آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۸۹ بپاخيزي استاد سيستاني (استاذسيس) استقلان طلب ايراني و ... درجريان بپاخيزي ايرانيان، با هدف نجات وطن از سلطه عرب ها، هشتم ژوئن سال 767 ميلادي (سال 150 هجري قمري) استاد سيستاني (استاذسيس) مبارزه خودرا علنی ساخت و رسما پرچم استقلال ايران را در خاور ايرانزمين به اهتزاز درآورد و اکیدا از هموطنان خواست كه با عرب ها قطع معاشرت و با فرستادگان و منصوبان خليفه بغداد همكاري نكنند. وي در آن زمان با صدها هزار هواخواه، قدرت اول در سيستان، هرات، فراه، قهستان تا بادغيس بود. اين خبر كه به گوش منصور خليفه عباسي وقت رسيد، خازم بن خزيمه - ژنرال عرب را مامور جنگ با استاد سيستاني و پيروانش كرد. در جنگي كه روي داد، با وجود وارد آمدن تلفات سنگين به نيروهاي خليفه و كشته شدن يكي از سرداران معروف او، سرانجام پيروان استاد شكست خوردند. سپس استاد و افراد خانواده اش نيز با نيرنگ و فريب به دام خليفه افتادند كه بعدا دستور اعدام مردان آنان را صادر كرد. هنوز چراغ قيام استاد سيستاني خاموش نشده بود كه هاشم حكيم (المقنّع) پرچم استقلال خواهي و آزادي ايران را به دست گرفت. پيش از استاد سيستاني ـ ابومسلم، عبدالله مقفّع و ديگران قيام كرده بودند. ايرانيان از خلفاي بغداد و قبلا دمشق كه يك روز با اين و آن دوستي، و روز بعد اعدامشان مي كردند بيزار بودند زيرا كه اين روش خلاف منش ايراني بود. منصور كه با اين رشته قيام ها رو به رو شده بود به منظور آرام كردن ايرانيان و محبوب ساختن خود، دستور داد كه جشن هاي ايراني (نوروز، مهرگان و ...) در دربار او احياء و برگزار و تشريفات سلطنتي ساسانيان عينا در دستگاه حكومتي بغداد رعايت شود و نيز «خيزران» دختر استاد سيستاني را به نكاح پسرش مهدي درآورد. سالها بعد، مقامات بغداد با هدف جلب علاقه مندي ايرانيان شايع كردند كه هارون الرشيد محصول ازدواج مهدي با خيزران است. اين شايعه مورد تاييد همه مورخان نيست. اسپارتاكوس ايراني و بپاخيزي بردگان سياهپوست در منطقه بصره مورخاني كه در زمينه بپاخيزي هاي آزاديخواهانه بشر در طول تاريخ تحقيق كرده اند، آغاز بپاخيزي بردگان سياهپوست در منطقه بصره به رهبري يك ايراني به نام «علي ورزنيني» از مردم ري را هشتم ژوئن سال 882 ميلادي نوشته اند. علي ورزنيني غلامان سياهپوست معروف به زنگي (زنجي) را برضد مالكان عرب آنان كه عمدتا از عوامل المعتمد خليفه عباسي وقت بودند تحريك كرده بود و گفته بود كه رفتار اربابان با آنان مغاير تعاليم اسلامي است و بنابراين حق دارند بپاخيزند و زنجيرهاي اسارت را پاره كنند كه چنين شد. اين مورخان از علي ورزيني به عنوان اسپارتاكوس پارسي نام برده اند. اسپارتاكوس اروپایی ده قرن پيش از علي ورزيني، بردگان را برضد دولت روم متحد ساخته و با كمك آنان دست به مبارزه مسلحانه زده بود. قيام غلامان سياه در بصره هنگامي صورت گرفت كه المعتمد گرفتار استقلال طلبي ايرانيان از جمله صفاريان، سامانيان و مازندراني ها در گوشه وكنار وطن ما بود. شكست نظامي سالارالدوله در نهاوند سالارالدوله 18 خرداد 1286 (هشتم ژوئن 1907) در نهاوند نبرد ديگري ميان نيروهاي هوادار سالارالدوله و قواي دولتي روي داد كه صدها كشته و زخمي برجاي گذارد. در اين نبرد، سالارالدوله كه مدعي تاج و تخت بود شكست يافت و فرار كرد. سالار (ابوالفتح ميرزا) كه سومين پسر مظفرالدين شاه قاجار بود خودرا محق به سلطنت كردن مي پنداشت. مورخان دولتي عمليات سالار را تحت عنوان «فتنه سالار» وارد تاريخ ايران كرده اند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 خرداد، ۱۳۸۹ خلع ید از «BP» در ایران که اینک خشم آمریکاییان را از اين کمپاني انگليسي برانگیخته است هيات خلع يد از کمپانی انگلیسی بی پی (بریتیش پترولیوم BP) در منابع نفت ايران 18 خرداد 1330 درميان استقبال توده هاي مردم وارد خوزستان شد و از روز بعد كار خود را آغاز كرد. مهندس مهدي بازرگان و دكتر متين دفتري (ناسیونالیست و نخست وزير پيشين) از اعضاي هيات بودند كه از سوي دكتر مصدق رئيس دولت وقت مامور نظارت بر امر خلع يد در نفت ايران شده بودند. این هیات با مشايعت دهها هزار نفري تهراني ها به خوزستان رفته بود. انعكاس عكس و خبر بدرقه و استقبال پرشور با پرچم و پلاكارد و ابراز احساسات ميهني از اين هيات در رسانه هاي ملل ديگر، انگليسي ها را بيش از پيش نگران آينده خود در منطقه نفتخيز خاورميانه ساخته بود. در همين روز دكتر مصدق نخست وزير وقت پيشنهاد انگلستان مبني بر مشاركت 50 ـ 50 در نفت ايران را رد كرد و اعلام داشت كه همانند ساير كشورها، انگلستان هم مي تواند فقط يك خريدار خارجي نفت ملت ايران باشد. «شرکت نفت انگلستان ـ BP» که از مارس 2010 درگیر نشت نفت در خلیج مکزیک (براثر انفجار يک سکوي اين شرکت) شده و با خشم آمریکاییان رو به رو است در سال 1908 و چند ماه پس از به نفت رسیدن نخستین چاه در ایران به نام «انگلو ـ پرشین اویل کمپانی = شرکت نفت انگلیسی ایرانی» تاسیس شده است. این شرکت از سال 1945 به بی پی (بریتیش پترولیوم) تغییر نام داد و از سال 2001 شکل لگو خودرا عوض کرد و دو حرف بی و پی را که قبلا از نوع بزرگ (کپیتال لتر) بودند به حروف کوچک تغییر داد. دولت آمریکا پرونده نشت نفت (بی پی) که سواحل جنوبي اين کشوررا آلوده ساخته و سواحل شرقي را تهديد مي کند جهت رسیدگی کیفری به دادستان کل احاله کرده است. طبق گزارش رسانه های آمریکا، بیشتر آمریکاییان که از بابت نشت نفت و آلودگی سواحل کشورشان و بی احتیاطی «بی پی» در حفر چاه زیر دریایی و ضعف تکنولوژی آن در قطع نشت خشمگین شده اند از خرید بنزین از جایگاههای این کمپانی (که در آمريکا فراوانند) اکراه کرده اند و ارزش سهام آن شدیدا پایین آمده است. برخي از مفسران که در هفته نخست ژوئن 2010 ضمن اشاره به ادامه نشت نفت خام در طول چهل روز اين گمان خودرا مطرح کرده بودند که ممکن است اين قضيه خالي از توطئه نباشد که دولت آمريکا نفت ساحلي خودرا استخراج نکند. اوباما رئيس جمهور آمريکا فعلا دستور توقف استخراج نفت از سواحل اين کشور (آف شور) حتي در آلاسکا را صادر کرده و بيش از پيش متکي به نفت وارداتي شده است. اندرزنامه مهم و فراموش شده «نشست بررسی مسئله ترجمه مقاله از مطبوعات خارجی» سعيد نفيسي نشست «بررسی مسئله ترجمه مقاله از مطبوعات خارجی و راه حل» هجدهم خرداد 1339 و پس از پنج روز بحث با تصویب یک دستور العمل (اندرزنامه) مهم پایان یافت. در مقدمه این دستورالعمل (که گویا انشاء استاد سعید نفیسی یکی از شرکت کنندگان در نشست بود) چنین آمده بود: ایران، یکی از چند کشور انگشت شمار جهان است که نشریات آن متن مقالات (نظر، نه خبر) مطبوعات خارجی و عمدتا مطبوعات اروپا و آمریکا را ترجمه و عینا منتشر می کنند که به نوعی تحمیل و تلقین نظرات دیگران به روزنامه خوان (مخاطب) ایرانی است که باید به این صورت منع شود. نقل سطوری از یک مقاله (نظر) به عنوان سند در مقاله یک مفسر داخلی مانعی ندارد ولی نه ترجمه متن آن، که اصول و قواعد ژورنالیسم هم آن را روا نمی دارد. مقالات (تفسیر و تحلیل) مطبوعات خارجی نظر سیاستمداران و دولتمردان خودشان را بازتاب می دهد و ترجمه متن و انتشار آنها است که به مطبوعات ما انگ روزنامه نگاری استعماری می زند و .... اگر فرضا انتشار ترجمه متن مقاله يک نشريه خارجي کاري درست باشد (که نيست) چرا آنها مقالات نشريات مارا ترجمه و منتشر نمي کنند؟!. عمل انتشار ترجمه متن مقاله خارجي در عين حال قبول تبعيض است و با ادامه اين عمل ما مي پذيريم که فهم ، دانش و اطلاعات کمتري نسبت به يک تفسير نويس اروپايي - آمريکايي داريم که آلوده هزاران بند و بست هستند و .... این نشست به ابتکار مسئول وقت انتشارات و رادیو (وزارت ارشاد امروز) که شهرت به میهندوستی و پاکدامنی داشت تشکیل شده بود. اظهارات مهندس کردبچه سردبیر یکی از نشریات موسسه اطلاعات در این نشست حاضران را تحت تاثیر قرارداده بود که گفته بود: «ما با انتشار ترجمه متن مقاله یک نشریه خارجی، درحقیقت نان خودمان را می خوریم و حلیم حاج عباس را بهم می زنیم.». سردبیر یک روزنامه صبح تهران نیز گفته بود که مترجمان برخی از این مقالات ترجمه خودرا می آورند و به ما می دهند و بابت آن وجهی هم مطالبه نمی کنند و تعجب من در همین است و تردیدهایی از جمله اینکه مامور غیر مستقیم خارجی باشند به ذهنم رسیده است. آنان با خضوع و خشوع فراوان ترجمه خودرا به ما می دهند و هروقت که جای اضافی داشته باشیم و مطلب داخلی در دسترس نباشد بناچار آنهارا چاپ می کنیم تا کار انتشار روزنامه عقب نیافتد!. مجید دوامی در این نشست گفته بود: زمانی که سردبیر روزنامه اطلاعات بودم متوجه این مسئله شده بودم و گفته بودم که از مطبوعات خارجی تنها گزارش های مربوط به رویدادهای جنابی و اخبار غیر سیاسی را ترجمه کنند و مقاله (نظر و تحلیل) را از مفسران و کارشناسان داخلی بگیرند و با ذکر نام نویسنده چاپ کنند تا روزنامه مسئول نباشد. استاد سعید نفیسی (نویسنده و مقاله نگار بنام و متوفی در آبان 1345) سهل انگاری سردبیران نشریات در بدست چاپ سپردن متن ترجمه چنین مقالاتی را نوعی انتقال تلقین خارجی و فراهم ساختن زمینه اجرای سیاست های بیگانگان خوانده و خواسته بود که در این زمینه دقت بیشتری بعمل آورند و توصیه کرده بود که روزنامه ها ستون «نمدمالی» بازکنند و مچ یکدیگر را بگیرند تا روزنامه های وطن رشد کنند و وسیله اغفال مردم قرارنگیرند. ناشران دو روزنامه بزرگ وقت ضمن قبول دستورالعمل (توصیه نامه) جهت اجرا، حاضر به چاپ متن آن نشدند به این دلیل که ضعف قبلی جراید را نشان خواهد داد و باعث بدگمانی و دلسردی مخاطبان خواهد شد. از آن پس رادیو انتشار متن ترجمه مقالات مطبوعات خارجی در اخبار خودرا قطع کرد که این روال در رادیو تلویزیون (که از سال 1350 در هم ادغام شدند) ادامه دارد ولی نشریات بتدریج توصیه نامه را فراموش کردند و پس از انقلاب کاملا ازیاد رفت و انتشار ترجمه متن چنین مقالاتی در برخی از نشریات مشاهده می شود. روزي كه ويليام سوليوان آخرين سفير آمريكا وارد تهران شد ويليام هيلي سوليوان ويليام هيلي سوليوان كه از سوي جيمي كارتر رئيس جمهوري وقت آمريكا به عنوان سفير تازه اين كشور در تهران تعيين شده بود و انتصاب او به تصويب سناي آمريكا رسيده بود 18 خرداد 1356 (هشتم ژوئن 1977) در ميان نگراني شاه از اين انتصاب وارد تهران شد. وي در عين حال آخرين سفير آمريكا در ايران بشمار مي آيد. سوليوان ازمردم ايالت رودآيلند آمريكا هنگام ورود به تهران 56 ساله و قبلا سفير آمريكا در لائوس و فيلي پين بود كه در طول ماموريت او، نظام حكومتي هر دو كشور تغيير يافته بود و به همين لحاظ، انتصاب تازه او باعث انتشار تفسير هايي در رسانه هاي اروپا شده بود كه نوشته بودند كارتر (رئيس جمور وقت ايالات متحده) با شاه كه دوست دولتهاي حزب جمهوريخواه آمريكا بوده خوب نيست و انتصاب سوليوان به همين سبب بوده و در اين زمينه پيش بيني هايي كرده بودند. در طول ماموريت ديپلماتيك سوليوان در تهران، نظام حكومتي ايران تغيير كرد و شاه بركنار شد. با وجود اين، ماموريت سوليوان با تسخير سفارت آمريكا در نوامبر 1979 و ماجراي گروگانگيري كاركنان آن پايان يافت. در جريان گروگانگيري، سوليوان در تهران نبود. او پيش ازوقوع اين رويداد به واشنگتن رفته بود. هنگام ورود سوليوان به تهران بيش از 35 هزار آمريكايي در ايران سرگرم كار بودند. سوليوان در كتاب 296 صفحه اي خود «ماموريت ايران» در باره ريشه هاي انقلاب اطلاعاتي به دست داده و نوشته است كه با «برزينسكي» مشاور ويژه ولهستاني تبار كارتر در قبال اوضاع ايران اختلاف نظر داشته است كه برزينسكي اتهامات او را نپذيرفته است. در باره اختلاف نظر سوليوان و برزينسكي، ژنرال هايزر فرستاده نظامي كارتر به ايران در جريان انقلاب در كتاب خاطرات خود در باره اين ماموريت مطالب متعدد نوشته است. سوليوان جانشين ريچارد هلمز (مدير اسبق سيا) در تهران شده بود كه از 1973 سفير آمريكا در ايران و از دوستان شاه بود. پيش از تاييد انتصاب سوليوان به عنوان سفير آمريکا در تهران در سناي آن کشور، جمشيد آموزگار دبير كل وقت حزب دولتي رستاخيز با سايرس ونس وزير امور خارجه آمريكا در پاريس ملاقات و مذاكره كرده بود. آموزگار نيز اندکي پس از اين ملاقات نخست وزير ايران شد و جاي هويدا را گرفت. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۸۹ ملي شدن بانكها در ايران و دنباله قضاياء! ضمن مصوبه اي، شوراي انقلاب از 18 خرداد 1358 (هشتم ژوئن 1979) بانكهاي غير دولتي ايران را ملي اعلام كرد. اين تصميم 24 بانك غيردولتي و بانك مختلط را (كه بامشاركت بانكهاي خارجي تاسيس شده بودند) شامل شد. به علاوه، اعلام شد كه اين بانكها با هم ادغام و بانكهاي بزرگتري را به وجود خواهند آورد. در همان سال قانون اساسي جمهوري اسلامي در اصل 44 خود تاسيس بانك و بيمه غير دولتي را ممنوع ساخت. اين همان اصل مهمي است كه به موجب آن در ايران باید همه صنايع بزرگ، صنايع مادر، بازرگاني خارجي، معادن بزرگ، بانكداري، بيمه، تامين نيرو، سدها و شبكه هاي آب رساني، راديو ـ تلويزيون، پست و تلگراف و تلفن، هواپيمايي، كشتيراني، راه و راه آهن و ... مالكيت عمومي داشته و دراختيار دولت (نه حتی موسسات خیریه و بنیادهای عمومی) باشند. موسسات دولتي را قانون تعريف کرده است. رئيس جمهور به رعايت اصول قانون اساسی سوگند ياد مي كند و شوراي نگهبان مكلّف است مصوباتي را كه مغاير قانون اساسي باشند رد كند. این مصوبه سریعا به اجرا درآمد و متعاقب آن بهره بانکی (به دلیل حرام بودن «ربا» در اسلام) نیز حذف شد و حسابهای پس انداز به صورت قرض الحسنه درآمدند. در اجراي مصوبه ملي شدن بانكها، در خرداد 1358 موسسات مالي غير دولتي براي دو روز تعطيل شدند. در سال 1358 (1979)، در تفسير مصوبه 18 خرداد شوراي انقلاب و بعدا اصل 44 قانون اساسي (هنگام بحث و تصويب آن در مجلس خبرگان) بود كه انديشمندان جهان نوشتند ايران نخستين گام به سوي سوسياليسم را برداشته است ـ سوسياليسمي ملايم و اسلامي. برغم پابرجا بودن اصل 44، از اواخر دهه 1990 (دهه 1370) سر و کله بانک غیر دولتی در ایران پیداشد و قارچ وار افزایش یافته اند و صحبت از این است که بانکهای ملی شده در سال 1979 نیز دوباره غیر دولتی شوند (بفروش برسند، نه اینکه به صاحبان قبلی داده شوند). بهره کاری بانکها در جمهوری اسلامی ایران نیز به رغم منع شرعی، از دو دهه پیش از سر گرفته شده است. همچنين باوجود اصل 44 (که بازنگري در آن نياز به رفراندم و کسب نظر مردم دارد)، در دهه هاي بعد نخست شرکتهاي هواپيمايي ماهان و ... و بعدا .... روزي که ايران به جنبش غير متعهدها پيوست هشتم ژوئن 1979 نشست وزيران كشورهاي غير متعهد (بي طرف) در نخستين جلسه خود عضويت ايران در اين جنبش را تصويب كرد. اين نشست در كلمبو پايتخت سريلانكا تشكيل شده بود. ايران از زمان اشغال نظامي توسط متفقين در 1941 (شهريور 1320)، از متحدان غرب به شمار مي رفت و به همين سبب دائما با شوروي و كشورهاي سوسياليستي ديگر درگيري داشت و كمونيستها و سوسياليستهاي داخلي را سركوب مي كرد. ديديم كه دو سه سال پس از پيوستن ايران به جنبش عدم تعهد، قلع و قمع كمونيستها كه در انقلاب سال 1979 نقشي موثر داشتند از سر گرفته شد و حتي دريابان افضلي فرمانده نيروي دريايي ارتش كه گفته شده است يك كمونيست بود (درجريان جنگ با عراق) به جوخه اعدام سپرده شد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۸۹ «شهربراز» اسپهبد نامدار ايران ـ روزي که «شهربراز» جان خودرا از دست داد نهم ژوئن سال 630 ميلادي اسپهبد شهربراز (شهروراز) ژنرال مشهور ايراني و فاتح مصر در شهر تيسفون كشته شد. وي پس از مرگ مرموز (احيانا قتل) اردشير سوم شاه 9 ساله ايران عملا به مدت 44 روز امور سلطنت ايران را به دست گرفته بود تا امپراتوري ما را از خطر اضمحلال برهاند. اين ژنرال بود كه اورشليم و دمشق را از روم شرقی پس گرفته، صليبي را كه مسيح بر آن مصلوب شده بود به تيسفون (مدائن) منتقل كرده، مصر را متصرف شده و در اسكندريه، پادگان ايراني را ساخته و مقام اداري گمارده بود. محبوبيت اين ژنرال در جامعه ايران آن زمان باعث تحريك احساس بخل و حسد خسرو پرويز (شاه وقت) نسبت به او شده بود و نقشه بركناري، تبعيد و حتي قتلش را كشيده بود كه اين خبر در جريان جنگ ايران با ارتش هراكليوس امپراتور روم شرقي به گوش او رسيد و وي را سست كرد و بعدا تا پايان كار خسرو پرويز عملا خود را منزوي ساخته بود. پس از قتل خسرو پرويز و پايان حكومت قباد دوم جانشين او، بزرگان كشور با اين شرط با پادشاهي پسر خردسال قباد دوم موافقت كردند كه شهربراز نايب السلطنه شود و او پذيرفت. شهربراز با هراكليوس صلح كرد ولي خيلي زود متوجه شد كه كشور دچار بي نظمي و در آستانه هرج و مرج كامل است و هر صاحب قدرت، خودسرانه اجراي مقررات را به دست گرفته است و مسئله راه حلي جز توسل به روش نظامي (انجام مقررات، بي چون و چرا) ندارد و از بزرگان كشور خواست كه قدرت را به طور كامل تا زماني كه مسائل حل شوند به او بسپارند و سازمانهای اداری و فرمانداری ها به افسران ارتش واگذار شوند كه بزرگان چون منافع خودرا در خطر ديدند زير بار نرفتند ولی شهربراز با تکیه بر ارتش به مخالفت آنان اعتنا نکرد. اندكي بعد و به گونه ای ناگهانی، شاه خردسال كه نام اردشير سوم بر او گذارده شده بود درگذشت و شهربراز قدرت كامل را به دست گرفت كه بزرگان شايع كردند كه او اردشير خردسال را كشته است (برخي از مورخان رومي اين اتهام را تاييد كرده و شهربراز را عامل مرگ اردشير نوشته اند). اين شايعه قاطبه مردم و برخي از افسران جزء پادگان تیسفون را خشمگين كرد و در يك فرصت مناسب (با تطبیق تقویمها؛ در نهم ژوئن سال 63 میلادی) شهربراز را از ميان برداشتند و با قتل شهربراز سقوط امپراتوري ساسانيان تسريع شد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام :دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۸۹ با کمک ایران به سلطنت بازگشت ولی مدعی شهر کویته شد همایونشاه پادشاه وقت هند که به دربار ایران (قزوین) پناهنده شده بود و از ایران یاری گرفته بود تا تاج و تخت خودرا بازیابد در راه بازگشت به هند در سال 1543 چند روز در کویته (شهری پشتون نشین و در آن زمان در قلمرو ایران) که میان سه کوه واقع شده است اقامت کرد و با همین اقامت کوتاه، نهم ژوئن 1544 و پس از بازگشت به قدرت مدعی کویته شد که ایران در سال 1556 به آنجا لشکر کشید و هندیان را بیرون راند. درّانی ها پس از اعلام استقلال منطقه قندهار در نیمه قرن هجدهم و جداساختن آن از ایران کویته را هم ضمیمه قلمرو خود کرده بودند که انگلیسی ها پس از تکمیل تصرف هندوستان، در نیمه دوم قرن 19 آن را متصرف شدند و با کشیدن خط «دوراند» کویته و نیمی از طوایف پشتون را به هند ملحق ساختند که اینک بخش بزرگی از پاکستان را تشکیل می دهند که منطقه بحران زاي اين کشور است. باوجود مهاجرت های اخیر، اکثریت جمعیت کویته را هنوز پشتونها (افغانها) تشکیل می دهند. 31 می 1935 يک زمين لرزه شديد (7 و 7 دهم ریشتری) بيش از 40 هزار تن را در کويته (در آن زمان شهري در بلوچستان انگلستان) کشت. چنین زلزله ای در سال 2008 نیز در کویته روی داد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام :دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۸۹ خلع ید از «بی پی» در ایران که اینک خشم آمریکاییان را برانگیخته است مهدي بازرگان هيات خلع يد از کمپانی انگلیسی بی پی (بریتیش پترولیوم) در منابع نفت ايران درميان استقبال توده هاي مردم وارد خوزستان شده بود از 19 خرداد 1330 (نهم ژوئن 1951) كار خود را آغاز كرد. مهندس مهدي بازرگان و دكتر متين دفتري (ناسیونالیست و نخست وزير پيشين) از اعضاي هيات بودند كه از سوي دكتر مصدق رئيس دولت وقت مامور نظارت بر امر خلع يد در نفت ايران شده بودند. این هیات با مشايعت دهها هزار نفري تهراني ها به خوزستان رفته بود. انعكاس عكس و خبر بدرقه و استقبال پرشور با پرچم و پلاكارد و ابراز احساسات ميهني از اين هيات در رسانه هاي ملل ديگر، انگليسي ها را بيش از پيش نگران آينده خود در منطقه نفتخيز خاورميانه ساخته بود. در همين روز دكتر مصدق نخست وزير وقت پيشنهاد انگلستان مبني بر مشاركت 50 ــ 50 در نفت ايران را رد كرد و اعلام داشت كه همانند ساير كشورها، انگلستان هم مي تواند فقط يك خريدار خارجي نفت ملت ايران باشد. «شرکت نفت انگلستان» که این روزها درگیر نشت نفت در خلیج مکزیک و با خشم آمریکاییان رو به رو است در سال 1908 و چند ماه پس از به نفت رسیدن نخستین چاه در ایران به نام «انگلو ـ پرشین اویل کمپانی = شرکت نفت انگلیسی ایرانی» تاسیس شده است. این شرکت از سال 1945 به بی پی (بریتیش پترولیوم) تغییر نام داد و از سال 2001 شکل لگو خودرا عوض کرد و دو حرف بی و پی را که قبلا از نوع بزرگ (کپیتال لتر) بودند به حروف کوچک تغییر داد. دولت آمریکا پرونده نشت نفت (بی پی) را جهت رسیدگی کیفری به دادستان کل این کشور احاله کرده است. طبق گزارش رسانه های آمریکا، بیشتر آمریکاییان که از بابت نشت نفت و آلودگی سواحل کشورشان و بی احتیاطی بی پی در حفر چاه زیر دریایی و ضعف تکنولوژی آن در قطع نشت از ماه مارس تاکنون (بیش از 40 روز) خشمگین شده اند از خرید بنزین از جایگاههای این کمپانی اکراه کرده اند و ارزش سهام آن شدیدا پایین آمده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام :دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۸۹ نطق تاريخي دكتر مصدق در دادگاه لاهه - سازمان ملل بايد جاي دمکراسي ها باشد 19 خرداد سال 1331 ( 9 ژوئن 1952 ) روزي است كه دكتر مصدق رئيس دولت وقت در دادگاه جهاني لاهه نطق تاريخي خود را ايراد كرد و وجدان جهانيان را متوجه حقوق ملل ضعيف ساخت. دكتر مصدق در اين نطق گفت كه وجدان جهانيان نبايد اجازه دهد كه حقوق ملل ضعيف پايمال شود؛ جهانيان بايد از ملل كوچك كه براي احقاق حقوق خود و استفاده از حاكميت ملي و استقلال بپا مي خيزند در برابر دول داراي قدرت نظامي، تبليغاتي و نفوذ سياسي وسيع دفاع كنند. ما كاري جز گرفتن حق مسلم خود نكرده ايم. دكتر مصدق قضات دادگاه لاهه را از آلوده كردن خود به سياست برحذر داشت و اشاره كرد كه قاضي بايد حق را از زورگو و غاصب آن بگيرد نه جانب طرف برتر را. دكتر مصدق پس از ايراد نطق طولاني خود ، دفاع قضايي از حقوق ايران در برابر شكايت انگلستان را به پروفسور رولن ــ حقوقدان بلژيكي كه به وكالت از ايران انتخاب شده بود سپرد. دکتر مصدق بعدا در يك مصاحبه مطبوعاتي در پاسخ به پرسش يک روزنامه نگار درباره ميزان اميد او به سازمانهاي بين المللي از جمله دادگاه لاهه، خواستار اصلاح منشور ملل و واگذاري تصميم گيري از شوراي امنيت به مجمع عمومي سازمان ملل شد و گفت كه سازمان ملل بايد تنها دمكراسي ها را به عضويت بپذيرد نه هر كشور را. كشورهاي غير دمكراتيك مي توانند عضو ناظر باشند، نه صاحب راي، و دمكراسي جدا از رعايت حقوق انسان نيست. دكتر مصدق دكتر محمدعلي ملكي را وزير بهداري دولت خود كرد دکتر ملکي دكتر مصدق نخست وزير وقت در خرداد 1332 و پيش عزيمت به لاهه دكتر محمد علي ملكي ، از ملي گرايان بنام را وزير بهداري كابينه خود كرد. دكتر ملكي پس از برانداري 28 امرداد و بارها پس از آن بازداشت شده بود. وي در سنين كهولت هم به فعاليت سياسي در همان زمينه هاي قبلي ادامه و راه خود را تغيير نداده بود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام :دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 خرداد، ۱۳۸۹ اخطار خرداد 1359 بني صدر زماني که رئيس جمهور بود ابوالحسن بني صدر نخستين رئيس جمهور در مصاحبه اي كه 19 خرداد 1359 (نهم ژوئن 1980) انتشار يافت گفت: بدترين شكل اجراي حاكميت، اعمال خشونت است. وي اخطار كرد كه در برابر عمل خلاف قانون دست روي دست نمي گذارد و آرام نمي نشيند. او گفت: در جمهوري اسلامي، گروهي مايلند من رئيس جمهور باشم ولي آنان، خود، وظايف مرا انجام دهند. بني صدر كه سال بعد مجبور به فرار از ايران و اقامت در اروپا شد در اين مصاحبه به زعم خود، «فرصت طلبان» را تهديد كرد و گفت كه عده اي طالبند قدرت منحصرا در دست آنان باشد. پيش از فرار، روزنامه او، «انقلاب اسلامي» را توقيف و برخي از كاركنان دفتر رياست جمهوري اش را بازداشت كرده بودند. روزي كه پرويز ورجاوند ايراندوست بزرگ ديده از جهان فروبست Dr. Parviz Varjavand نوزدهم خرداد 1386 (نهم ژوئن 2007) ايران، ميهن گرامي ما يك فرزند برومند خود را از دست داد. اين بزرگمرد در تمامي عمر نگران ميهن و غمخوار آن بود. دكتر پرويز ورجاوند انسانشناس و باستانشناس بنام وطن در بامداد اين روز در تهران در 73 سالگي بر اثر مشكلات قلب فوت شد. وي در عين حال عضو شوراي رهبري و سخنگوي جبهه ملي ايران بود. دكتر ورجاوند تحصيلكرده سوربن فرانسه حتي يك لحظه از تلاش براي حفظ يكپارچگي وطن، همبستگي ملي، دادن اميد به ايرانيان و رعايت حقوق بشر و آزادي ها باز نايستاد. ورجاوند كه از دوران دبيرستان به صف پيروان خط مصدق پيوسته بود به هركار و هر چيز تنها از ديدگاه ميهني مي نگريست. او گفته بود كه يك آرزويش اين است كه ببيند ايرانيان در سراسر ايرانزمين، همانند گذشته دور در كنار هم باشند. ورجاوند در طول عمر همه توان خود را براي تحقق اين آرزو بكار برد. او وقتي مي شنيد و يا مي خواند كه انگليسي ها خليج فارس را با نامي ديگر خطاب مي كنند و يا ما خودمان ناآگاهانه شهر «اشك آباد» را «عشق آباد» تلفظ مي كنيم آتش مي گرفت. ورجاوند هر كشف باستانشناسي و ريشه يابي تاريخي را تنها به خاطر وطن و انعكاس بزرگي آن انجام مي داد . بيست كتاب و صدها مقاله نوشت تا بگويد كه هرگوشه از وطن چه گذشته اي داشته و براي حفظ آن چه جان هايي نثار شده است. وي بود كه با نوشته هايش «تاريخ قزوين» را بر جهانيان روشن ساخت. ورجاوند به خاطر دستمزد كار نمي كرد. بسيار ديده شده بود كه بدون دريافت پول تدريس كرده، مقاله نوشته و درجلسات مشورتي شركت كرده بود. سازمان ملي محافظت از آثار باستاني، موسسات تحقيقات اجتماعي، مطبوعات و رسانه هاي ديگر از اندرزهاي تخصصي او برخوردار بودند. هرجا كه فرصت مي يافت به معرفي تاريخ و فرهنگ وطن مي پرداخت. در مجله هاي تخصصي متعدد درباره جغرافياي تاريخي ايران مطلب نوشت. از همه نوشته هايش بوي عشق به وطن و هموطنان استشمام مي شد. زحمات او در اكتشافات باستانشناسي هفت تپه، تخت سليمان، بيشاپور و محل رصدخانه مراغه همه و همه به خاطر وطن و اثبات عظمت ميراث گذشتگان به نسلهاي نوين بود. ورجاوند كه در دوران رهبري دكتر مصدق نشريه «دانش آموز» را منتشر مي كرد تا نوجوانان تحت تاثير تبليغات «جهان وطني» ميهن را فراموش نكنند پس از براندازي 28 امرداد 1332 تحت تعقيب مقامات پليسي دولت وقت بود و آرامش نداشت. وي در طول تحصيل در فرانسه به راه اندازي «جبهه ملي» در اروپا كمك فراوان كرد و روزنامه ايران آزاد را در آنجا منتشر ساخت. در بازگشت به وطن در فعاليت هاي مربوط به احياء دمكراسي شركت داشت و در كنار ملي گرايان از فعالان انقلاب سال 1357 بود و پس از پيروزي انقلاب، (و در دوران دولت موقت) مسئوليت وزارت فرهنگ و هنر را به دست گرفت و از سال 1360 به همراه جمعي ديگر از همفكرانش به زندان افتاد و سه سال زنداني بود. ورجاوند پس از رهايي از زندان به راه خود ادامه داد و از نطق و مصاحبه خودداري نكرد. آخرين تلاش او جلوگيري از آب انداختن به سد سيوند در تنگه بلاغي بود كه آثار باستاني متعدد در دل خود دارد. دكتر ورجاوند گفته بود كه درياچه اين سد به آرامگاه كوروش بزرگ آسيب خواهد رسانيد. وي پيگير اين كار بود كه عمر پربارش به پايان رسيد و قلبي كه براي وطن و مردم مي تپيد از حركت بازماند. علاقه مندان به وطن، حقوق بشر و آزادي ها 21 خرداد 1386 جنازه پرويز ورجاوند را با شكوه هرچه تمامتر تشييع و به آرامگاهش بردند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام :دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۸۹ سالروز كودتاي قوچان، قتل نادرشاه و تغيير مسير تاريخ خاور زمين يك نقاش تصويري از نادرشاه را در جنگ هند روي پرده كشيده است دهم ژوئن سال 1747 (20خرداد و روزي چون امروز) در فتح آباد قوچان، نادرشاه در خوابگاهش به دست تني چند از ژنرالهايش به قتل رسيد و به اين ترتيب ناپلئون شرق از اين دنيا رفت ـ مردي كه آرزو داشت ايران را بار ديگر ابرقدرت جهان كند. دهم ژوئن درعین حال سالگشت مرگ دو زمامدار برجسته دیگر است. دو هزار و هفتاد سال پيش از قتل نادر، اسكندر مقدوني نيز دهم ژوئن (سال 323 پيش از ميلاد) در بابل (جنوب غربي بغداد امروز) درگذشت و دهم ژوئن سال 1190 فردريك باربروسا (ريش قرمز) پادشاه امپراتوري مقدس (كاتوليكهاي اروپا) در جريان لشكركشي به خاور ميانه (جنگهاي صليبي) در رود سالف (گوک سو) در جنوب غربي آناتولي (تركيه امروز) غرق شد و عمرش پایان یافت. نادر در سال 1736 ميلادي در یک اجتماع بزرگ در آذربایجان با رای زعماي ايران، سران قبايل، كدخدايان و معتمدان نقاط مختلف كشور به شاهي انتخاب شده بود. وي نيروهاي روسيه را به آن سوي داغستان فراري و عثماني را گوشمالي داده و برجاي خود نشانده بود، منطقه فرارود (آسياي ميانه) را آرام، و گردنكشان ايران خاوري (پختون ها = پشتون ها) را تنبيه و دهلي را در سال 1739 (نوروز) به تصرف خود درآورده بود. نادر نه تنها حاكميت ايران را بر سراسر خليج فارس مسلم ساخته بود، بلكه سران مسقط و عمّان را نيز به سوي خود جلب كرده، سرگرم ساخت ناو جنگي و درصدد تصرف جزيره زنگبار در حاشيه آفريقا هم بود تا راه آسيا را بر استعمار غرب سد كند. نادر دو سوم از ايام عمر خود را روي زين اسب گذرانيد و لشكركشيهاي لاينقطع و ضعف مزاج و خستگي جسماني ناشي از آن، وي را به تدريج بدخلق و خوي ساخته بود كه نتيجه اش اتخاذ تصميمات سخت و نيز اعمال مجازاتهاي شديد و فوري اطرافيان خود و مقامات از جمله افسران ارشد بود. تصويري ديگر از نادرشاه نادر كه آخرين آيين هاي نوروزي دورات حيات را در كرمان گذرانيده بود، نيمه خرداد در راه بازگشت به پايتخت خود (مشهد)، در فتح آباد قوچان اردو زده بود. در اين اردوگاه كه در 12 كيلومتري قوچان (خبوشان آن زمان) برپا شده بود، نادر دژباني اردو را به احمدخان دراني، افسر 25 ساله پشتون، سپرده بود كه اين امر باعث ترس افسراني شده بود كه بر جان خود ايمن نبودند. نادر در جوانی با مادرش به اسارت افشارها درآمده بود ـ که گهگاه خراسان جنوب غربی را غارت می کردند. وی پس از مرگ مادر از اسارت گریخته بود و با اینکه همین دوران اسارات، اورا به نادر افشار معروف ساخته بود ولی از افشارها دلخوش نبود و میان دو طرف کینه ادامه داشت. اين بيم و نگراني به زودي 70 افسر و عمدتا از قاجارها و افشارها را برآن داشت كه «هم قسم» شوند تا نادر را بكشند. اين توطئه گران شبانه (10 ژوئن 1747) به چادر خوابگاه نادر نزديك شدند، نگهبان چادر را خفه كردند، و وارد چادر شدند. نادر با شمشير دست به دفاع زد ولي صالح خان دست نادر، و يك ژنرال قاجار سر او را قطع كرد و روز بعد، در آن اردوگاه عظيم جز جسد نادر ـ تقريبا چيزي ديگر بر جاي نمانده بود، و اين بود سرانجام يكي از مردان بزرگ تاريخ مشرق زمين. جنازه نادر سپس در گوري كه خود قبلا در خيابان بالا در مشهد تدارك ديده بود دفن شد. در جريان كفن و دفن بود كه حاضران متوجه شدند نادر ريش خود را رنگ ميزد تا كهولت او آشكار نشود. نادر كارها و وقايع روزانه را در پايان هر روز به منشي اش «ميرزا مهدي» ديكته مي كرد تا فراموش نشوند. وي جز «پزشك»، هرگز از كمك اروپائيان استفاده نكرد. نادر نسبت به اروپاييان بسيار بدبين بود، از همين رو به جاي خريد كشتي از اروپا، از مازندران و از راه خراسان كه هموارتر بود، چوب به بوشهر حمل كرد و 19 كشتي جنگي توپدار ساخت. به ابتكار نادر بود كه توپهاي سبك كه تا آن تاريخ در جهان سابقه نداشت ساخته شد و اين توپهاي قابل حمل با شتر، «زنبورك» نام گرفتند. نادر خريد كالاي صنعتي (تكنولوژيك) از اروپا را روا نمي دانست و بارها گفته بود كه چنين خريدهايي قوه ابتكار را از ايراني سلب مي كند، ما خودمان بايد نيازهاي صنعتي مان را برطرف سازيم، آنان (فرنگي ها) چيزي بالاتر از ما ندارند، ما نبايد عادت كنيم كه محتاج ديگران شويم. به نوشته مورخان اروپايي، نادر بر خلاف صفويه، كوچكترين نظر مساعدي به اروپاييان نداشت و براي تارانيدن آنان از آبهاي شرق بود كه درصدد ايجاد يك نيروي دريايي بزرگ برآمده بود تا بتواند با آن جزاير اقيانوس هند از جمله زنگبار را از دسترس اروپاييان كه هدفي جز سلطه و استثمار شرق نداشتند دور سازد و براي اين منظور مهندسان كشتي ساز هند را با كمك پارسيان ساكن اين شبه قاره يافته و استخدام كرده بود. اين مورخان نوشته اند نادرشاه كه شديداً به اروپاييان بدبين بود به سرزمينهاي مورد نظر اروپاييان در منطقه، از جمله عمّان قول حمايت نظامي داده بود. نادرشاه استقرار اروپاييان در بنادر اقيانوس هند و خليج هاي منشعب از آن را كه به بهانه تجارت صورت مي گرفت، وسيله اي براي دست اندازي به همه شرق تلقي مي كرد نادرشاه علاقه عجيبي به جمع آوري كتاب و اهداء آنها به كتابخانه ها داشت. وي صدها جلد كتاب خطي نفيس به كتابخانه رضوي مشهد هديه كرده بود. كودتاي دهم ژوئن 1747 قوچان، نه تنها مسير تاريخ ايران، بلكه سرنوشت مشرق زمين را تغيير داد. اگر اين كودتا رخ نداده بود، انگلستان بر آسياي جنوبي و بعداً خاورميانه، و روسيه بر قفقاز و سپس آسياي ميانه دست نمي يافتند، افغانها (نامي كه انگلستان بر ايرانيان ساكن خاور ايرانزمين گذارده است) از بدنه میهن جدا نمي شدند و مسائلی به نام كشمير و وزیرستان به وجود نمي آمد و نقشه جغرافيايي آسياي جنوبي چيز ديگري بود و .... براي اثبات «احساس ميهن دوستي» نادر ذكر اين دو دليل كافي است: يكي حك كردن عبارت «نادر ايران زمين» بر سكه هايش و ديگري ورود وي به شهر دهلي در روز «نوروز». وي پس از شكست دادن ارتش هند، منتظر شد تا نوروز فرا رسد و در اين روز ملي ايرانيان وارد دهلي شود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 خرداد، ۱۳۸۹ دعواي شهرداري تهران و قصابها بر سر نرخ گوشت هر كيلو 26 قران خردادماه سال 1332 - در اوج در گيري ايران و انگلستان كه دولت تازه جمهوريخواهان آمريكا نيز وارد آن شده بود، مخالفت با اعتبارنامه برخي نمايندگان و وارد كردن اتهام به اين و آن در مورد مشاركت در ربودن و قتل سرتيپ افشار توس رئيس شهرباني وقت - مسئله ديگري توجه تهراني ها را به خود جلب كرده بود و آن معارضه شهرداري با توزيع كنندگان گوشت (عمده فروشها) بود كه 19 خرداد به اوج خود رسيده بود. در اين روز اميني شهردار وقت (که در سال 1388 فوت شد) به عمده فروشها اخطار كرد كه اگر بخواهند بيش از اين بازي درآورند، شهرداري خود مستقيما به توزيع گوشت ميان قصابي ها اقدام خواهد كرد و چنانچه بعضي قصابها اخلال كنند؛ در هر كوچه و خيابان دكه نصب خواهد كرد و به فروش گوشت مشغول خواهد شد. دعوا بر سر اين بود كه شهرداري نرخ گوشت را هر كيلو گرم 26 قران تعيين كرده بود و قصابهاي عمده فروش مدعي بودند كه با اين نرخ برايشان سودي حاصل نمي شود زيرا بايد گوشت را هر كيلو گرم 24 قران به قصابهاي خرده فروش بدهند و با پولي كه به چوبدار براي خريد گوسفند مي دهند، بيش از پنج شاهي (يك چهارم يك قران) در هر كيلو برايشان نمي ماند و شهردار مي گفت كه همين سود كافي است. 19 خرداد كه اين مرافعه به اوج شدت رسيده بود، شهردار براي اجراي اخطار خود جمعي از سپورها را لباس سفيد پوشاند و آماده فروش گوشت در دكه ها كرد و از طرفي هم دست به خريد گوسفند از چوبدار ها زد كه عمده فروشها با مشاهده سپورهاي سفيدپوش جا خوردند و بيستم خرداد ماه (يک روز بعد) تسليم نظر شهردار شدند و قيمت گوشت، هر يك كيلو گرم 26 قران تثبيت شد. ... و به اين سان، 4ماه پس از انقلاب، انتقاد از سياستمداران ملي گرا آغاز شد و ... صالحيار سردبير وقت روزنامه اطلاعات. اين عكس در خرداد 1382از صالحيار 70ساله گرفته شده است در مراسم چهلمين روز درگذشت استاد مطهري كه با حضور آيت الله خميني و بسياري از روحانيون در مدرسه فيضيه قم برگزار شده بود، فلسفي واعظ معروف در خطابه اي آن دسته از سياستمداران را به باد انتقاد گرفت كه به اظهار او، مي گويند: اسلام؛ بلي، ولي روحانيون؛ نه. وي گفت كه همين ها در زمان حكومت دكتر مصدق همين شعار را علم كردند و موجب تضعيف و برانداخته شدن او شدند و .... اين خطابه كه چهار ماه پس از پيروزي انقلاب ايراد شد، به گفته اصحاب نظر، آغاز انتقاد و حمله به ملي گرايان قرار گرفت كه هنوز کم و بيش ادامه دارد. همين انتقادها و حملات باعث كنار زده شدن ملي گرايان كه از ستونهاي انقلاب سال 1357 ايران بودند از عرصه شده است. روزنامه اطلاعات به سردبيري غلامحسين صالحيار روزنامه نگار شهير ايران در صفحه اول شماره 20 خرداد سال 1358 خود تيتر اظهارات فلسفي در قم را چنين نوشته بود: حمله شديد فلسفي به «ياران مصدق». اين تيتر بيانگر خيلي حرفها تلقي شده است. صالحيار در دي ماه 1357 ــ روزي كه شاه تهران را به نام سفر به مصر ترك كرد در صفحه اول اطلاعات تيتر زد: «شاه رفت» (يعني ديگر بازنخواهد گشت.). صالحيار با نيم قرن سابقه روزنامه نگاري، در تابستان 1358 از روزنامه اطلاعات كنار گذارده شد، اين موسسه مصادره گرديد، از صاحبان آن خلع يد بعمل آمد و در پي اين دو رويداد بسياري از نويسندگان بنام اين موسسه ــ عمدتا تحت عناوين انتظار خدمت ــ بركنار و خانه نشين شدند. صالحيار كه با ايجاد خبرگزاري راديو ــ تلويزيون، راه اندازي روزنامه آيندگان، دو بار سردبيري روزنامه اطلاعات، سردبيري خبرگزاري پارس، تاسيس سنديكاي روزنامه نگاران با كمك چند تن ديگر، و تاليفات متعدد از چهره هاي برجسته تاريخ معاصر مطبوعات ايران بشمار مي رفت اخيرا و در جريان خانه نشيني فوت شد. دريادار مدني کرماني: اين مجلس جاي من نيست و ... دريادار دکتر مدني بيستم خرداد 1359 پس از تصويب 180 اعتبارنامه، نخستين دوره مجلس شوراي اسلامي در تهران آغاز بكار كرد. پيش از انتخاب هيات رئيسه مجلس، رياست سني آن با يدالله سحابي بود. درجلسه 20 خرداد اعتبار نامه هاي دريادار دكتر احمد مدني نماينده منتخب كرمان، هاشم صباغيان و علي اكبر معين فر كه با اعتراض رو به رو شده بود به كميسيون تحقيق ارجاع شد و اعلام گرديد كه شوراي نگهبان كه بدون موجوديت آن مجلس نمي تواند قانون وضع كند هفته بعد آغاز بكار خواهد كرد. بعدا دريادار مدني به دليل همان اعتراض اعلام كرد كه اين مجلس جاي او نيست و رفت. وي در نخستين انتخابات رياست جمهوري هم نفر دوم شده بود. دريادار مدني که پس از انقلاب سال 1357 در سمت هاي وزير دفاع، فرمانده نيروي دريايي و استاندار خوزستان تلاش بسيار کرد تا کشور تجزيه نشود، اخيرا در آمريکا فوت شد. وي از ملي گرايان بنام کشور بود. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۸۹ روزي که سكه زرين «شعله جاويدان» پول ملي ايرانيان شد اردشير پاپکان اردشير پاپكان بنيادگذار دودمان ساسانيان يازدهم ژوئن (مصادف با 21 خرداد) در سال 226 ميلادي سكه زرين «شعله جاويدان» را پول ملي (سراسري) ايران اعلام داشت و به جريان گذارد. وي اين سكه را در سال 224 ميلادي در «پارس» به عنوان واحد پول رايج در محل ضرب كرده بود. بر يك روي اين سكه كه نمونه هاي آن در موزه ها موجود است نقش «شعله جاويدان» حك شده است كه در ظرفي روي ستوني قرار داده شده و زبانه مي كشد. با اين اقدام، اردشير توجه ويژه خود را به آيين زرتشت كه بر رعايت اخلاقيات و درستي و مهرباني كردن تاكيد داشته نشان داد و آن را با سياست (حكومت) درهم آميخت كه چهار قرن ادامه داشت. يكي شدن دين و دولت در ايران پس از ساسانيان، در دوران بوئيان، صفويان و زمان معاصر تجديد شده است. به نظر مورخان مطرح در سطح جهان، اين روش ايرانيان (يكي ساختن دين و دولت)، هربار عامل تقويت و احياء ناسيوناليسم ايراني، اقتدار و نيرومندي ايران و بكار افتادن استعداد و خلاقيت ايراني شده است. اردشير قبلا در همان سال (226 ميلادي) در محل هرمزگان (نزديك بهبهان امروز) و در جريان جنگ داخلي ايرانيان با وارد ساختن شكست نهايي بر اردوان پنجم آخرين شاه دودمان اشكاني ايران به عمر حكومت 475 ساله اشكانيان پايان داده بود. اردشير حكمران پارس (مركب از استان هاي جنوبي ايران آن زمان از جمله سپاهان و كرمان) و پاسبان آتش مقدس در اين منطقه، حكومت اردوان را به فساد داخلي و ابراز ضعف در برابر روميان متهم كرده بود و پرچم نجات وطن را بر دوش گرفته بود. اردشير پس از برانداختن اشكانيان، برخلاف تصور همگان پايتخت را از تيسفون (مدائن- نزديك بغداد) به استخر (شيراز) و يا شهر مورد علاقه اش كرمان منتقل نكرد. عباسيان هم كه تحت تأثير فرهنگ و ايده هاي سياسي ايرانيان بودند در سال 762 ميلادي بغداد را که يک دهکده و درختستان بود به صورت شهري بزرگ در آوردند و پايتخت خلافت اسلامي خود قرار دادند. واژه بغداد پارسي است (بغ – داد و بغ به معناي خدا است). شهر تيسفون پايتخت اشكانيان و ساسانيان در سال 637 ميلادي به تصرف عرب درآمد. تفكر و رفتار اردشير سبب ظهور ناسيوناليسم ايراني شد و ايران در پرتو همين ناسيوناليسم ويژه، در دوران حكومت شاپور يکم پسر اردشير با سه بار در هم كوبيدن امپراتوري روم، اسيركردن «والرين» امپراتور اين كشور و تحقير روميان و خراج گزار كردن آنان، بار ديگر تنها ابرقدرت جهان شد. اين ناسيوناليسم پس از ساسانيان نيز چندبار خود نمايي كرده و جلوه ها و محصولات خود را بر جاي گذارده است از جمله در زمان زياريان، بوئيان، فردوسي، و .... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 4 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۸۹ قدرداني باستانشناسان معاصر از شاپور يكم که هنگام تصرف سلوکيه (شهر زوگما) دستور داده بود به آثار هنري شهر آسيب نرسد دهم ژوئن سال 256 ميلادي، ارتش ايران پس از شكست دادن ارتش روم، شهر سلوكيه شمالي (واقع در تركيه امروز) كه روميان آن را «زوگما» مي خواندند و در كنار فرات قرار داشت و پايگاه اصلي ارتش روم در شرق مديترانه بود تسخير كرد. شاپور يكم پس از تسخير سلوكيه آناتولي (متفاوت از سلوكيه بين النهرين)، اجازه نداد كه سربازانش كوچكترين آسيب به آثار هنري اين شهر ثروتمند و يادگار دوران سلوكي ها برسانند و به همين دليل مجسمه ها، موزائيك كاري ها، تونل هاي سنگي و انبارهاي زير زمينيي اين شهر براي انسان امروز به همان صورت دست نخورده باقي مانده و باستان شناسان در برنامه «نوا» كه هفتم ژوئن 2005 از تلويزيون عمومي آمريكا (پي بي اس) پخش شد از اين كار شاپور يكم قدرداني كردند. شهر زوگما بعدا بر اثر زلزله ويران شد و در زير خاك مدفون گرديد و در كنار آن دهكده بلكيس (بلقيس) به وجود آمد كه پس از ساختن سد فرات، هر دو تقريبا به زير آب فرو رفته اند، اما باستانشناسان پيش از بالا آمدن آب، آثار هنري، مجسمه ها و موزائيك ها را از دل خاك بيرون آورده و به موزه ها منتقل كردند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام والرین امپراتور60 ساله روم که اوایل سال 260 میلادی در جنگ ادسا به اسارت ارتش ایران درآمده بود این چنین در برابر شاپور یکم زانو زده و التماس می کند. شاپور با هدف تحقیر رومیان وانصراف آنان از تعرض دیگری به ایران دستور داده بود که این منظره را در چند ناحیه بر سنگ نقش کنند از جمله در فارس (نقش رستم) برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 4 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۸۹ تاسيس بزرگترين کتابخانه دنياي باستان و نخستين کتابخانه عموي ـ پژوهشي جهان در گندي شاپور (خوزستان) يازدهم ژوئن سال 250 ميلادي كتابخانه گندي شاپور (جندي شاپور در خوزستان) كه بزرگترين كتابخانه دنياي باستان و نخستين کتابخانه عموي ـ پژوهشي جهان بشمار آورده شده است آغاز بكار كرد ولي تکميل آن تا آوريل 252 ميلادي ادامه داشت. دانشگاهي كه در همين محل و به همين نام داير شده بود نيز بزرگترين مركز آموزش و پژوهش پزشكي، فلسفه (حكمت) و ادبيات دنياي قديم خوانده شده است. در اين دانشگاه استادان ايراني، هندي، يوناني و رومي تدريس مي كردند. بايد دانست كه نخستين كتابخانه جهان مركب از آجرك نبشته (تابلت) در سال 630 پيش از ميلاد توسط آشور بانيپال در شهر نينوا (بين النهرين) تاسيس شده بود. دانشگاه جندي شاپور بود كه عددنويسي هندي (سانسكريت) را به دليل آسان بودن بكارگيري، متداول كرد كه بعدا ايرانيان آن را در جهان اسلام رايج ساختند و به تدريج به اروپا منتقل و جاي عددنويسي لاتين را گرفت و چون اروپاييان آن را از اعراب مستقر در اسپانيا فرا گرفته بودند به نام «عربيك نومرال» بين المللي شده و همين است كه امروز در سراسر جهان متداول است و از چپ به راست نوشته مي شود. در غرب، به مرور زمان شكل اعداد اندكي فرق كرده است. برزويه دانشمند پزشكي عهد ساسانيان از دانش آموختگان دانشگاه گندي شاپور بود و در همانجا تدريس مي كرد. گفته اند كه در آن دانشگاه در آن زمان حتي عمل پيوند اعضاي بدن (دست و پا و انگشتان) انجام مي گرفت. بايد بدانيم كه ابتكار روش مديريت علمي، پستخانه، نظم و نسق كشاورزي و انتقال بين المللي نهال و بذر، اصلاح نژاد دامها و حيوانات اهلي، برخي از روشهاي هنري و معماري، رده بندي در ارتش و سلسله مراتب نظامي، اقتصاد علمي و ... از ايرانيان بوده است. شهر جندي شاپور در سال 642 ميلادي در جريان حمله عرب به ايران به دست ابوموسي اشعري افتاد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 4 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد، ۱۳۸۹ بپاخيزي عمومي برضد محمد علي شاه قاجار محمدعلي شاه در پي استقرار محمدعلي شاه قاجار در باغ شاه (پادگان حرّ) كه در آن زمان بيرون از دروازه هاي تهران بود و دستگيري تني چند از رجال مخالف روش حكومتي خود و مغرض خواندن آنان و سپردن انتظامات پايتخت به واحدهاي قزاق به فرماندهي ژنرال پالونيك، افسر روس، از 21 خردادماه 1287 (11 ژوئن 1908) مخالفت با شاه از شيراز آغاز شد و شيرازيان از بزرگان شهرهاي ديگر خواستند كه عزل محمد علي شاه را تقاضا كنند. طولي نكشيد كه بزرگان كرمان و اصفهان و سپس چند شهر ديگر از جمله تهران و تبريز نيز بپا خاستند. در تهران هواداران مشروطيت (محدود بودن اختيارات شاه) مسلحانه در بهارستان و ساختمان مجلس كه بناي انتقاد علني از محمد علي شاه را گذارده بود مستقر شدند تا از اين سنگر ملت محافظت كنند. شاه نيز به انتقاد متقابل پرداخت و انتخاب نمايندگان مجلس، بدون آراء عوام الناس را پارلمان بدلي و غير واقعي خواند كه در آن زمان جمعي از معاريف شهرها چند تن را از ميان خود براي نمايندگي شهر در پارلمان برمي گزينند، و دامنه اختلاف بالا گرفت. بيشتر مورخان نوشته اند كه پشت پرده، رقابت شديد دولتهاي روسيه و انگلستان دركار بود و انگلستان محمدعلي شاه را بيش از حد متمايل به روسيه مي دانست و مخالفت با او را هم نخست، بزرگان شهرهايي كه انگلستان در آنجا نفوذ بيشتري داشت آغاز كرده بودند. روزي که تحصيل در دانشگاه تهران، رايگان اعلام شد و دنباله کار ... 21 خرداد سال 1335هجري (51 سال پيش در روزي چون امروز) دولت وقت اعلام كرد كه از سال تحصيلي آينده تحصيل در دانشگاه تهران رايگان خواهد بود و از دانشجويان پولي دريافت نخواهد شد. در آن زمان با اين كه درآمد سالانه ايران از صدور نفت به دويست ميليون دلار هم نمي رسيد (اينك سالانه حدود 55 ميليارد دلار است) تعليمات عمومي نيز رايگان و يكنواخت بود. بعدا كه ايران داراي دانشگاههاي متعدد شد، تحصيل در همه دانشگاههاي دولتي رايگان بود و از اواسط دهه 1350، موسسات غير دولتي آموزش عالي هم از دريافت شهريه و هرگونه پول ديگر از دانشجويان منع شدند و از همان سال پرداخت كمك هزينه به دانشجويان نيز آغاز شد. از شهريور 1353 مدارس غير دولتي منحل، كاركنانشان به استخدام دولت درآمدند و تحصيل مطلقا رايگان در سطح دبستان، دوره راهنمايي تحصيلي و دبيرستان نيز تعميم يافت و سراسري شد. پنج دبيرستان در تهران هم كه به طور آزمايشي غير انتفاعي اعلام شده بودند (درآمد شان صرف توسعه آنها شود) رايگان شدند و اصل سي ام قانون اساسي جمهوري اسلامي اين رايگان بودن را تضمين كرده است، ولي .... برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 4 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۸۹ روزي كه «همدان» پايتخت ايران شد بوعلي سينا تاريخنگاران دوران معاصر بر پايه نوشته هاي مورخان عهد باستان و اسناد باقي مانده از آن عهد و محاسبات تقويمي، 12 ژوئن در سال 625 پيش از ميلاد (دوهزار و633 سال پيش) را روزي دانسته اند كه هوخشتره (كياكزار = سياخارس = سياخريس) «همدان» را پايتخت ايران كرد. همدان كه مورخان يوناني آن را «اكباتانا» نوشته اند قبلا در تابستانها محل «همايي و نشست» بزرگان بود و احتمالا نام آن به همين دليل انتخاب شده است. هوخشتره در آن زمان رهبر ايرانيان از طايقه ماد بود كه پارس ها (طبق تلفظ آشوري ها و بنا به تلفظ آنان «پارسوا» ها) نيز از او اطاعت مي كردند. هم او بود كه با پادشاه بابل متحد شد و امپراتوري ستمگر آشور را براي هميشه نابود كرد. در سال 612 پيش از ميلاد، پس از تصرف و ويراني شهر نينوا، و در زمان هوخشتره بود كه نخستين تقسيم سرزمين ها ميان قدرت هاي وقت انجام شد كه اين بدعت باقي مانده است. در آن سال آشور و متصرفات آن ميان ايران، بابل و مصر تقسيم شدند. شاه وقت گروهي از ايرانيان ماد را به منطقه اي از سرزمين آشور كه سهم ايران شده بود (شمال عراق امروز) فرستاد تا ساكن آنجا شوند و مانع قدرت يابي آشوريها و احياء قدرت آنان شوند و كردهاي عراق، تركيه و سوريه اعقاب همان مادهاي اعزامي از ايران هستند. طايفه ايراني پارت = پلهو و امروزه تاجيكيان، در آن زمان در خراسان بزرگتر، گرگان و تبرستان (مازندران) سكونت داشتند. همدان كه امروز از پايتخت شدنش 26 قرن و اندي مي گذرد در زمان هخامنشيان نيز يكي از دو پايتخت اداري ايران بود (زمستان: شوش و تابستان: همدان). همدان در عين حال صحنه يكي از تاريخسازترين نبردهاي استقلال ايران بود كه آن هم 12 ژوئن روي داد كه شرحش جداگانه در مطلب بعدي (زير) مي آيد. «استر» زن خشاريارشا (شهبانوي وقت) و ابوعلي سينا دانشمند بزرگ ايران در همدان مدفونند. استر بانوي خشايارشا برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 4 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد، ۱۳۸۹ نبرد همدان و پيروزي خيره كننده ايرانيان استقلال طلب 12 ژوئن سال 813 ميلادي 30 هزار داوطلب ايراني كه از خراسان به حركت آمده بودند تا مأمون حاكم خراسان را خليفه عباسيان كنند كه از جانب مادر، ايراني بود در نبرد همدان بر سپاه انبوه عباسيان قاطعانه پيروز شدند. اين داوطلبان كه توسط شبكه هاي زيرزميني ايراندوستان آماده شده بودند قبلا در محل تهران امروز (شمال غربي شهر ري) سپاه خليفه را كه از لحاظ شمار سه برابر آنان بود درهم شكسته و فراري داده بودند. انگيزه واقعي اين داوطلبان كسب استقلال وطن بود. امين پس از اطلاع از شكست ري، دو سپاه 20 هزار نفري ديگر را روانه همدان كرده بود تا نيروهاي شكست خورده اش را تقويت كنند. در دو نبرد ري و همدان دو ژنرال معروف عرب «علي بن عيسي بن ماهان» و عبدالرحمن كشته شدند. استقلال طلبان ايراني 25 سپتامبر سال 813 (سه ماه و دو هفته پس از پيروزي همدان)، بغداد را نيز تصرف و امين خليفه وقت (برادر مامون از مادر عرب) را كه در حال فرار از طريق دجله و با قايق بود دستگير كردند و سر او را براي مأمون به خراسان فرستادند و به اين ترتيب، مأمون (ابوجعفر المأمون) خليفه شد و خلافت او تا نهم آگست سال 833 ميلادي طول كشيد و در دوران خلافت او، ايرانيان بيش از گذشته وارد دستگاه حكومتي عباسيان شدند، مناطق كشور استقلال بيشتري به دست آوردند و اين فرصت فراهم آمد تا ايرانيان در گوشه و كنار بپاخيزند و استقلال وطن و حاكميت ملي را تامين كنند. نبرد نرماشير و فراري شدن محمد خان ياغي 12 ژوئن سال 1805 (دوران پادشاهي فتحعلي شاه) در نبرد نرماشير، نيروهاي دولتي به فرماندهي نوروزخان قاجار بر واحدهاي محمدخان حاكم ياغي بم پيروزشدند و او را به بلوچستان فراري دادند كه از آنجا به منطقه هلمند (افغانستان امروز) رفت و مخفي شد. محمدخان پسر اعظم خان پس از اين كه متوجه سرگرمي ارتش در قفقاز شد كه روسها داشتند وجب به وجب آن را تصرف مي كردند و پيش مي آمدند، با تكيه بر استحكامات ارگ بم دست به تمرد زده، بر دولت ياغي شده و از دادن ماليات خودداري كرده بود. با وجود اين، محمد خان پس از نزديك نيروي اعزامي دولت ترجيح داد كه جنگ در «نرماشير» صورت گيرد و ساختمان ارگ بم براثر شليك توپهاي دولت ويران نشود. در نبرد نرماشير، چون محمدخان فاقد توپخانه موثر بود شكست خورد و با اين كه دولت آماده دادن امان به او بود فرار كرد. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۸۹ سالروز درگذشت اسكندر مقدوني كه با 3 دختر ايراني ازدواج كرد اسکندر مورخان معاصر بر پايه محاسبات تقويمي و نصف النهار بابل (جنوب غربي بغداد) سه روز را در ماه ژوئن (خرداد) به عنوان سالروز درگذشت اسكندر مقدوني معروف به اسكندر بزرگ به دست داده اند: يك دسته از آنان دهم ژوئن، دسته ديگر (اكثريت) غروب يازدهم ژوئن و دسته سوم (شماري كم) 13 ژوئن (23 خرداد). بنا به نوشته اكثريت، اسكندر 11 ژوئن در سال 323 پيش از ميلاد در 32 سالگي (يك ماه مانده به 33 ساله شدن) در بابل درگذشت. وي كه از همدان و شوش به بابل رفته بود در اين شهر دچارعارضه تب شده بود كه ديگر وي را رها نساخت. مورخان براي مرگ زودرس اسكندر (در حقيقت اسكندر سوم) نيز سه «علت» ذكر كرده اند. گروهي از آنان مرگ او را نتيجه بيماري مالاريا كه در سفر هند به آن دچار شده بود قلمداد كرده، دسته اي ديگر نوشته اند كه كاساندر قائمقام او در مقدونيه نوعي زهر (كه باعث مرگ تدريجي مي شود) فرستاده بود تا آشپز اسكندر كه از دوستانش بود در غذاي او بريزد و اسكندر با خوردن اين غذا ظرف چند روز درگذشت و گروه ديگر مرگ او را نتيجه تب روده نوشته اند كه از همدان به آن مبتلا شده بود و پرهيز نمي كرد. رکسانا در آخرين روز حيات، هنگامي كه به زنده ماندن اسكندر اميدي نبود، ژنرالهايش از او پرسيدند كه چه كسي را به جانشيني معرفي مي كند و انتظار داشتند كه بگويد برادرش، و يا فرزندي را كه ركسانا- همسر ايراني اش- در شكم داشت، ولي اسكندر گفت كه «شايسته ترين فرد» را برگزينيد. اسكندر براي جلب دوستي ايرانيان و اين كه او را بيگانه ندانند و از بستگان خود بدانند و از پشت خنجر نزنند با سه دختر از بزرگان ايران ازدواج كرده بود ولي تنها از ركسانا (روشنك) داراي فرزند شده بود و اين فرزند كه پسر بود و نامش را اسكندر چهارم گذارده بودند پس از مرگ پدر به دنيا آمد. ركسانا دختر ساتراپ (استاندار) باكتريا (تاجيكستان و مناطق تاجيك نشين افغانستان امروز) بود. دو بانوي ايراني ديگر اسكندر يكي ستاتيرا (ستاره) دختر داريوش سوم و ديگري پريساتيس (پريسا) دختر يك شاهزاده ايراني بود. ركسانا و پسرش مدتي پس از انتقال به مقدونيه به دست كاساندر از ميان رفتند تا رقيب او نشوند. پس از فوت اسكندر، ژنرالهايش بر سر انتخاب «يک جانشين واحد» به توافق نرسيدند و متصرفات او را ميان خود قسمت كردند. در خاك اصلي ايران، نفوذ جانشينان اسكندر اندك بود، زيرا اسكندر هر شهري را كه در ايران فتح مي كرد، اداره امور آن را به يك ايراني و يا فرماندار قبلي همان شهر مي سپرد. وي با توجه به خصال و منش نيكوي ايرانيان، افسران خود را تشويق به ازدواج با دختران ايراني كرده بود. اسكندر كه ارسطو معلم سرخانه او بود و در 20 سالگي بر جاي پدر نشسته بود كه علاوه بر مقدونيه، بر يونانيان حكومت داشت، در صدد بسط فلسفه يونان به سراسر جهان برآمد و به نام آزادكردن يونانيان آناتولي (تركيه امروز) از سلطه ايران، با 30 هزار پياده و پنج هزار سوار به شرق لشكر كشيد و در سال 334 پيش از ميلاد قدم به آناتولي گذارد و ضمن سه جنگ بر ايران كه 15 برابر او نيرو داشت پيروز آمد. وي ضمن جنگهايش با ايران، مصر را گرفت و بندر اسكندريه را در آنجا ساخت. در شمال خاوري تا سمرقند و در آسياي جنوبي تا هند پيش رفت. سپس به بابل بازگشت تا خود را براي اكتشافات جغرافيايي در درياهاي دور آماده سازد كه درگذشت. تاخت و تاز اسکندر در شرق ده سال و چند ماه طول كشيد. از كارهاي بد او ويران ساختن بزرگترين و با شكوه ترين ساختمان عهد باستان و مظهر عظمت و پيشرفت ايرانيان، تخت جمشيد، بود. علت پيروزي اسکندر را بر شاه وقت ايران (داريوش سوم)، رواج فساد در دربار هخامنشي پس از قتل اردشير سوم و انتصاب مديران نالايق و استفاده از سرباز مزدور خارجي براي دفاع از ايران و ترسو و مردد بودن داريوش سوم- شاه وقت- نوشته اند. هگل (مورخ ـ فيلسوف آلماني) از اصحاب فلسفه تاريخ ضمن مقايسه دوره هاي تاريخي ايران ابراز عقيده كرده است كه هر دوره و دودمان پس از گسترش فساد دولتي، عاديشدن بي توجهي به قانون، ضابطه و رسوم، ضعف قضايي و ضعف شخصيت سران دولت و درگيري داخلي (دروني) آنان بر سر قدرت پايان يافته است. تصوير خيالي از رکسانا برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۸۹ سيبويه ايراني كه براي زبان عربي، صرف و نحو (گرامر) نوشت دائرة المعارف ادبيات و زبانها، ماه ژوئن سال 840 ميلادي (و دو قرن پس از شكست امپراتوري ايران باستان از عرب) را پايان تلاش سيبويه ايراني براي تنظيم صرف و نحو و دستور زبان عربي ذكر كرده است كه وي اين قواعد را در تاليف خود «الكتاب» به دست داده است. تا آن زمان، زبان عربي صرف و نحو مدون (گرامر =دستور زبان) نداشت و كار سيبويه ايراني خدمت بزرگي به همه اعراب بشمار مي آيد. سيبويه كه با اين اقدام، از تاريخ لقب «نحوي» گرفته است در ايالت فارس به دنيا آمده بود. وي كه از فارس به شهر ساوه رفته بود در 40 سالگي در اين شهر وفات يافت. طبق برخي نوشته ها 38 ساله بود كه فوت شد. ازبك هاي شيباني و مهاجرت به «فرارود» ازبك ها در ژوئن 1468 از قزاقها (كزاخها) جدا شدند و بلافاصله خودشان هم انشعاب كردند و گروهي از آنان كه از تبار «شيبان» نوه چنگيز مغول بودند از دو دسته ديگر كه خود را از تبار دو نوه ديگر چنگيز به نام هاي «باتو» و «اوردا» مي دانستند مجزّا شده و راه مناطق جنوبي تر و كناره هاي آمودريا (جيحون) را در پيش گرفتند. ديري نگذشت كه اين گروه ازبك شهرهاي ايراني بخارا، سمرقند، مرو و ... را متصرف شدند، بر جاي تيموريان نشستند و بعدا محمدخان شيباني يكي از سران آنان از آمودريا هم گذشت و تا هرات پيش آمد كه شاه اسماعيل صفوي در سال 1510 ميلادي به جلوگيري از او شتافت. در جنگي كه ميان دو طرف روي داد ازبكهاي شيباني شكست خوردند و محمدخان كشته شد. شاه اسماعيل از جمجمه او براي خود كاسه اي با روكش نقره ساخت. هدف او از اين كار، ايجاد ترس در ازبكها بود كه دوباره درصدد تعرض برنيايند. ولي اين شكست باعث نشد كه ازبكها بعدا و بعدها مزاحم نشوند. آنان در هر فرصتي كه به دست مي آوردند از آمودريا مي گذشتند و وارد مناطق جنوبي اين رود مي شدند. ازبكهاي ساكن مناطق شمالي افغانستان امروز بقاياي همانها هستند. امپراتوري روسيه كه قفقاز جنوبي را تا سال 1828 در دو جنگ طولاني با ايران، از وطن ما جدا كرده (و با انعقاد قراردادهاي گلستان و تركمن چاي به ميانجي گري انگلستان!) از آن خود ساخته بود در سالهاي 1868 و 1881 آسياي ميانه را هم كه مهد فرهنگ و ادبيات پارسي بوده است (پس از ساخت و پاخت با مقامات لندن) از وطن ما جدا ساخت و ضميمه قلمرو خود كرد كه از آخرين دهه قرن بيستم به صورت چند كشور استقلال يافته اند. با وجود اين، دهها ميليون تاجيك (پارس) فرارود زبان و فرهنگ ايراني خود را حفظ كرده و به گسترش آن پرداخته اند. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 3 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۸۹ رسميت يافتن ترويج آيين مانوي در چين امپراتور وقت چين از دودمان «تانگ» 14 ژوئن سال 732 ميلادي طي صدور فرماني ترويج آيين مانوي را كه ايران زادگاه و گهواره آن بوده در قلمرو چين بلامانع اعلام داشت. پيروان اين آيين در سال 705 چنين درخواستي را داده بودند كه به سبب وقوع كودتا در چين و بركناري ملكه اين كشور، كار رسيدگي آن به تعويق افتاده بود. «ماني» انديشمند بزرگ در نيمه قرن سوم ميلادي آموزش و اندرزهاي خود را در ايرانزمين مطرح ساخت كه از ايران تا اروپا گسترش يافت و بعدا آيين رسمي قوم اويغور هم قرار گرفت و از اين طريق تا چين و خاور دور بسط يافت. زماني که ژنرال رضا پهلوي وزير جنگ بود دكتر مصدق وزير امورخارجه شد مشير الدوله رئيس الوزراء وقت 24 خرداد1302 دكتر محمد مصدق را به عنوان وزير امورخارجه ايران به مجلس معرفي كرد. در اين كابينه ژنرال رضا خان كه دو سال بعد شاه شد وزير جنگ و سردار سپه بود. دكتر مصدق بيش از چهار ماه در اين سمت باقي نماند. وي ذاتا نمايندگي مردم درمجلس را بر وزارت و سمت دولتي ترجيح مي داد. نخستين دوره آموزش روزنامه نگاري در ايران نخستين دوره آموزش روزنامه نگاري در ايران 14 ژوئن 1956 (24خرداد 1335) با استفاده از استادان داخلي و خارجي در ساختمان مؤسسه مطبوعاتي اطلاعات (تهران - ابتداي خيابان خيام) آغاز به كار كرد. مدیریت وقت موسسه اطلاعات برگزاری امتحان انتخاب دانشجو براي اين دوره آموزشي را به دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران سپرده بود. مواد امتحان كتبي عبارت بود از معلومات عمومی، هوش و نيز سنجش استعداد (تست آمریکایی که تا آن زمان در ایران سابقه نداشت). امتحان شفاهی (مصاحبه) برای تشخیص داشتن قيافه جذّاب و برخورد اجتماعي متناسب بود. شرایط داوطلبان باید مطابق استاندارد بین المللی دانشجويان رشته روزنامه نگاری می بود. در کشورهای صنعتی (پیشرفته) تنها رشته تحصیلی که اصطلاحا کنکور ورودی دارد «رورنامه نگاری» است؛ نه برای انتخاب شماری کم از میان انبوه داوطلب بلکه برای برگزیدن افراد مستعد این حرفه. پذيرفته شدن در امتحان استعداد و هوش، پيش شرط ورود به رشته هاي روزنامه نگاري در دانشگاههای این ممالک است، زیرا که روزنامه نگاري يک ديسيپلين صد درصد آکادميک نيست، و براي توليد يک روزنامه نگار موفق؛ استعداد، معلومات عمومي، هوش سرشار، بنيه جسمانی و علاقه مندي فراوان به این پیشه لازم حتمی است. روزنامه نگاری حرفه ای تجربی است و بنابراین، بدون داشتن استعداد لازم و تنها با شرکت در کلاس درس نمی توان روزنامه نگار شد به همانگونه که نمی توان از کلاس درس شاعر، سوارکار و چترباز بیرون آمد. در آن سال از میان صدها داوطلب، تنها سیزده نفرشان شایسته ورود به دوره آموزشی تشخیص داده شده بودند که پس از گذشت 54 سال هنوز چهارنفر از آنان به کار قلم سرگرمند. روش کار نخستین دوره آموزش روزنامه نگاری ایران بسيار مدرن بود؛ به اين ترتيب که دانشجويان در ساعات صبح در تحريريه روزنامه خبرنگاري مي کردند و عصرها و شبها در کلاس به درس مدرّسان گوش فرا مي دادند. غلامحسين صالحيار (متوفي)، ر. اعتمادي، نوشيروان كيهاني زاده (مولف این سایت؛ تاریخ ایرانیان)، هوشنگ پورشريعتي (متوفي)، محسن ميرزايي، همايون فروزان، يوسف خوشرو، محمدعلي مقدس زاده، دكتر مستوفي و منوچهر صمصامي از جمله فارغ التحصيلان اين دوره بودند. عكسي از دانشجويان نخستين دوره آموزش روزنامه نگاري ايران كه در تيرماه 1335 برداشته شده است برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اين تصوير بخشي از شرکت کنندگان در مسابقه ورودي نخستين دوره آموزش روزنامه نگاري ايران را در 12 خرداد 1335نشان مي دهد برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام : دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
آريائي 767 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 خرداد، ۱۳۸۹ دستور احياء صنعت فرش ايران با اصالت باستاني اش احياي تصوير حيوانات روي فرش ايران در دوران صفويه شاه اسماعيل صفوي كه در مارس 1502 ميلادي شيعه اثني عشري را مذهب رسمي ايرانيان اعلام كرد سه ماه بعد ، 15 ژوئن همين سال، دستوري براي احياي صنعت فرش ايران به همان گونه كه در عهد ساسانيان بود صادر كرد كه در آن تأكيد بر بازگشت به اصالت قديم فرش ايران و استفاده از نقش و تصوير گياهان و حيوانات شده بود. در دوران سلطه ايلخانيان و پس از ورود ايلات ترك ماوراء النهر به ايران، بافت فرش در ايران تغيير يافته و فرشهاي كوچك با اشكال هندسي ويژه مفروش كردن چادر و خيمه باب شده بود. شاه اسماعيل كه يك حكومت مركزي نيرومند در ايران به وجود آورده بود در سال 1508 بغداد را تصرف كرد و در سال 1510 ميلادي ازبكها به رياست محمدخان شيباني را در هم شكست و حكومت سمرقند را به «بابر» از اميران تيموري سپرد، ولي در اوت 1514، نيروهاي او به علت نداشتن اسلحه آتشين- توپ و تفنگ- از ارتش عثماني در دشت چالدران شكست خوردند و اين شكست مقدمه صدها سال جنگ ميان ايران و عثماني (تركيه) شد. قاليچه پارسي 4 ميليون دلاري فروش يك قاليچه پارسي 390 ساله در حرّاج سوم ژوئن 2008 اشياء تاريخي و هنري در نيويورك به مبلغ چهار ميليون و 450 هزار دلار توجه مخاطبان رسانه ها را براي مدتي از گزارشهاي سياسي برگرفت و به هنر ايراني معطوف ساخت. ساير اخبار آن بخش خبري رسانه هاي صوت و تصويري، مربوط به ديدار نخست وزير عراق در تهران با رهبر ايران و دريافت اين اخطار از او بود كه با آمريكا موافقتنامه اي مبني برماندن نيروهاي آن كشور بعد از سال جاري 2008 در عراق امضاء نكند؛ همچنين درخواست تكراري بوش از سران كشورهاي مورد بازديد در اروپا كه بر تحريم ايران بيفزايند و .... قاليچه پارسي كه بفروش رفت بافت اصفهان (پايتخت وقت) در دوران پادشاهي شاه عباس يكم بود كه در بافت آن نخ ابريشم و هفده رنگ مختلف بكار رفته است. اين قاليچه متعلق به بانو «دورس ديوك» بود كه در 1993 فوت شده است. پروفسور آرتر پوپ ايرانشناس بنام در تاليف خود «مروري بر هنرهاي ايراني» به چگونگي اين قاليچه اشاره كرده است. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام :دكتر نوشيروان كيهاني زاده 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده