آريائي 767 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ سلام دوستان عزيز در نظر است مهم ترين رويدادهاي جهان در اين جستارتقديم گردد يكشنبه نهم خرداد1389 برابر با 30 مي 2010 اعدام به روش کليساي کاتوليک: آتش زدن محکوم! Gerome de Prague سي ام مه 1416 يك دادگاه مذهبي «جروم پراگGerome de Prague» انديشمند 51 ساله را كه از سوي كليساي كاتوليك تكفير شده بود مرتد شناخت و به مرگ محكوم كرد كه همان روز در ملاء عام به يك تير چوبي بسته و آتش زده شد. وي كه يك چك (بوهمي) بود به سرزمين هاي مختلف از جمله خاور ميانه مسافرت و در انگلستان، فرانسه و آلمان تحصيل كرده بود. جروم از هواداران آزادي بيان و از منتقدان روشهاي كليساي كاتوليك از جمله فروش عفو مجازات گناهكاران از سوي كشيش ها بود. وي در دادگاه مذهبي اتهام ارتداد را رد كرد و گفت كه تنها گفته است: آنان كه نظري مغاير نظرات كليسا دارند حق دارند آن را بيان دارند و اين، به معناي حمايت از اين افكار نيست، و تنها دفاع از آزادي بيان و انديشه و بحث و جدل است. ولي استدلال او كه مرتد نيست مورد قبول واقع نشد و به مرگ محكوم شد. جروم سالها از انديشه «يان هاس John Huss (هوس)» مبني بر لزوم اصلاحات در وضعيت و طرز كار كليساي كاتوليك حمايت كرده بود و هنگام اعدام يان هاس دست به تظاهرات و اعتراض زده بود. يان هاس ششم ژوئيه سال 1415 به حكم شوراي كليساي كاتوليك در آلمان آتش زده شده بود. با اعدام اين دو تن اين صدا خاموش نشد و قرن بعد به پيدايش پروتستانيسم انجاميد.جان فاكس در كتابي كه در اين زمينه منتشر ساخته يان هاس و جروم دو پراگ را شهيد خوانده است. وي در همين كتاب جزئيات اعدام از طريق آتش زدن به حكم شوراي كليساي كاتوليك را شرح داده است. فاكس پشت جلد كتاب خود را با تصويري از چگونگي آتش زدن جروم دو پراگ مزين كرده است كه كليشه اين تصوير در زير آمده است. طرز اعدام محكومان كليسا در آن زمان از اين قرار بود كه محكوم را در يك ميدان عمومي و يا محوطه مقابل كليسا به تيري قطور مي بستند و در اطرافش چوب و هيزم قرار مي دادند و آتش مي زدند. اگر ماموران اعدام (جلادان) انصاف داشتند چوبها را دور از محكوم قرار مي دادند تا قبل از سوختن با آتش، از استنشاق دود فوت شود و زجر سوختن را تحمل نكند و چنانچه كينه شخصي از محكوم داشتند چوبها را در قطعات كوچك و با شاخه درخت نزديك به او قرار مي دادند تا بدنش بسوزد و به تدريج و با زجر جان بدهد. مجازات افراد مرتد و جادوگران از طريق آتش زدن كه از سال 1184 ميلادي متداول شده بود توسط انقلاب فرانسه محكوم و متروك شد. اين نوع مجازات قبلا از سوي رومي ها در مورد پيروان مسيحيت اعمال مي شد كه كليساي كاتوليك 8 ـ 9 سده بعد آن را در مورد تكفير شدگان و افراد مرتد دوباره متداول ساخت. تصوير چگونکي آتش زدن جروم دو پراگ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 6 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ يكشنبه نهم خرداد1389 برابر با 30 مي 2010 روزي که اسقف کليسا دستور داد " ژاندارک " را آتش بزنند! مجسمه ژاندارک در فرانسه يك اسقف فرانسوي متحد انگلستان سي ام ماه مه سال 1431 ژاندارك، دختر ارلئان، كه فرانسويان مايوس و افسرده را به پيروزي رسانيد به جرم جادوگري آتش زد. وي سوم ژانويه همين سال از سوي انگليسي ها براي مجازات شدن به اين اسقف (كشيش بزرگ)سپرده شده بود كه به دستور اين كشيش، محاكمه كليسايي شد و به جرم جادوگري و پوشيدن لباس مردانه محكوم به اعدام گرديد و در يك بازار باز و بدون سقف در برابرچشم مردم آتش زده شد. ژاندارك هنگام آتش زده شدن 19 ساله بود. ژاندارک دوران خردسالي را در محيطي گذرانيده بود كه ارتش فرانسه از انگليسي ها شكست خورده بود و تمامي شمال رود «لوار» از جمله پاريس به تصرف انگليسي ها در آمده بود. در اين جنگ پاره اي از فرانسويان هم به انگليسي ها كمك مي كردند. هنگامي كه نيروهاي دشمن از روستاي محل اقامت او كه دختر يك كشاورز بود گذشتند و خرابي فراوان به بار آوردند و سپس دست به محاصره بندر ارلئان در همان نزديكي زدند، ژاندارک به خشم آمد و به مدافعان نا اميد ارلئان پيوست. لباس سربازي بر تن و سربازان را تشويق به ضد حمله كرد و موفق شدند. وي سپس با درجه سرواني به هدايت سربازان فرانسوي ادامه داد و دشمن را از بسياري از نقاط وطن بيرون راند. در اثناي اين پيروزي ها، فرانسويان متحد انگلستان او را گرفتند و به انگليسي ها فروختند و انگليسي ها وي را به يك اسقف فرانسوي هوادار خود تحويل دادند و گفتند كه او جادو گر است كه صدايش اين چنين هيجان و دلاوري در سربازان فرانسه به وجود مي آورد كه بدون ترس دست حمله به نيرويي به مراتب بزرگتر از خود مي زنند. انگليسي ها نخواستند، خود ژاندارك را بكشند و براي هميشه دشمني فرانسويان را بخرند. تحت فشار افكار عمومي، سران كليساي كاتوليك فرانسه 25 سال پس از مرگ ژاندارك، از وي اعاده حيثيت كردند كه بعدا عنوان قهرماني فرانسه را نيز به دست آورد و پاپ در سال 1920 (489 سال پس از آتش زده شدن!) او را تقديس كرد. از قرن 15 به بعد ضمن اشاره به اعدام دلخراش ژاندارك، اندرز داده مي شود كه نبايد اشتباه يك و يا چند هموطن باعث شود كه ديگران از ميهندوستي رويگردان شوند. خانه محل تولد ژاندارک که به همان گونه نگهداري مي شود و يک بناي ملي - تاريخي فرانسه است برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ يكشنبه نهم خرداد1389 برابر با 30 مي 2010 نگاهي کوتاه به انديشه ها و کارهاي «ولتر» به مناسبت سالگرد فوت او Voltaire «ولترVoltaire ( فرانسوا ماري آروون)» از بزرگترين فلاسفه، نويسندگان، طنزنگاران و روشنگران اروپا سي ام ماه مه سال 1778 در آستانه انقلاب فرانسه ديده از جهان فرو بست. وي که افکارش در شکل گيري انقلاب فرانسه تاثير زياد داشت 21 نوامبر سال 1694 تولد يافته بود. ولتر در بيست و سه سالگي به خاطر طنزي كه نوشته بود يازده ماه از عمر خود را در زندان باستيل گذرانيد و در سال 1726 به خاطر نوشتن طنزي ديگر به انگلستان تبعيد شد و سه سال در آنجا بود. در سال 1734 دوباره او را از پاريس تبعيد كردند. ولتر بسال 1749 به دعوت فردريك قيصر پروس (آلمان) به آنجا رفت و مدتها از نزديكان و معاشران وي بود. ولتر سرانجام در سال 1759 در فرانسه در نزديكي مرز سويس جايي را براي خود خريد و نامش را «فري» گذارد كه پاتوق و مركز تجمع روشنفكران اروپا شده بود. او در 83 سالگي به پاريس باز گشت و چنان استقبالي از او شد كه از ذوق زدگي بيمار شد و چندي بعد درگذشت. 28 اثر مهم از ولتر به يادگار مانده است كه دو اثر او «فرهنگ فلسفي» و «كانديد» معروفترند. ولتر بيش از هر كس ديگر از آزادي انديشه و بيان و تحمل ديگران دفاع كرده است. او مي گويد كه بدون آزادي انديشه و بيان، انسان بدون روح و روان است و زندگاني اش جسماني (مانند ساير جانداران) خواهد بود. وي بيش از هر نويسنده اي ديگر بر ضد قلدري و زور گويي و استبداد نوشته است. ولتر ضد رومانتيسيسم و حامي حقيقي نويسي بود. او ثابت كرده است كه جنايات بزرگ نتيجه خودخواهي و جاه طلبي افراد است و اين جنايات قابل مقايسه با خلافهاي آدمهاي كوچك نيست. كوچكها تنها برابري و آزادي را مي جويند و بزرگها همه چيز را مي خواهند و اگر همه دنيا را هم به ايشان بدهند باز هم مي خواهند و ولع آنان پايان ندارد. ولتر در باره نظامهاي سلطنتي و جمهوري مي گويد: خوبي نظام به رئيس آن بستگي دارد نه به نوع آن. نظامهاي جمهوري اگر رئيس و مسئول خوب نداشته باشند از نظامهاي سلطنتي بدتر خواهند بود. هر نظام جمهوري لزوما يك دمكراسي و يا عاري از ظلم نيست. به نظر ولتر، ميزان دمكراسي يك كشور و رعايت حقوق افراد متناسب است با رشد سياسي مردم و آگاهي آنان از دمكراسي و دلسوزيشان براي رعايت آن. دمكراسي در كشور هاي كوچك، ايالت و شهر موفق تر است. ولتر دمکراسي را از ميهندوستي که يک احساس طبيعي (ذاتي) است و در خون هر فرد بايد باشد جدا نمي داند. اين جمله ازوست: واي به روزي كه نظام قضايي يك كشور ضعيف و نفوذ پذير باشد و يا تضعيف شود و .... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ يكشنبه نهم خرداد1389 برابر با 30 مي 2010 «پله خانوف» انديشمند روس و نظرات تامل برانگيز او درباره مارکسيسم و مزدکيسم Georgi Plekhanov سي ام ماه مه سالگرد درگذشت انديشمند بزرگ روس، گئورگي پله خانوفGeorgi Plekhanov است كه در سال 1918 در 62 سالگي فوت شد. وي يك ماركسيست بود ولي جامعه روسيه را «نارس» براي پياده كردن اين فرضيه مي دانست. پله خانوف كه اينك درستي باور او به ثبوت رسيده است بارها به لنين كه به اتفاق نشريه «ايسكرا (جرقه) » را منتشر مي كردند تاكيد كرده بود كه فعلا بايد از مرحله سوسيال دمكراسي آغاز، برايش تبليغ و انقلاب را بر پايه آن قرار دهند. همين افكار پله خانوف باعث پيدايش و رشد «منشويسم (در برابر بلشويسم)» شد. وي در كنگره سال 1903 چپگرايان انقلابي روسيه با انترناسيوناليسم پرولتارياييProletarian Internationalism مخالفت كرد و راه منشويك ها و ناسيوناليستي (همان راه سوسيال دمكراتهاي روسيه) را در پيش گرفت ولي از حمايت اصولي از ماركسيسم دست برنداشت. او تا پايان عمر كه از بيماري سل درگذشت مي گفت: ماركسيسم فرضيه اي است خوب و ايده آل، ولي جوامع بشري و به ويژه جامعه روسيه هنوز به جايي نرسيده اند كه آمادگي پياده كردن موفقيت آميز اين فرضيه را داشته باشند به همان گونه كه جامعه ايران باستان با همه اشتياق اوليه اش، فرضيه مزدك را كه تفاوتي با فرضيه ماركس نداشت هضم نكرد. پله خانوف نيز بمانند لنين سالها به صورت پناهنده در سويس بسر برده بود. از پله خانوف كتابهاي متعدد و نيز رسالات فراوان در تعريف انواع سوسياليسم و «ماركسيسم عملي» باقي مانده است. همين نوشته ها او را در رديف تئوريسين هاي بزرگ قرن 20 قرار داده است. مهمترين كتاب هاي تاليف پله خانوف عبارتند از: «آنارشيسم و سوسياليسم»، «تاريخ از نگاه يكتاشناسان»، «تاريخ مترياليسم»، «حقايق منطقي»، «اهميت مطالعه تاريخ از نظر تحولات انديشه»، «نقش فرد در تطور تاريخ» و آخرين تاليف او «مشكلات ريشه اي ماركسيسم». برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ برخي ديگر از رويدادهاي 30 مي 1265: دانته شاعر، نويسنده و انديشمند فلورانسي به دنيا آمد. 1727: پتر بزرگ تزار روسيه شد، قلمرو آن را گسترش داد و اين كشور را به صورت يك امپراتوري درآورد كه تا 1991( از جمله 7 دهه به نام اتحاد جماهير شوروي) دوام داشت. 1814: اعضاي اتحاديه اي كه ناپلئون را شكست داده و به جزيره الب تبعيد كرده بودند با امضاي يك اعلاميه مشترك مرزهاي فرانسه را محدود به خطوط سال 1792 كردند و همين امر باعث برانگيخته شدن خشم فرانسويان شد كه راه را بر بازگشت ناپلئون باز كرد. 1871: مقاومت كمون پاريس پايان يافت و تمامي شهر در كنترل دولت قرار گرفت. 1903: الکساندر الكساندر ابرونويچ پادشاه صربستان كه ازدواج او با يك بيوه با مخالفت افكار عمومي رو به رو شده بود در اين روز با همسرش در كاخ سلطنتي ترور شد. وي در عين حال متهم شده بود که آزادي ها و حقوق اتباع كشور، مندرج در قانون اساسي را ناديده انگاشته و راه استبداد و خودکامگي در پيش گرفته بود. 1913: نخستين جنگ بالكان در قرن 20 با شكست عثماني پايان يافت و طبق قرارداد لندن، آلباني استقلال خود را به دست آورد. 1941: نيروهاي نظامي آلمان جزيره «كرت» در مديترانه را تصرف كردند. 1942: شهر كلن آلمان توسط 1000 بمب افكن انگليسي به مدت 90 دقيقه بمباران شد. در اين حمله نزديك به نيمي از هواپيماهاي انگليسي سرنگون شدند و به شهر نيز آسيب فراوان وارد آمد. 1967: در پي كشف نفت درجنوب شرقي فدراسيون نيجريه، به تشويق كمپاني هاي نفتي بين المللي يك سرهنگ محلي، اين منطقه را به نام «بيافرا» از فدراسيون نيجريه جدا ساخت كه اين عمل يك جنگ خونين داخلي را به دنبال داشت. 1982: اسپانيا عضو شانزدهم ناتو ( سازمان دفاعي اتلانتيک شمالي) شد. 1998: زلزله شمال افغانستان بيش از 5 هزار تن را بي جان ساخت. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ مهمترين رويدادهاي جهان در طول تاريخ در اين روز 31 مي 10 خرداد تن بر اثر شكسته شدن يك سد در آمريكا كشته شدند 31 ماه مي سال 1889 در پي چند روز بارندگي شديد، سد «ساوت فورك» در ايالت پنسيلوانياي آمريكا شكسته شد و آب به ارتفاع 18 متر شهر جانزتاون از مراكز توليد فولاد آمريكا را فراگرفت كه ويراني فراوان ببار آورد و بيش از 2 هزار و دويست تن نيز جان دادند. اين شهر در دامنه كوههاي الگيني قرار دارد و ساكنان آن عمدتا از اعقاب مهاجران آلماني هستند. عكس، كه پس از فروكش كردن آب گرفته شده است، تنه درختي را نشان مي دهد كه جريان آب آن را از پنجره طبقه بالا وارد ساختمان كرده بود!. آخرين فورد مدل «تي» توليد آخرين فورد سواري مدل (T) پس از 19 سال از آخرين روز ماه مي 1927 متوقف شد. از سال 1908 تا 1927 پانزده ميليون و 7003 دستگاه اتومبيل از اين نوع ساخته شده بود. فورد مدل «تي» اتومبيلي غير لوکس و ويژه رفتن سر کار و عمدتا انفرادي بود. عکس، يکي از آخرين فوردهاي مدل «تي» را نشان مي دهد. بوته هاي خشم برخي از رسانه ها رويداد تروريستي سي ام مه 2004 در منطقه نفتي «خبرKhobar» كشور سعودي را كه منجر به مرگ بيش از 20 تن شد كه بيشتر آنان خارجي بودند نتيجه خشم بعضي اتباع آن كشور از توزيع نابرابر درآمد نفت نوشته بودند. طبق اين نوشته ها، كشور نسبتا كم جمعيت سعودي روزانه نزديك به ده ميليون بشكه نفت صادر مي كند و توزيع نابرابر اين درآمد و سرمايه گذاري متزلزل بيشتر اين پول در خارج باعث خشم و از جان دست شستن بعضي اتباع مي شود كه وسيله اي ديگر براي ابراز اعتراض خود ندارند. اين رسانه ها ابراز عقيده كرده بودند كه عاملان رويداد تروريستي «خبر» صرف نظر از وابستگي به كدام دسته، در اوج خشم و سير شدن از زندگي بودند كه به چنين كاري كه نتيجه اي برايشان جز مرگ و نيستي نداشت دست زده بودند. اين رسانه ها افزوده بودند که نبايد يكسويه و بدون توجه به علت قضاوت كرد، بايد قبول كرد كسي كه از جان خود مي گذرد تا به طرف ديگر آسيب برساند، در اوج خشم و نااميدي است و راه ديگري را هم نمي تواند در نظر آورد، و همه راهها را بسته مي بيند. دولت سعودي يا بايد همه درآمد نفت را از طريق مناقصه هاي علني صرف عمران و توسعه و رفاه داخله كند و يا به همان اندازه كه نياز دارد پمپ بزند (نفت بفروشد). فرانسويان به طرح قانون اساسي اتحاديه اروپا، نه گفتند. چرا؟ طرح پيشنهادي قانون اساسي واحد اتحاديه اروپا در رفراندم 29 مه 2005 از سوي 55 درصد فرانسوياني كه در آن شركت كرده بودند رد شد. در اين رفراندم 70 درصد راي دهندگان فرانسوي مشاركت كرده بودند. قريب به اتفاق مفسران تصميم فرانسويان را موضوعي جدي و چرخشي تازه دانسته اند كه بر نظر اروپاييان ديگر تاثير خواهد گذارد. اين مفسران عموما اظهارات وزير امور خارجه انگلستان را در اين زمينه سند قرار داده و از آن در نتيجه گيري خود استفاده كرده بودند كه گفته بود: اقدام فرانسويان همه ما در قبال آينده اروپا در برابر يك سئوال بزرگ، پيچيده و عميق قرار داده است. برخي از مفسران نسبت به ادامه حيات اتحاديه به شكلي كه برايش در قانون اساسي پيشنهادي طراحي شده بود ترديد كرده و نوشته بودند كه اگر با اين اقدام فرانسويان، اتحاديه را «مرده» تصور نكنيم بايد قبول كنيم كه ديگر انسجام و قدرتي را كه برايش در نظر گرفته شده بود نخواهد داشت. دسته اي از مفسران، رد طرح از سوي فرانسويان را نشانه حركت همزمان و موازي اكثريت در دو راستا دانسته اند: چپ و ناسيوناليسم. چپها نگران پيدايش كاپيتاليسم اروپايي از دل اتحاديه اروپا بوده اند كه اقتصاد بازار آزاد را شعار خود قرار داده، كه به استثمار كارگران كشورهاي فقيرتر اتحاديه، انتقال كارخانه ها به آن كشورها از جمله لهستان و مجارستان و تضعيف اتحاديه هاي صنفي موجود در اروپاي غربي ، كاهش سطح مزاياي رفاه اجتماعي در اين قسمت از اروپا و گسترش بيكاري و فقيرتر شدن طبقات مزد بگير اين منطقه تمام مي شود. چپها مي گويند كه اگر ريشه هاي تازه كاپيتاليسم اروپايي تقويت شود، اين كاپيتاليسم از بكارگيري و جانشين كردن كارگران محلي با كارگران وارده از كشورهاي تنگدست عضو اتحاديه اباء ندارد و اين كارگران بيش از توجه به حقوق انساني خود، نگران تامين معيشت روزانه هستند و ديده شده است كه در برابر ظلم كارفرما سر فرود مي آورند و اين وضعيت اروپاي غربي را به شرايط كارگري سالهاي پيش از انقلابات سال 1848 باز مي گرداند. اتحاديه اروپا با قانون اساسي پيشنهادي تنها محل مناسبي براي سرمايه دار و كار فرما خواهد بود. ناسيوناليست ها قضيه را از زاويه فرهنگ و سطح تمدن ملي نگاه مي كنند و مي گويند كه اعضاي 25 گانه اتحاديه از لحاظ فرهنگي، تمدن و اخلاقيات برابر نيستند و در سطوح مختلفي قرار دارند كه آزادي مهاجرت و كار ميان آنها و برخورداري از قوانين يكسان، ملل پيشرفته اروپايي را به عقب باز مي گرداند و بايد شاهد افزايش جرايم و قانون شكني ها بود. ناسيوناليست ها (مليون) همچنين نگران حاكميت ملي وطن هستند كه با قانون اساسي مشترك تضعيف مي شود. توجه به مليت نيز از مواردي است كه ناسيوناليستها به آن اهميت مي دهند. دسته ديگري از مفسران رد قانون اساسي واحد را در فرانسه كه تا اول نوامير سال 2006 بايد به تصويب همه كشورهاي 25 گانه برسد تا به اجرا درآيد شكستي براي ژاك شيراك رئيس جمهوري فرانسه دانسته و نوشته بودند كه شيراك با تبليغ شديد براي تصويب اين قانون و برگزاري برنامه مستقيم تلويزيوني و اصرار به هموطنان، خود را تضعيف كرد. وي همان اشتباهي را مرتكب شد كه شارل دوگل پنج دهه پيش مرتكب شده بود و سرنوشت خود به رفراندم انحلال سنا پيوند زده بود كه اكثريت مردم با همه علاقه اي كه به شخص او داشتند به راه ديگري رفتند. اين مفسران نوشته اند كه رفراندم 29 مه در نظر فرانسويان مخالف يك فتح باستيل ديگر بود كه در ژوئيه 1789 اتفاق افتاد و با آن، انقلاب فرانسه وارد مرحله اصلي خود شد. معدودي از مفسران هم نوشته بودند: اين سياستبازاني كه اين طرح قانون اساسي اروپا را تهيه كرده اند از جمله والري ژيسكار دستن از آنهايي نيستند كه با اين حركت ول كن معامله باشند. آنها اين قدر بازي به راه خواهند انداخت كه دوباره اين طرح در كشورهايي كه رد مي شود به راي گذاشته شود تا شايد ورق برگردد. به نظر اين مفسران، رفراندم در زماني برگذار شد كه آمار بيكاران فرانسه از ده درصد بيشتر بود و در چنين شرايطي پيروزي آن قابل پيش بيني نمي توانست باشد.. به نظر اين دسته از مفسران، بيش از هركس ديگر، برنده رفراندم 29 مه، والاديمير پوتين رئيس جمهوري روسيه بود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۸۹ امروز سه شنبه 11 خرداد 89 برابر با اول ژوئن 2010 اعدام يك زن در آمريكا به دلايل مذهبي كه تاريخ شده است يكم ژوئن سال 1660 به حكم يك دادگاه مهاجرنشين انگليسي ماساچوست بانو «ماري بارت دايرMary Barrette Dyer» به جرم نقض مكرر قانون ماساچوست (بعدا يک ايالت آمريکا) كه كويكر مذهب ها را از ورود به آنجا منع كرده بود به دار آويخته شد. در آن زمان قانون ماساچوست ورود كويكرها Quakerرا به اينمنطقه ممنوع ساخته بود. با اين كه شوهر ماري از دوستان فرماندار وقت بود، حكم اعدام درباره او اجرا شد. شوهر ماري كويكر مذهب نبود. ماري كه هنگام اعدام شدن 49 ساله بود در انگلستان به دنيا آمده و در همانجا به كويكرها پيوسته و بعدا خود مروج اين فكر شده بود. كويكرها كه در آغاز قرن 21 شمار آنان از هفتصد هزار تجاوز نمي كرد در قرون شانزدهم و هفدهم پا به عرصه گذاشتند زيرا كه مردم از اختلافات و جنگهاي مذهبي در اروپا و جدال و خصومت فرقه هاي مسيحي خسته شده و ساده شدن تشريفات مذهبي را خواهان بودند. كويكرها با توجه به اين خواست عمومي تبليغ مي كردند كه كليسا نبايد روحاني مشخص و موظف (حقوق بگير) داشته باشد و واسطه ميان خدا و پيامبر او و مردم قرار گيرد. موعظه آموزش هاي مسيح بايد توسط هر فرد آگاه و علاقه مند و داوطلبانه انجام شود. كويكرها همچنين بر تحكيم دوستي و برادري انسان ها و هماهنگي آنها در اجراي آموزش هاي مسيح و معاضدت مردم به يكديگر در طول زندگاني تاكيد داشته اند. George Fox كويكريسم كه در انگلستان به وجود آمد و جورج فاكسGeorge Fox از مبلغان معروف آن بود به تدريج در جهان مسيحيت گسترش يافت. در آمريكا پايگاه اصلي كويكرها ايالت پنسيلوانيا و شهر فيلادلفيا (شهر دوستان ـ نامي که کويکرها بر آن نهاده اند) است. بانو «مري داير» كه همانند دوست و همفكر خود بانوAnne Hutchinson «آن هاچنسون» معتقد به تماس مستقيم روح بشر با خدا و دريافت الهام بود در آمريكا به صورت واعظ كويكريسم در آمده بود. وي مي گفت كه مردم بايد به خواست خدا با هم در هماهنگي و برادري دائم باشند. اين تبليغ كويكرها كه خدا با مردم از طريق روح آنان تماس مستقيم و بي واسطه دارد، از سوي برخي ارتداد تلقي مي شد. كويكرهاي آمريكا مايل نبوده اند كه وابسته به يكي از فرقه هاي مسيحيت خطاب شوند. منطقه ماساچوست آمريكا با منع ورود كويكرها به آن منطقه و نيز غير قانوني كردن تبليغات آنان خواسته بود كه از برخوردهاي احتمالي بركنار بماند. بانو ماري برغم اين قانون، سه بار وارد ماساچوست شده و دست به تبليغ زده بود كه هر بار دستگير و به رودآيلند فرستاده شده بود. بار چهارم، دادگاه ماساچوست او را به اعدام محكوم كرد و تلاش براي كاهش مجازات به جايي نرسيد و يكم ژوئن 1660 به دار آويخته شد. ماري در جلسه دادگاه حاضر به توبه كردن نشده بود و در برابر پيشنهاد قاضي گفته بود: به ايمان مردم چكار داريد، داشتن يك عقيده گناه و جرم نيست، تبليغ يك عقيده و نظريه هم در رديف بيان و عملي مسالمت آميز است، قانوني كه مرا برپايه آن دستگير و محاكمه مي كنيد عادلانه نيست، قانون نبايد حق را سلب و باطل كند و .... اواخر قرن بعد، و در پي پيروزي انقلاب استقلال ايالات متحده (آمريكا) و تضمين آزادي مذهب در قانون اساسي اين فدراسيون و منع دولت از حمايت كردن از يك مذهب در برابر مذاهب ديگر (اصل جداسازي مذهب از سياست)، مجسمه بانو «ماري داير» ساخته شد و در برابر ساختمان مقر دولت ايالتي ماساچوست نصب شد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۸۹ برخي ديگر از رويدادهاي 1 ژوئن 193: ميلادي ماركوس ديديوس امپراتور روم در شصت و ششمين روز زمامداريش در كاخ امپراتوري ترور شد. 1845: يك كبوتر نامه بر پس از 55 روز پرواز و طي 11 هزار كيلومتر مسافت خود را از آفريقاي جنوب غربي ( ناميبياي امروز ) به لندن رسانيد. 1869: توماس اديسون ماشيني را كه براي تسهيل امر راي گيري در انتخابات ساخته بود به ثبت داد. با اين كه از اختراع اين ماشين 136 سال گذشته است روشهاي اخذ راي ماشيني (از مكانيكي تا الكترونيك) همواره مورد ايراد و اعتراض بوده اند و هنوز هيچ روشي در دقت، و دادگاه پسند بودن جاي نوشتن ورقه راي با دست و انداختن آن به صندوق را نگرفته است. در برخي از كشور ها از هر دو روش به موازات هم استفاده مي كنند كه اگر به شمارش آراء كه از طريق ماشين اخذ شده اعتراض شود، شمارش آرايي كه با قلم نوشته و يا علامت گذاري شده و به داخل صندوقهاي تماما شيشه اي انداخته شده ( که هرکس بتواند حجم اوراق راي را به چشم ببيند و از خالي بودن صندوق پيش از راي گيري مطمئن شود) آغاز شود كه اين دوباره شماري وقت گير، اما معتبر است. 1949: نخستين مجله به صورت «مايكرو فيلم( يا مايكرو فرم )» انتشار يافت كه ادامه اين روش از زمان پيدايش اينترنت و مطالب « آن لاين » ضرورت نداشته است. 1958: مردم فرانسه كه از خودسري ها، گراني ها، بيكاري ها و ... به جان آمده بودند شارل دوگل را از بازنشستگي خارج و رئيس دولت كردند تا به اوضاع سر و سامان دهد و او با اين شرط كه شش ماه كشور را با تصميمات و بخشنامه هاي خود اداره كند با باز گشت به قدرت موافقت كرد. 1971: نظاميان سابق آمريكايي (وتران ها) كه در جنگهاي خاوردور شركت كرده بودند جملگي از دولت اين كشور خواستند كه به جنگ غير ضروري و بيهوده و پرهزينه ويتنام پايان دهد. 1979: در جريان استعمار زدايي، نام رودزيا به جمهوري زيمبابوه تغيير يافت. 1990: سران آمريكا و شوروي قرارداد دوجانبه منع توليد سلاحهاي شيميايي را امضاء كردند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ امروز چهارشنبه 12 خرداد 89 برابر با دوم ژوئن 2010 سالگرد درگذشت گاريبالدي ، ميهندوست بزرگ ايتاليايي گاريبالدي جويسپي گاريبالدي ميهندوست بنام ايتاليا كه در تامين وحدت وطن خود، پس از 14 قرن از هم پاشيدگي، جانفشاني بسيار كرد دوم ژوئن 1882 در 74 سالگي درگذشت. كاوور با زبان و قلم و گاريبالدي با تفنگ، وحدت ايتاليا را تامين كردند كه كاري بس دشوار بود. گاريبالدي پس از بيرون آوردن مناطق متعدد ايتاليا از دست حكام مستقل، براي تحقق آرزوي ديرينش كه شهر رم بار ديگر پايتخت ايتاليا شود ، با مردان خود دوبار به اين شهر كه در دست پاپ بود حمله برد كه پادشاه كاتوليك فرانسه به كمك پاپ نيرو فرستاد و سربازان فرانسوي كه از لحاظ شمار و تسليحات بر مردان گاريبالدي برتري داشتند تا مدتي مانع الحاق رم به ايتالياي واحد شدند. در كتاب سرگذشت گاريبالدي آمده است: برد تفنگهاي فرانسويان دو برابر تفنگهاي مردان گاريبالدي بود و اين وضعيت براي گاريبالدي يك عقده شده بود به گونه اي كه پس از تامين وحدت، شهر به شهر مي رفت و از مهندسان و صنعتگران ايتاليايي مي خواست كه سلاحهاي برتر بسازند و مي گفت كه تا دنيا چنين است و حرف آخر را گلوله مي زند، ايتاليا هم بايد بهترين توپها را داشته باشد تا از حق و منافع خود دفاع و ديگران را وادار به قبول خواستهايش كند. گاريبالدي يك جمهوريخواه بود ولي به نظر اكثريت احترام مي گذاشت و هنگامي كه پارلمان ايتاليا راي به پادشاهي امانوئله بر همه ايتاليا داد آن را پذيرفت مشروط بر اين كه حكومت در دست نخست وزير باشد. نظام پادشاهي ايتاليا تا بعد از جنگ جهاني دوم ادامه داشت و دوم ژوئن 1949 با رفراندم به جمهوري تغيير يافت. مرگ 19 افسر اطلاعاتی انگلستان در یک سانحه هلی کوپتر دوم ژوئن 1994 بر اثر سرنگون شدن یک هلی کوپتر که از شهر بلفاست (ایرلند شمالی) بپرواز درآمده بود 19 افسر اطلاعاتی انگلستان وابسته به اینتلیجنس سرویس این کشور (سازمان ام. آی – 5) کشته شدند. در این حادثه شش افسر ارتش و پلیس نیز جان سپرده بودند. هلی کوپتر 29 سرنشین داشت. رسانه های لندن درباره این حادثه نوشته بودند که 19 افسر اطلاعاتی مقتول از زبده ترین ماموران جاسوسی و ضد جاسوسی انگلستان بودند. علت وقوع این حادثه اعلام نشد ولی روزنامه ها و نمایندگان مجلس انگلستان تا مدتها این سئوال بدون پاسخ را مطرح می کردند که چرا باید این همه افسر اطلاعاتی ارشد و باتجربه در یک هلی کوپتر حمل می شدند. تشديد جنگ لفظي چين و آمريكا بر سر تجهيز و تمركز نيرو در پي انتشار گزارش سالانه وزارت دفاع آمريكا در باره تقويت بنيه نظامي چين با شتاب زياد، كه براي اعضاي قوه مقننه اين كشور تهيه شده بود و نيز تحليلهاي كارشناسان نظامي آمريكا در رسانه هاي اين كشور در زمينه سياست تسليحاتي چين و تغيير تاكتيك نظامي اين كشور ، اول ژوئن 2004 خبر گزاري چين و رسانه هاي اين كشور دست به عمل متقابل زدند كه در محافل سياسي جهان به تشديد معارضه لفظي دو ابر قدرت تعبير شده است. پيش از خبرگزاري چين، مفسران و مقاله نگاران رسانه هاي ساير كشور ها نوشته بودند كه آمريكا بدون سر و صدا در حال محاصره چين است زيرا كه از قدرت اقتصادي ـ نظامي چين و وفاداري و اعتماد چينيان به دولتشان نگران شده و بيم دارد كه مقام جهاني خود را در آينده اي نزديك به چين ببازد. خبرگزاري چين اول ژوئن در واكنش نسبت به گزارش وزارت دفاع آمريكا و تحليلهاي اين دولت، آمريكا را متهم كرد كه مي كوشد نظر تايواني ها را به پكن تغيير دهد و تيره سازد. اين خبرگزاري دولت چين اضافه كرد: هنوز عده اي انگشت شمار در داخل و خارج تايوان از استقلال اين جزيره خلق چين سخن به ميان مي آورند و در اين شرايط دولت چين نمي تواند بگويد كه براي تحقق وحدت و باز گرداندن تايوان به وطن به نيروي مسلح متوسل نخواهد شد. ما حل مسئله از راه نظامي را انكار نمي كنيم. همه مي دانند كه لازمه اين كار تمركز محدود نيروي نظامي است. هرتلاش از هر ناحيه براي جدايي تايوان از چين محكوم به شكست است، و ترديد نيست كه ما از حق مسلم خود دفاع خواهيم كرد و وسايل و اراده لازم براي اين احقاق حق را دارا هستيم. به علاوه، هدف از علني ساختن گزارش وزارت دفاع آمريكا مبني بر تشديد آهنگ تقويت نظامي چين، عذري براي فروش اسلحه به تايوان است. تقويت بنيه ارتش آزاديبخش خلق حق مشروع چينيان است و ما نيروهاي دفاعي خود را تنها به آن حد تقويت و تجهيز مي كنيم تا قدرتهاي ديگر جرات تصور تعرض به چين را هم به خود راه ندهند. رسانه هاي آمريكا ضمن نقل اعلاميه خبرگزاري چين، از قول تحليلگران نظامي اين كشور نوشته اند : موشكهايي را كه چين در برابر تايوان قرارداده است از نوعي هستند كه در صورت مداخله آمريكا در منازعه تنگه تايوان بتوانند پايگاه آمريكا در اوكيناواي ژاپن را بزنند. ظرفيت تهاجمي سه ارتش چين كه مامور تصرف تايوان شده اند چند برابر بيش از نياز به انجام اين كار است و چين با اين نيرو مي تواند هر نقطه اي را در منطقه تصرف كند. به زعم تحليلگران آمريكايي، چين با آماده ساختن بمب افكنهاي سوخوي آخرين مدل كه از روسيه خريداري كرده و تجهيز زير دريايي هاي اتمي خود قادر به حمله به هر نقطه اي در منطقه است . برخي از تحليلگران خاور دور خواهان كاهش سوء ظن امريكا و چين نسبت به يكديگر شده اند . مفسران ديگر نوشته اند كه روسيه و كره شمالي بيش از هر كشور ديگر از ادامه معارضه آمريكا و چين سود مي برند و روسيه خواهد توانست صادرات بيشتري مخصوصا نفت و مواد خام و اسلحه پيشرفته به چين داشته باشد و نبايد انتظار داشت كه به رفع اين كشمكش كمك كند. روسيه كه بيشترين تجارت را با چين دارد همين حالا هم بر ميزان درآمد ناشي از صادرات افزوده و در سه ماهه اول سال 2004 بيست و چهارد ميليارد دلار مازاد صادرات داشته است و اين درآمد مي تواند بار ديگر آن را به مقام جهاني كه داشت باز گرداند و اين، در حالي است كه آمريكا هر روز بيش از روز پيش در باتلاق عراق و افغانستان فرو مي رود و راه حلي هم براي مسئله عراق نظر نمي رسد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 1 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ امروز 2 ژوئن 2010 نظر عراقي ها در سال 2004 درباره استقرار نظامي آمريکا 31 ماه مه 2004 شبكه فاكس نيوز از قول عراقي هايي كه با آنان مصاحبه كرده بود گفت: اين عراقي ها گفته اند كه آمريكا تا آخر ماه ژوئن مي خواهد با نيروي نظامي عراق را دراختيار داشته باشد و از آن پس با دولتي كه خود آن را منصوب مي كند و اعضايش را بر مي گزيند و به اين ترتيب به اشغال عراق و ماندن در آن ادامه خواهد داد و ما اين وضعيت را نمي خواهيم و تحمل نمي كنيم. از سوي ديگر، مقامات آمريكايي به مردم اين كشور كه از گراني بنزين و بعضي ديگر از اقلام كالاي مصرفي ناراحتند و مي گويند كه چرا بايد پولشان در عراق هزينه شود گفته اند كه اين پول به جيب آمريكاييان باز مي گردد زيرا اين پول به مقاطعه كاران آمريكايي داده مي شود و اين مقاطعه كاران در همه امور فعالند از جمله نگهباني دادن در زندانها. رسانه هاي آمريكا در عين حال نوشته اند كه فروش نفت عراق در يك سالي كه از اشغال نظامي اين كشور مي گذرد به رغم همه مشكلات بيش از ده ميليارد دلار بوده است. تفسير اوضاع خاور ميانه در يک نگاه روزنامه «هلسينگين سانومات » دوم ژوئن 2004 در مقاله اساسي خود نوشته بود كه عمليات مسلحانه جاري در كشور سعودي كه آمريكا متكي به نفت آن است ثابت مي كند كه اشغال نظامي عراق و بركناري دولت حزب بعث اوضاع نفت جزيرة العرب را بيش از گذشته متزلزل ساخته و افراد و دسته هاي ناراضي و مسلح دانسته اند كه بايد ضربه را از كجا شروع كنند: حكام عرب و كارشناسان خارجي عامل استخراج نفت. اين روزنامه فنلاندي اضافه كرده بود كه لشكر كشي آمريكا به عراق اوضاع نا آرام وغير ثابت خاور ميانه را پيچيده تر و متزلزل كرده و آينده آن قابل پيش بيني نيست. افشاگر واتر گيت پس از 32 سال خود را آفتابي كرد Felt سي و يكم مه 2005 افشاگر ماجراي «واتر گيت» كه باعث كناره گيري ريچارد نيكسون و تغيير مسير تاريخ آمريكا و تا حدي جهان شد خود را معرفي و اصطلاحا آفتابي كرد و نويسندگان واشنگتن پست كه ماجراي واتر گيت سال 1972 از قول يك آگاه ناشناس افشاء كرده و اين ناشناس را در خبر خود «ديپ تروت!» نوشته بودند تاييد كردند كه افشاگر همان بود كه خود را معرفي كرده است و آنان طبق قولي كه داده بودند در 32 سال گذشته از افشاء نام او خودداري كرده بودند و اينك كه خودش آن را اعلام داشته ديگر، تعهد آنان به حفظ راز پايان يافته است. «مارك فلت» معاون پليس امنيت داخلي آمريكا (اف.بي.آي) در زمان حكومت نيكسون كه اينك (سال 2005) 91 ساله و در سانتا رزا (كاليفرنيا) زندگي مي كند چند روز پيش مشاور قضايي خود را فراخوانده و از او خواسته بود كه به مجله «ونيتي فر» بنويسد كه وي قضيه واترگيت را به «باب وودوارد» خبرنگار واشنگتن پست گفته بود و از او خواسته بود كه محرمانه بماند. سه شنبه (31 مه 2005) در پي انتشار مجله، اصحاب خبر به محل سكونت «مارك فلت» رفتند و او مطلب منتشره در مجله را تاييد كرد. ماجراي واتر گيت طبق گزارشهاي منتشره، از اين قرار بود که تني چند از همكاران و دستياران ريچاد نيكسون كه براي تجديد انتخاب او در انتخابات نوامبر 1972 تلاش مي كردند درصدد به سرقت برنامه هاي تبليغاتي و فهرست كمكهاي مالي از ستاد مك گاورن نامزد حزب دمكرات كه در ساختمان «واتر گيت» در شهر واشنگتن استقرار داشت بر مي آيند و پس از آن، هنگامي که در نخستين ساعات بامداد 17 ژوئن آن سال وارد ساختمان مي شوند که دستگاه استراق سمع و دوربين مخفي کاربگذارند دستگير مي شوند و از جيب آنان که پنج تن (چهار نفرشان ساکن شهر ميامي فلوريدا) بودند شماره هاي تلفن دو تن از همکاران نيکسون در کاخ سفيد و مقداري اسکناس هاي صد دولاري و ... به دست مي آيد و يکي از آنها قبلا براي سازمان «سي.آي.ا» کار مي کرده و حقوق مي گرفته و.... اين رويداد به اطلاع «باب وودوارد» افسر سابق نيروي دريايي که به تازگي در واشنگتن پست خبرنگار شده بود مي رسد و با تاييد برنستاين و بردلي دبير و سردبير وقت اين روزنامه انتشار مي يابد. در پي افشاگري واشنگتن پست و جنجال متعاقب آن، جمعي از همكاران نيكسون كناره گيري و 40 نفر از اعضاي ستاد انتخاباتي او دستگير و محاكمه مي شوند ولي خود او مي گويد كه شخصا از ماجرا بي خبر بوده و وارد جزئيات كار ستاد انتخاباتي اش نمي شده است. بعدا گم شدن نوارهاي ضبط صوت كاخ سفيد و انتشار مطالب ديگر، كنگره آمريكا را برآن داشت كه نيكسون را محاكمه پارلماني (ايمپيچمنت) كند كه وي در آستانه محاكمه، در اوت 1974 كناره گيري كرد و جرالد فورد جانشينش وي را بخشيد و از مجازات رهانيد. درباره ماجراي واترگيت چند كتاب تاليف و يك فيلم سينمايي (تحت عنوان همه مردان پرزيدنت) ساخته شده ولي نام افشاگر اصلي قضيه تا 31 مه 2005 براي مردم روشن نبود. فلت در سال 1972 شخص نيكسون همان زمان حدس زده بود كه افشاگري كار چه مقامي بوده است. شبكه ان.بي.سي. سه شنبه شب (31 مه 2005) ضمن انتشار مشروح خبر، فيلم مذاكره نيكسون با مشاورانش را كه توسط دوربين كاخ سفيد (نصب شده در اطاقها) گرفته شده و ضميمه اسناد مربوط بوده است پخش كرد. طبق اين فيلم، نيكسون به مشاورانش گفته بود: اين افشاگري زير سر «مارك فلت» است. يكي از مشاوران گفته بود كه «مارك فلت» يهودي است. نيكسون با خشم رو به او كرده و گفته بود كه چرا يك يهودي را معاون اف.بي.آي كرده ايد و .... به نوشته «باب وود وارد»، آشنايي وي با «فلت» اتفاقي و در زماني بوده که او به عنوان افسر نيروي دريايي ميان ستاد نيروي دريايي و کاخ سفيد رفت و آمد داشته و پس از خبرنگار شدن به تماس با او ادامه داده و به دوستي و اعتماد في مابين انجاميده است. «فلت» که در سال 1972 مرد شماره 2 اف بي آي بود انتظار داشت که پس از درگذشت هوور که در ماه مه آن سال فوت شد به رياست آن سازمان منصوب شود که نيکسون فرد ديگري از دوستداران خود را منصوب کرد که باعث دلخوري «فلت» شد. ادامه آشنايي فلت و وودوارد که به دوستي و اعتماد انجاميده بود احتمالا سبب شده بود که فلت قضيه واترگيت را به او بگويد و نيکسون سقوط کند. قبلا ( در ماه مه 1972) تلاشي صورت گرفته بود که درجريان تيراندازي به جورج والاس (نامزد انتخابات) پاي نيکسون به ميان کشيده شود. «فلت» که از دوران جنگ جهاني دوم کار ضد جاسوسي مي کرد يک بار هم متهم به باز کردن بدون مجوز خانه هاي مردم و ورود به آنها شده بود و محکوميت يافته بود که رونالد ريگن رئيس جمهوري پيشين او را بخشيده و از مجازات رهانيده بود. قضاوت درست درباره انگيزه هاي اين افشاگري 33 ساله هنوز زود است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 1 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ دوم ژوئن 2010 80سال ازدواج Florence and percy فلورنس اروسميت 100 ساله و شوهر 105 ساله اش پرسي (عكس بالا) اول ژوئن 2005 هشتادمين سالگرد ازدواج خود را جشن گرفتند. به نوشته گينس، كتاب ركوردها، اين زن و شوهر انگليسي طولاني ترين ازدواج را در حال حاضر در جهان دارا هستند. اين دو مي گويند كه رمز پيروزمند بودن ازدواجشان اين است كه به يكديگر «نه» نمي گويند و هميشه «بله عزيزم» بر زبانشان است و با هم رو راست هستند و به يكديگر اعتماد كامل دارند. فلورنس و پرسي داراي سه فرزند، شش نوه و 9 نوه زاده هستند. برخي ديگر از رويدادهاي 2 ژوئن 1491: هنري هشتم که ازدواجهاي متعدد او و گردن زدن همسرانش به جاي طلاق گفتن آنان و درگيري با پاپ بر سر طلاق و ازدواج مجدد و اعلام استقلال کليساي انگلستان به رياست خود صفحات تاريخ را پر کرده است متولد شد. 1763: پونتياك رئيس قبايل متحده بوميان آمريكا (سرخپوستان) بزرگترين پادگان نظامي انگلستان در ميشيگان را تصرف و شهر مكيناو را از چنگ اروپايي هاي مهاجر خارج ساخت. 1774: دولت لندن اجراي قانون استقرار سربازان انگليسي در خانه مهاجرنشين ها در آمريكا را صادر كرد كه يك اشتباه بود و باعث خشم مهاجران شد كه اين قانون را «غيرقابل تحمل» اعلام كردند و گروه ـ گروه به انقلاب استقلال پيوستند. 1793: در پاريس 29 تن به عنوان «ضد انقلاب» متهم به گردن زده شدن باگيوتين شدند و همين كار سبب رويگردان شدن مردم از انقلاب و سرآغاز شكست آن شد. اين عده اتهام «ضد انقلاب» بودن را رد كرده بودند. 1848: كنگره اسلاو نژاد هاي اروپا با هدف ايجاد يك كنفدراسيون در پراگ كار خود را آغاز كرد كه با توطئه اروپاي غربي رو به رو شد و به نتيجه نرسيد ولي اين فكر مخصوصا در روسيه هنوز باقي و زنده است. 1896: ماركوني اختراع راديو را به ثبت داد. 1921: کنگره آمريکا ( نمايندگان پارلماني مهاجران آمده از کشورهاي ديگر به آمريکا) به بوميان اين سرزمين (اصطلاحا سرخپوستان ) که هزاران سال در اين کشور بودند بالاخره تابعيت آمريکا اعطاء کرد!. 1949: کشور " ساخت انگلستان " ماوراء اردن به اردن تغيير نام داد. 1949: جمهوريت ايتاليا پس از روشن شدن نتيجه رفراندم اعلام شد. در اين رفراندم از ايتاليايي ها خواسته شده بود كه ميان نظام پادشاهي و جمهوريت، يكي را انتخاب كنند كه اكثريت راي به جمهوري شدن داده بود و امبرتو دوم پادشاه وقت ايتاليا اين نتايج را پذيرفت و كنار رفت. 1967: (1346 هجري) در برلن برضد شاه سابق كه به اين شهر رفته بود تظاهرات دامنه داري صورت گرفت كه ضمن آن يك نفر كشته شد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ امروز سوم ژوئن تصرف انتاكيه به دست صليبيون صليبون در لشكركشي اول خود به خاور ميانه، سوم ژوئن سال 1098 شهر انتاكيه ( آنتيوخ Antioch) را در سوريه تصرف و ويران كردند. آنان در سر راه خود به فلسطين و تصرف بيت المقدس به انتاكيه رسيده بودند. انتاكيه كه اينك بيش از 30 هزار جمعيت ندارد در آن زمان شهري چند صد هزار نفري بود. اين شهر در قرن سوم پيش از ميلاد توسط سلوكوس اول جانشين اسكندر در بهترين نقطه شرق مديترانه ساخته شده بود و بيشتر ساكنان اوليه آن مقدوني و يوناني تبار و يا يهوديان بودند. نمونه مفت خوري هاي اروپاييان در قرون جديد هرناندو دو سوتو Hernando De Soto اسپانيايي سوم ژوئن 1539 وارد فلوريدا شد و بلافاصله آن را ملك دولت اسپانيا اعلام كرد!. هنر وي اين بود كه گام به آنجا گذارده بود. در آن زمان بلعيدن سرزمين ها به همين آساني بود كه بازماندگان اين غارتگران اروپايي اينك هر متر مربع اين اراضي مفت خور شده را به گزاف مي فروشند و ثروت بادآورده خود را به رخ ملل ديگر مي كشند. سه قرن بعد دولت اسپانيا فلوريدا را به دولت واشنگتن فروخت که يک ايالت آمريکا را تشکيل مي دهد. طلال ابن عبدالله چون فرياد زد مرگ بر استعمار ،او را بيمار رواني اعلام و از سلطنت اردن خلع کردند! طلال سوم ژوئن سال 1952 طلال ابن عبدالله پادشاه 53 ساله اردن ناگهان در پاريس به سفارت انگلستان رفت و در برابر کارکنان سفارت و مراجعان فرياد زد: مرگ بر استعمار،مرگ بر انگلستان، زنده اردن و ... و از آنجا خارج شد. در پي اين اقدام، پارلمان اردن که تعطيلات خود را مي گذرانيد به دعوت ابوالهدي پاشا نخست وزير وقت تشکيل جلسه داد و اعلام کرد که ملک طلال به بيماري رواني مبتلا شده و قادر به انجام وظايف خود نيست . سپس با تصويب پارلمان ،حسين پسر خردسال طلال بر جاي پدر نشست و تا مدتي نايب السلطنه داشت. طلال که در 1909 در مکه به دنيا آمده بود و از دانشکده نظامي سند هرست انگلستان فارغ التحصيل شده بود پس از قتل پدرش ملک عبدالله در بيت المقدس به دست يک فلسطيني از 20 ژوئيه 1951 بر جاي او نشسته بود. ملک طلال در طول سلطنت کوتاه خود مناسبات اين کشور ساخت انگلستان را با دولت سعودي و مصر بهبود بخشيده بود و با اصلاح قانون اساسي اردن آزادي بيشتري به ملت داده بود ولي با ژنرال کلوب پاشا فرمانده انگليسي ارتش اردن مناسبات حسنه نداشت و راهي جز خواست لندن مي پيمود. توطئه برکناري طلال،پيش از سفر او به پاريس از سوي انگلستان طرح شده بود زيرا که در همين زمان نايب السلطنه عراق که دست نشانده انگلستان خوانده مي شد به طور غير منتظره به اردن رفته بود. ملک طلال 20 سال پس از خلع از سلطنت در سال 1972 درگذشت. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ سوم ژوئن زادروز مخترع گلوله « شرپنل» شرپنل ژنرال انگليسي هنري شرپنل Henry Shrapnel كه در 1803 گلوله شرپنل را اختراع كرد كه به نام او باقي مانده است سوم ژوئن سال 1761 به دنيا آمد. وي يك افسر توپخانه بود كه اين گلوله را ساخت. شرپنل يك گلوله مجوف است كه داخل آن گلوله هاي متعدد منفجره قرار مي دهند و گلوله اصلي پس از شليك ، در مسير خود و نزديك به هدف منفجر مي شود و گلوله هاي داخل خود را آزاد مي كند كه در منطقه بزرگي فرو مي ريزنند و باعث تلفات فراوان مي شوند. از اين گلوله ها در جنگ 1804 بر ضد ارتش ناپلئون استفاده شد و هنري شرپنل ارتقاء درجه يافت. دولت انگلستان به خاطر اين اختراع تصويب كرد كه مادام العمر به ژنرال شرپنل هر ماه 1200 ليره استرلينگ بدهند. جورج تنت از مديريت « سيا » كناره گيري كرد جورج تنت سوم ژوئن 2004 جورج تنتTenet مدير 51 ساله سازمان اطلاعات مركزي آمريكا « سيا » از سمت خود كناري گيري كرد و جورج بوش استعفاي او را پذيرفت و مراتب را پيش از اين كه عازم اروپا شود اعلام داشت. سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا به ويژه سيا در پي رويداد 11 سپتامبر 2001 تحت فشار و انتقاد بودند و بالاخره يک نفر بايد کنار مي رفت . انتقاد از « سيا » پس از اين كه در عراق اسلحه كشتار جمعي به دست نيامد افزايش يافته بود و ژنرال پاول وزير امور خارجه آمريكا اخيرا به صراحت اين سازمان را متهم كرده بود كه گزارش هاي نادرست آن باعث شده بود كه به استناد آنها در شوراي امنيت بگويد كه عراق داراي اسلحه كشتار جمعي است و حمله نظامي به آن كشور را توجيه كند. «تنت» هفت سال تمام مدير « سيا » بود. دوران رياست او بر اين سازمان اطلاعاتي از دوران حكومت كلينتون آغاز شده بود. وي در سه دهه اخير تنها مدير سيا بود كه پس از تغيير رئيس جمهوري سمت خود را حفظ كرده بود. تنت كه در رشته مطالعات بين المللي از دانشگاههاي جورج تاون و كلمبيا فارغ التحصيل شده است پيش از مديريت سيا، عمدتا در سناي آمريكا به سناتورها كمك مي كرد و پس از انتخاب كلينتون به رياست جمهوري آمريكا كار انتقال مديريت دستگاههاي اطلاعاتي را از دولت قبلي به دولت تازه برعهده داشت. تنت گفته است به اين دليل که مي خواهد وقت بيشتري را با خانواده اش بگذراند کناره گيري کرده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ برخي ديگر از رويدادهاي 3 ژوئن 1621: دولت هلند به سبک انگلستان فرمان تاسيس کمپاني هند غربي هلند را براي تصرف و اسثتمار قسمتهايي از قاره امريکا صادر کرد. قبلا آن دولت کمپاني هند شرقي هلند را براي بلعيدن اندونزي تاسيس کرده بود، به همان گونه که انگلستان کمپاني هند شرقي را براي تصاحب هندوستان به وجود آورده بود. 1808: جفرسون ديويس که از 1861 تا 1865 رئيس کنفدراسيون آمريکا (ايالات جنوبي ) بود متولد شد. هنوز ايالت جنوبي لوئي زيانا مراسم زادروز او را برگذار مي کند. 1864: رنسوم الي الدز Ransom Eli Olds موسس کارخانه اتومبيلسازي ازموبيل و کاميون ريوREO ( سه حرف اسم رنسوم) آمريکا به دنيا آمد. 1989: نظاميان چين تظاهرات کنندگان اين کشور را که متهم شده بودند به ابزار دست خارجي مبدل گرديده اند در ميدان تيانانمنTiananmen پکن سرکوب کردند که ضمن آن گروهي کشته شدند. مقامات حزب کمونيست چين گفته بودند که اين تظاهر کنندگان به تشويق خارجي مي خواستند چين را به همان بلايي که به دست گورباچف برسر شوروي آمد دچار سازند. 1999: اسلوبودان ميلوشويچ Slobodan Milosevicرئيس جمهوري يوگوسلاوي پس از 11 هفته که کشوري زير حملات هوايي شديد ناتو قرار داشت و آسيب فراوان ديد حاضر شد راه حل دولتهاي عضو اين پيمان را براي مسئله کوزوو بپذيرد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
abie bicaran 2325 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ ممنون از تاپیکت خیلی جالبه ادامه بده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 خرداد، ۱۳۸۹ 220ساله شدن قانون مهاجرت ايالات متحده - متن سوگند وفاداري به آمريكا - مسير قوانين آن - تابعيت مضاعف امروز 220سال از اجراي نخستين قانون مهاجرت به فدراسيون آمريكاي شمالي (مهاجرنشين پيشين انگلستان ـ ايالات متحده) مي گذرد كه در 26 مارس 1790 به تصويب رسيده و پس از طي مراحل و تشريفات مرسوم به اجرا گذارده شده بود. اين قانون تنها به سفيدپوستان اجازه مهاجرت و تابعيت مي داد (زردپوستان حق مهاجرت نداشتند و سياهپوستان برده بودند و كالا بشمار مي رفتند و خريد و فروش مي شدند ـ تابعيت آمريكا (نچرالايزد شدن فردي كه در كشوري ديگر به دنيا آمده باشد) حق افراد آزاد و سفيدپوست بود). تا آن زمان كه از استقرار انگليسي ها در آن منطقه 183 سال گذشته بود مهاجرت قيد و بندي نداشت و چون در جريان جنگ استقلال، برخي از مهاجران تازه وارد به نيروهاي نظامي دولت لندن در سركوب بپاخاستگان استقلال طلب كمك كرده بودند داشتن ضابطه براي مهاجرت لازم آمده بود. در اين قانون، دوال نشناليتي (دو ـ مليتي بودن ـ تابعيت مضاعف) نه رد و نه قبول شده بود. قانون مهاجرت ايالات متحده تا به امروز بر حسب نياز وقت و عمدتا نياز اقتصادي و فني (بعلاوه، در دهه هاي اخير سياسي) چندبار اصلاح شده است ولي متن سوگند وفاداري به آمريكا و قوانين آن كه شرط اصلي و لازم تبعه شدن است تغيير نكرده و به تابعيت درآوردن همچنان در دست قاضي محكمه پس از ثبوت شخصيت، داشتن زندگاني شرافتمندانه و نداشتن پيشينه كيفري و به دور بودن از هرگونه تقلب و ريا (گود مورال) است؛ بعلاوه گذرانيدن امتحات زبان انگليسي و تاريخ و قانون اساسي ايالات متحده و صرف نظر كردن از القاب اشرافي سابق (پرينس، پرينسس، كنت، كنتس، خان، شيخ و ...). در آغاز كار، توقف براي تبعه شدن (اقامت و فعاليت در آمريكا) دو سال بود كه بعدا به پنج سال افزايش يافت. تا 22 سپتامبر 1922 (به دليل كمبود زن در آمريكا) هر زن خارجي كه به نكاح يك آمريكايي در مي آمد بلافاصله تبعه اين كشور محسوب مي شد كه اين امتياز لغو شد. نهم مه 1918 (به دليل ادامه جنگ جهاني اول) ماده اي بر قانون مهاجرت آمريكا اضافه شد كه به موجب آن، هر خارجي پس از سه سال متوالي عضويت در نيروهاي مسلح آمريكا مي توانست تبعه اين كشور شود كه بعدا اين توقف به پنج سال افزايش داده شد. سازمان مهاجرت آمريكا در طول اين 219 سال بر حسب ضرورت اقتصادي، فني و امنيتي؛ ضميمه وزارت كار و نيروي انساني، وزارت اقتصاد، وزارت دادگستري (دادستاني كل) و وزارت امنيت ملي بوده است. بازهم برحسب ضرورت، سهميه بندي سالانه مهاجرت دستخوش تغييرات پي در پي شده است. دهها سال، اين سهميه متناسب با جمعيت و تبار سفيدپوستان داخلي بود و لذا تنها به انگليسي ها، ژرمن ها (آلماني تبارها) و ايرلندي ها اجازه مهاجرت مي دادند. دهها سال اين مهاجرت تا سقف سالانه يك شانزدهم جمعيت موجود كشور بود كه بعدا (از سال 1965) به 700 هزار تن در سال محدود شد و اينك سهميه بندي متغير و بر حسب كشور مبداء است. تا سال 1875 ايالت هاي عضو فدراسيون (اتحاديه) راسا و مستقيما حق مهاجرپذيري داشتند كه از آن پس، مسئوليت مهاجرت در دست دولت فدرال (دولت مركزي) قرارگرفت. ماجراي پناهندگي از زمان تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر به ميان آمد و چون ديده شده است كه متقاضيان پناهندگي، در قانع كردن قاضي دادگاه متوسل به جعل و دروغ شده اند كه مغاير اصل شخصيت خوب و گود مورال است برخي اصرار به بازگشوده شدن اين پرونده ها و رسيدگي مجدد دارند بويژه كه بعضي دولت ها پس از اطلاع از اين دروغگويي ها (اتهامات وارده به خود كه در تاريخ خواهد ماند و مورد استناد قرارخواهدگرفت) خواستار دريافت نسخه اي از پرونده ها و رسيدگي مجدد و يا در سطح ملي (داخلي خود) شده اند. قانون مهاجرت در مورد تابعيت مضاعف اتباع نچرالايزد (كساني كه متولد آمريكا نيستند و از خارج به آن كشور مهاجرت كرده اند) ساكت است ولي اتباع آمريكايي را كه عالما و عامدا به تابعيت كشور ديگر درآيند از تابعيت آمريكا اخراج مي كند. درگيري ها و جنگهاي دهه يكم قرن 21 سكوت قانون مهاجرت آمريكا در مورد تابعيت مضاعف نچرالايزدها را به صورت يك مسئله درآورده و بحث محافل حقوقي كرده است زيرا كه يك فرد قاعدتا نمي تواند همزمان و يكسان تعهد خودرا به دو كشور (آمريكا و كشور زادگاه) در صورتي كه معاند يكديگر شوند ايفاء كند و در آن واحد در خدمت هر دو كشور متخاصم باشد. مرور بر متن سوگندنامه وفاداري به آمريكا (كه در زير مي آيد) اين مسئله را روشن مي سازد: «در اينجا (در برابر قاضي) عالما و عامدا سوگند مي خورم كه از اين لحظه قطعا و كاملا همه تعهدات و تكاليف و وفاداري خود به هر كشور، دولت، قلمرو و حكمران را كه قبلا تبعه و مرئوس آن بودم لغو و ابطال (كان لم يكن) مي كنم و از اين پس متعهد به دفاع و حمايت از ايالات متحده، قانون اساسي و همه قوانين آن مي شوم و وفاداري خودرا به آن اعلام و تاكيد مي دارم و خودرا متعهد و ملزم مي دانم كه هنگام ضرورت، به جانبداري و دفاع از ايالات متحده اسلحه بردارم و همچنين اگر لازم باشد زير نظر مديريت غير نظامي (تحت امر دولت) به خدمات ملي و امور مهم مرجوع بپردازم. خداوند در اين راه به من كمك كند.». در نيمه دوم قرن 20 و در دوران جنگ سرد دو ابرقدرت وقت، كشورهاي عضو پيمان ورشو به استناد همين سوگند نامه، به اتباع سابق خود كه تبعه آمريكا شده بودند به بهانه اينكه ممكن ماموريت جاسوسي به آنان داده شده باشد ويزاي ورود نمي دادند. بسياري از كشورها (به استثناي جمهوري اسلامي ايران) اتباع خودرا كه به تابعيت كشور ديگر با چنان سوگندنامه اي درآيند از تابعيت اخراج و به چشم بيگانه مي نگرند كه تنها با دريافت ويزا مي توانند به زادگاه بازگردند. اصل 41 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، سلب تابعيت را منوط به درخواست تبعه و يا به تابعيت كشوري ديگر درآمدن كرده است. 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ مبدا تقويم قوم بسيار متمدن " مايا " يک اثر تاريخي ازتک در مکزيک پنجم ژوئن سال 8239پيش از ميلاد مبدا تقويم مايا Maya که قومي بسيار متمدن بود و در قسمت شمالي آمريکاي مرکزي (جنوب مکزيک امروزه ) مي زيست به حساب آمده است. آثار تمدن مايا ها در جنوب و آزتک ها در شمال مکزيک باقي مانده است. در قرن 15 ميلادي نظام حکومتي پيشرفته هر دو قوم توسط اسپانيايي هاي مهاجم از ميان رفت . مايا ها اينک در جنوب مکزيک و گواتمالا با فقر و عقب ماندگي زندگي مي کنند. دليل شکست آنان از اروپائيان مهاجم ،تنها نداشتن اسلحه آتشين بود. کريستف کلمب در سال 1492 ميلادي با ورود به قاره آمريکا که تا آن زمان بر ساکنان ساير قاره ها ناشناخته بود راه تملک سرزمين هاي اين قاره و قتل و استثمار بوميان آن را به روي اروپائيان باز کرد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ روزي كه رابرت كندي ترور شد رابرت کندي رابرت كندي داستان پيشين آمريكا ، سناتور و نامزد انتخابات مقدماتي حزب دمكرات براي رياست جمهوري كه پنجم ژوئن 1968 در راهرو هتل امباسادور شهر لس آنجلس هدف دو گلوله قرار گرفته بود 25 ساعت بعد ( ششم ژوئن ) درگذشت و باعث گسترش شايعات شد كه هنوز پس از گذشت چند دهه به قوت خود باقي هستند. ترور رابرت كندي دو ماه پس ار قتل دكتر مارتين لوتر كينگ رهبر جنبش حقوق مدني سياهپوستان صورت گرفته بود. پس از جان اف كندي، سناتور رابرت دومين عضو خانواده ليبرال كندي بود كه كشته مي شد. در پي انصراف ليندن جانسون كه به سبب ادامه جنگ ويتنام زير انتقاد شديد قرار داشت از شركت در انتخابات، رابرت كندي خود را نامزد حزب حاكم دمكرات كرده بود و براي ايراد نطق انتخاباتي به لس آنجلس رفته بود. تا آن زمان در آمريكا هم مانند ساير كشورها، اعضاي مجالس مقننه فاقد محافظ مسلح بودند و «سرهان بشاره سرهان» قاتل سناتور رابرت كه هنوز در زندان بسر مي برد توسط حاضران در هتل دستگير شده بود.احتمال داده شده است سرهان كه متولد بيت المقدس است چون رابرت كندي را حامي اسرائيل تشخيص داده بود تصميم به قتل وي گرفته بود . محكوم شدن سرهان به حبس ابد ( كاليفرنيا مجازات اعدام نداشت) هم از شايعات و احتمال وجود توطئه اي بزرگتر نكاسته و انگيزه واقعي قتل همچنان در پرده ابهام است. با قتل رابرت كندي، زمينه پيروزي ريچارد نيكسون نامزد حزب جمهوريخواه هموار شد. کندي پس از اصابت گلوله بر کف هتل افتاده و تني چند از حاضران در حال کمک کردن براي نجات جانش هستند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 خرداد، ۱۳۸۹ زادروز آدام اسميت و جان کينز، دو اقتصاددان بزرگ پنجم ژوئن زاد روز دو اقتصاد دان بزرگ آدام اسميت و جان کينز است. اسميت - آدام اسميت اسكاتلندي ( كه عادت شده است روز غسل تعميد او را زادروزش به شمار آورند ) در 1723 متولد شد. وي که يك " فيلسوف - اقتصاد دان " بود به پدر اقتصاد آزاد ( اقتصاد بازار آزاد ) معروف شده است . اسميت انگيزه و ابتكار فردي را در توليد ثروت موثر مي داند و بنا براين، عقيده اي متضاد با سوسياليسم را بيان داشته است كه باني سوسياليسم، مزدك ايراني در قرن ششم ميلادي بود. اسميت در كتاب معروف خود « ثروت ملل » عقايدش را تشريح كرده و به تعريف علل( انگيزه ها ) و طبيعت پرداخته است. اسميت را باني دروس اقتصاد و اقتصاد سياسي در دانشگاه بشمار آورده اند. وي بسال 1790 درگذشت. کينز - جان كينز انگليسي اقتصاد دان ديگر هم در اين روز زاده شد. وي علاوه بر تدريس اقتصاد ،سردبيري يك نشريه را هم برعهده داشت. کينز در سال 1936 فرضيه عمومي اشتغال، بهره و پول را نوشت و در 1946 در 63 سالگي درگذشت. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 خرداد، ۱۳۸۹ زادروز "فرانسوا کنه" سرگروه فيزيوکراتها ششم ژوئن زادروز "فرانسوا كنه" اقتصاد دان قرن 18 فرانسه است که در سال 1694 به دنيا آمد. فرانسوا كنه يك پزشك فرانسوي بود كه با نوشتن كتاب « تابلو اكونوميك » وارد دنياي اقتصاد شد و او را موسس تفكر( مدرسه ) و سر گروه فيزيوكراتها قلمداد كرده اند كه بر اقتصاد كشاورزي و منابع طبيعي پاي مي فشردند. برخي مولفان زادروز كنه را پنجم ژوئن ذكر كرده اند. نخستين روزنامه چاپي جهان توضيح مولف اين سايت در اين زمينه هفته اول ژوئن سال 1605 نخستين روزنامه چاپي جهان كه داراي اخبار عمومي و متنوع بود در شهر استراسبورگ فرانسه (در آن زمان متعلق به آلمان) آغاز بكار كرد و نامش ارتباط (ريليشنRelation) بود. سالهاست كه ورلد اسوشييشن آو نيوزپيپرزWorld Association0f Newspapers (اختصارا «وانWAN») در هفته تولد «ريليشن» كنوانسيون خود را در شهر استراسبورگ تشكيل مي دهد. جهان در پايان سال ميلادي 2004 داراي شش هزار و 580 روزنامه يوميه با تيراژ كل 395 ميليون (تيراژ متوسط هر روزنامه 70 هزار نسخه فروش) بود. توضيح مولف سايت"دكتر نوشيروان كيهاني زاده": به مناسبت گذشت چهارصد سال از انتشار نخستين روزنامه چاپي جهان كه داراي همه گونه مطلب بود و اختصاص به يك طبقه و گروه نداشت (و طبق تعاريف تازه، عمومي و جامع بود) نگاهي كوتاه داريم به تاريخچه، و وضعيت روزنامه ها در جهان امروز كه درعين حال پاسخي است به پرسشهاي متعدد از «مولف اين سايت» در اين زمينه. روزنامه ارتباط و يا «ريليشن» در ماه ژوئن سال 1605 در شهر استراسبورگ آلمان آن زمان و فرانسه امروز پا به عرصه وجود نهاد. ريليشن نخستين روزنامه جهان نبوده است، ولي اولين نشريه عمومي است كه اختصاص به اخبار دربار پادشاه، دولت محلي و مدح اين و آن نداشت، و همه گونه مطلب درباره هركس را كه احساس مي كرد كاري كرده و يا اين مي توانسته كاري بكند ولي نكرده بود منتشر مي ساخت و نشريه اي بود فروشي و با بهاي معين. تاريخچه انتشار روزنامه در جهان خيلي قديمي تر از «ريليشن» است. در زمان حكومت ژوليوس سزار (دوهزار و اندي سال پيش) به ابتكار او روزنامه اي در شهر رم منتشر مي شد به نام «اكتا ديوما» كه در آن در آغاز كار، تنها كارها و تصميمات سزار درج مي شد كه بعدا فعاليت هاي سنا و دولت هم بر آنها اضافه شد. اين نشريه دستنويس براي مطالعه باسوادها در چند نقطه عمومي شهر و در جايي محفوظ از باد و باران نصب مي شد. در سده سوم ميلادي، به ابتكار اردشير پاپكان شاه وقت ايران، كارنامه اي تحت نام «روزنامك (ك = ه)» فعاليت هاي انجام شده دربار، دولت و موبدان موبد (روحاني ارشد آيين زرتشت كه اين آيين، از سوي اردشير دين رسمي ايران اعلام و وارد امور دولت شده بود) را درج و براي مقامات و رجال خاصي ارسال مي شد (بمانند نشريه ويژه خبرگزاري هاي دولتي). اين كار تا اواسط حكومت خسرو پرويز ادامه داشت. در سال 713 ميلادي (نزديك به يك قرن پس از توقف روزنامك دولتي ايران) در پكن (شهر بيژينگ پايتخت چين) روزنامه اي به همان شكل روزنامك ساسانيان انتشار يافت. با اين تفاوت كه گاهي هم مطلبي مربوط به مردم عادي داشت. اين نشريه كه نخست دستنويس بود بعدا به صورت چاپ بلوكي (مهر) منتشر مي شد. به اين ترتيب كه مطالب بر تخته نوشته مي شد و اطراف نوشته را خالي مي كردند و به صورت مهر در مي آوردند، آن را به مركب آغشته مي كردند و روي كاغذ مي زدند و تكثير مي كردند. چيني ها قبل از آن با ساخت كاغذ و مركب آشنا بودند. در دائرة المعارف كتاب و چاپ، نام اين روزنامه «كاي يووان» نوشته شده است كه گويا از نام ماه انتشار آن گرفته شده است. سپس نوبت به «ريليشن» رسيد كه «يوهان كارولوس» آن را در نخستين هفته از ماه ژوئن سال 1605 در استراسبورگ به دست چاپ سپرد و مادر روزنامه هاي امروز بشمار مي رود. در سال 1621 در لندن نشريه عمومي «كورنت» به چاپ رسيد. نخستين روزنامه به زبان فرانسه «گازت» بود كه در سال 1631 كار انتشار آن آغاز شده بود. در سال 1646 در سوئد روزنامه اي به نام « پست اينريكس تيدنينگار» انتشار يافت كه پس از 359 سال، همچنان منظما منتشر مي شود. از سال 1701 روزنامه نگاري امر عادي و به تدريج به صورت يك حرفه درآمد و داراي اصول و قاعده شد و بعدا عنوان قوه چهارم دمكراسي را به خود اختصاص داد كه يكي از تكاليف آن دفاع عمومي از ملت و وطن است. سالهاست كه انجمن جهاني روزنامه ها ( اختصارا: وان) كنوانسيون سالانه خود را به مناسبت ولادت روزنامه «ريليشن» در شهر استاسبورگ برگذار مي كند. در جلسات اين كنوانسيون آمار و مشكلات و پيشرفتهاي روزنامه نگاري چاپي در سال پيش از آن بررسي و مورد بحث قرار مي گيرد. در كنوانسيون امسال 1300 ناشر و مدير روزنامه از 81 كشور شركت كرده اند. طبق آمار رسمي اين انجمن، در سال گذشته (2004) در سراسر جهان شش هزار و 580 روزنامه (يوميه كه دست كم هفته اي شش شماره منتشر كنند) ادامه حيات مي دادند و هر روز اندكي بيش از 395 ميليون نسخه فروش داشتند (تعداد چاپ مورد نظر نيست). اين انجمن، متوسط حداقل تيراژ هر روزنامه را در آن سال اندكي بيش از 60 هزار ذكر كرده كه كمتر از آن، مگر در نقاطي كه جمعيت بالغ و باسواد كمتر از سيصد هزار تن باشد، علامت بيماري روزنامه اعلام شده است. طبق اين آمار، درصد روزنامه خوان در ژاپن بيش از هر كشور ديگر و برابر 64 درصد كل بزرگسالان است و پر تيراژترين روزنامه هاي جهان نيز در همين كشور منتشر مي شوند. در مقايسه، اين درصد در آمريكا 23 است. در هر روز 85 ميليون چيني، 72 ميليون هندي، نزديك به هفتاد ميليون ژاپني و 57 ميليون آمريكايي روزنامه مي خرند. در سال گذشته، روزنامه ها در اروپا يك و چهار دهم درصد و در آمريكا دو دهم در صد تيراژ خود را از دست داده بودند. رقابت وبلاگها و راديو ـ تلويزيون باعث اين شكست بوده است. كنگره پنجاه و هفتم ژورناليست ها (ژورنال به معناي محل ثبت رويدادهاي جاري و تاريخ محل ثبت وقايع گذشته و اين دو حرفه، قلمرو واحد دارند) كه سال گذشته در استانبول برگذار شده بود توصيه كرده بود كه روزنامه ها بكوشند كه مكمل راديو ـ تلويزيون و وبلاگها باشند و مطالبي منتشر كنند كه آن رسانه ها قادر به انتشار نباشند و رقابت را شديدتر كنند كه برخي روزنامه ها در اين مسابقه شكست خوردند. سال گذشته به مفسران و مقاله نگاران و اصحاب ستونهاي ثابت (روزنامه نگاران قديمي) توصيه شد كه مطالب خود را نخست به روزنامه بدهند و بعد در سايت (وبلاگ خود) درج كنند، ولي اين تدبير هم زياد موثر واقع نشد زيرا كه يكي دو روز صبر كردن براي درج مطلب در وبلاگ مسئله را حل نمي كند. تنها راهي كه براي روزنامه ها باقي مانده ابتكار تازه و از دست ندادن روزنامه نگاران ماهر و با تجربه است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده