YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 خرداد، ۱۳۸۹ باد صبا جیب سمن برگشاد غلغل بلبل به چمن در فتاد زنده کند مردهٔ صد ساله را باد چو بر گل گذرد بامداد موسم عیشست غنیمت شمار هرزه مده عمر و جوانی به باد وقت به افسوس نشاید گذاشت جام می از دست نباید نهاد تا بتوان خاطر خود شاددار نیست بدین یک دو نفس اعتماد خاک همانست که بر باد داد تخت سلیمان و سریر قباد چرخ همانست که بر خاک ریخت خون سیاووش و سر کیقباد انده دنیا بگذار ای عبید تا بتوان زیست یکی لحظه شاد 2 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 خرداد، ۱۳۸۹ دیگه راهی نمونده......شاید آسمون از التماس های من خسته شده.......دیگه کم آوردم......کاش......... 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 خرداد، ۱۳۸۹ چگونه رود میرود به سمت بیکرانهها که ابر گریه میکند برای رودخانهها پرنده غافل است از اینکه تندباد میرسد وگرنه باز هم بنا نمیشد آشیانهها و اینچنین که اینهمه زِ عشق رنج میبرند مرا غمِ تو میکِشد در آتش بهانهها چراغ و چشمِ آسمان! ستارهها تو، ماه ، تو پس از تو تار میشود شبِ تمامِ خانهها اگرچه زخم میزنی ولی ترا نوشتهاند به روی صفحهی دلم خطوطِ تازیانهها 2 لینک به دیدگاه
AmirReza 501 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۸۹ تنهایی واژه ی زیبا و غم انگیزی که برازنده ی روح آدمیست... خدایا کمکم کن غلط کردم، خدایا غلط کردم دیگه قول میدم که دردای دلمُ فقط به خودت بگم قول میدم فقط منُ ببخش خدایا منُ ببخش خدایا بذار دوباره عشقت تو دلم جون بگیره خدایا دستام مثل همیشه خالیه، دستامُ بگیر خدایا... 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 تیر، ۱۳۸۹ چشاتو وا نکن اينجا ، هيچ چي ديدن نداره صدای ِ سکوت ِ لحظه ها ، شنیدن نـداره توي آسموني که کرکسا پرواز ميکنن ديگه هيچ شاپرکي ، حس ِ پريدن نداره دستاي نجيب ِ باغچه ، خيلي وقته خاليه از تو گلدون ، گلاي کاغذي چيدن نداره بذا باد بياد ، تموم ِ دنيا زير و رو بشه قلباي آهني که ، ديگه تپيدن نداره خيلي وقته ، قصه ی اسب ِ سفيد ، کهنه شده وقتي که آخر ِ جادهها رسيدن نداره نقض ِ قانون ِ آدمبزرگا جـُرمه ، عزيزم چشاتو وا نکن ، اينجا هيچ چي ديدن نداره 2 لینک به دیدگاه
parikoochooloo 10748 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۸۹ نمی دانستم یا فراموش کرده بودم شاید -تا دیشب! آن روزها که شکست قلبم با گچ بسته بودمش! -یا بسته بودند به رسم سایر اندام بدن. با من، در من بوده تمام این سالها، این بار - این بار سنگین این وبال - و شاید هم من در آن. امروز سبک - و کمی هم سبک سر گذشت ! 3 لینک به دیدگاه
parikoochooloo 10748 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۸۹ با پرچم ، بی پرچم ، سالهاست پیروزی فراموش شده ، و زیر این کلمات ، مین هاییست که داوطلبانه می خواهند خنثی شوند. کسی دود سیگارش را فرو می دهد ، کسی دود سیگارش را فوت می کند ، کسی در راه می ماند ، کسی باز می گردد ، همه چیز در شرایط عادی است! شبنم آذر 2 لینک به دیدگاه
EN-EZEL 13039 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۸۹ واسه کشتن غرورم به تو مدیونم * واسه اینکه از تو دورم به تو مدیونم توکه حرمت رو شکستی پای عهدت ننشستی * گرچه بازم تو نیازم لحظه هارو بد می بازم به تو مدیونم به تومدیونم ... واسه چشای خیسم به تو مدیونم * اینکه از غم می نویسم به تو مدیونم اینکه بی جونم و سردم اینکه بی روحم و زردم * پی آرامشی که بردی و من پی اش می گردم به تو مدیونم به تومدیونم ... به تو مدیونم غرورمو شکستی عین شیشه * به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه به تو مدیونم منو دادی به بی بها بهانه * به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه به تو مدیونم شکستی حرمت شب و من و ماه * به تو مدیونم کم آوردی رفتی اول راه به تو مدیونم عزیزم واسه این حال مریضم * اگه مثه برج سنگی جلوی چشمات می ریزم به تو مدیونم به تو مدیونم به تو مدیونم به تو مدیونم و دینمو ادا میکنم بعد من * نشونت میدهم چه رنجی داره هرچی کردی با من واسه اینکه تو خجالت محبتات نمونم * جونمم میدمو می بینی پای حرفم می مونم 2 لینک به دیدگاه
parikoochooloo 10748 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۸۹ واسه کشتن غرورم به تو مدیونم * واسه اینکه از تو دورم به تو مدیونم توکه حرمت رو شکستی پای عهدت ننشستی * گرچه بازم تو نیازم لحظه هارو بد می بازم به تو مدیونم به تومدیونم ... واسه چشای خیسم به تو مدیونم * اینکه از غم می نویسم به تو مدیونم اینکه بی جونم و سردم اینکه بی روحم و زردم * پی آرامشی که بردی و من پی اش می گردم به تو مدیونم به تومدیونم ... به تو مدیونم غرورمو شکستی عین شیشه * به تو مدیونم که کشتی دلمو واسه همیشه به تو مدیونم منو دادی به بی بها بهانه * به تو مدیونم واسه بغض عمیق این ترانه به تو مدیونم شکستی حرمت شب و من و ماه * به تو مدیونم کم آوردی رفتی اول راه به تو مدیونم عزیزم واسه این حال مریضم * اگه مثه برج سنگی جلوی چشمات می ریزم به تو مدیونم به تو مدیونم به تو مدیونم به تو مدیونم و دینمو ادا میکنم بعد من * نشونت میدهم چه رنجی داره هرچی کردی با من واسه اینکه تو خجالت محبتات نمونم * جونمم میدمو می بینی پای حرفم می مونم خدا رو چه ديدي، شايد با تو باشم شايد با نگاهت، از اين غم رها شم خدا رو چه ديدي، شايد غصه رد شد دلم راه و رسم اين عشق و بلد شد هنوز بيقرارم، به ياد نگاهت نشستم تو بارون، بازم چشم به راهت * خدا رو چه ديدي، تو شايد بموني شايد غصه هام و تو چشمام بخوني خدا رو چه ديدي، شايد دل سپردي شايد عشقمون و تو از ياد نبردي هنوز بيقرارم، به ياد نگاهت نشستم تو بارون، بازم چشم به راهت * تو ترسي نداري از عشق و جدايي مي خواي پر بگيري به سمت رهايي براي تو موندن دليلي نداره برات حرف رفتن شده، راه چاره * خدا رو چه ديدي، تو شايد بموني شايد غصه هام و تو چشمام بخوني خدا رو چه ديدي، شايد دل سپردي شايد عشقمون و تو از ياد نبردي * خدا رو چه ديدي ... تو شايد بموني. 2 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۸۹ گل در بر و می در کف و معشوق به کام است ســــــلطان جهانـــــم به چنین روز غلام است در مذهب ما باده حــــــــلال است ولیکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است میخواره و ســـــرگشته و رندیـــــــم و نظـــــرباز وانکس که چو ما نیست در این شهر کدام است از ننگ چه گویـی که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است همواره مرا کنج خرابات مُقــــام است "حافظ" منشین بی می و معشوق زمـانی کایّام گل و یاســــــــــمن و عید صیام است 1 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۸۹ بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران كز سنگ ، گريه خيزد روز وداع ياران هر كس شراب فرقت روزي چشيده باشد داند كه سخت باشد قطع اميدواران با ساربان بگوئيد احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل بروز باران بگذاشتند ما را در ديده آب حسرت گريان چو در قيامت چشم گنهكاران اي صبح شب نشينان جانم بطاقت آمد از بسكه دير ماندي چون شام روزه داران چندين كه برشمردم از ماجراي عشقت اندوه دل نگفتنم الا يك از هزاران سعدي بروزگاران مهري نشسته بر دل بيرون نميتوان كرد الا بروزگاران چندت كنم حكايت؟شرح اينقدر سلامت باقي نميتوان گفت الا به غم گساران 4 لینک به دیدگاه
EN-EZEL 13039 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۸۹ خدا رو چه ديدي، شايد با تو باشم شايد با نگاهت، از اين غم رها شم خدا رو چه ديدي، شايد غصه رد شد دلم راه و رسم اين عشق و بلد شد هنوز بيقرارم، به ياد نگاهت نشستم تو بارون، بازم چشم به راهت * خدا رو چه ديدي، تو شايد بموني شايد غصه هام و تو چشمام بخوني خدا رو چه ديدي، شايد دل سپردي شايد عشقمون و تو از ياد نبردي هنوز بيقرارم، به ياد نگاهت نشستم تو بارون، بازم چشم به راهت * تو ترسي نداري از عشق و جدايي مي خواي پر بگيري به سمت رهايي براي تو موندن دليلي نداره برات حرف رفتن شده، راه چاره * خدا رو چه ديدي، تو شايد بموني شايد غصه هام و تو چشمام بخوني خدا رو چه ديدي، شايد دل سپردي شايد عشقمون و تو از ياد نبردي * خدا رو چه ديدي ... تو شايد بموني. تو نزدیکی که ماهیها به سمت خونه برگشتن به عشقت راه دریا رو بازهم وارونه برگشتن تو این دنیا یه آدم هست که دنیاشو تو میبینه کسی که پای هفت سینت یه عمر سیب میچینه کنار سبزه و سکه،کنار آب و آیینه تموم لحظه های شب سکوتت هفتمین سینه تو هم درگیر تشویشی، مثل حالی که من دارم برای دیدنت امشب تموم سال بیدارم هوای خونه برگشته تموم جاده بارونه یه حسی تو دلم میگه،تو نزدیکی به این خونه کنار سبزه و سکه،کنار آب و آیینه تموم لحظه های شب سکوتت هفتمین سینه تو هم درگیر تشویشی، مثل حالی که من دارم برای دیدنت امشب تموم سال بیدارم...... تو نزدیکی که ماهیها به سمت خونه برگشتن به عشقت راه دریا رو بازهم وارونه برگشتن تو این دنیا یه آدم هست که دنیاشو تو میبینه کسی که پای هفت سینت یه عمر سیب میچینه هوای خونه برگشته تموم جاده بارونه یه حسی تو دلم میگه،تو نزدیکی به این خونه تو این دنیا یه آدم هست که دنیاشو تو میبینه کسی که پای هفت سینت یه عمر سیب میچینه 3 لینک به دیدگاه
EN-EZEL 13039 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۸۹ غربت عمیق اندوه منو چاه خشک تو بیابون نداره سردی و تاریکیه زندگیمو هیچ شبی تو هیچ زمستون نداره مثل شعر مرثیه از شب و گریه پرم برای تموم شدن لحظه هارو میشمرم کی ستاره ی منو از آسمون پشت این پرده خاموشی کشید گلدون شیشه ایمو کی زد به سنگ کی منو به خود فراموشی کشید کاش میشد واسه خودم گریه کنم اونقدر گریه که دل پاک بشم سبک و پاکیزه مثل خود اشک زیر خاک گریه هام خاک بشم مثل شعر مرثیه از شب و گریه پرم برای تموم شدن لحظه هارو میشمرم چشمای ساکت تو رنگ شبه شبی که سرد و فردا نداره شبی که باید بمیره زیر نور مثل اون مرگی که اما نداره کاش یکی حرف منو باور میکرد کاش یکی می فهمید اندوه منو کاش یکی تو بهت تنهایی من باورش میشد غم شکستنو مثل شعر مرثیه از شب و گریه پرم 3 لینک به دیدگاه
EN-EZEL 13039 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 تیر، ۱۳۸۹ فراموش نکن شايد سالها بعد در گذر جاده ها بي تفاوت از کنار هم بگذريم و بگوييم: آن غريبه چقدر شبيه خاطراتم بود 3 لینک به دیدگاه
parikoochooloo 10748 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۸۹ ماه هاست زیباترین جملات را برای امروز کنار گذاشته بودم، امّا امشب همه ی جملات را فراموش کرده اَم! همینطور بی وزن و بی هوا میگویم عزیزترینم روزَت مبارک! :flowerysmile: 3 لینک به دیدگاه
Doctor_Shovan مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۸۹ از وقتی تو امدی ,گویا در ذهن من ,ثابت تر از زمان چیز دیگری نیست . 40 ماه گذشت انگار همین دیروز بود .همه واژه ها بی تغییر ..تو در قلب من بی تغییر .. .... اما دوستت دارم ها .. بیشتر و بیشتر .. لینک به دیدگاه
آرماندیس 4786 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۸۹ لبخند کالی میشود روی سیب لب هایت بغضی که نه بیرون میریزی نه فرو میخوری اش!!! 2 لینک به دیدگاه
آرماندیس 4786 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۸۹ چقدر دوست داشتم سرت داد میزدم و بیدارت می کردم که با من شب زنده دار بمانی مثل قدیمها... 3 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۸۹ گــاهِ آن آمـد ز مسَـتي دم زنم كار عالــم سر بـه سر بر هم زنم از سـر مستـي و در مـاه صـيام جـرعه اي از بـاده ي ارغـم زنم بــا سيه مستان نشينم در حرم آتـشي بـر كـعبه و زمزم زنم بــاغ خـلد ارزانـي زاهـد كنـم ساغـري بـا دلـبر مـحرم زنم گفتـگوهــا از سبوي مي كنم تـا بـساط واعــظان بر هم زنم ساقـيا افــزون بـده پيـمانه را من نـه آنم بـاده را كـم كـم زنم گر حساب باده خواهد محتسب خـشت خم را بر سرش محكم زنم بـر لب آمـد جـانم از هجران تو چند لاف از خــاطر خــرم زنم بــاده (سرخي )به كف گيرم سحر آتــشي بــر عــالم و آدم زنـم **جعفر سرخی** 1 لینک به دیدگاه
YAGHOT SEFID 29302 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۸۹ یک عمر ِ عاشقانه تو را یار خوانده ایم حافظ شدیم و قصه ی دلدار خوانده ایم در کنج ِ غربت ِ یک عمر ِ بی هدف در هر نفس به یاد تو انگار خوانده ایم با اینکه هیچ دلخوشی در جهان نبود ما عاشقان به یاد تو بسیار خوانده ایم گاهی درون سفره ی تنهایی خدا یک جان سیر اشک و غم و دار خوانده ایم ای عشق ناشناس که گهگاه خسته ای با چشمهای خسته تو را یار خوانده ایم *امیر درخشان * 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده