VINA 31339 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۸۹ تاپیک سوتیه دیگه بیاید سوتی هاتونو تعریف کنید 171 لینک به دیدگاه
*--T--* 1699 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۸۹ امروز میخواستم سوار تاکسی شم . .. صف شلوغ بود . .! منم اول صف بودم . . ! دیدم یه تاکسی داره میاد و از دور داره با لبخند علامت دو رو با انگشتاش نشون میده! (=>) . . .فک کردم داره اینجوری با من سلام احوال پرسی میکنه منم عین مونگولا با انگشتام علامت دو رو بش نشون دادم . . !!! طرف منظورش این بود که دوتا ظرفیت داره!!!:icon_pf (34): ( نمیدونین چقد بهم خندیدن . .. !) این روزا کلا حواسم جمع نیست . . .! 83 لینک به دیدگاه
رهگذر 521 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۸۹ منم همکارمو تو راهرو بعده نمازش دیدم, یه لحظه مغزم هنگ کرد که بگم "خسته نباشید" یا "قبول باشه" گفتم "قبول نباشه" ! کلی خیجالت کشیدم! 60 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۸۹ منم همکارمو تو راهرو بعده نمازش دیدم, یه لحظه مغزم هنگ کرد که بگم "خسته نباشید" یا "قبول باشه" گفتم "قبول نباشه" ! کلی خیجالت کشیدم! :ws28::ws28: منم یه همچین سوتیی دادم تو مراسم چهلم مامان بزرگ خدابیامرزم یه پیرزن خیلی پیرکه به زور خودشو می کشید بهم گفت دخترم غم آخرت باشه برگشتم گفتم ایشالا قسمت شمام بشه البته مامانم بیچاره کلی حرف یادم داده بود که مثلا وختی طرف اینو گفت تو باید اینو بگی از بس گیج شدم این سوتی رو دادم :icon_pf (34): 75 لینک به دیدگاه
رهگذر 521 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۸۹ :ws28::ws28: منم یه همچین سوتیی دادم تو مراسم چهلم مامان بزرگ خدابیامرزم یه پیرزن خیلی پیرکه به زور خودشو می کشید بهم گفت دخترم غم آخرت باشه برگشتم گفتم ایشالا قسمت شمام بشه البته مامانم بیچاره کلی حرف یادم داده بود که مثلا وختی طرف اینو گفت تو باید اینو بگی از بس گیج شدم این سوتی رو دادم :icon_pf (34): :ws28::ws28: واااااااااااااااااااااای! یاده بدترین سوتیه عمرم افتادم! یه روز تو شرکت نشسته بودیم, جناب مدیر مهربون ساعت 9 تشریف فرما شدن! هنوز دو وجب مونده بود تا ..... برسه به صندلی, شروع کرد: فلانی اون قرارداد چی شد؟ فلانی شبکه رو راه انداختی؟ امید, مجید کو؟؟؟ شمارشو بگیر ببینم! فلانی گزارشا مگه قرار نبود رو میزم باشه! اوه اوه! چشمتون روز بد نبینه! ازون روزاش بود! خلاصه تو این حین امید, شماره مجیدو میگیره و وصل میکنه به مدیر! ازینور, من میخوام به امید اس ام اس بدم با این مضمون " داداشمون امروز به برقه, حواست باشه!" (منظورم این بود که ای امید, ای همکار, امروز مدیر ما از اون روزاشه, حواستو جمع کن!) که از اونجایی که خیلی آدمه خوش شانسی هستم, اس ام اس رو فرستادم برا خوده مدیر!!!! حالا شما تصور کن, مدیر داره با مجید تلفنی صحبت میکنه! من فهمیدم چه غلطی کردم, کنسل کردم ولی.... ای دل غافل! سِند شد! صدای زنگ گوشی بلند شد و من رنگم پرید!!!!!!:icon_pf (34)::icon_pf (34): مدیر اون اس ام اس رو میخونه و با سر به من میفهمونه که یعنی چی؟؟؟؟ منم مونده بود که چی بگم و تلفن تموم شد! باید یه چی میگفتم!:icon_pf (34): به تته پته افتاده بودم گفتم : چیزه, منظورم مجیده! بی زحمت باهاش بد حرف نزنین, امروز خیلی ناراحته! و مدیر جان گفتن: اتفاقا الان پای تلفن که کبکش خروس میخوند!!!!!!!!!!!!!! منظورتو از اس ام است نفهمیدم!!!!!! خلاصه...................... نتیجه اخلاقی اینکه: اس ام اس ها اونجا که باید برسه, نمیرسه و اونجا که نباید برسه میرسه!!!!:icon_pf (34): همین!:putertired: 68 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۸۹ اسپم خنده نکن بزار من حال داشته باشم سوتی هامو تعریف کنمتو سوتی ندادی:w00: حالا این سوتی رو دوستم تعریف کرد از اونجا تو خوابگاه یکی مریض میشه همه پشت سرش مریض میشن یکی از بچه ها سرما میخوره دکترم شربت دیفن هیدرامین میده میگه هر 8 ساعت بخور بچه ها هم میرن شب این میگیرن فردایی دم غروب میشه میرن پیش این بچه (24 ساعتم نگزشته بوده) میگن ااا چرا شیشه شربت تموم شده مگه سر وقت نخوردی میگه چرا هر 8 ساعت یه قلب(درست نوشتم؟) خوردم:jawdrop: من سوتی ک ممیدم چون کم حرف میزنم الان یادم اومد زشته ولی نمیتونم بگم سر کلاس عربی یه فعل رو داشتم صرف میکردم اشتباه تلفظ کردم کلاس رفت رو هوا منم انداخت بیرون معلم:shame: کیدَ بود فعلش 33 لینک به دیدگاه
*--T--* 1699 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد، ۱۳۸۹ من سوتی ک ممیدم چون کم حرف میزنمالان یادم اومد زشته ولی نمیتونم بگم سر کلاس عربی یه فعل رو داشتم صرف میکردم اشتباه تلفظ کردم کلاس رفت رو هوا منم انداخت بیرون معلم:shame: کیدَ بود فعلش گفتی عربی یاد راهنمایی افتادم . . .! سر کلاس ، معلم از یه دانشجو شاکی بود گفت : ای بابا . . . من هر چی بت میگم انگار یاسین تو گوش خر میخونم . . .! یکی گفت : اجازه! یاسین تو گوش خر خوندن یعنی چی!؟ معلم گفت : اگه تو گوش خر یاسین بخونن چیزی نمیفهمه! من گفتم : اجازه سوره های دیگه رو چی!؟ اونم منو انداخت بیرون . . . .! به همین سادگی! به همین خوشمزگی! 49 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ یه بار یکی از فامیلا از سوئیس اومده بود برا اکثر فامیل کادو نیاورده بود ولی برا من کادو آورده بود بهم گفت بفرما اقا امین (حالا نزدیک 30 نفر تو مجلسن) قابلی نداره منم تندی گفتم خواهش میشه اقا سام خودت قابل نداری!!!!!!!1 47 لینک به دیدگاه
am in 25041 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ حالا یه بارم بحث خیلی علمی بود از یکی از سخنان گهربار آغای شماره یک که از فانتوم ها نترسید ولی از پشت کردن به مساجد بترسید!!!!!!!1 منم جو گرفته بودتم داشتم از فانتوم برا بچه ها تعریف میکردم رسیدم به سرعتش بجای اینکه بگم مافوق صوت گفتم مافوق سرعت!!!!!!! 22 لینک به دیدگاه
*--T--* 1699 این ارسال پرطرفدار است. اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ حالا یه بارم بحث خیلی علمی بود از یکی از سخنان گهربار آغای شماره یککه از فانتوم ها نترسید ولی از پشت کردن به مساجد بترسید!!!!!!!1 منم جو گرفته بودتم داشتم از فانتوم برا بچه ها تعریف میکردم رسیدم به سرعتش بجای اینکه بگم مافوق صوت گفتم مافوق سرعت!!!!!!! من بازم یاد یه چیزی افتادم . . .! پسر داییم سربازی پادگان نیروی هوایی (یه همچین چیزایی!) بود . . .! میگفت یه شب یه آخوندی اورده بودن داشت برامون صحبت میکرد . . یهویی جف گرفتتش گفت : ما اگر اراده کنیم برای لبنان نه 10 هواپیما . . . نه 100 هواپیما . . یک فروند هواپیما میفرستیم . . .!!! 50 لینک به دیدگاه
mim-shimi 25686 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ چند بار تا حالا اتفاق افتاده وقتی مهمونامون داشتن میرفتن،به جا اینکه بگم زحمت کشیدین،گفتم زحمت دادین!!!!!!!!!!!!!! 19 لینک به دیدگاه
T-bag 320 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ تو دبیرستان سر یه امتحان تستی بودیم. دوستم رو صندلی جلویی نشسته بود. قرار گذاشته بودیم بزنیم تو فاز تقل. فقط چون نظارت خیلی جدی و دقیق بود نمی شد جیک زد! دوستم جواب سوا 5 رو میخواست. رو دستش نوشت 5 و به من نشون داد! بعد ناظممون که یه سگ به تمام معنا بود بو برد اومد نزدیک ما . این دوستم دستش رو گذاشت زیر چونش که مثلا" سه نشه! ناظممون رفت و برگشت! یه نگاه به صورت دوستم کرد و بی مقدمه برگش رو پاره کرد! گفت" جواب سوال 5 رو تو کارنامت میدم! " می دونید از کجا قضیه لو رفت؟ دوست وقتی دستش رو برد زیر چونش این دستش از استرس انقدر عرق کرده بود که 5 رو کپی کرد روی لپ گندش! جاتون خالی بعد امتحان این دوستم هی حرص میخورد ما هم از خنده روده بر شده بودیم! 39 لینک به دیدگاه
jonny depp 8297 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ یدفعه داشتیم برنامه سفر شمال می ریختیم همه داشتن اسم هتل و قیمتاشو می گفتن منم گفتن بریم کلاژ لب دریا ارزونتره:icon_pf (34):بعد دیدم همه منفجر شدن:banel_smiley_52: 19 لینک به دیدگاه
T-bag 320 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ یه بار به موبایلم یه دختره زنگ زد و خیلی مضطرب گفت " سلام آقا ! کامپیوتر درست کنی؟! " منم گفتم اشتباهه! مثل اینکه فهمیده بود چه سوتی داده دوباره زنگ زد و گفت " عذر میخوام. شما تعمیر سخت افزار کامپیوتر انجام میدید؟" ! 24 لینک به دیدگاه
Doctor_Shovan مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ از سوتی من بد تر نمیشه خیلی وقت پیش یعنی روزثبت نام در این سایت من از یکی از دوستان درسایت دیگه حال یکی از دوستان عزیز رو پرسیدم اون ادرس داد که این عزیز در انجمن نواندیشان تشریف دارند من هم دادمش به گوکل و به سرعت ثبت نام کردم و وارد شدم و اولین نامه در عمومی ( پروفایل ) برام اومد یعنی این: setare.blue سلام.ازاينكه اين انجمن رو براي عضويت پذيرفتيد ممنون. براي اشنايي بيشتر به اين لينك مراجعه كنيد: ...... ... تا چشمم به اسم ستاره افتاد رفتم یه نگاهی به اطراف سایت کردم دیدم ای دل غافل این انجمن رو که قبلا هم ستاره منو معرفی کرده و ثبت نام هم کرده ام و الان این ایدی ,دومیه شده ...:icon_pf (34): لینک به دیدگاه
T-bag 320 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ سوتی دوران راهنمایی: تو امتحان ترم دوم سوالی بود که معکوس عدد 4 چی میشه؟ جواب= یک چهارم. اما سوتی اینجاست که یکی از بچه هامون 4 رو بر عکس نوشته بود! 24 لینک به دیدگاه
mamooshak 8194 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ میخاستیم تحقیقمونو تحویل بدیم باید میرفتیم دانشکده علومما هم اولین بار بود میرفتیم یه دوستمم باهام بود هی میگفت دسشویی دارم دسشویی دارم ببین دسشوییشون کجاست گفتم بزار برم بپرسم میخاستم برم از نگهبان بپرسم سرویس بهداشتیتون کجاست با جدیت تمتم رفتم جلو گفتم :ببخشید مزاحمتون میشم اقایون .میشه بگید دوستم کجا میتونه ادرار کنه:icon_pf (34): دوستم از خجالت فرار کرد منم دنبالش فراررررررررررر:banel_smiley_52: حالا یه سوتی دیگه شما هم تعریف کنید دیگه:w00: سر درس ریاضی 1 بود اون ترم منم تازه وارد دانشگاه شده بود یه تیکه ای بدی که من دارم اینه که خیلی از لفظ عزیزم استفاده میکنم استاد داشت توضیح میداد اخر کلاس گفت سوالی ندارید یهو من گفتم (استاد پیرمردههاااا دماغشو بگیری نفسش بالا نمیاد):عزیزم میشه لطف کنی اثباتو توضیح بدی فدات شم استاده اینطوری شد:jawdrop: منم اینطوری این مموشک زیاد میگه بی تربیت منم اون اوایل که عضو شده بودم(تاریخ عضویتمو نگاه نکن منظورم چند هفته پیشه) تیکه کلامم شد بی تربیتهر کی میدیدم میگفتم چطوری بی تربیت با اخر هر چیزی یه بیتربیت میگفتم تا استادمون جواب یه سوالو که پرسیده بودمو داد گفت چطور بود توضیحم منم یهو گفتم عالی بود بی تربیت:icon_pf (34): حقتهههههههههههههههههههههههههههه :ws47: كلي با سوتيات خنديدم، دل درد گرفتم :ws47: ----- منم سوتي زياد ميدم، اما خب الان يكيش يادمه چند سال پيش همسايه طبقه بالايي رفته بودن مكه(تقريبا مال 10سال پيشه)، داشتن ميومدن، نصفه شبم بود، ما هم به اتفاق بچههاش گفتيم بريم فرودگاه... فرودگاه مهرآباد بود اون موقع... بعد رفتيمو... خلاصه ديدين كه چقده وقتي حاجي مياد شلوخ ميشه اونجا :shad: منم واسه اولين بار بود ميرفتم استقبال حاجي :shad: هميشه توي ذهنم بود وقتي كسي ميره مكه، برميگرده بايد خيلي عوض بشه، يه حالت عرفاني و اينا بگيره :shad: تو همين فكرا بودم توي فرودگاه ديدم بلـــــــــــــــــــــه حاج خانم نمايان شد!!! وااااااي چقده عوض شدههاااا!! كلي عبادت روش تاثير گذاشته، خيلي به چشم قيافش تغيير كرده.. :shad: كلي دورش شولوووخ شده بود، فك و فاميل ريختن روشو حسابي بغل و بوس و ازاين حرفا :shad:... يكي اين لپشو بوس ميكرد، يكي اون يكي رو منم كلي هيجان داشتم كه از بقيه عقب نيفتم خلاصه نوبت من رسيد، رفتم جلو و اونم سفت بغلم كرد و ماچ و بوسههه ديگه اين لحظات شيرين به پايان رسيده بود كه برگشتم ببينم چرا مامانم اينا جلو نيومدن! ديدم هيچ كدوم نيستن!!! هر چي اينور و اونور رو تماشا كردم پيداشون نكردم كه نكردم! انقده گشتم تا ديدم بيرون در وايسادن، بغل دست 2نفر ديگه :shad: تازه فهميدن اون خانمه يكي ديگه بوده ولي داشتم از خنده سكته ميكردم :ws47: 33 لینک به دیدگاه
zx1 1752 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ یه بار یکی از آشناهامون بعداز مدتها تلاش مضاعف وگذشتن از هفتخان رستم تونسته بود مخ یه دختره روبزنه! دختره هم از حق نگذریم دختره تکی بود! خلاصه چون من در جریان تلاش هاش بودم، قرار بود اگه حرکت انقلابی انجام شد خبرم کنه! بنده خدا هنوز یه روز از دوستیش نگذشته بود، خوشحال و سرحال و کوک اومد به من اس ام اس بده و جریان رو بگه! چشتون روز بدنبینه! بنده خدا از بس که شوق و ذوق داشت و از بس اس ام اس از صبح واسه دختره داده بود(دستش عادت کرده بودبه اسم دختره) اشتباهی اس ام اس رو فرستادبرای خود طرف!:icon_pf (34): خلاصه ای از متن اس ام اس: سلام ...(اسم من) جون! خوبی؟ یه خبرتوپ! بالاخره مخشو زدم! عجب چیزیه! زیادخوشگل نیست ولی مایه دارن شدید! ماشینش از خودش خوشگلتره! بیشرف! بیشتر از خودش ازماشینش خوشم اومد! BMW X5 وای چه سواری داره! . . . و در آخر فقط میتونمبگم در همون روز و ساعت رابطشون بهم خورد باکلی دعوا! :167: 32 لینک به دیدگاه
Anooshe 11040 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ سوتی دوران راهنمایی:تو امتحان ترم دوم سوالی بود که معکوس عدد 4 چی میشه؟ جواب= یک چهارم. اما سوتی اینجاست که یکی از بچه هامون 4 رو بر عکس نوشته بود! یه سوتی از تقلبای دوره دبیرستان: واسه درس معارفمون امتحان داشتیم و دوستم آیه هارو نخونده بود...واسه همین قرار شد اگه چنین سوالی اومد من بههش بگم از شانس بد سر امتحان جای منو عوض کردن... آخرای امتحان من و دوستم با ایما اشاره منظور رو بهم رسوندیم و این شد که دوستم گفت خودکارش تموم شده و نمینویسه و منم بلافاصله گفتم من خودکار دارم و مراقب خودکارو ازمن گرفت داد به دوستم... اونم خوشحال که تقلب تو دره خودکاره ولی من انقدر کاغذو فشار داده بودم داخل در خودکار که مراقب نبینتش که دوستم هرکار کرده بود نتونست درش بیاره و از روش بنویسه:shame: 20 لینک به دیدگاه
*--T--* 1699 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 خرداد، ۱۳۸۹ چن وقت پیش داشتم میرفتم یونی . . . رفتم ترمینال و سوار ماشین شدم . . .! یه خانمم اومد جلو نشست و هندزفریشو کرد تو گوشش و شروع کرد به آهنگ گوش دادن . . .! ماشین راه افتاد و یکم که گذشت دیدم صدای آهنگ ساسی مانکن (از این آهنگای جلف و . . !!!) فضای ماشین رو پر کرده . . .! صدای آهنگشم آنچنان بلند نبود . . . در حد موبایل بود . . .! چند ثانیه بعدش دیدم راننده داره سرشو شبیه علامت تاسف تکون میده!!! . . .! فک کردم هندزفری دختره از گوشی قطع شده و صداش پیچیده تو ماشین . . .! اول اهمیت ندادم . . بعدش با خودم گفتم دختره گناه داره . . دیگران مسخرش میکنن . . !!! خودمو از صندلی عقب کشوندم به سمت جلو به دختره اشاره زدم گفتم : ببخشید خانم ، فک کنم هندزفریتون قطع شده . . .! دختره گفت نه بابا! قطع نشده که . . .! با لبخند گفتم چرا دیگه قطع شده ، صدای آهنگ پیچیده تو ماشین . . .!!! دیدم دختره داره میخنده . . .! بهم اشاره زد صدا از CD Player ماشینه نه گوشی من . . .!!!!!:icon_pf (34): اصلا فکر نمیکردم راننده بشینه ساسی مانکن گوش بده . . .! 26 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده