Mohammad Aref 120,270 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 سلام به همه نواندیشان عزیز میتینگ عمومی نواندیشان تو نمایشگاه کتاب 93 امروز 5شنبه 11 اردیبهشت 93 برگزار شد مثل هر سال این تاپیک رو زدیم تا بچه هایی که اومدن بیان تعریف کنن چطور بود چطور نبود؟ امسال قرار اولیا نسبت به سالای پیش خیلی بیشتر بودن تو پست بعدیم کامل می تعریفم. هرکس از طرف خودش میتونه بیاد بتعریفه دیگه 47 نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
mim-shimi 25,686 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 سلام آقا ما از اولش بودیم، آخر سر هم برقا رو خاموش کردیم و اومدیم خوش گذشت خیلی از بچه ها رو بار اول بود می دیدم، بسی مشعوف گشتیم ممنون از مهندس خوش فکر:| که زحمت بستنی رو کشیدن نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Ali.Fatemi4 22,825 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 خیلیییییییی نامردین هیش کدومتونو دوث ندارم نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
hamid_shahrsaz 28,905 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 من فک میکردم هفته دیگه هست نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
mim-shimi 25,686 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 خیلیییییییی نامردینهیش کدومتونو دوث ندارم من فک میکردم هفته دیگه هست ..................................... راستی یه سری از بچه ها هم نفهمیدیم کی رفتن:| بقیه کوشین؟ نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
- Nahal - 47,858 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 سلاااااااااااااااااام اهالی من که اول از همه اومدم آخرم با بچه ها چراغا رو خاموش کردیم رفتیم دیدن دوستای قدیمی که دیگه کمتر به انجمن سر می زنن و یاداوری خاطرات قشنگمون و دیدن دوستان جدید که از دیدنشون بسی زیاد شاد شدم عالی بود :hapydancsmil: بابت بستنی هم مرسی نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Mina Yousefi 24,157 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 منم هر چی که سارا و میم شیمی گفتن نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Mahdi Eng 22,940 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 سلام به همه دوستان گل و گلاب در کنار دوستان قدیمی و جدید انجمن نواندیشان بسیار به ما خوش گذشت ... روز خوبی بود در کنار همشون باید عرض کنم : خب اولش که من تو راه آقای مهدی عارف دیدم .. و باهم سمت نمایشگاه اومدیم رسیدم به محل قرار یه سلام و علیکی با دوستان داشتیم ولی خیلیا رو نشناختیم (البته بعدا همه معارفه شدن) ... تعدادی به صورت گروهی شدند یه گوشه ای رفتند تا از آفتاب سوزان در امان باشند ...... حدود یک ساعتی اینجوری گذشت .. مگه کسی جلو میومد ... بیایید جلو دیگه بالاخره دور یک درخت حلقه زدن بچه ها ..... نمیدونم چه کسی یک کیسه پر از شکلات به همه تعارف کرد ... هرکسی بود من ازش تشکر میکنم(خودش بیاد بگه کی بود) ..... خانم salamat زحمت کشیدن یک کاغذی که لوگوی انجمن روش کشیده بودن درست کرده بودن و از تعدای از بچه ها یادگاری و امضایی از خودشون نوشتن ..حالا خودشون قرار میدن .... خب اینجا بود .. چند نفر از ما جداشدند و رفتند و بقیه داستان ...... آقا علیرضا اومدن استارت معارفه رو زدن وسط معارفه بود که آرزو خانم با یه جعبه شیرینی اومدن شیرینی تولد ایشون بسی به همه چسبید وسط معارفه دوستان اومدن اصن حواس بقیه پرت شد البته بگم به معارفه پرداخته شد (میلاد چند تا شیرینی خوردی) معارفه به پایان رسید .. یه مقدار دوستان صحبت داشتند و تعدادی از بچه ها از ما جدا شدند و رفتند خب خب میرسیم به بقیه داستان تشکر از بستنی نونی که با حمایت مالی چند تن از دوستان به همه رسید .. دستتون درد نکنه تعدادی هم وسط بستنی اومدن اما شانس با اونا یار بود که بستنی رو دست ما دیدن ... بستنی بهشون رسید اینجا جا داره بگم کسانی که میخواستن برن ملت از اول ما اومدیم تو نمایشگاه نشسته بودن تازه آخر از همه هم رفتن ... فک کنم در نمایشگاه داشتن می بستن دیگه .... و کسانی که قول خرید کتاب و .... به کسانی دیگه داده بودند خودشون نبودند نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Mohammad Aref 120,270 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 من فک میکردم هفته دیگه هست واقعاً خسته نباشی اتفاقا تو راه برگشت به مهدی میگفتم که حمید شهرساز نیومد. بعید بود. اون همیشه بودش سلام آقا ما از اولش بودیم، آخر سر هم برقا رو خاموش کردیم و اومدیم خوش گذشت خیلی از بچه ها رو بار اول بود می دیدم، بسی مشعوف گشتیم ممنون از مهندس خوش فکر:| که زحمت بستنی رو کشیدن سلاااااااااااااااااام اهالیمن که اول از همه اومدم آخرم با بچه ها چراغا رو خاموش کردیم رفتیم دیدن دوستای قدیمی که دیگه کمتر به انجمن سر می زنن و یاداوری خاطرات قشنگمون و دیدن دوستان جدید که از دیدنشون بسی زیاد شاد شدم عالی بود :hapydancsmil: بابت بستنی هم مرسی منم هر چی که سارا و میم شیمی گفتن مطمئین هنوز تو نمایشگاه نیستین؟ اونجور که شما گرم نشسته بودین اونجا من فکر کردم میخواین شب اونجا نگهبانی هم بدین نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Mohammad Aref 120,270 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 52 تا از اینا:محمد فکر کنم رو کیبردش یه دکمه از اینا هم دارههه بترک یعنی واقعاً نشستی شمردی؟ خوبه دقیق 52 تا بود میشد باهاشون یه دست ورق زد نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
hamid_shahrsaz 28,905 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 واقعاً خسته نباشی اتفاقا تو راه برگشت به مهدی میگفتم که حمید شهرساز نیومد. بعید بود. اون همیشه بودش مطمئین هنوز تو نمایشگاه نیستین؟ اونجور که شما گرم نشسته بودین اونجا من فکر کردم میخواین شب اونجا نگهبانی هم بدین ممد چقدر زود انداخته بودیش آخه!! نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Mohammad Aref 120,270 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 ممد چقدر زود انداخته بودیش آخه!! معمولاً هفته اول نمایشگاه میندازیم دیگه. کلاً 10 روزه دیگه نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Mina Yousefi 24,157 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 مطمئین هنوز تو نمایشگاه نیستین؟ اونجور که شما گرم نشسته بودین اونجا من فکر کردم میخواین شب اونجا نگهبانی هم بدین نه دیگه صبا اومد برق هارو خاموش کردیم برگشتیم نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Mina Yousefi 24,157 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 داشتم به حافظه ات ایمان میاوردم محمد اما نفر سومی که با ما بود اشتباه گفتی دیگه ایمانم از بین رفت نهال بود نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
- Nahal - 47,858 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 داشتم به حافظه ات ایمان میاوردم محمد اما نفر سومی که با ما بود اشتباه گفتی دیگه ایمانم از بین رفت نهال بود عزیزم یادش اومد رفت ویرایش کرد من نمیدونم مینا یوسفی و میم شیمی و نفر سومتون کی بود؟ فائزه بود یا مینی یا سارا؟ یا کلاً یکی دیگه؟ خلاصه حالا از کجا فهمیدن و با اینکه خداحافظی کرده بودن، برگشتن اون لحظه ) محمد بخاطر این اشتباهت دفه دیگه بستنی بده نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
Mina Yousefi 24,157 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 عزیزم یادش اومد رفت ویرایش کرد محمد بخاطر این اشتباهت دفه دیگه بستنی بده دیگه ویرایش دردی و دوا نمیکنه تو حافظه ام ثبت شد موافقم عزیزم اگه بستنی بده میتونه حافظه اشو از اینی که هست قوی تر کنه نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
گـنـجـشـک 24,367 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 سلام به همگی بعد از دوسال دوباره دیدن بچه ها خیلی خوب بود البته اکثر بچه ها قرار اولی بودن و من همش اسماشون یادم میرفتبچه ها اکثا با تصورم من فرق داشتن اما بعضیا دیگه خیلی فرق داشتن از دیدن فائزه و ندا خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم.:aghosh: همینطور از دیدن سیندخت...و پری دریایی....من سیندختو خیلی دوست دارم:5c6ipag2mnshmsf5ju3...ی آرامش عجیبی داره. میم شیمی خیلی چهرش برام آشنا بود ... اصن انگار میدونستم میم شیمی این شکلیه... black baner فک میکردم خیلی پیر و خسته و سیگاری باشه ... اما کاملا با تصورم فرق داشت ی کمی شبیه یکی از کاربرای قدیمی بود. از ممد هم تشکر میکنم که ی امانتی رو زحمت کشید برام آورد... قضیه بستی چیه؟؟؟ باز وقتی من رفتم ممد ی چیزی خرید نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
hamid_shahrsaz 28,905 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 معمولاً هفته اول نمایشگاه میندازیم دیگه. کلاً 10 روزه دیگه نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
pesare irani 41,805 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 ما رو نبردید نامردااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال
pesare irani 41,805 ارسال شده در 11 اردیبهشت 1393 شنیدم بحث شیرین ن ن شوهر کردن ن ن حسابی گرم بوده ماشالللله ه ه ه نقل قول به اشتراک گذاری این ارسال لینک به ارسال