masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۵ اینجا حرفای گاه نوشته بیشتر شده سیاست کشورمون.. اونم چه فایده به گوش کی میرسه.. فقط ترویج یه سری حرفا داده میشه.. 4 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۵ خصوصت یک ایرانی ، اگر دیدی همکارت داره از پله های ترقی بالا میره دو دستی پاشو بگیر بکش پایین 12 لینک به دیدگاه
Nazanin.ad 6895 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۵ بعضی از همکارا هم البته پله های ترقی رو با سهمیه های فلان و بهمان و پا گذاشتن روی سر بقیه طی میکنن... اینارو اصلا نمیشه پایین کشید... پیرو صحبتای میتی!! 3 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۵ خداوند همه ی ما را آدم کُناد 7 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 اردیبهشت، ۱۳۹۵ بیایم یه گاهنوشته قشنگ و دلنشین بنویسیم.. نه یه گاهنوشته حرف از سیاست و تجاوزو حوادث و اتفاقات بد.. والا بخدا.. بیخیال دیگه..:icon_pf (34): 4 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۵ گاهنوشته ها آینه های درونی نویسنده شه، آینه های امروز همشون زاویه دارن ، 5 لینک به دیدگاه
helma.b 3345 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۵ دلم میخواد یه اتفاق خوب بیافته ... خییییلی خوب... 6 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۵ ملتی که ایشاالله ماشاالله داره ، به هیچ جا نمیرسه،بجای اینکه معمار سرنوشتش باشه ، همش به امید های واهی عمرش رو نفله میکنه. 5 لینک به دیدگاه
Nazanin.ad 6895 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۵ آی آدمای دور و برم... یکیتون بیاد جواب منو بده ... " چرا هیچکدومتون به حرفایی که خودتون میزنید باور ندارید؟ ":w000: 9 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۵ اصلا شانس نداشته تو استخدام ... میگه نزدیک سی تا شرکت رفتم برا کار همش جواب رد به سینه ام زدن ..جالبه شرکت مرغ کنتاکی که اومد تو چین کارشو استارت زد 24نفربودیم رفتیم برا استخدام همشون پذیرفته شدن الا من آخرسر گفتم ولش کن میرم پلیس میشم ..بدبختی اونجا هم منو نپذیرفتن .. خلاصه هی فک کردم چسی کار کنم ؟؟؟ برم ایران از برج میلاد خودمو بندازم پایین .... گفتم نه ولش کن ...برجش همچین اعتباری نداره ممکنه آدمو نکشه واین همه راه میرم به هدفمم نرسم خلاصه گفتم ولش کن بزار برم تو لاک خودم افسردگی بگیرم حالا که همه درا بروم بسته شده ...بازم گفتم نع .. گفتم اصلا برم دست به یه عمل جنایی بزنم ...چندتا از مسئولای استخدام وکاریابی وکارفرماهارو بزنم آش ولاش کنم .:gnugghender:..بازم گفتم نه ..حال نمیده خلاصه گفتم ولش کن برم بشینم پای کامپیوتر واینترنت وقتمو تلف کنم ....بعد همینجور یهویی یادم افتاد اصلا یه سایت خرید وفروش بزنم یه اسم الکی هم روش بزارم ...مثلاااآهان ...علی بابا :hapydancsmil: آی اونا که منو استخدام نکردید الان میتونم شرکت همتونو بخرم جک ما jak maکارافرین میلیاردر چینی نشون داد که هیچ موقع ناامید نشید ..ودست از تلاش برندارید ..شاید یه سرنوشت شیرینتری درانتظارتونه .. اینم یه پست انرژی بخش که سیاسی هم نبود .. 19 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۵ همیشه فکر می کنم مگه حال و نوشته های آدم می تونه دستوری باشه؟! مثلا بگین مثبت بنویس!(من دوست دارم بیشتر اینجوری بنویسم) یا مثلا بگین مثبت ننویس! آدما نشون دادن هر چی بهشون بگین برعکسش رو انجام می دن! استدلال شون: بابا همه جا که داریم زور می شنویم... دیگه احساس و نوشته هامون هم دست خودمون نیست؟! والا به خدا! . . . چند سطر فوق می شه گفت تصور غالب ما در برخورد با توصیه هایی اینچنین هست... یک جور دیگه اش هم نگاه کنیم.. توصیه به مثبت اندیشی و نشر روحیه ی مثبت می تونه نیمه ی پُر لیوان باشه... ولی دستورالعمل بر نمی داره...بخش نامه ای نیست...باید دلی باشه...کسی که دلش خوش نیست و نمی شه مجبور کرد...باید دلش رو خوش کنیم... شاید در مقیاس دوستی باید دور و برش رو بگیریم تا دلش خوش شه تا مثبت بنویسه... باید موج مثبت بیاد..موجی که فصلی نباشه...تداوم داشته باشه... عام گفتم...موردی ش نکنیم... 15 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۵ بعد مدتها اومدم اينجا بنويسم كه ...... . . . . ... . لطفا با بعضي از رفتارها و حرفامون به شعور كسي توهين نكنيم همين 16 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۵ یه اتفاق خوب میخوام بنویسم برای حلمای عزیز که اتفاق خوب میخوان.. امروز من ارشد شرکت کردم.. رشته تحصیلی که اصلا ربطی به من نداره کلا از کتابایی که خریدم 63 صفحه خوندم.. از 150 تا 100 تاشو زدم که 2تاشو مطمئنم که 100درصد درسته یعنی بقیش خدا داند... اولین نفر زدم بیرون... خوشحال تو دانشگاه برای اولین بار میدویدم.. که مسئولین امتحان گفتن چطور بود.. گفتم عالی از این بهتر نمیشه.. گفتم قبولم.. گفت سوالا چطوره گفتم اینجوریه فقط میدونم 2تاشو 100درصد درست زدم.. اونقدر خندیدن که با شادی تمام و با یه انرژی خاص گفتن دلمونو شاد کردی.. خدا به خنده هات انرژی که داری نگاه کنه واقعا قبول بشی این یه اتفاق شاد و خوب بود.. 14 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۵ اینقده حال میکنم گاهی وقتا به بعضی ها بگم ،فضولی موقوف که حد نداره، مخصوصا به مبصرای تاریخ مصرف گذشته . 9 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 اردیبهشت، ۱۳۹۵ دوستمه چند ساله با هم دوستیم خیلی دوستش دارم ، خیلی تقریبا شبیه همیم حتی بعضی مشکلاتمون من تنها ، اونم تنها میتونم به جرات بگم همه غمامو باهام بود ، از حرف گرفته تا راهنمایی و کمک و ... از مالی گرفته تا روحی و عاطفی، هیچوقت تنهام نزاشته ، وقتی یچکی نبود اون بود . از بعضی اخلاقام بدش میاد اما تحملش زیاده و به روم نمیاره، از پر حرفی متنفره اما من که خییییییییییییلی پر حرفم مشو گوش میده جای خیلی ادماست واسم ، جای اونایی که باید باشن و نیستن . هیچکی به گرد پاش نمیرسه دوستت دارم... خیلی دوستت دارم دوستم 15 لینک به دیدگاه
fakur1 10129 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 اردیبهشت، ۱۳۹۵ ارواح سرگردان که نمیدونن با خودشون چن چندن ، نمیتونن دوست خوب داشته باشن، برآوردن نیاز در دوستی های پایدار نیازمند بلوغ فکری و عقلانیت هست. 6 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۵ شب بلند و دل من در تب و تاب یار 6 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۵ ما تنها به "بودن" نیاز نداریم در جهان سه بعدی ما "بودن" به اندازه ی "زمان"ِ بودن و به اندازه ی "مکان"ِ بودن معنادار است! P.S: Aram 7 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 اردیبهشت، ۱۳۹۵ دلم تنبلی و بیخیالی اونم از نوع خفنش میخواد لازمه که بعضی وقتا بیام و بنویسم من برنده میشم قبلا میگفتم با همه چی میجنگم تا برنده شم الان میگم با هر چیزی نمیجنگم گاهی نیازه با مسالمت و با سیاست رد شد 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده