Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ سالر27 دسامبر 2007 _ یک سال پیش – بانو بی نظیر بوتو سیاستمدار 51 ساله پاکستانی که مادر او ایرانی (و ازخانواده حریری های اصفهان) است در پایان یک سخنرانی انتخاباتی در باغ ملی لیاقت در راولپندی و چند لحظه پس از بازگشت به خودرو جهت ترک محل و هنگامی که از سقف کشویی اتومبیل بالا آمده بود و در حال پاسخ به ابراز احساسات هوادارانش بود هدف گلوله و سپس انفجار بمب قرارگرفت و کشته شد. 56 سال پیش در 16 اکتبر 1951 در همین محل، لیافت علیخان سیاستمدار – دولتمرد پاکستانی ترور شده بود و به همین مناسبت باغ ملی راولپندی را به باغ لیاقت تغییر نام داده اند. بینظیر دختر ذوالفقار علی بوتو دو بار نخست وزیر پاکستان شده بود؛ از 19988 تا 1990 و از 1993 تا 1996 و هر دو بار به اتهام وجود فساد مالی میان مقامات دولت و اعمال نفوذ بستگان در امور دولتی و خریدهای عمومی برکنار شده بود و پس از برکناری سال 1996 راه خود – تبعیدی در پیش گرفته بود و در انگلستان و "دوبی" زندگی می کرد. در جریان اتهامات وارده به بانو بینظیر، انگشت عمدتا به سوی شوهر او "آصف علی زرداری" نشانه می رفت و به "آقای ده درصد پورسانت" معروف بود. درپی یک رشته تظاهرات علیه پرویز مشرف رئیس جمهور وقت که در طول سال 2007 به چشم می خورد، وی با بازگشتن بینظیر به وطن و ازسرگرفتن فعالیت های سیاسی موافقت کرده بود . بینظیر 18 اکتبر 2007 به پاکستان بازگشته بود زیرا که قراربود انتخابات عمومی در ژانویه 2008 انجام شود. در سر راه بینظیر از فرودگاه کراچی به محل اقامت، انفجاری با هدف کشتن او روی داد که باعث مرگ دهها تن شد ولی به بینظیر آسیبی وارد نیامد. ذوالفقار علی بوتو از طایفه بوتو (بتو = بهوتو) ایالت هاریانای هند (آریانا) است که فامیل او بعدا به ایالت سند (جنوب پاکستان) مهاجرت کردند. دولت انگلستان به بزرگ خانواده بوتو لقب "سر" داده بود. ذوالفقار علی بوتو یک شیعه و سیاستمداری متمایل به چپ بود بر اساس اندیشه های خود حزب سنتریست متمایل به چپ را در پاکستان تاسیس کرده و از طریق آن تا بالاترین مقام این کشور بالا رفته بود. او درجریان تقسیم پاکستان و جدایی بخش شرقی و ایجاد جمهوری بنگلادش، وزیر امورخارجه پاکستان بود و بعدا دولت او با کودتا ساقط و خودش هم در 1979 اعدام شده بود. بینظیر سالها رهبری حزب مردم پاکستان را که پدرش تاسیس کرده بود برعهده داشت. پس از ترور بینظیر اینک شوهر او و پسرش مشترکا این حزب را اداره می کنند. ترور بانو بینظیر که احساس پاکستانی ها را برانگیخت باعث شد که آصف علی زرداری به ریاست جمهوری پاکستان انتخاب شود و امور این کشور کاملا از دست کسانی که تا زمان ترور بانو بوتو بر سر کار بودند بیرون آید. بینظیر در هجدهم دسامبر 1987 با آصف علی ازدواج کرده بود. با وجود این تحولات، پاکستان که در سال 1947 از تجزیه هندوستان به وجودآمده است به دلایل متعدد مشکل است که بتواند از یک ثبات دائمی برخوردار شود. بخش هایی از پاکستان، قبلا به دست انگلیسی ها از افغانستان و ایران جدا و به هندوستان ضمیمه شده بود و مسئله کشمیر لاینحل باقی مانده است. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ در پي، اظهارات مقامات ارشد روسيه ازجمله پوتين درباره فعال شدن اين كشور در بازار بين المللي نفت و رقابت با فروشندگان ديگر و سهم خواهي در فعاليت هاي نفتي، شيخ احمد فهد الاحمد الصباح (عكس مقابل) مقام اوپك (سازمان كشورهاي صادر كننده نفت) 26 دسامبر 2005 اعلام داشت كه اين سازمان آماده همكاري بيشتري با روسيه در زمينه سياست هاي نفتي است تا ثبات بازار بين المللي نفت تامين شود. شيخ احمد گفته بود كه اوپك نگران برهم خوردن نظم كنوني بازار بين المللي نفت است. دولت روسيه كه اعلام كرده بود مي رود كه نخستين صادر كننده نفت در جهان شود و تكنولوژي خود را براي فعاليت هاي نفتي در نقاط ديگر نوسازي مي كند درعين حال به مردم اين كشور گوشزد كرده بود كه پول حاصل از فروش نفت به خارج، براي خوردن نيست براي پيشرفت هاي ملي است و براي خوردن و تامين معيشت بايد كار كنند و سخت هم كار كنند. پوتين آخرين مقام دولت روسيه بود كه گفت: ما مي خواهيم در صدور نفت، مقام اول را به دست آوريم، ولي فروش منابع طبيعي و زيرزميني براي تامين هزينه روزمره نخواهد بود. هيچ دولتي نبايد ثروت مصرف شدني (تمام شدني) اش را صرف شكم كند. ما ملتي نخواهيم بود كه زندگي خود را برپايه منابع طبيعي مان قرار دهيم زيرا اين طرز فكر كه ما تا فلان زمان منابع طبيعي داريم، نبايد روس ها را تنبل كند و به صورت مصرف كننده درآورد. مفسران روزنامه هاي غرب نوشته بودند كه روسيه تنها كشور اتمي صادركننده نفت در جهان است كه بنظر مي رسد تقويت نظامي خود را از سر گرفته است و جوانان روس برخلاف پدران خود دارند داراي تعصب ناسيوناليسي و بزرگ طلبي مي شوند لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ 26 دسامبر 2005 نيويورك تايمز به قلم «آدام ليپتاك» گزارشي منتشر كرده بود كه حكايت داشت برخي از قضات دادگاههاي بدوي آمريكا آراء متفاوتي درباره متقاضيان مهاجرت به اين كشور صادر كرده اند كه دادگاههاي استيناف (تجديد نظر) متوجه شده، انها را نقض كرده و حتي در نظريه هاي خود اشاره به تبعيض آميز بودن احكام برخي دادگاههاي بدوي كرده و دستور محاكمه مجدد به قاضي ديگر داده اند. [TABLE=align: left] [TR] [TD][/TD] [/TR] [TR] [TD=class: caption] [/TD] [/TR] [/TABLE] در اين گزارش آمده بود که آراء منفي قضات در مورد متقاضيان وسيعا افزايش نشان مي دهد. آدام ليپتاك در گزارش بسيار طولاني خود اسامي چند قاضي استيناف (اپيل کورت) را كه به احكام بداوي ايراد بي دقتي، عجولانه، تبعيض آميز گرفته اند ذكر كرده و نوشته بود كه يك قاضي دادگاه بدوي براي رد كردن درخواست مهاجرت يك خارجي حتي به قانون قديمي انگلستان استناد كرده بود!. اين گزارش كه (به دليل نداشتن «علامت» غير قابل نقل) در رسانه هاي ديگر منعكس شده بود در نود و پنجمين سالگشت اعلام شمار مهاجرين آن سال به آمريکا (95 سال پيش از انتشار گزارش ـ سال 1910) انتشار يافته بود. طبق آمار رسمي، در آن سال (سال 1910) يك ميليون و 41 هزار و 570 مهاجر تازه، گام به ايالات متحده گذارده بودند كه بيشترشان ويزا و گذرنامه هم نداشتند و جز آنان كه در كشورهاي زادگاه مرتكب گدايي و خودفروشي (فحشاء) شده بودند، بقيه پروانه اقامت دريافت داشتند و بعدا هم تبعه شدند. ايتاليايي ها بزرگترين رقم مهاجران آن سال را تشكيل مي دادند كه 193 هزار تن بودند و بعد از آنان به ترتيب لهستاني ها، يهوديان (ازسراسر جهان بويژه روسيه) و اسلواكي ها. فرزندزادگان همين مهاجران هستند كه اينك در سمت قاضي دادگاه، ديگران راه نمي دهند كه در آمريكا كه جز دو ـ سه ميليون باقيمانده سرخپوستان بومي، از مهاجران تشكيل شده است اقامت كنند. پدر بزرگهاي آنان به آساني خوردن آب وارد آمريكا مي شدند و زمين رايگان هم دريافت مي كردند و .... عكسي كه در بالا و سمت چپ اين مطلب آمده است از زنان مهاجر در اكتبر 1910 در ورودي نيويورك گرفته شده است و نشان مي دهد كه از مليت هاي مختلف بودند و به رسم كشور مادري، لباس بلند بر تن داشتند و ....حالا نوه هاي آنان را بنگريد كه چه مي پوشند و با مسافران تازه چها مي كنند!. عکسي زير نيز يک دسته از مهاجرين کشورهاي اسکانديناوي را که براي ورود به آمريکا وارد جزيره کوچکي در نيويورک شده اند نشان مي دهد. در آن زمان نروژ نفت نداشت که اينک کشوري ثروتمند است. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ رویداد 24 دسامبر 2008 (شب کریسمس) در حاشیه شهر لس آنجلس اوج مسئله طلاق را در جوامع مختلف منعکس ساخت که در این جوامع قوانین ازدواج و طلاق بدون توجه به ساختار جامعه، روانشناسی و فرهنگ آن تحت نفوذ انجمن ها، فعالان اجتماعی و سیاسیونی که در پی کسب شهرت و جلب رای برای نشستن هرچه بیشتر بر کرسی های مجالس مقننه پی در پی تغییر می یابند. این رویداد را یک مهندس 45 ساله برق پدید آورده بود که 9 ماه درگیر پیچ و خم های قضایی طلاق بود. وی سرانجام زن مطلقه خود، والدین او و شش تن دیگر از بستگان آنان را که "کریسمس پارتی" راه انداخته بودند کشت، خانه را به آتش کشید و خودکشی کرد. Bruce Pardo بروس پاردو 45 ساله مهندس برق از سال 1985 تا 1994 در ناسا (سازمان ملی هوانوردی و فضایی آمریکا) کار کرده و از آن پس تا اکتبر 2008 (دو ماه پیش از رويداد) مهندس "رادار" در کمپانی آی تی تی آمریکا بود. وي که از زن اول خود یک پسر داشت دو سال پیش با بانو "سیلویا اورتگا" مادر یک دختر 14 ساله از شوهر قبلی ازدواج کرد. بروس که با زن قبلی بر سر حضانت فرزند مشترک مدتها مرافعه قضایی داشت با خود عهد کرده بود که با این قوانین و مشکلات، برای بقیه عمر قید ازدواج را بزند. ولی با گذشت چند سال از واقعه اول، مشکلات را که همانا قوانین به دور از منطق و طبیعت بشر هستند فراموش کرد و با سیلویا که هر دو لاتین تبار بودند ازدواج کرد. زن و شوهر به رسم آمریکاییان یک خانه مشترک به فاصله ای نه چندان دور از لس آنجلس و با یک وام چهارصد هزار دلاری بانکی خریداری کردند. قرار بود که هردو به یک نسبت قسط ماهانه دو هزار و هفتصد دلاری خانه را بپردازند که سیلویا (که بمانند بروس دارای شغل و درآمد بود) پس از چند ماه دست به تعلل در پرداخت سهم خود زد، زیرا برخلاف رفتاری که در دوره نامزدی از خود نشان داده بود عادت به قمار کردن داشت، از آشپزی در خانه بیزار بود و باید شام و ناهار و حتی صبحانه را در رستوران _ آنهم رستوران معروف و گران صرف می کرد و .... بروس مردی مذهبی بود و هر هفته یک روز برایگان در کلیسای محل خدمت می کرد، و اتومبیل را وسیله می دانست نه عامل افاده و فخر فروشی (شو آف) و با این برداشت بر وانت سوار می شد، لباس معمولی و ارزان می پوشید ولی سیلویا یک مرسدس آلمانی با قسط ماهانه و بیمه سنگین خریداری کرده بود و یک سال پس از ازدواج از بروس انگشتر الماس چند هزار دلاری خواسته بود و ادامه این وضعیت زندگی را برهر دو تلخ کرده بود. سرانجام سیلویا بیست و چهارم مارس 2008 (ایام نوروز 1387) دادخواست طلاق به دادگاه محل تسلیم و دلیل آن را خسیس بودن شوهر اعلام کرد!. سیلویا در پی تسلیم دادخواست به خانه والدینش نقل مکان کرد و برای تعقیب قضیه در دادگاه یک وکیل گرفت. در این میان وضعیت اقتصادی آمریکا رو به خرابی گذاشت و کمپانی آی تی تی به بروس اطلاع داد که باید چند ماه بیکار شود. بیکاری و قطع درآمد سبب شد که مالکیت خانه مشترک هم به مخاطره افتد و در معرض تصرف، توسط بانک قرارگیرد. در ماه اکتبر کمپانی آی تی تی به بروس اطلاع داد که به علت کاهش فعالیت، نام او هم در میان کسانی است که باید برای همیشه برکنار شوند. بروس به هر دری که زد کار تازه به دست نیاورد. وی همه مشکلات خود را نتیجه ازدواج با سیلویا می دید که با استناد به حواشی قوانین به دادگاه اصرار کرده بود که از بروس طلاق او و به علاوه ده هزار دلار پول نقد و قسمتی از اثاثه خانه و سگی را که مشترکا خریداری کرده بودند بگیرد و به او بدهد. بروس بالاخره مجبور به قبول این خواستها شد. دادگاه به بروس تا بیستم دسامبر مهلت پرداخت ده هزاردلار را داده بود. بروس به هر ترتیب که بود این پول را تهیه کرد ولی به جای پرداخت، (تحت فشار بیکاری و یادآوری لجبازی های و آزمندی های سیلویا و بدگویی های بستگان او) کنترل اعصاب خودرا از دست داد و تصمیم به قتل عام خانواده سیلویا گرفت. او می دانست که طبق عادت هرسال، اعضای فامیل شب کریسمس در خانه والدین سیلویا پارتی برپا می کنند لذا دو تفنگ و چهار تپانچه و مقداری بنزین با اکتان بالا ویژه اتومبیلهای مسابقه و یک دست لباس ویژه سانتا (روپوش قرمز کلاله دار، کلای قیفی و ریش مصنوعی سفید و عینک) خریداری کرد و خود را به صورت سانتا (بابانوئل) درآورد، یک اتومبیل بدون راننده هم کرایه کرد و دیروقت شب به خانه والدین زن مطلقه اش رفت. در آمریکا رسم است که در شب کریسمس برخی از مردم خود را به صورت سانتا درآورند و هدیه برای بچه های همسایگان و اهل محل ببرند. بروس که با آن لباس و آرایش شناخته نمی شد وارد خانه والدین زن مطلقه اش شد و دست به تیراندازی زد و پس از اینکه فشنگ چهار تپانچه اش به پایان رسید بنزین با اکتان بالا را به صورت اسپره در خانه پاشید و آتش زد و فرار کرد. در این رویداد 9 نفر از 25 نفری که در خانه بودند از جمله زن سابق بروس و والدین او جزغاله شدند و مردند و سه نفر دیگر مجروح و بقیه فرار کردند. بروس که قبلا بلیت فرار از آمریکا به کانادا را خریده بود موفق به این کار نشد زیرا که ضمن آتش زدن خانه دستهای خودش هم مجروح شده و لباس پلاستیکی سانتا ذوب شده و به پوست بدنش چسبیده بود. با آن حالت، مانع پرواز او با هواپیما می شدند و درمان در بیمارستان هم وقت گیر بود و دستگیر می شد. لذا به خانه برادرش که تا محل رویداد 40 مایل فاصله داشت رفت. در خانه کسی نبود و در آنجا خودکشی کرد. وی قبلا در اتومبیل کرایه ای هم مواد منفجره قرارداده بود که اتومبیل هم نابود شد. پلیس درخانه بروس دو تفتگ و در جیبهای او پول نقدی را که برای دادن به سیلویا تهیه کرده بود به دست آورد. شبکه های تلویزیونی آمریکا شب بعد از وقوع حادثه برای پیشگیری از تکرار رویداد نظر جامعه شناسان را مطرح کردند که پیش از ازدواج، زن و مرد باید مطمئن شوند که متناسب و هماهنگ یکدیگرند زیرا که تمایل غریزی و جاذبه زیبایی (به قول حافظ: ... که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها) برای ادامه یک زندگی خانوادگی طولانی و سعادتمندانه کافی نیست لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ 26 دسامبر 2002 نامه اي با پنج عكس و يک کاريکاتور دريافت شد که قبلا در روزنامه ها و بويژه در سال 1995 که يلتسين براي ديدار با بيل کلينتون به واشنگتن رفته بود چاپ شده بودند. او در جريان اين سفر يک شب در حال مستي با لباس زير از ساختمان محل ميهمانان کاخ سفيد (بلر هاوس) به خيابان رفته و به تاکسي ها دست بلند کرده تا اورا به پيتزا فروشي برسانند و شب بعد به زيرزمين بلر هاوس رفته که محافظان ساختمان اورا متوقف کرده بودند. نامه وارده زمينه طنز داشت. اين عکسها و ازجمله سطوري از نامه او به اين شرح درج شد: تاكنون در اين سايت چند بار نوشته ايد كه انحلال شوروي هنوز در پرده ابهام است. من اين معما را با اين اسناد حل كرده ام (اشاره به عكسهاي ضميمه نامه) كه البته به وسيله ديگران تهيه و در اينترنت قرار گرفته اند و من مسئول آن نخواهم بود. روسها بايد فکري به حال مصرف الکل خود بکنند و گرنه از قافله عقب مي افتند. همه مي دانند که در يک روز برفي در جنگلي در بلاروس و در يک جلسه عرقخوري شوروي را منحل کردند و يکي از سه منحل کننده آن همين يلتسين بود که از دسامبر 1991 تا دسامبر 1999 بر روسيه حکومت کرد، حالا چند ساعت از اين 8 سال را در حال مستي نبود، خدا داند. [مطلبي را که اين مخاطب از مسئله الکلي بودن يلتسين ارسال داشته چند سال بعد بيل کلينتون در مصاحبه خود به عنوان تاريخ شفاهي بيان داشته و زوزنامه هاي ديلي ميل انگلستان و يو اس ا ـ تو دي از آن گزارش تهيه کرده و در اين سايت هم آمده است] لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ از 23 تا 26 دسامبر 2005 قضيه اخراج بانو «ويكتوريا» همسر «جوول اوستينJoel Osteen» رئيس (پاستور) كليساي پروتستانها در «ليك وودLakewood» منطقه هوستن آمريكا كه از بزرگترين كليساهاي اين كشور با بيش از 30 هزار عضو دائمي است از هواپيما، خبر روز رسانه هاي آمريكا شده بود. بانو ويكتوريا به اتفاق همسر و دو فرزندش براي سفر به كلرادو جهت اسكي، در فرودگاه هوستن سوار بر يك هواپيماي شركت كنتيننتال شده بود. چون صندلي هواپيما بر اثر ريختن آب و يا نوشابه خيس بود بانو ويكتوريا به ميهماندار هواپيما اعتراض كرد و در اين زمينه ميان او و خدمه هواپيما مشاجره لفظي روي داد. بانو ويكتوريا چون نتيجه نگرفت به سوي كاكپيت هواپيما رفت و در خلبان را كوبيد تا اعتراض خود را در ميان بگذارد. خلبان هواپيما بدون گشودن «در» از بانو ويكتوريا خواست كه هواپيما را ترك گويد. اين درگيري باعث شد كه هواپيما دو ساعت تاخير پرواز داشته باشد تا بالاخره، ويكتوريا به خواهش شوهرش (نه پليس) حاضر به ترك هواپيما شد لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR] [TD=class: h6, width: 595]برخي ديگر از رويدادهاي 27 دسامبر [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1522: جزيره تاريخي رودسRhodes به تصرف عثماني درآمد. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1837: سرخپوستان سمينول Seminole از ارتش آمريكا شكست خوردند و اراضي خودرا از دست دادند. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1927: برخلاف وصيت لنين، تروتسكي به خواست استالين از حزب كمونيست شوروي هم اخراج شد. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1934: دولت وقت ايران به همه كشورهاي خارجي تاكيد كرد كه درمكاتبات رسمي خود از واژه پرشيا، پِرس و پِرسه به جاي واژه ايران كه از اين به بعد نام رسمي اين كشور است استفاده نكنند!. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1939: يك زمين لرزه شديد در ارزنجان تركيه بيش از پنجاه هزارتن را كشت. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1985: فلسطيني ها در دو حمله تقريبا همزمان به فرودگاهاي رم و وين جمعا 19 تن را کشتند و 140 نفر ديگر را مجروح ساختند. هدف آنان مسافران هواپيماهاي اسرائيلي اعلام شد. تلفات فرودگاه رم 17 کشته و 99 مجروح بود. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1943: دولت فرانسه از بيم بلعيده شدن لبنان توسط انگلستان، اختيارات كامل به دولت لبنان، تحت الحمايه، خود داد. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1953: تيمور بختيار که چند روز پيش از اين، فرماندار نظامي تهران شده بود کار خود را آغاز کرد. وي قبلا با درجه سرتيپي فرمانده واحدهاي زرهي تهران بود. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]2002: در دو انفجار انتحاري در چچن بيش از 70 تن کشته و 210 نفر هم مجروح شدند. اين انفجارها در شهر کرازني روي داد و کار تجزيه طلبان اعلام شد. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]2004: در اين روز يك زلزله زير آبي باعث ايجاد امواج سهمگين در منطقه اقيانوس هند شد كه به 12 كشور در اطراف اين اقيانوس آسيب شديد وارد ساخت و بيش از 220 هزار تن كشته شدند. [/TD] [/TR] [/TABLE] لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ تئودور دريزر Theodore Dreiserداستان نويس آمريكايي كه فقر را با تمامي وجود خود لمس كرده بود و حقايق زندگي در جامعه اين كشور را در داستانهايش منعكس مي كرد 28 دسامبر سال 1945 درگذشت. وي داستانهاي متعدد نوشت كه معروفترين آنها «خواهر كري»، جيني گرهارت، تراژدي آمريكايي، روسيه از نگاه دريزر، درباره خودم و ... هستند. داستان «خواهر كري» شرح زندگي دختر فقيري است كه فقط به خاطر پول با يك ثروتمند سالخورده ازدواج مي كند و .... «تراژدي آمريكايي» شرح زندگي مردي است كه تلاش كرد از طبقه فقير خود را بالا بكشد كه به اتهام قتل اعدام شد. ضمن اين داستان، نويسنده ثابت كرده است كه جامعه امريكا به ارتكاب جنايت معتاد شده است . دريزر كه تمايل سوسياليستي داشت به دعوت دولت مسكو از شوروي ديدن كرد و كتاب «روسيه از نگاه درزير» را نوشت. «دريزر» در يك خانواده تنگدست در ايالت اينديانا كه داراي ده فرزند بود به دنيا آمده بود و او فرزند نهم اين خانواده بود. با وجود اين موفق شد در دانشگاه تحصيل كند و روزنامه نگار شود . وي در روزنامه ها حوادث شهري را پوشش مي داد كه اين كار، او را به داستان نويسي كشاند . براي نوشتن كتابهايش به نيويورك رفت و ويراستار يك موسسه نشر كتاب شد تا در آمدي هم براي امرار معاش داشته باشد. نخستين كتاب او كه به دليل انعكاس فقر، باب ذائقه آمريكاييان نبود در شهر بوستون ممنوع الفروش شده بود. وي عقيده داشت از آنجا كه «داستان» خواننده فراوان دارد و در خاطر مي ماند و انديشه و رفتار را تغيير مي دهد بهترين وسيله براي انعكاس واقعيات مخصوصا واقعيات تلخ است تا جامعه، خود را اصلاح كند لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ 28 دسامبر 2008 (بمناسبت پایان سال میلادی) ناشران روزنامه های آمریکا اعلام کردند که افت تیراژ، کاهش اعلان و در نتیجه زیاندهی آنها در طول سال (2008) همانند سالهای بعد از 2003 ادامه داشته است. در همین اعلامیه به کمپانی رسانه ای "گانت" اشاره شده بود که تصمیم گرفته بود روزنامه های این کمپانی در منطقه دیترویت از جمله ديترويت فري پرس، تنها دو روز در هفته "هوم دلیوری" داشته باشند. بیش از 20 ناشر دیگر گفته بودند که صفحات نشریات خودرا کاهش خواهند داد و از عرض صفحات 5ر2 تا 5 سانتیمتر خواهند کاست و .... این ناشران اذعان کرده بودند برغم تطبیق محتوای خود با عصر اینترنت، کاهش مخاطب و زیاندهی ادامه داشته و از رقابت با وبسایت ها و آنلاین ها (نشریات اینترنتی کم هزینه و احیانا بدور از رعایت برخی ملاحظات) تلویحا ابراز عجز کرده بودند. در سال 2004 به سردبيران روزنامه ها توصيه شده بود که چون اخبار به صورت مطلق در اينترنت قرارمي گيرد و در دسترس مخاطبان است براي جلب مخاطب، به مقاله نگاري (نظر) و فيچر نويسي و چاپ کاريکاتور و تصوير روي آورند و اخبار را به صورت توصيفي - مشاهده اي و گام به گام (ناراتيو) ارائه کنند نه بشکل مثلث معکوس و رعايت شش عنصر خبر و ترتيب دادن آنها بر حسب اهميت اين عناصر که از آغاز قرن بيستم از قواعد خبرنويسي بوده اند. سردبيراني که اين روش را دنبال کرده بودند در دسامبر 2008 اعلام کردند که نتيجه برعکس بوده است و نه تنها مخاطبان بيشتري را ازدست داده بودند بلکه با اعتراض استادان روزنامه نگاري رو به رو شده بودند که گفته بودند ژورناليسم خوب يعني خبر مطلق و رعايت قواعد خبرنويسي و اگر قواعد رعايت نشود که مفهوم روزنامه نگاري از دست مي رود و بازگشتي خواهد بود به نشريه داري قرن هجده تا نيمه قرن نوزدهم. بعلاوه، توصيف نويسي باعث طولاني شدن مطلب و گرفتن جاي روزنامه و وقت مخاطب مي شود و قيد خواندن روزنامه را مي زند. مردم به جاي خبر "نظر" و شرح صحنه و داستان نمي خواهند و کار آنان ضربه سختي به ژورناليسم بوده است. اين سردبيران گفته بودند که گرفتن نتيجه معکوس و دريافت اين اعتراضها باعث شد که به روش سابق بازگردند. ادامه کاهش تیراژها در سال 2009 سبب شد که کارخانه بزرگ کاغذسازی مستقر در شهر فرانکلین آمریکا تعطیل شود و هزاران تن کارکنان آن بیکار شوند. 27 دسامبر 2009 (بمناسبت پایان سال) گزارش هایی انتشار یافت که مفاد آنها مشابه اعلامیه 28 دسامبر سال 2008 بود و حکایت از ادامه افت تیراژها نه تنها در آمریکا بلکه در سطح جهان می کرد. طبق این گزارشها، بسیاری از روزنامه های آمریکا اعلام کرده اند که تصمیم گرفته اند از کارکنان خود بخواهند که داوطلبانه چند هفته در سال را سرکار نیایند (دستمزد نگیرند) تا موسسه بدون تعدیل نیروی انسانی بتواند به حیات خود ادامه دهد. وضعیت شبکه های تلویزیونی بهتر از روزنامه ها نیست و اعلان های لابلای بخش اخبار آنها مدتی است منحصر به آگهی های موسسات ساخت دارو شده است. کارشناسان امور رسانه ها و موسسات سنجش عقاید براین باور خود تاکید می کنند که بازگشت رسانه های چاپی به دوران پیش از عصر وبسایت ها و آنلاین ها محال است و برای رسانه های چاپی راهی نیست جز ورود به کسب و کار و نیازمندی مردم هر شهر یعنی توجه کردن به آگهی های مردم به مردم (نیازمندی ها ـ وسیله رفع نیاز روزمره فرد و افراد جامعه شدن) و یا کاهش صفحات برحسب میزان آگهی و در صورت نبودن اعلان، انتشار در حد 4 و یا 8 صفحه در روز و یا دو ـ سه شماره در هفته یعنی بازگشت به وضعیت قرن 19. این قانون تحول است. به عبارت دیگر؛ اینترنت اطلاع رسانی را که قبلا کار رسانه های چاپی بود و بعدا رسانه های صوت و تصویری شریک آنها شدند متحول ساخته و تکامل داده و باید واقعیت را پذیرفت به همانگونه که پرورش و استفاده از اسب با عمومیت یافتن اتومبیل به حد اقل رسیده است لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ الكساندر دوبچك Dubcek سوسياليست ليبرال 28 دسامبر سال 1989 به رياست پارلمان تازه چك اسلواكي كه ديگر در انحصار كمونيستهاي مطلق گرا نبود انتخاب شد و به اين ترتيب پس از ده سال و چند ماه به قدرت باز گشت. وي در ژانويه سال 1968 به دبيركلي حزب كمونيست چك اسلواكي كه قدرت را در اين كشور به دست داشت برگزيده شده بود و به پياده كردن افكار خود و انعطاف پذيركردن سوسياليسم مطلق (مارکسیسم) پرداخته بود. خود او عنوان اين سوسياليسم را «كمونيسم با چهره انساني» گذارده بود. دوبچك پس از طرح تفکر خود که نوعي تجديد نظر طلبي در ايدئولوزي مارکسيسم تلقي شده بود به مسكو فرا خوانده شد كه در آنجا از عقيده اش دفاع كرد و چون حاضر به بازگشت از آن نشد؛ در آگوست همين سال نيروهاي كشورهاي عضو پيمان ورشو وارد چك اسلواكي شدند و اختيارات دوبچك را كاهش دادند که سرانجام در آوريل سال 1969 از سمت های حزبی و دولتی بركنار و به عنوان مهندس به يك كارخانه فرستاده شد. رويدادهاي نيمه دوم سال 1989 و خروج انحصار قدرت از دست حزب كمونيست و تجديد انتخابات چك اسلواكي باعث ورود دوبچك به پارلمان شد كه به رياست آن انتخاب گرديد . وي در اين سمت باز از سوسياليسم ملايم دفاع كرد و حاضر به دست كشيدن کامل از سوسیالیسم نشد كه خواست غرب بود. طولی نکشید که اعلام شد دوبچک در يك حادثه رانندگي كشته شده است!. از آنجا که به اتفاقی بودن این حادثه تردید شده است مورخان همچنان به تحقیق خود در این باره ادامه می دهند و موشکافی آنان عمدتا روی این موضوع است که چه عواملی با اصرار دوبچک به ادامه راه سوسیالیسم ضدیت می کردند. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ در برخي تفسيرها ملاقات بوش و پوتين در ماه فوريه 2005 در اسلواكي، يك ديدار سخت و حساس توصيف شده بود. پوتين قبل از اين ديدار در يک مصاحبه مطبوعاتي گفته بود كه صريحا از بوش خواهد پرسيد كه آيا آمريكا واقعا درصدد ايزوله كردن روسيه است؟. اگر نيست چرا در حوزه نفوذ سنتي روسيه مداخله و نفوذ مسكو را در اينجا محدود مي كند و از غرب و جنوب به گرد روسيه عملا ديوار مي كشد - همان كاري كه در طول جنگ سرد بر ضد شوروي انجام گرفت و اين اتحاديه (شوروي) در قفس افتاد و بعدا فروپاشيد. اين مفسران نوشته بودند كه اگر پاسخ بوش «نه» باشد كه خواهد بود و خواهد گفت كه قصد محاصره روسيه در ميان نيست، پوتين بر پايه دلايل و مشاهدات خود به طرح سئوالات ديگر از انتخابات اوكراين گرفته تا استقرار نيروهاي آمريكايي در آسياي مركزي و مداخله در قفقاز جنوبي و گسترش ناتو تا بالتيك سابق شوروي و ممانعت از ورود روسيه به ميدان فعاليتهاي اقتصادي جهان و ... خواهد پرداخت. در اين صورت، بوش و مشاورانش در وضعيت سختي قرار خواهند گرفت. اگر انكار كنند و قول مساعد بدهند نخواهند توانست آنها را به اجرا درآورند و معارضه اي كه از اکتبر 2004شروع شده با يك مكث كوتاه گسترش خواهد يافت و جدي تر و علني تر خواهد شد. اگر قولي ندهد، باز هم معارضه بدون مكث ادامه خواهد داشت. اين ملاقات در زمان تعيين شده انجام شد ولي جزئيات آن اعلام نشد. سخت شدن موضع پوتين از آن زمان به بعد نشانه از آن است که ميان دو دولت توافق کامل حاصل نشده بود لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ اظهارات جورج بوش در باره مهاجرت كه در مصاحبه مطبوعاتي دسامبر 2004 او عنوان شد مورد انتقاد قرارگرفت. وي گفته بود كه با ورود موقت كارگران آمريكاي لاتين و ديگران به آمريكا براي انجام كارهايي كه آمريكاييان حاضر به انجام آنها نيستند موافق است به اين شرط كه پس از انقضاي دوره كار و اقامت خارج شوند و به اين دسته جواز اقامت دائم و تابعيت داده نخواهد شد. رسانه ها و انديشمندان آمريكاي لاتين و برخي از كشورهاي مهاجر فرست از اين اظهار بوش انتقاد كرده و گفته بودند كه آمريكا همانند امپراتوري روم باستان براي اتباع خود امتياز قائل شده و كارگران مهاجر را تنها براي انجام كارهاي سخت و پست كه اتباع آمريكا حاضر به انجام آنها نيستند (استثمار) مي خواهد و پس از انجام كار و يا ازكار افتادگي و بهانه هاي ديگر بيرون مي راند لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ بيست و هفتم دسامبر 2005، به تصويب شوراي شهر گراس در اتريش، شبانه نام «شوارتزنگر» بازيگر فيلم، ورزشكار زيبايي اندام و فرماندار انتخابي كاليفرنيا از روي ورزشگاه 15 هزار و سيصد نفري اين شهر برداشته شد. ماموران شهرداري با برداشتن حروف فلزي 20 گانه نام شوارتزنگر، اين تصميم شوراي شهر را كه به خواست مردم گرفته شده بود اجرا كردند و استاديوم به نام قديمي خود بازگشت داده شد. شهر گراس زادگاه شوارتزنگر است كه پس از انتخاب شدن او به فرمانداري كاليفرنيا، ورزشگاه شهر به نام او تجديد نام داده شده بود. دليل تغيير نام ورزشگاه اين بود كه شوارتزنگر حاضر نشده بود مجازات اعدام «ستانلي ويليامز» را به حبس ابد تبديل كند و وي در دسامبر 2005 ( چند روز پيش از تصميم شوراي شهر گراس) اعدام شد. در اروپا، مجازات اعدام لغو شده است. مردم گراس در نامه هاي خود به شوراي شهر «اعدام» ويليامز را محكوم كرده و نوشته بودند كه ويليامز با تاليف چند كتاب و ايراد سخنراني ضبط شده ثابت كرده بود كه اصلاح شده و ديگر نيازي به كشتن او نبود، اعدام يك وحشيگري است (عملي بربريك). شوارتزنگر كه يك جمهوريخواه (محافظه كار) است با رعايت سياستهاي اين حزب با بخشودن ويليامز موافقت نكرده بود و عمل او «سياسي» و به خاطر حفظ مقام تلقي شده بود. مردم گراس شعار مي دادند: نخست انسانيت، بعد سياست لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ بيست و پنجم دسامبر 2005 (روز كريسمس) ناتان چيتهامCheatham بيست و هفت ساله در منطقه فرفكس (حاشيه غربي شهر واشنگتن) نخست مادر 53 ساله اش «شيلاSheila» را در خانه اش كشت و سپس به خانه يك آشنا در 16 كيلومتري منزل مادرش رفت و او را كه زني 50 ساله به نام «جنيناJenina» بود با شليك گلوله به قتل رسانيد و در همانجا پسر 19 ساله جنينا را از پاي درآورد و ميهمان آنان را كه جواني به نام كريستوفر بود كشت و آنگاه روي يك تختخواب اين خانه خوابيد و يك گلوله هم به مغز خود شليك كرد و هر پنج نفر درگذشتند. انگيزه اين رويداد با مرگ مرتكب قتل هم روشن نشد. ناتان از خود خانه نداشت، گاهي با مادرش، زماني با برادرانش و بعضي اوقات هم با دوستانش زندگي مي كرد. بررسي سوابق درماني و كيفري او نشان مي دهد كه به دكتر اعصاب براي دريافت داروي ضد افسردگي و از اين قبيل مراجعه مي كرد. چند سابقه دستگيري هم داشت. يك بار به خاطر رانندگي اتومبيلي كه اعتبار شماره اش (پلاك) به خاطر ندادن ماليات سالانه منقضي شده بود دستگير شده بود كه كار به درگيري او با پليس كشيده بود. بار ديگر با مقداري كم كوكايين دستگير شده بود كه با تپانچه پليس را تهديد كرده بود و بار سوم به اتهام تيراندازي به يك سگ دستگير شده بود، ولي هيچيك از اين اتهامات به محكوميت او نيانجاميده بود، زيرا كه وكيلش با مهارت تمام كار رسيدگي به پرونده ها را عقب مي انداخت. ناتان با سپردن ضامن آزاد شده بود لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۰ [TABLE] [TR] [TD=class: h6, width: 595]برخي ديگر از رويدادهاي 28 دسامبر [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1065: كليساي وست مينستر West Minster Abbey در لندن گشايش يافت . [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1482: پيمان صلح آترشت Atrecht به جنگ هشتاد ساله پايان داد و وضعيت هلند در قبال اسپانيا را روشن ساخت. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1828: يك زمين لرزه شديد در منطقه « اچيكو » ژاپن باعث مرگ بيش از 30 هزار تن شد. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1849: خشكشويي لباس با استفاده از ترپنتين Turpentine اختراع شد. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1904: درج پيش بيني وضع هوا در روزنا مه هاي آمريكا و اروپا آغاز گرديد. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1910: در انگلستان دولت ائتلافي روي كار آمد ، زيرا هيچيك از احزاب نتوانست در پارلمان اكثريت به دست آورد . استادان علوم سياسي با بررسي همين دولت به اين نتيجه رسيده اند كه در يك دمكراسي، دولت ائتلافي بهتر از حاكميت يك حزب مي تواند خدمت كند. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1945: برپايه موافقنامه برتون وودز Bertton Woods منعقد در 22 ژوئيه سال 1944، صندوق بين المللي پول International Monetary Fund به منظوردادن وام عمران و نيز حفظ سلامت پول و بهره با ملاكي كه از احتساب مجموعه پولهاي كشورها بدست آيد باراي 28 كشور در مجمع مالي سازمان ملل تاسيس شد . شوروي در راي گيري شركت نداشت . اين راي گيري در 27 دسامبر صورت گرفت و به كشورهاي غايب تا پايان دسامبر فرصت امضاي مصوبه داده شد. اخيرا ايراد هايي به طرز كار اين صندوق وارد آمده است. [/TD] [/TR] [TR] [TD=class: body, width: 550]1923: الكساندر گوستاو ايفل سازنده برج ايفل پاريس در 91 سالگي در گذشت . در سايت 29 دسامبر ( فردا ) در زمينه اين برج شرح خواهيم داد. [/TD] [/TR] [/TABLE] لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ «خوان گارسيا پونسه» داستان نگار و نقدنويس ادبي ـ هنري بلند آوازه مكزيك 28 دسامبر 2003 در 71 سالگي درگذشت و فوكس رئيس جمهور وقت اين كشور در اعلاميه فوت او نوشت: "مكزيك ديروز پربارتر از مكزيك امروز بود زيرا كه امروز، ديگر گارسياي بزرگ و گرانبها را ندارد". گارسيا كه اجازه نداد كتابهايش را به كميسيون ادبي نوبل بفرستند پنجاه داستان و تاليف ديگر ازخود باقي گذارده است. او قضاوت داوران جوائز نوبل را منصفانه نمي دانست، ولي همه القاب و نشانها و جوائز ادبي آمريكاي لاتين، دنياي اسپانيائي زبان، و فرانسه را پذيرفت. تابوت جنازه گارسيا دو روز جهت اداي احترام مكزيكي ها به نويسنده خود در كليساي بزرگ مكزيكو سيتي قرار داده شده بود لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ 28 دسامبر ( ديروز ) در سال 1859 «جان فورتسكيو» تاريخنگار و مولف تاريخ ارتش انگلستان به دنيا آمد. وي در يك كتاب خود ارقام دقبق نيروي نظامي انگلستان ازسال 1804 تا 1813 (دوران جنگهاي ناپلئوني ) را با تفصيل و جزئيات آورده است كه نشان مي دهد كه كل نيروي نظامي انگلستان از انگليسي تا خارجي ( مستعمرات و مزدور) ميان 150 هزار و 593 تن در سال 1804 و 255 هزار و 876 تن در سال 1813 بود . از رقم سال 1813 پنجاه و دو هزار و 757 تن خارجي بودند . در همين سال جمع تلفات نظامي انگلستان در همه جنگهااز جمله جنگ با ايالات متحده 24 هزار و 455 تن بوده است. ارقام جالب اين كتاب مربوط به شمار نيروهاي انگليسي در مستعمرات اين كشور در همان دوران است . از اين اعداد چنين بر مي آيد كه شمار نيروهاي اشغال كننده هند چند صد ميليوني به 18 هزار تن هم نمي رسيد به اين شرح: نيروهاي تحت فرماندهي پايگاه مدرس 9 هزار و 191 تن ، بنگال 5 هزار و 440 و بمبئي 3 هزار و216 نفر. با توجه به تسليحات ضعيف آن زمان ، تنها ايجاد ترس و تفرقه و بزرگ جلوه دادن قدرت سلاحها و مهارتهاي نظامي از طريق تبليغات بود كه باعث مي شد انگلستان « آقايي » كند. يكي از موارد اين تبليغات ترساندن مردم سرزمين هاي ديگر از انگلستان و اين كه بدون اراده آن دولت كاري انجام نخواهد شد بود، به گونه اي كه مردم نا آگاه و متفرق در ممالك تحت نفوذ انگلستان هر رويداد كوچكي را نتيجه سياست آن دولت مي دانستند و اين درسي است كه هرگز نبايد فراموش شود لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ در همان روزي كه فورتسكيو به دنيا آمد (28 دسامبر 1859 ) توماس بابينگتن تاريخنگار انگليسي از اين دنيا رفت. از كارهاي مهم او تاليف تاريخ پنج جلدي ميهنش انگلستان است . وي تاريخ روم باستان را به روشي ديگر نوشته است كه تازگي دارد . بابينگتن كه 25 اكتبر 1800 به دنيا آمده بود در تاريخ نگاري روش قياسي را بكار مي برد. لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ 29 دسامبر زاد روز «آرچيبالد اليسون» تاريخنگار اسكاتلندي است كه روشنگري را يك رسالت تاريخنگار اعلام داشته و گفته است كه مورخ و مدرس تاريخ كه از زمان هرودوت آموزگار و مروج ميهندوستي به شمار مي رود بايد به موازات اين تكليف مقدس، روشنگر جامعه امروز و فردا و فرداهاي دورتر باشد. به نظر او، وقتي يك تاريخنگار رويدادي را كه در گذشته اتفاق افتاده مي شكافد بايد آن را چنان مجسم سازد كه اشتباهات و غفلتها تكرار نشود، زيرا رويداد هاي از يك طبقه باهم مشابه اند؛ تنها ابزاري كه در آنها بكار گرفته شده است فرق دارد. مهمترين اثر «اليسون» كه بيش از يكصد كتاب و رساله و مقاله نوشته است، تاريخ اروپا از انقلاب فرانسه تا باز گشت بوربونها است كه در آن نشان داده است كه چرا عمر انقلاب فرانسه از يك دهه تجاوز نكرد. اليسون كه 29 دسامبر سال 1792 به دنيا آمد بسال 1867 در گذشت لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۹۰ 26 دسامبر 2003 جهان يكي از بزرگترين روزنامه نگاران خود و به نظر برخي، وفادار ترين فرد به حرفه روزنامه نگاري را از دست داد كه بسياري از روزنامه ها براي اعلام درگذشت او تيتر «تك مرد روزنامه نگاري» را انتخاب كرده بودند. آي. اف. ستونI.F.Stone در آن روز در 81 سالگي براثر حمله قلبي در شهر بوستون (آمريكا) درگذشت ـ روزنامه نگاري كه مصاحبه هاي عمومي را «شستشوي مغزي مردم» خوانده بود. «ستون» كه شش دهه روزنامه و كتاب نوشت «فلسفه روزنامه نگاري» را تنظيم كرد كه پيش از وي وجود نداشت و برپايه نظر او، مدارس روزنامه نگاري به پذيرش دانشجو تنها پس از «آزمايش استعداد» پرداخته اند. به عبارت ديگر؛ مدرسه روزنامه نگاري «كارخانه ديپلم سازي» نبايد باشد و هركس بدون داشتن استعداد ويژه نمي تواند روزنامه نگار شود. به نظر «ستون» روزنامه نگار در درجه اول بايد تبليغ، تحريف و دروغ را از «خبر مطلق» تشخيص دهد و گزارش ها را برحسب توجه و ميزان مخاطب رديف بندي كند. وي كه هشت روزنامه معروف آمريكا را سردبيري كرده بود و به مدت 18 سال هم ناشر يك هفته نامه به نام خود (ستون ويكلي) بود با اختصاص دادن هر صفحه روزنامه به يك نوع مطلب مخالف بود و براين مخالفت آنقدر پافشاري كرد تا روزنامه ها هركدام داراي چند سكشن (لائي) شدند و سكشن اول (آ) اختصاص به خبرهاي روز يافت. ستون روزنامه نگاران را به «امين (آنست )»، نيمه امين، و غير امين تقسيم كرد و گفت كه روزنامه نگار غير امين بايد طرد و نيمه امين به مردم شناسانده شود تا در قبول مطالب او احتياط كنند. ستون نوشته است: بدون داشتن روزنامه واقعا مستقل، هر كشور را - گرچه داراي انتخابات و مجلس - نمي توان «دمكراسي» ناميد، زيرا كه ستونهاي روزنامه (نه راديو ـ تلويزيون) بايد كارنامه هر نماينده مجلس باشد و اين كارنامه ملاك قضاوت مردم براي تجديد انتخاب آن نماينده بايد قرار گيرد و كارنامه «حاصل كار» است نه «نطق پيش و پس از دستور». براي مردم مهم است كه بدانند آيا وکيل آنان هميشه در دسترسشان بوده، و تماس تلفني، دريافت و پاسخ نامه و تماس حضوري مردم با نماينده و يا رئيس جمهور (نماينده كل جامعه) چگونه بوده است. روزنامه هاي حزبي و دولتي بايد با علامت خاص (لگو) از روزنامه هاي مستقل مشخص شوند. روزنامه دولتي نبايد اعلان تجاري و تكفروشي داشته (تجاري باشد) و يا اينکه روزنامه حزبي در نيوزستاند (كيوسك عمومي) فروخته شود. روزنامه حزبي بايد براي اعضاي حزب و علاقه مندان ارسال شود. «ستون» بود كه «ژورناليسم كمباتيو» را ابتكار كرد. وي هر روز ده روزنامه مختلف را دقيقا مي خواند و در ستون (مقاله) همان روز خود، تفاوت انشاء و عناصر خبري، و اختلاف در عرضه خبرهارا كه در آنها به دست آورده بود مي نوشت و اين كار خود را «افشاء روزنامه ها» عنوان داده بود. «ستون» درپايان هر سفر يك كتاب نوشت. در سال 1956 از شوروي ديدن كرد و نوشت كه در شوروي مردم بيش از كشورهاي كاپيتاليست استثمار مي شوند و رهبران شوروي به سوسياليسم مومن و صادق نيستند و در حالي كه از برابري حرف ميزنند براي خود بيمارستان و فروشگاه اختصاصي دارند. پس از ديدار از اسرائيل نوشت كه فلسطين بايد به صورت فدراسيوني از اعراب و يهوديان درآيد تا درآرامش بسر برد لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده