رفتن به مطلب

خاطرات تور نواندیشان- برنامه پیاده روی از روستای کلیگون به امامه (92/1/30)


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 97
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

رقصیدم که باهات؟:ws52:نرقصیدم؟:ws38:

کم بود:hapydancsmil:

پیاده رفتم ولی این سری حوصله نداشتم...در ضمن در مسیر سری قبل یک نفر اینقدر از خاطرات سربازیش گفت که کلا مسیر زده شدم:banel_smiley_4:

خاطرات سربازی انقد شیرین بوده که تو غرق خاطرات شدی همه چی یادت رفته:whistles:در کل سیستم انرژی ها حافظشون تعطیله و تو ثابت کردی اینو:w02:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
کم بود:hapydancsmil:

 

خاطرات سربازی انقد شیرین بوده که تو غرق خاطرات شدی همه چی یادت رفته:whistles:در کل سیستم انرژی ها حافظشون تعطیله و تو ثابت کردی اینو:w02:

مشخص بود که تمامی درس هاتون رو این ترم با اساتید چه گروهی برداشتید:w02: شما که هنوز نمیدونی بهینه سازی و اگزرژی از مباحث سیستم هست ، توقعی نمیشه ازتون داشت...

اینقدر من رو به اسپم وادار نکنیدvahidrk.gif

راستی پای آتروس بهتر شد؟

  • Like 10
لینک به دیدگاه

سفارش من جهت رساندن سلام به شکوفه ها به باران عملی شد؟hanghead.gif

خب معلومه از بس خوش گذشته که هیچ کس یادش هم نبوده....:banel_smiley_4:

سوای شوخی،خیلی خوشحالم که حسابی بهتون خوش گذشته و امیدوارم همیشه شاد شاد باشید....:ws37:

 

 

 


  • Like 10
لینک به دیدگاه
مشخص بود که تمامی درس هاتون رو این ترم با اساتید چه گروهی برداشتید:w02: شما که هنوز نمیدونی بهینه سازی و اگزرژی از مباحث سیستم هست ، توقعی نمیشه ازتون داشت...

اینقدر من رو به اسپم وادار نکنیدvahidrk.gif

راستی پای آتروس بهتر شد؟

مباحث همه مال تبدیله،رشتتون رو با ما قاطی نکنید:w000:همه استادای خودمونن:w000:

تو خودت خود به خود اسپم میکنی گردن من ننداز:whistles:

تحت درمانه:ws3:

باشه دفعه بعدی وقتشو بیشتر می کنم838119_geminis.gif

مرسیییییییییییی:hapydancsmil:

به منم خوچ گذشت:hapydancsmil:

ما هدفمون این بود که به همه خوش بگذره،چه حاظرین،چه غایبین:hapydancsmil:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

سلااام به همه دوستان

روز فوق العاده خوبی بود

ایستگاه حر با ابراهیم قرار گذاشته و به سمت گلدیس رفته

مینی بوس رو که دیدیم قصد برگشت به خونه رو داشتیم, ولی رفتیم

هر دو, به راحتی هرچه تمام تر رفتیم, بدون کوله و هیچ چیز دیگر در دست, البته بماند یه لباس گرم معمولی تو دستمون بود, زیاد سنگینی نمی کرد

 

توی مسیر ابتدا پانتومیم بازی نموده, خیلی حال داد, پی بردم که خیلی خوب پانتومیم بازی میکنم, وقتی که دراکولا دیو میشه و ریش ابراهیم نشانی از فرشته :دی

بعدش عجق وجقا رو هم شناختیم

 

سپس به دامان طبیعت رفته, و پیاده روی شروع شد. مدتی از ورزش دور بودم, ولی پرچم بوشهر همیشه بالا و سرافراز باقی موند.

با بچه ها زود به صمیمیتی خاص و مفید رسیدیم

 

برنامه عالی ای بود, اصلنم سخت نبود, حیف شد جاهای سخت و خطرناک زیاد نداشت

وقتی خواستم با پانتومیم ساسی مانکن رو بازی کنم, یکم سوتی دادم :ws3:

 

حالا بریم سراغ معرفی بچه ها

آقا مهدی شانس آورد که من بودم, وگرنه کی دست ایشون رو می گرفت و از روی سخره ها عبور میداد؟ 140 امتیاز طلایی بده

علیرضا و متین متین, ساکت و کم کمک شیطون شد, علیرضا که ماشالا کم صوبت نکرد, مخصوصن توی این مافیا :w000:

آقا هادی این هادی ناصح, کمی عاشق بالای درخت رفتن بود, خوشمان آمد :ws3:

مینابه عنوان شخصیت عجق وقت توسط ابراهیم معرفی شد :دی پرچم جنوب رو هم بالا نگه داشتن, زرنگ بودن

،مریم در نگاه اول گفتم مریم با اینکه نمیشناختمش, توی مافیا خیلی کاراگاه خوبی بود, ولی بداخلاق نشد. نسبت به سایر, کوهنور خوبی بود, پرچم جنوب بالا :a030:

،آرزو شباهت بسیار عجیب و فوق العاده زیاد با یکی از فامیلای ما. آرام و ساکت

و فرناز همیشه دلم می خواست ببینمش, و خدا رو شکر دیدمش. از دوستان قدیمی من توی باشگاه و انجمن. شخصیتی دوست داشتنی. از لحاظ صخره نوردی هم فوق العاده

سیاوش دوست داشتنی :music::w16:

کسری بچه ورزشکار بود, ولی اصلنم ورزشکار نبود, همه ش سر میخورد, میفتاد. بچه برو یکم پارکور کار کن :دی

محمد حسین شخصیتی که دوستش دادم, مردی که حس کردم همراه خوبی هست, و همراه خوبی بود. نترس و ریسک پذیر. از آبشارش خوشم اومد.

حمیدرضا لعنتی :D

بابک عالی بودی مرد بزرگ :ws31:

سارا عالی, آقایون از ایشون یاد بگیرن. بیا از آهنگ های مورد علاقه من بپرس حالا, ولی چرا ؟ :druze3cfjhkv7q65cc0

ابراهیم دوست خوبم, اگه من هم نبودم این لباس گرمت رو به خاطره ها می سپردیا. من رفتم کفش خریدم. تو هم بیا. بعدش بریم وسایل کوهنوردی بخریم :w02:

محمد هم صحبتی خوب

سجاد دوست خوبم, ولی ساکت و آرام

احسان :whistle:

محمود رضا: بابا تو چقدر توی پانتومیم پارازیت میندازی خو :w000:

 

مجید: یه لیدر مهربان. اما مسیر یابی من بهتر بود :a030:

 

از همه دوستان ممنون و متشکر

 

به امید باهم بودنی دیگر:icon_gol:

 

از لیست سارا استفاده کردم, فقط اسم خودم رو جایگزین کردم :ws3:

  • Like 20
لینک به دیدگاه
سلااام به همه دوستان

روز فوق العاده خوبی بود

ایستگاه حر با ابراهیم قرار گذاشته و به سمت گلدیس رفته

مینی بوس رو که دیدیم قصد برگشت به خونه رو داشتیم, ولی رفتیم

هر دو, به راحتی هرچه تمام تر رفتیم, بدون کوله و هیچ چیز دیگر در دست, البته بماند یه لباس گرم معمولی تو دستمون بود, زیاد سنگینی نمی کرد

 

توی مسیر ابتدا پانتومیم بازی نموده, خیلی حال داد, پی بردم که خیلی خوب پانتومیم بازی میکنم, وقتی که دراکولا دیو میشه و ریش ابراهیم نشانی از فرشته :دی

بعدش عجق وجقا رو هم شناختیم

 

سپس به دامان طبیعت رفته, و پیاده روی شروع شد. مدتی از ورزش دور بودم, ولی پرچم بوشهر همیشه بالا و سرافراز باقی موند.

با بچه ها زود به صمیمیتی خاص و مفید رسیدیم

 

برنامه عالی ای بود, اصلنم سخت نبود, حیف شد جاهای سخت و خطرناک زیاد نداشت

وقتی خواستم با پانتومیم ساسی مانکن رو بازی کنم, یکم سوتی دادم :ws3:

 

حالا بریم سراغ معرفی بچه ها

 

 

از لیست سارا استفاده کردم, فقط اسم خودم رو جایگزین کردم :ws3:

2200تا اسم رو نوشتی به من که رسیدی میگی کدوم بودی؟:vahidrk:همون که نصف غذاتو خورد:vahidrk:همون که آوردت وسط:ws3:ینی سوادت کلا با مخلفات تو حلقم:ws3:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

برنامه خوبی بود یک خسته نباشید میگم به مجیدجان که میدونم واقعا خیلی برای این برنامه زحمت کشیدن و یک پشتوانه خوبی برای همه بچه ها بودن همینطور از سارای عزیز و همسرشون که واقعا حضورشون خیلی تاثیرگذار بود و خیلی خوب با بچه ها گرم گرفتند بطوریکه اصلا فکر نمیکردیم تازه باهم آشنا شدیم. از همه دوستانم بابت همکاری که در برگزاری خوب برنامه داشتند تشکر میکنم. :icon_gol:

خاطرات بچه ها هم که خوندم خیلی جالب بود . یکی از خاطراتی که دوستان فراموش کردن بگن تقابل گروه با گروه کوهنوردی دانشکده فنی بود که واقعا اساتید و افراد محترمی بودند و البته پرسیدن اون سوال 6 معروف که کسری از یکی از اعضای خوش صحبت این گروه پرسید . اون لحظه باید چهره تک تک بچه ها رو (هر دو گروه) میدیدید:icon_pf (34):

  • Like 20
لینک به دیدگاه
2200تا اسم رو نوشتی به من که رسیدی میگی کدوم بودی؟:vahidrk:همون که نصف غذاتو خورد:vahidrk:همون که آوردت وسط:ws3:ینی سوادت کلا با مخلفات تو حلقم:ws3:

 

:w000:

تصحیح کردم

من فقط حمید صفدر میشناختم :w000:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

سلام:w12:

ممنونم از همه دوستان که با صفا و صمیمیتشون باعث شدن یک برگ از زندگیمون رو به خاطره ای به یاد ماندنی تبدیل کنیم.:aghosh:

به جرات میتونم بگم این سفر یکی از بهترین سفرهای انجمن بود.

امیدوارم باز هم این سفرها و این صمیمیت ها ادامه داشته باشه.

 

 

به یاد ماندنی ها:

پانتومیم بود مخصوصا دهقان فداکار با بازی محمد حسین (:w02:):ws28:

بازی مافیا هم خیلی جالب بود

دیدن جوجو و ابراهیم بعد از 4 سال دوست نتی بودن واقعا برام جالب بود.:icon_gol::w16:

دیدن سجاد فیلابی و اون همه متانت و شخصیت فوق العاده برام قابل احترامه :icon_redface:

آشنایی با دوستان عزیز و جدید:

سارا خانوم و آقا محمود رضا (یه زوج دوست داشتنی که هم به بچه ها کمک میکردن هم پابه پای بچه ها شوخی و خنده داشتن که انگار سالهاست با همه آشنا هستن .)

آرزو (یک خانوم وکیل با مصمم )

بابک (یک کوه نورد حرفه ای )

کسرا (یک عجق وجق که خیلی خوب میرقصید :w02:)

سیاوش (در انتهای گروه مراقب بود کسی عقب نیوفته و به مشکلی برنخوره)

محمد (پسردایی زا :ws3:)

آقا مجید (که به واقع خصلت یک لیدر رو داشتن و در عین صمیمیت گروه رو مدیریت کردن تا طبق برنامه حرکت کرده و به مقصد برسن.)

فکر کنم بقیه رو میشناختم :JC_thinking:

از آقا سیاوش و هادی و جوجو و پسردایی که به بچه های گروه کمک میکردن از موانع صعب العبور :sad0: بگذرن بسیار تشکر میکنم.

 

منم چندتا عکس دارم ولی کیفیت دوربین موبایلم زیاد خوب نبود. اگر کسی خواست بگه بهش بدم.

یه فیلم هم گرفتم قرار شد اول ادمین ببینه اگر خوشش اومد بذاره برا بچه ها ... ( عبور ادمین از رودخانه خروشان :Ghelyon: و افتادن ژاکت ابراهیم در رودخانه :icon_pf (34):)

 

دست گل همتون درد نکنه بازم از این کارا بکنید :icon_gol::w02:

  • Like 23
لینک به دیدگاه
Bahram Sh مهمان
سلام:w12:

ممنونم از همه دوستان که با صفا و صمیمیتشون باعث شدن یک برگ از زندگیمون رو به خاطره ای به یاد ماندنی تبدیل کنیم.:aghosh:

به جرات میتونم بگم این سفر یکی از بهترین سفرهای انجمن بود.

امیدوارم باز هم این سفرها و این صمیمیت ها ادامه داشته باشه.

 

 

به یاد ماندنی ها:

پانتومیم بود مخصوصا دهقان فداکار با بازی محمد حسین (:w02:):ws28:

بازی مافیا هم خیلی جالب بود

دیدن جوجو و ابراهیم بعد از 4 سال دوست نتی بودن واقعا برام جالب بود.:icon_gol::w16:

دیدن سجاد فیلابی و اون همه متانت و شخصیت فوق العاده برام قابل احترامه :icon_redface:

آشنایی با دوستان عزیز و جدید:

سارا خانوم و آقا محمود رضا (یه زوج دوست داشتنی که هم به بچه ها کمک میکردن هم پابه پای بچه ها شوخی و خنده داشتن که انگار سالهاست با همه آشنا هستن .)

آرزو (یک خانوم وکیل با مصمم )

بابک (یک کوه نورد حرفه ای )

کسرا (یک عجق وجق که خیلی خوب میرقصید :w02:)

سیاوش (در انتهای گروه مراقب بود کسی عقب نیوفته و به مشکلی برنخوره)

محمد (پسردایی زا :ws3:)

آقا مجید (که به واقع خصلت یک لیدر رو داشتن و در عین صمیمیت گروه رو مدیریت کردن تا طبق برنامه حرکت کرده و به مقصد برسن.)

فکر کنم بقیه رو میشناختم :JC_thinking:

از آقا سیاوش و هادی و جوجو و پسردایی که به بچه های گروه کمک میکردن از موانع صعب العبور :sad0: بگذرن بسیار تشکر میکنم.

 

منم چندتا عکس دارم ولی کیفیت دوربین موبایلم زیاد خوب نبود. اگر کسی خواست بگه بهش بدم.

یه فیلم هم گرفتم قرار شد اول ادمین ببینه اگر خوشش اومد بذاره برا بچه ها ... ( عبور ادمین از رودخانه خروشان :Ghelyon: و افتادن ژاکت ابراهیم در رودخانه :icon_pf (34):)

 

دست گل همتون درد نکنه بازم از این کارا بکنید :icon_gol::w02:

 

افتادن ژاکت من به عنوان اتفاق هفته....:icon_pf (34)::ws3:

لینک به دیدگاه

خیلـی خوبـه که به دوستــان خوش گذشتـه. امیـدوارم همیشه خوش باشید. :icon_gol:

 

ولی ای کاش حالا که عکس گذاشتید دوستــان جدید رو معرفی می کردید.

 

چون من فقط: مینـا، متین، علیرضا، حمید و هادی رو شنـاختم. :ws37:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

مجید(تور لیدر)،سارا خانوم،آتروس،متین دلنواز،حمید سی اف دی،آقای محمودرضا (همسر سارا خانوم)،اسی،کسری (دوست حمیدرضا)

اونی که جلو نشسته کفشاش آبیه هم آقا سیاوشه دوست آتروس

ردیف دوم از چپ به راست:

مینی،جاوید (جوجو)،آرزو،مریم،مهدی ادمین،محمد حسین ،سجاد

جلوی من بابک وایساده

اون دو نفر ردیف آخر هم ابراهیم و پسر دایی محمد ادمین هستن

 

منم که نفر آخر از سمت چپ هستم

  • Like 16
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...