رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

اسپم خنده نکن بزار من حال داشته باشم سوتی هامو تعریف کنم:banel_smiley_4:تو سوتی ندادی:w00:

 

 

 

 

 

 

حالا این سوتی رو دوستم تعریف کرد

از اونجا تو خوابگاه یکی مریض میشه همه پشت سرش مریض میشن یکی از بچه ها سرما میخوره دکترم شربت دیفن هیدرامین میده میگه هر 8 ساعت بخور بچه ها هم میرن شب این میگیرن

فردایی دم غروب میشه میرن پیش این بچه (24 ساعتم نگزشته بوده) میگن ااا چرا شیشه شربت تموم شده مگه سر وقت نخوردی

میگه چرا هر 8 ساعت یه قلب(درست نوشتم؟) خوردم:jawdrop:

 

من سوتی ک ممیدم چون کم حرف میزنم

الان یادم اومد

زشته ولی نمیتونم بگم

سر کلاس عربی یه فعل رو داشتم صرف میکردم اشتباه تلفظ کردم کلاس رفت رو هوا :ws28:

منم انداخت بیرون معلم:shame:

کیدَ بود فعلش

  • Like 33
لینک به دیدگاه
من سوتی ک ممیدم چون کم حرف میزنم

الان یادم اومد

زشته ولی نمیتونم بگم

سر کلاس عربی یه فعل رو داشتم صرف میکردم اشتباه تلفظ کردم کلاس رفت رو هوا :ws28:

منم انداخت بیرون معلم:shame:

کیدَ بود فعلش

 

گفتی عربی یاد راهنمایی افتادم . . .!

 

سر کلاس ، معلم از یه دانشجو شاکی بود گفت : ای بابا . . . من هر چی بت میگم انگار یاسین تو گوش خر میخونم . . .!

یکی گفت : اجازه! یاسین تو گوش خر خوندن یعنی چی!؟

معلم گفت : اگه تو گوش خر یاسین بخونن چیزی نمیفهمه!

من گفتم : اجازه سوره های دیگه رو چی!؟

اونم منو انداخت بیرون . . . .! به همین سادگی! به همین خوشمزگی! :banel_smiley_4:

  • Like 49
لینک به دیدگاه

یه بار یکی از فامیلا از سوئیس اومده بود

برا اکثر فامیل کادو نیاورده بود

ولی برا من کادو آورده بود

بهم گفت بفرما اقا امین (حالا نزدیک 30 نفر تو مجلسن) قابلی نداره

منم تندی گفتم خواهش میشه اقا سام خودت قابل نداری!!!!!!!1

  • Like 47
لینک به دیدگاه

حالا یه بارم بحث خیلی علمی بود از یکی از سخنان گهربار آغای شماره یک

که از فانتوم ها نترسید ولی از پشت کردن به مساجد بترسید!!!!!!!1

 

منم جو گرفته بودتم داشتم از فانتوم برا بچه ها تعریف میکردم

رسیدم به سرعتش بجای اینکه بگم مافوق صوت گفتم مافوق سرعت!!!!!!!

  • Like 22
لینک به دیدگاه

تو دبیرستان سر یه امتحان تستی بودیم.

دوستم رو صندلی جلویی نشسته بود.

قرار گذاشته بودیم بزنیم تو فاز تقل.

فقط چون نظارت خیلی جدی و دقیق بود نمی شد جیک زد!

دوستم جواب سوا 5 رو میخواست.

رو دستش نوشت 5 و به من نشون داد!

بعد ناظممون که یه سگ به تمام معنا بود بو برد اومد نزدیک ما . این دوستم دستش رو گذاشت زیر چونش که مثلا" سه نشه!

ناظممون رفت و برگشت!

یه نگاه به صورت دوستم کرد و بی مقدمه برگش رو پاره کرد!

گفت" جواب سوال 5 رو تو کارنامت میدم! "

می دونید از کجا قضیه لو رفت؟

دوست وقتی دستش رو برد زیر چونش این دستش از استرس انقدر عرق کرده بود که 5 رو کپی کرد روی لپ گندش!

جاتون خالی بعد امتحان این دوستم هی حرص میخورد ما هم از خنده روده بر شده بودیم!:ws28:

  • Like 39
لینک به دیدگاه

یدفعه داشتیم برنامه سفر شمال می ریختیم همه داشتن اسم هتل و قیمتاشو می گفتن منم گفتن بریم کلاژ لب دریا ارزونتره:icon_pf (34):بعد دیدم همه منفجر شدن:banel_smiley_52:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

یه بار به موبایلم یه دختره زنگ زد و خیلی مضطرب گفت " سلام آقا ! کامپیوتر درست کنی؟! "

منم گفتم اشتباهه!

مثل اینکه فهمیده بود چه سوتی داده دوباره زنگ زد و گفت " عذر میخوام. شما تعمیر سخت افزار کامپیوتر انجام میدید؟" !

  • Like 24
لینک به دیدگاه
Doctor_Shovan مهمان

از سوتی من بد تر نمیشه :ws27:

خیلی وقت پیش یعنی روزثبت نام در این سایت من از یکی از دوستان درسایت دیگه حال یکی از دوستان عزیز رو پرسیدم اون ادرس داد که این عزیز در انجمن نواندیشان تشریف دارند من هم دادمش به گوکل و به سرعت ثبت نام کردم و وارد شدم و اولین نامه در عمومی ( پروفایل ) برام اومد

یعنی این:

 

setare.blue

سلام.ازاينكه اين انجمن رو براي عضويت پذيرفتيد ممنون.

براي اشنايي بيشتر به اين لينك مراجعه كنيد:

......

...

 

 

تا چشمم به اسم ستاره افتاد رفتم یه نگاهی به اطراف سایت کردم دیدم ای دل غافل این انجمن رو که قبلا هم ستاره منو معرفی کرده و ثبت نام هم کرده ام و الان این ایدی ,دومیه شده ...:icon_pf (34):

 

 

 

:ws3:

لینک به دیدگاه

سوتی دوران راهنمایی:

تو امتحان ترم دوم سوالی بود که معکوس عدد 4 چی میشه؟

جواب= یک چهارم.

اما سوتی اینجاست که یکی از بچه هامون 4 رو بر عکس نوشته بود!

  • Like 24
لینک به دیدگاه
میخاستیم تحقیقمونو تحویل بدیم باید میرفتیم دانشکده علوم

ما هم اولین بار بود میرفتیم یه دوستمم باهام بود هی میگفت دسشویی دارم دسشویی دارم ببین دسشوییشون کجاست

گفتم بزار برم بپرسم میخاستم برم از نگهبان بپرسم سرویس بهداشتیتون کجاست

با جدیت تمتم رفتم جلو گفتم :ببخشید مزاحمتون میشم اقایون .میشه بگید دوستم کجا میتونه ادرار کنه:icon_pf (34):

 

دوستم از خجالت فرار کرد منم دنبالش فراررررررررررر:banel_smiley_52:

 

حالا یه سوتی دیگه

 

شما هم تعریف کنید دیگه:w00:

 

 

 

 

 

سر درس ریاضی 1 بود اون ترم

 

منم تازه وارد دانشگاه شده بود یه تیکه ای بدی که من دارم اینه که خیلی از لفظ عزیزم استفاده میکنم

استاد داشت توضیح میداد اخر کلاس گفت سوالی ندارید

یهو من گفتم (استاد پیرمردههاااا دماغشو بگیری نفسش بالا نمیاد):عزیزم میشه لطف کنی اثباتو توضیح بدی فدات شم

استاده اینطوری شد:jawdrop:

منم اینطوری:icon_redface:

 

این مموشک زیاد میگه بی تربیت منم اون اوایل که عضو شده بودم(تاریخ عضویتمو نگاه نکن منظورم چند هفته پیشه:banel_smiley_4:) تیکه کلامم شد بی تربیت

هر کی میدیدم میگفتم چطوری بی تربیت با اخر هر چیزی یه بیتربیت میگفتم

 

 

تا استادمون جواب یه سوالو که پرسیده بودمو داد گفت چطور بود توضیحم

منم یهو گفتم عالی بود بی تربیت:icon_pf (34):

 

حقتهههههههههههههههههههههههههههه :ws47::ws47::ws47:

كلي با سوتيات خنديدم، دل درد گرفتم :ws47::ws47:

-----

منم سوتي زياد ميدم، اما خب الان يكيش يادمه :ws3:

چند سال پيش همسايه طبقه بالايي رفته بودن مكه(تقريبا مال 10سال پيشه)، داشتن ميومدن، نصفه شبم بود، ما هم به اتفاق بچه‌هاش گفتيم بريم فرودگاه... فرودگاه مهرآباد بود اون موقع...

بعد رفتيمو... خلاصه ديدين كه چقده وقتي حاجي مياد شلوخ ميشه اونجا :shad: منم واسه اولين بار بود ميرفتم استقبال حاجي :shad: هميشه توي ذهنم بود وقتي كسي ميره مكه، برميگرده بايد خيلي عوض بشه، يه حالت عرفاني و اينا بگيره :shad:

تو همين فكرا بودم توي فرودگاه ديدم بلـــــــــــــــــــــه حاج خانم نمايان شد!!! وااااااي چقده عوض شده‌هاااا!! كلي عبادت روش تاثير گذاشته، خيلي به چشم قيافش تغيير كرده.. :shad:

كلي دورش شولوووخ شده بود، فك و فاميل ريختن روشو حسابي بغل و بوس و ازاين حرفا :shad:... يكي اين لپشو بوس ميكرد، يكي اون يكي رو kissing.gif hug.gif

منم كلي هيجان داشتم كه از بقيه عقب نيفتم :ws47: خلاصه نوبت من رسيد، رفتم جلو و اونم سفت بغلم كرد و ماچ و بوسههه hug.gif

ديگه اين لحظات شيرين به پايان رسيده بود كه برگشتم ببينم چرا مامانم اينا جلو نيومدن! ديدم هيچ كدوم نيستن!!!

هر چي اينور و اونور رو تماشا كردم پيداشون نكردم كه نكردم!

انقده گشتم تا ديدم بيرون در وايسادن، بغل دست 2نفر ديگه :shad: تازه فهميدن اون خانمه يكي ديگه بوده :4564: ولي داشتم از خنده سكته ميكردم :ws47::ws47:

  • Like 33
لینک به دیدگاه

یه بار یکی از آشناهامون بعداز مدتها تلاش مضاعف وگذشتن از هفتخان رستم تونسته بود مخ یه دختره روبزنه! دختره هم از حق نگذریم دختره تکی بود!

خلاصه چون من در جریان تلاش هاش بودم، قرار بود اگه حرکت انقلابی انجام شد خبرم کنه!

بنده خدا هنوز یه روز از دوستیش نگذشته بود، خوشحال و سرحال و کوک اومد به من اس ام اس بده و جریان رو بگه!

چشتون روز بدنبینه! :ws21:

بنده خدا از بس که شوق و ذوق داشت و از بس اس ام اس از صبح واسه دختره داده بود(دستش عادت کرده بودبه اسم دختره) اشتباهی اس ام اس رو فرستادبرای خود طرف!:icon_pf (34):

خلاصه ای از متن اس ام اس:

سلام ...(اسم من) جون!

خوبی؟

یه خبرتوپ!

بالاخره مخشو زدم! عجب چیزیه!

زیادخوشگل نیست ولی مایه دارن شدید!

ماشینش از خودش خوشگلتره! بیشرف!

بیشتر از خودش ازماشینش خوشم اومد! BMW X5 وای چه سواری داره!

.

.

.

 

و در آخر فقط میتونمبگم در همون روز و ساعت رابطشون بهم خورد باکلی دعوا!

:167:

  • Like 32
لینک به دیدگاه
سوتی دوران راهنمایی:

تو امتحان ترم دوم سوالی بود که معکوس عدد 4 چی میشه؟

جواب= یک چهارم.

اما سوتی اینجاست که یکی از بچه هامون 4 رو بر عکس نوشته بود!

:ws28:

 

 

 

یه سوتی از تقلبای دوره دبیرستان:

واسه درس معارفمون امتحان داشتیم و دوستم آیه هارو نخونده بود...واسه همین قرار شد اگه چنین سوالی اومد من بههش بگم

از شانس بد سر امتحان جای منو عوض کردن...:banel_smiley_4:

آخرای امتحان من و دوستم با ایما اشاره منظور رو بهم رسوندیم و این شد که دوستم گفت خودکارش تموم شده و نمینویسه و منم بلافاصله گفتم من خودکار دارم و مراقب خودکارو ازمن گرفت داد به دوستم...

اونم خوشحال که تقلب تو دره خودکاره:ws3:

ولی من انقدر کاغذو فشار داده بودم داخل در خودکار که مراقب نبینتش که دوستم هرکار کرده بود نتونست درش بیاره و از روش بنویسه:shame::ws3:

  • Like 20
لینک به دیدگاه

چن وقت پیش داشتم میرفتم یونی . . . رفتم ترمینال و سوار ماشین شدم . . .! یه خانمم اومد جلو نشست و هندزفریشو کرد تو گوشش و شروع کرد به آهنگ گوش دادن . . .! ماشین راه افتاد و یکم که گذشت دیدم صدای آهنگ ساسی مانکن (از این آهنگای جلف و . . !!!) فضای ماشین رو پر کرده . . .! صدای آهنگشم آنچنان بلند نبود . . . در حد موبایل بود . . .! چند ثانیه بعدش دیدم راننده داره سرشو شبیه علامت تاسف تکون میده!!! . . .! فک کردم هندزفری دختره از گوشی قطع شده و صداش پیچیده تو ماشین . . .! اول اهمیت ندادم . . بعدش با خودم گفتم دختره گناه داره . . دیگران مسخرش میکنن . . !!! خودمو از صندلی عقب کشوندم به سمت جلو به دختره اشاره زدم گفتم : ببخشید خانم ، فک کنم هندزفریتون قطع شده . . .! دختره گفت نه بابا! قطع نشده که . . .! با لبخند گفتم چرا دیگه قطع شده ، صدای آهنگ پیچیده تو ماشین . . .!!! دیدم دختره داره میخنده . . .! بهم اشاره زد صدا از CD Player ماشینه نه گوشی من . . .!!!!!:icon_pf (34)::banel_smiley_4:

اصلا فکر نمیکردم راننده بشینه ساسی مانکن گوش بده . . .! :ws52:

  • Like 26
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...