pejman.pna 297 ارسال شده در 27 آذر، 2010 مرا سرمای سختی بر تنم رفتسرم سنگین و خود افتاده بر تخت تبم میسوزد و گوشم زند زنگ یونی و کار نمیروم تا آخر هفت(هفته) تو را کنم نصیحت ای برادر که از روی درد این سر مکن کار و درس را فراموش که زودی بر زمین افتی با سر 3
mehdi_61 141 ارسال شده در 27 آذر، 2010 تو را کنم نصیحت ای برادر که از روی درد این سر مکن کار و درس را فراموش که زودی بر زمین افتی با سر اگر دردی که من دارم تو داشتی بجای شاعری وصیت مینوشتی چه ویروس قوی ای در تنم هست که گویی در گلو کرده اند خشتی 2
tired_poet 17 ارسال شده در 1 دی، 2010 یخ پیش قلب سرد تو از شعله داغ تر هر تار موی گیسویت از باغ، باغ تر ای بی وفا کبوتر مغرور چون عقاب بلبل بگو که دیده ای از من کلاغ تر؟ 3
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 19 بهمن، 2010 دیده ام همچو رویت روی شاخه ای گاه میگفتم تویی یا دیگری حال میفهمم چرا قلبم یخ است آخر از عالم، نصیب من تویی؟؟؟؟؟؟؟
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 شاعرا يار مرا غار مرا از چه گفتي يار مرا قال مرا گفته بودم وصف حال از خود بگو نه كه شعر شاعران ، از خود بگو 1
farid.wtpm 436 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 پندو اندرز تو اى شيرجوان من اجابت ميكنم در يك زمان اين دهان بستم از حرف گزاف گوش بگشادم براى دل و جان گرشنيدى زين سخن از حلق من بازبينى پشت گوشت هم زمان 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 فراست در كلمات ، احسنين است رفاقت در مرامت ، اولين است يكي ديگر بگويم از صفات دليري در صفاتت بهترين است 1
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 27 اسفند، 2010 پندو اندرز تو اى شيرجوانمن اجابت ميكنم در يك زمان اين دهان بستم از حرف گزاف گوش بگشادم براى دل و جان گرشنيدى زين سخن از حلق من بازبينى پشت گوشت هم زمان پند و اندرز و ملامت نيست اندر كار ِ ما آنچه گفتم سوز دل بْود بهر اين جستار ما 2
نسترن 2411 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 با اجازه ما آمدیم در این محل گر کند یک تن به سوی ما نظر من برایش شعر زیبایی سرایم بس قشنگ 3
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 27 اسفند، 2010 فريد نصيحت گير حرف چكاوك كه تا تاپيك رود سمت هدايت نيك بانويي گذر از كوچه ي احباب كرد شعر تر خوش گفت و اين دل را سراپا خواب كرد :icon_pf (34): 3
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 27 اسفند، 2010 با اجازه ما آمدیم در این محلگر کند یک تن به سوی ما نظر من برایش شعر زیبایی سرایم بس قشنگ آه ، اين كيست كه در زمزمه ي مبهم خود ميكند مست و پريشان عاشق ِ دلتنگ خود 2
نسترن 2411 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 آه ، اين كيست كه در زمزمه ي مبهم خود ميكند مست و پريشان عاشق ِ دلتنگ خود آمده نسترن در جمعتان بوی خوش آمد در محفلتان 1
قاصدکــــــــ 20162 مالک ارسال شده در 27 اسفند، 2010 آمده نسترن در جمعتانبوی خوش آمد در محفلتان يارب اين عطر خوش از خرقه ي اوست ؟ نسترن كيست كه عالم همه ديوانه ي اوست !؟ 2
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 ساقیا پیمانه ریز، یاران به محفل آمدند یار سبز رنگ، نسترن یار قشنگ هم آمدند 2
نسترن 2411 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 چه کنم این همه تحویل گیری را چه کنم یک سبد یاس و شب بو تقدیم شما میکنم 3
farid.wtpm 436 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 دى با دل خويش خفته بدم به ناز ناگه به مشامم آمد آن جلوه ى ناز بگفتم چه كسى است در اين درگه راز بگفتاخوداوست نسترن باسوزوگداز 3
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 نسترن شمعی به رخواره کشید از برایش همرهی شعری سرود شاید این بانوی ماه از ره رسید او که گفت بر تو درود اندر درود 2
نسترن 2411 ارسال شده در 27 اسفند، 2010 من در این گلستان با همرهان شعر گوییم هر دم ما همگان زندگی را دوست دارم در این زمان شکر گویم من خدا را بی امان 3
farid.wtpm 436 ارسال شده در 29 اسفند، 2010 نسترن گل واژه ى برهمن است نسترن عيش دل و جان تن است با همه عشوه گرى تناز نسترن تاج سر انجمن است 3
ارسال های توصیه شده