S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مرداد، ۱۳۹۵ ado ], adod ffdشیخ چو شیخی ببیند خوشش آید خخ fs kyc 'tjd dh ado از منزلتش غیر، نداند نداند نداند یا ارشد ماهیت تاپیک اسپمه یا آراتاش! وای بر اسپم کننده تاپیکهای ایلیا ک آنان را رنجی عظیم و دردی سهمگین در انتظار است. آیا ایمان نمی آوری؟ :179: 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۵ fs kyc 'tjd dh ado از منزلتش غیر، نداند نداند نداند یا آراتاش! وای بر اسپم کننده تاپیکهای ایلیا ک آنان را رنجی عظیم و دردی سهمگین در انتظار است. آیا ایمان نمی آوری؟ :179: یا ارشد چرا چون میکنی ایمان؟اون یکی یا ارشد و میگید؟آوردن نیاز ندارن که خودشون میان:biggrin: باشه من به راه مستقیم هدایت شدم هم اکنون میرم چله نشینی اختیار کنم:14k8gag: 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مرداد، ۱۳۹۵ اینم یه چایی برای به راه راست هدایت شدن مصی اومدی هل بیار 2 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مرداد، ۱۳۹۵ اینم یه چایی برای به راه راست هدایت شدنمصی اومدی هل بیار دستت دردنکنه چشم دفعه دیگه میارم 1 لینک به دیدگاه
Coral_Mary 470 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 شهریور، ۱۳۹۵ پاییزجان این تپش و عشق در حال و هوای تو چیست؟ چرا فقط تو اینگونه ای؟ مگر می شود اینهمه زیبا بود در میان این چهار رنگ فصل ها... مگر می شود در تو عاشقی نکرد... شعر نگفت... اشک نریخت... دوستت دارم پاییز، دوستت دارم... اگر راه دارد لطفا کمی زودتر بیا... 2 لینک به دیدگاه
S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مهر، ۱۳۹۵ در این جا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر ... از این زنجیریان، یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب دشنه ئی کشته است . از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود را، بر سر برزن، به خون نان فروش سخت دندان گرد آغشته است . در این جا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر ... در این زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست می دارند . در این زنجیریان هستند مردنی که در رویایشان هر شب زنی در وحشت مرگ از جگر بر می کشد فریاد . شاملو 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۹۵ شبستان را خاکی برداشتی و هر کس بر این خاک فوت می کند از تنبلی حتی خاک های شبستان هم توان ان ندارند که دل از کف چسبنده ی شبستان بردارند.. چسبندگی که همه فکر میکنند از عسلی ست که موقعی خوردن صبحانه ی کاری با اهالی شبستان از لقمه ی کره و عسل ایلیا نامی ریخته شده که عسل رو ریخت ولی نیومد تِی بکشه! و اوی همان کس است که تا نیایید و تی را نکشد..این غبار از دل این چسبندگی بر نیاید... او را دو نصیحت دارم... اول بیایید! دوم باید بیاید!:cryingf: 6 لینک به دیدگاه
Mina Yousefi 24161 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 آذر، ۱۳۹۵ فردا اگر بدون تو باید به سر شود فرقی نمیکند شب من کی سحر شود... 5 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 بهمن، ۱۳۹۵ یادت ای حضرت دوست( همه بچه ها) بخیر 3 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 بهمن، ۱۳۹۵ ولی تو... یک اتفاق خوبی! مثل یک گل... وسط صحنه ی جنگ. 3 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آبان، ۱۳۹۶ کاین چنین رفته ست در عهدِ ازل تقدیرِ ما 2 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آذر، ۱۳۹۶ دلم هی بگی نگی برا بچه های قدیم تنگ شدخوش باشید بروبچ 1 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 آذر، ۱۳۹۸ در این حریم شبانه ستم گرفته در این شب خوف و خاکستر که غم گرفته رفیق روزهای روشن رهایی من ستاره ها را صدا بزن دلم گرفته لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 شهریور، ۱۴۰۲ شهنوازی کن نگارا،ساز میخواهم چکار؟ لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد هرکه در حافظه چوب ببینند باغی صورتش در وزش بیشه شوری ابدی خواهد ماند. هر که با مرغ هوا دوست شود خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود. آنکه نور از سر انگشت جهان برچیند می گشاید گره پنجره ها را با آه 🙂 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده