهنوردیه تا کجای کوهه دیگه نمیدونم صبا حیدری که غیب شده تو انجمن خیلی هم راحت شیرینی مزدوج شدن و عمه شدنشو پیچوند فقط نمیدونم با مینا یوسفی چی میگفتن بهم. هر 10 دقیقه یه بار یهو همدیگه رو بغل میکردن علیرضا هم که خب دیگه انرژیش دیگه حرفی واسه گفتن نمیذاره خیلی هم مجهز اومده بود. 2 تا زیرانداز آورده بود. پتویی هم که شب میخواست روش بندازه آورده بوده واسه زیرانداز متخصص کچل کردن متین هم که فکر کنم دقیقاً بعد از یه سال بود که میومد که اونم آخرش نفهمیدم چرا نمیاد انجمن انوشه هم که جز فسیلا و ماموتای انجمنه که دم ظهر یه سر کوچیک اومد و رفت. قرار بود شیرینی تموم شدن ارشدشم بیاره که رسماً پیچوند yade dirooz یا همون فرهاد. چقدررر با تصوری که ازش داشتم فرق میکرد. چیزی که تو تحلیل شخصیتش گفته بودم کجا بود، خودش کجا بود واقعاً دستش درد نکنه و خیلی لطف کرد که از مشهد اومده بود و خودشو رسونده بود. خیلی خوشحال شدم دیدمش. حیف قطارش دیر رسید و فرصت نشد زیاد بتونم ببینمش و باهاش صحبت کنم :icon_pf (34): جعفر علیشاه هم از بامعرفت ترین کاربرای انجمن و به شدت طرفدار بچه های مکانیک. با وجود خستگی زیاد، بعد از نمایشگاه نفت، آخرای میتینگ خودشو رسوند که خیلی خوشحال شدیم از اومدنش. ولی بنده خدا چند شب بیخوابی کشیده بود، حسابی خسته بودا خیلی هم اهمیت میداد حرفی میزنه یه وقت کسی از دستش ناراحت نشه. یه گروهم که فامیلای خودمون بودن. دخترعمه ها و پسرای دخترعمه ها و اینا که عضو انجمن فعلاً نیستن ولی گفتن قراره بشن. البته چندساله قراره عضو بشن یعنی الان همه رو گفتم دیگه؟ اونایی که زود رفتن و بستنی بهشون نرسید ضرر کردن میلاد تجربه داشت و گفت که صبر کردن نتیجه میده واسه ناهارم که خب نصف دنگا گرفته شد و بقیشم علیرضا زحمت کشید. علیرضا حالا گفت محمد ناهارو داد. ولی از این خبرا نبود، بد عادت نشین که کسی ناهار اینا نمیده در حد همون بستنی کافیه آخر کاری هم که ما رو سوژه گیر آورده بودن اون وسط یکی دوتا پانتومیم واسشون اجرا کنیم لامصب فک و فامیلا اولش اومدن کلمه گفتن، هرچی خر مر داشتن گفتن. کی حال جفتک زدن وسط اون چمنا رو داشت آخه واسه اجرای پانتومیم بچه های انجمنم که بدتر دیگه. کلمه گفتن مثلاً در کل میتینگ خوب و گرمی بود و بازم همه بچه هایی که اومدن دستشون درد نکنه تو اول شیرینی ارشدتو بده حالا من هی هیچی نمیگم یه آب معدنی ما فقط دیدیم با یه لیوان برا 40 نفر آدم من و میلاد شبیه همیم واقعا....مظلوممممم بابای مینا منم که برادر گرامتون با ما قرار کوه گذاشت،وارد جزئیات نمیشم،حالا خودش میاد میگه ابوذر هم یه قرارایی مد نظرش بود اگه عملی بشه حرفاش من دوست داشتم پسردائیتون و قهرمان پینگ پونگ رو ببینمحیف که نشد محمد جان خیلی مرسی که اومدیایشالا میتینگهای بیشتر و شیرینیهای بیشتر،بلکه یه شیرنی هم قسمت ما شه 8 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ حد اقل یه کم دیر تر لو میدادی شما از اونا بودی که تو مدرسه تا ناظم میود سر کلاس سلام میکرد نصف بچه ها رو لو میدادیااااااااا :vahidrk: 3 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ یه سوالی هم که واسم پیش اومد نفهمیدم چندتا بابا تو انجمن داره یدونه اونم برای نمونه حمید آقــا 5 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ :vahidrk: نزن دختر جون نزن درد داره .اون که دستته چوبه بیسباله ها دمپایی ابری نیست:confused: 3 لینک به دیدگاه
Yamna 1 17420 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ نزن دختر جون نزن درد داره .اون که دستته چوبه بیسباله ها دمپایی ابری نیست:confused: میزنم به هر کی خیانت منه نگه کی لواشک منو خورد 3 لینک به دیدگاه
Mohammad Aref 120452 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ تو اول شیرینی ارشدتو بدهحالا من هی هیچی نمیگم یه آب معدنی ما فقط دیدیم با یه لیوان برا 40 نفر آدم من و میلاد شبیه همیم واقعا....مظلوممممم بابای مینا منم که برادر گرامتون با ما قرار کوه گذاشت،وارد جزئیات نمیشم،حالا خودش میاد میگه ابوذر هم یه قرارایی مد نظرش بود اگه عملی بشه حرفاش من دوست داشتم پسردائیتون و قهرمان پینگ پونگ رو ببینمحیف که نشد محمد جان خیلی مرسی که اومدیایشالا میتینگهای بیشتر و شیرینیهای بیشتر،بلکه یه شیرنی هم قسمت ما شه تو کوفت بخوری دیگه رحم به چیزی کردی؟ هرچی لواشک و ساندویچ و ... هم که بود 6تا 6تا میخوردی پسردایی هم ایشالا دوباره می بینی فقط ببینم الان اون وسط مظلوم که گفتی تو بودی؟ 5 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ شما که صنایع غذایی و کشاورزی و محیط زیست و منابع طبیعی بودین....بعدشم از نظر تعداد فک کنم مساوی بودیم با اینکه رشته هاتون مختلف بود بعلههههههههه........درسته....... 5 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ میزنم به هر کی خیانت منه نگه کی لواشک منو خورد حقیقتشو بخوای من که اندازه یه مورچه خوردم.خانم یوسفی هم که اصلا لواشک خور نیست.همرو محمد عارف خورد باور نداری از اقا مهدی بپرس 6 لینک به دیدگاه
HaMiD.CFD 20379 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ تو کوفت بخوری دیگه رحم به چیزی کردی؟ هرچی لواشک و ساندویچ و ... هم که بود 6تا 6تا میخوردی پسردایی هم ایشالا دوباره می بینی فقط ببینم الان اون وسط مظلوم که گفتی تو بودی؟ من که اصن چیزی بهم نرسید فقط نیگا کردم پس کی بود؟مگه کس دیگه ای هم غیر از من هست ؟ 7 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ حقیقتشو بخوای من که اندازه یه مورچه خوردم.خانم یوسفی هم که اصلا لواشک خور نیست.همرو محمد عارف خورد باور نداری از اقا مهدی بپرس من شاهدم.....(الکی )..... 5 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ حمید سی اف دی نارنجی پوشیده بود فک کنمپیر شدم یادم نیس دقیق ما دفعه اول بود یکم زیادی نتونستیم حرف بزنیم دفه اول بود یکم زیادی نتونستی حرف بزنی؟؟؟؟؟تو مخ همرو خوردی که تا صبح هی خواب میدیدم داری قر میزنی اشغالا رو جمع کنید صبح بیدار شدم تبخال زده بودم 5 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ من که اصن چیزی بهم نرسیدفقط نیگا کردم پس کی بود؟مگه کس دیگه ای هم غیر از من هست ؟ فقط حمید بستنی مثل دیزی زدی بالا دیگه نه 6 لینک به دیدگاه
HaMiD.CFD 20379 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ دفه اول بود یکم زیادی نتونستی حرف بزنی؟؟؟؟؟تو مخ همرو خوردی که تا صبح هی خواب میدیدم داری قر میزنی اشغالا رو جمع کنید صبح بیدار شدم تبخال زده بودم گفت پست گذاشته آشغالو رو جمع کنیم؟ بیبین من هنوز تو کف سوال توام...هنوووووووووزم فقط حمید بستنی مثل دیزی زدی بالا دیگه نه نهمن اصن دیروز غیبت داشتم نبودم 4 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ دفه اول بود یکم زیادی نتونستی حرف بزنی؟؟؟؟؟تو مخ همرو خوردی که تا صبح هی خواب میدیدم داری قر میزنی اشغالا رو جمع کنید صبح بیدار شدم تبخال زده بودم لاییییییییک........ 4 لینک به دیدگاه
Mahdi Eng 22940 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۴ دفه اول بود یکم زیادی نتونستی حرف بزنی؟؟؟؟؟تو مخ همرو خوردی که تا صبح هی خواب میدیدم داری قر میزنی اشغالا رو جمع کنید صبح بیدار شدم تبخال زده بودم روزبه معلم املا شده تایید میشه فکر کردیم میتینگ محیط زیستی 5 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده