رفتن به مطلب

آهنگ های ماندگار


Moment

ارسال های توصیه شده

خیلی از آهنگ ها هستش که همیشه توی ذهنمون میمونه و حتی موقعی که گوش نمیدیم بهش فکر میکنیم

توی این تایپیک توی هر صفحه یه آهنگ رو میذاریم(چه ایرانی و چه خارجی) و یک صفحه در موردش صحبت میکنیم و باز از صفحه بعدی یه اهنگ دیگه

اگه بشه آهنگ های ایرانی از قومیت های مختلف با معرفی خواننده اثر رو بذارید خیلی بهتره

آهنگ های خارجی رو هم اگه امکانش هست با متن انگیلیسی و معنی فارسیش بذارید

 

205986_395478547207035_1319427815_n.jpg

یه قانون: لطفا پست اول هر صفحه در مورد آهنگ جدید باشه و اگه پستی گذاشتید که در رابطه با صفحه قبل بود لطفا پاکش کنید

با تشکر از همه دوستان

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 52
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

آهنگ اول shape of my heart (سیمای قلب من) مربوط به فیلم leon-the professional هستش و وقتی آخر فیلم ماتیلدا (ناتالی پورتمن) گلدونش رو داخل خاک میذاره و به اسمون نگاه میکنه شروع میشه

این آهنگ از استینگ هستش که بیوگرافیش رو توی پست بعدی میذارم

 

[flash=quality='high' width='156' height='56']

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

He deals the cards as a meditation

با اندیشه ورق ها را بر می زد

 

And those he plays never suspect

و کسانی که بازی می کردند هیچوقت به او مظنون نمیشدند

 

He doesn't play for the money he wins

او بخاطر پولهایی که می برد بازی نمیکرد

He doesn't play for the respect

او برای احترام بازی نمیکرد

He deals the cards to find the answer

او ورق ها را بر می زذ تا جوابی بیابد

 

The sacred geometry of chance

برای بدست آوردن شانسهای مقدسش

 

The hidden law of probable outcome

برای قوانین مخفی اتفاقات احتمالی

 

The numbers lead a dance

اعداد انگار میرقصیدند

 

I know that the spades are the swords of a soldier

میدانم که "خالهای پیک" شمشیرهایی هستن برای سربازی

 

I know that the clubs are weapons of war

میدانم که "خالهای گشنیز" اسلحه ای ست برای جنگ

 

I know that diamonds mean money for this art

میدانم که "خالهای خشت" برای این جادو حکم سرمایه اند

But that's not the shape of my heart

اما سیمای قلب من این گونه نیست

He may play the jack of diamonds

او ممکن است که سرباز خشت را بردارد

He may lay the queen of spades

ممکن است بی بی پیک را بندازد

He may conceal a king in his hand

ممکن است شاه را در دستش پنهان کند

While the memory of it fades

تا ذهن بقیه را منحرف کند

I know that the spades are the swords of a soldier

میدانم که "خالهای پیک" شمشیرهایی هستن برای سربازی

I know that the clubs are weapons of war

میدانم که "خالهای گشنیز" اسلحه ای ست برای جنگ

I know that diamonds mean money for this art

میدانم که "خالهای خشت" برای این جادو حکم سرمایه اند

But that's not the shape of my heart

اما سیمای قلب من این گونه نیست

That's not the shape, the shape of my heart

اما سیمای قلب من این گونه نیست, نه

And if I told you that I loved you

اگر بگویم که دوستت دارم

 

You'd maybe think there's something wrong

ممکن است فکر کنی چیزی اشتباه است

I'm not a man of too many faces

من مردی هزار چهره نیستم

The mask I wear is one

من همیشه یک چهره دارم

Those who speak know nothing

آنان که حرف می زنند هیچ نمی دانند

And find out to their cost

و بهایشان را کشف می کنند

Like those who curse their luck in too many places

مثل آنها که همه جا به شانسشان لعنت می فرستند

And those who fear are lost

کسانی که بخاطر ترس شکست می خورند

I know that the spades are the swords of a soldier

میدانم که "خالهای پیک" شمشیرهایی هستن برای سربازی

I know that the clubs are weapons of war

میدانم که "خالهای گشنیز" اسلحه ای ست برای جنگ

I know that diamonds mean money for this art

میدانم که "خالهای خشت" برای این جادو حکم سرمایه اند

But that's not the shape of my heart

اما سیمای قلب من این گونه نیست

That's not the shape, the shape of my heart

اما سیمای قلب من این گونه نیست, نه

 

لینک به دیدگاه

گوردن متیو سونر (GordonMatthew Thomas Sumner) با نام هنری استینگ(Sting) یکی از خوانندگان بنام سبک های بلوز (Blues )،جز ( Jazz ) وراک (Rock ) است.

او همچنین یک فعال اجتماعی و عضو فعال سازمان های بشر دوستانه است.

استینگ در سال ۱۹۵۱در شهر نیوکاسل انگلستان به دنیا آمد.

در دوران تحصیل به موسیقی علاقه مند شد ولی بصورت جدی وارد موسیقی نشد.

بعد از عوض کردن شغل هایی همچون راهنمای اتوبوس ها، کارگر ساختمانی، مامور مالیاتو … در کالج ثبت نام کرد و توانست به عنوان یک معلم مدرسه فارغ التحصیل شود.

Sting زمان هایی که مشغول به تدریس در مدرسه نبود به موسیقی اختصاص داد (عصر ها و روزهای تعطیل).

در این زمان به یک گروه موسیقی jazz پیوسته بود. او دراین گروه، لباسی به رنگ مشکی و زرد می‌پوشید، و چون شبیه زنبور شده بود! لقبSting (به معنای نیش) را برای خود برگزید.

او در سال ۱۹۷۷به لندن رفت و گروه موسیقی The Police را تشکیل داد. این گروه به موفقیت بالایی دست یافت به گونه ای که در سال های ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۳، توانست۶جایزه گرمی (Grammy) را برای ۵ آلبوم دریافت نماید.

در سال ۱۹۸۳ او تصمیم گرفت از این گروه جدا شود. این گروه بصورت رسمی از هم جدا نشدند و در سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ با پیوستن به یکدیگر کنسرت های بسیارموفقی را برگزار نمودند.

استینگ بعد از گروه پلیس بصورت جدی تر به موسیقی و همچنین بازیگری روی آورد.

او از سال ۱۹۸۵ تا کنون۱۰ آلبوم موسیقی منتشر ساخته است که همگی با استقبال بی‌نظیر دوستداران او روبرو گردیده است. (تقریبا تمامی آلبوم های او دارای لیبل های

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
هستند.).

اوتا کنون۱۶جایزه گرمیرا دریافت نموده است.

Sting دربیش از ۳۰ فیلم و سریال تلویزیونی به ایفای نقش پرداخته است. او همچنین یکی از بزرگترین فعالان اجتماعی هنرمند است که در اکثر فعالیت های بشر دوستانه در کشور های مختلف دنیا شرکت می‌کند.

از آخرین فعالیت های هنری او می‌توان به بازی در سریال Life’s Too Short در سال ۲۰۱۱و کنسرت های اخیر (۲۰۱۲) اشاره نمود. او همچنین در رادیویBBC دربرنامه ای برای حفظ جنگل های بارانی استوایی به عنوان مجری فعالیت می‌کند.

 

منبع:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

sting.jpg

لینک به دیدگاه
کار خوبی شروع کردی از فردا میام این رزو من میخوام صفحه اول بزارم

مرسی ذوست من :icon_gol:

 

دمت گرم داش سهند:icon_gol:

من اول خواستم از آهنگای خارجی شروع کنم که بتونم صفحه رو پر کنم

ولی در ادامه آهنگ های بومی رو هم بذاریم خیلی خوبه

شما هم اگه لطف کنی آهنگ های زیبای آذری رو بذاری ممنون میشم:w16:

لینک به دیدگاه

ترانهshape of my heart درباره مردیه که استاد بازی ورق (در اینجا پوکر) هست، اما توی بازی به دنبال چیزی الهی میگرده، یه معنی روحانی برای احتمالات بازی.. ورق های بازی در واقع از روی ورق های تاروت ساخته شده، پس باید یک ایده درباره خوندن سرنوشت توی ورق ها وجود داشته باشه.. اون درحالی که ورق دیگران رو پخش میکنه سرنوشت خودش رو توی ورق ها جست و جو میکنه.. اون اونقدر درگیر بازی شده که تقریبا خالی از احساساته و این روی روابط اون تاثیر منفی میذاره..اون مردی نیست که احساساتش رو ابراز کنه، اما دلش میخواد اینکارو بکنه.. هر چند خودش میدونه که تنها یک "چهره" داره که پشت یک "نقاب" پنهان شده، که میتونه همون نقاب بازیکن پوکر باشه.

لینک به دیدگاه

خب صفحه 2 آهنگ 2

این آهنگ از لئونارد کوهن خواننده کاناداییه

اسم آهنگ famous blue raincoat (بارونی آبی معروف) هستش، شاید صداش رو شنیده باشید چون یکی از آهنگای معروفش توی فیلم ایرانی سن پترزبورگ و صحنه ای که پیمان قاسم خانی و بهاره رهنما توی کافه بودن پخش شد(آهنگ in my secret life)

من این آهنگ رو خیلی دوس دارم و شعرش در واقع یک نامه ست

[flash=quality='high' width='156' height='56']

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

Famous Blue Raincoat - Leonard Cohen

باروني آبی معروف – لئونارد كوهن

 

It's four in the morning, the end of December

I'm writing you now just to see if you're better

ساعت چهار صبحه ، آخرای دسامبر

دارم برات نامه می نویسم که ببینم حالت خوبه یا نه

 

New York is cold, but I like where I'm living

There's music on Clinton Street all through the evening.

نیویورک سرده، ولی من جایی که زندگی می کنمو دوست دارم

هر غروب تو خیابون کلینتون صدای آهنگ میاد

 

I hear that you're building your little house deep in the desert

You're living for nothing now, I hope you're keeping some kind of record

شنیدم که داری خونه محقرتو وسط بیابون می سازی

الان دیگه انگیزه ای برای زندگي نداری، اميدوارم حداقل چند تا نوار با خودت برده باشی

 

Yes, and Jane came by with a lock of your hair

She said that you gave it to her

آره، جین با یه دسته از موی تو اومد

گفت که تو اونا رو بهش دادی

 

That night that you planned to go clear

Did you ever go clear?

همون شبی که تصمیم گرفتی پاك و زلال بشی

واقعا هیچ وقت پاك بودي؟

 

Ah, the last time we saw you you looked so much older

Your famous blue raincoat was torn at the shoulder

آه، آخرین باری که تو رو دیدیم خیلی شکسته به نظر ميومدي

اون باروني آبی معروفت ، شونه ش پاره شده بود

 

You'd been to the station to meet every train

And you came home without Lili Marlene

تو توي ايستگاه چشم انتظار تک تک قطارا بودی

و بدون لیلی مارلین به خونه برگشتي

 

And you treated my woman to a flake of your life

And when she came back she was nobody's wife.

و تو زن منو برای تيكه كوچيكي از زندگيت بازی دادي

و وقتی اون برگشت دیگه زن هیچ کس نبود

 

Well I see you there with the rose in your teeth

One more thin gypsy thief

من دارم می بینمت، با یه گل سرخ که به دندون گرفتی

یه دزد کولی لاغر دیگه

 

Well I see Jane's awake.

She sends her regards.

راستی جین هم بیدار شده

سلام می رسونه

 

And what can I tell you my brother, my killer

What can I possibly say?

و من چی مي تونم بهت بگم؟ برادر من ؟، قاتل من ؟

به نظرت چی می تونم بگم؟

 

I guess that I miss you, I guess I forgive you

I'm glad you stood in my way.

فکر می کنم که دلم برات تنگ شده، فکر می کنم که بخشیدمت

خوشحالم که جلو راه من ايستادي

 

If you ever come by here, for Jane or for me

And your enemy is sleeping, and his woman is free.

اگه یه موقعی این طرفا اومدی، به خاطر جین یا به خاطر من

 

Yes, and thanks, for the trouble you took from her eyes

I thought it was there for good so I never tried.

آره، ممنونم ازت، به خاطر رنجی که از روی چشماش برداشتی

من فکر می کردم خوبه که رنج تو چشماش باشه، واسه همین هیچ وقت تلاشي نکردم

 

And Jane came by with a lock of your hair

She said that you gave it to her

That night that you planned to go clear

و جین با یه دسته از موی تو اومد

گفت که تو اونا رو بهش دادی

همون شبی که تصمیم گرفتی پاك و زلال بشی

 

 

Sincerely L Cohen

با احترام ال.کوهن

لینک به دیدگاه

این پست ترجمه مقاله "چرا من عاشق لئونارد کوهن هستم؟" از احمد رشید است. اینم لینک مقاله به زبان اصلی :

http://www.nybooks.com/blogs/nyrblog/2012/nov/15/why-i-love-leonard-cohen/

 

چرا من عاشق لئونارد کوهن هستم؟

در دهه 60 میلادی، در اعتراض به جنگ ویتنام در دانشگاه کمبریج با ترانه های باب دیلن تظاهرات کردیم اما عشق خود را به خانم های جوان با اشعار و آهنگ های لئونارد کوهن ابراز کردیم.

روی هم رفته، شعرهای باب دیلن و کوهن مظهر سلیقه خوب بود، چه از نظر تعهد سیاسی، چه از نظر گرایشات معنوی و چه از نظر احساست عاشقانه. و مورد توجه فراروان بود.لئونارد کوهن را در سپتامبر 1968، روزی که وارد دانشگاه کمبریج شدم، یکی از دوستانم به من معرفی کرد.

 

بلافاصله رفتم و اولین صفحه گرامافون او به نام "آهنگ های لئونارد کوهن" را خریدم. پس از آن، سه سال، هرشب، با وسواس به او گوش دادم و همیشه مثل یک بچه منتظر آلبوم بعدی او بودم. با این حال هیچ وقت خود او را در حال اجرای زنده ندیدم تا پاییز امسال، 44 سال بعد.

کوهن که حالا 78 سال دارد، تازه یک تور اروپایی را تمام کرده و یک تور آمریکایی سی و پنج شهری را شروع کرده است، که با توجه به این که مخاطبان امریکایی او کلا کمتر از مخاطبانان اروپایی از کارهای او استقبال به عمل آورده اند یک کودتا محسوب می شود.

 

اجرایی که من در ماردید دیدم، نفس گیر، عالی و وجدآور بود. او 4 ساعت اجرا کرد و مخاطبان اسپانیایی نمی گذاشتند برود. در پایان مثل یک مرد جوان از سن به پایین جست. جدیدترین آلبومش " ایده های قدیمی" رتبه اول را در لیست 11 کشور از بلژیک تا هلند تا کانادا کسب کرد.

بسیاری از طرفداران پروپاقرص او انگلیسی حرف نمی زنند، با این وجود ترانه های او را به خاطر می سپارند.کوهن وابستگی ویژه ای به اسپانیا دارد، پارسال، جایزه پرنس استوریاس در بخش هنر که برترین چایزه فکری اسپانیاست به او داده شد.

 

در مراسم اهدای جایزه، کوهن توضیح داد که چه طور یک گیتاریست فلامینگوی اسپانیایی اولین گتارش را در پانزده سالگی در مونترال به او داده و یادش داده که آن را بنوازد. اولین کتاب شعر کوهن " بیا اساطیر را مقایسه کنیم" در سال 1954 منتشر شد، وقتی که بیست ساله و تحت تاثیر فدریگو گارسیا لورکا بود که در جنگ های داخلی اسپانیا کشته شد. این کتاب در پنجاهمین سال انتشارش دوباره منتشر شد و همراه مورد مراجعه علاقه مندان کوهن است.

 

Then let us compare mythologies

I have learned my elaborate lie

Of soaring crosses and poisoned thorns

And how my fathers nailed him

Like a bat against a barn

To greet the autumn and the late hungry ravens

At a hollow

بلاخره قبل از نمایش، شانس ملاقات با کوهن و یک گفتگوی طولانی با او را بدست آوردم که به من نشان داد او چقدر فروتن است و تا چه حد دنیا را خوب درک می کند. ما نه تنها در مورد موسیقی او و گروهش بلکه در مورد جنگ در افغانستان و سوریه، اینکه چطور از اینکه یک ستاره راک بشود اجتناب کرده و انواع مذاهب و راه های معنوی که در طول زندگی خود در پیش گرفته صحبت کردیم.کوهن تا قبل از سی سالگی خواننده نبود، گرچه از بیست سالگی شاعر بود.

 

در سالهای اخیر، کوهن صدای خش دار و غمگینش، پایان های اشکبار و مکث های مهیجش را با ترکیب های موسیقیایی پیچیده تر، همخوان های زن و سازهای متنوع به خصوص ساز های زهی به کار برده است. آهنگ هایی که کوهن قبلی که با تک گیتار نغمه سرایی می کرد، ممکن نبود به عنوان آهنگ های خودش بشناسد.

به عنوان یک یهودی کانادیی از تبار خاخام ها، کوهن علاقه همیشگی اش به مذهب را در موسیقی اش تزریق می کند. او متون مقدس یهودی را می خواند اما در عین حال استاد فرقه بودایی ذن در مدرسه رینزی هم هست.

 

نزدیکترین دوست او و یک مرشد، یک مربی ذن ژاپنی 105 ساله مستقر در کالیفرنیا "جوشو ساسکی روشی"است. به خاطره یک دوره بدبیاری در دهه 1990، کوهن پنج سال را در یک صومعه ذن در خارج از لس آنجلس گذراند.

برای دوره ای موسیقی را کنار گذاشت ولی بعد از اینکه فهمید مدیر برنامه هایش با همه پولش فرار کرده است، تا حدی از روی اجبار دوباره آن را از سر گرفت. بعدها چند سالی را به مطالعه نزد یک عارف هندی به نام "رامش بلسکا"در مومبایی گذرند. او همچنین در مورد اسلام بسیار می داند، خصوصا در مورد صوفیسم، عرفانی ترین شاخه اسلام.

حتی برخی از دراویش در تکیه با آهنگ های او، رقص سماع انجام داده اند.اما کوهن بیشتر به خاطر شعر های عاشقانه غمگین و تاثیرگذارش معروف است که با تبدیل شدن به ترانه، یاد زنان زیبا، باهوش، عصبی و مهیج را،مثل سوزان در اولین آلبوم کوهن: جاودانی کرده اند :

 

Now Suzanne takes your hand

And she leads you to the river

She is wearing rags and feathers

From Salvation Army counters

And the sun pours down like honey

On our lady of the harbour

And she shows you where to look

Among the garbage and the

There are heroes in the seaweed

There are children in the morning

They are leaning out forAnd they will lean that way forever

 

 

سوزان دستت را می گیرد ،

و تو را به سوی رود می برد .

سراپا پوشیده از کهنه پاره هایی است ،

که در پیشخوان جماعات خیریه می یابی .

و خورشید چون عسل ،

بر بانوی بندر فرو می ریزد ،

و او به تو می گوید که در میان گل سرخ و زباله ،

به کجا بنگری .

در جلبک های دریایی ، قهرمانانند .

در سپیده ، صبح کودکانند ،

که به سوی عشق خمیده اند .

همیشه با همین شکل خمیده خواهند ماند .

 

 

او زندگی عشقی پیچیده و غیر عادی ای داشته است. اما به نظر می رسد که با دوستداران، همکارانش در موسیقی و هر کسی در اطرافش، همیشه همراه با لطف ، گرمی و ادب و احترام رفتار کرده است. "سیلویا سیمونز"جدیدا زندگی نامه ای با عنوان "من مرد نو هستم : زندگی لئونارد کوهن"منتشر کرده است که جزئیات بیشتری از زندگی و باورهای او را آشکار می کند.

 

در مورد معلم فلامنگوی او در مونترال که پس از ملاقات کوهن در یک پارک ، اولین درس گیتارش را به او داد و بعدها خودکشی کرد، سیمونز از کوهن نقل می کند که " من چیزی از آن مرد نمی دانستم، چرا به مونترال آمد، در آن زمین تنیس چه می کرد و چرا به زندگی اش خاتمه داد. اما آن شش آکورد که یادم داد، آن الگوی گیتار زدن است که اساس و پایه آهنگ های من و تمام موسیقی من شده است .

 

"یکی از معروف ترین دوست دخترهای او، ماریان از آهنگ "بدرود، ماریان"است. سیمونز راجع به او بیشتر گفته است. او "ماریان آیلن"نروژی است که قبلا یک مدل بوده است اما با یک نویسنده نروژی به جزیره هیدرادر یونان فرار کرد، اما این نویسنده خیلی زود او و پسرشان را رها کرد و رفت.

او برای سالها الهه شعرهای کوهن بود.و در پس زمینه عکس فراموش ناشدنی دومین آلبوم او "ترانه هایی از یک اتاق" ظاهر شد.آهنگ های کوهن تقریبا بیش از هر خواننده پاپ دیگری توسط دیگران بازخوانی شده است.

 

عملا صدها ورژن از آهنگ های او وجود دارد. او بسیاری از همخوان های خودش را تشویق کرده است که مستقل کار کنند. "جنیفر وارنز"جانشین صدای سابق او آلبوم بسیار زیبایی از آهنگ های کوهن به نام "بارانی معروف آبی رنگ" را منتشر کرد.

این آلبوم جدیدا در بیستمین سالگردش دوباره منتشر شده است. تنظیم "راسکو بکز" ( که کارگردان موسیقی کوهن هم هست) برای صدای عالی وارنز هنوز هم به تازگی 2 دهه پیش است. "شارون رابینسون" از 1979 همخوان و ترانه سرای و همکار کوهن بوده است.

 

آلبوم "همه می دانند" او در سال 2008 نسخه سودایی و فراموش نشدنی از آهنگ های خودش و کوهن است. و" آنجونی توماس"همخوان و همکار دیگر او در 2012، آلبوم "هشدار آبی" را منتشر کرده است که خود کوهن تهیه کننده آن بوده است.

حالا با عمیق تر شدن و خشن تر شدن صدای کوهن، او معمولا از همخوان های زن استفاده می کند. کارهای اخیر او معمولا با همخوانی های گسترده دو خواهر انگلیسی "هتی و چارلی وب"همراه است. این دو آلبوم خودشان با نام "وحشی ها" و کار مستقل خودشان را دارند.

هیچ خواننده دیگری، تا جایی که من می دانم، این همه در حق افراد دور و بر خودش، جهت خواننده و ستاره شدن اذعان نداشته است. این جزئی از فروتنی همیشگی و اشتیاقش برای اشتراک موفقیت هایش است.

من به خاطر شغلم به عنوان یک روزنامه نگار، کوهن را با خودم همه جا برده ام، در دوره طولانی که جنگ های افغانستان را پوشش می دادم و در آسیای مرکزی از جمله در یک دوره محاصره توسط طالبان در 1990، به هر کجا که مسافرت می کنم مثل قرص خواب او را همراه خود می برم. یک روح زیبا که می توانی تسلیم او بشوی ،یک مرد روحانی برای زمانهای ناروحانی، کسی که با او می توانی وزن واقعیت و ترس ها و نگرانی هایت را کنار بگذاری.

و مهمتر از همه، موسیقی کوهن راجع به عشق، بردباری و زیبایی است. این روزها مساله مرگ خصوصا مرگ خودش، ذهن کوهن را به خود مشغول کرده است. افکاری که باعث شده او یکی از آهنگ های بسیار عالی پیشیش را دو باره بخواند.

 

 

If it be your will that I speak no more

And my voice be still as it was before,

I will speak no more.

I shall abide until

I am spoken for,

If it be your will.

If it be your will that a voice be true,

From this broken hill I will sing to you.

From this broken hill all your praises they shall ring.

If it be your will to let me sing.

 

 

اگر خواست تو باشد که دیگر سخنی نگویم

و صدایم خاموش باشد همانگونه که پیش از این بود

پس سخنی نخواهم گفت

باید این خاموشی را تاب آورم تا از برای من سخن گفته شود

اگر خواست تو باشد

اگر خواست تو این است که چنین نوایی باشد

من از این ویرانه تو را خواهم خواند

و از این تپه ویران ستایش تو طنین خواهد انداخت

اگر خواست تو باشد که من تورا بخوانم

 

 

منبع:

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...