رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

جزء آخرین کارهاست

 

نام اثر: زنی را می شناسم

حامد سرلکی(هائد)

 

زنی را می شناسم بوسه بلد نیست بگیرد

هنرش در کار با موچین شکسته است

وقتی که خار از دست همسر خویش می کند

تمثال تمام نما از زنی خسته است

 

خسته نیست از خودش، زندگی سبکش

خسته است از خستگی مرد رویاهای خویش

در حسرت اسب سفید نبوده است هرگز

دارد بجای یک راس گاو یک دانه میش

 

هیچوقت از مردش س ک س نخواسته است

کم روست! بجایش گرده ی مرد را می مالد

وقتی که دیگر به اوج احساس می رسد می گوید

آه "کرمعلی با گوسفندهایمان آمد"

 

مرد خرج عطر و رنگ مو به زن نمی دهد

اما بارش گندم طلاست ، خرچینو و خری دارد

نمی فهمد ولنتاین چیست روز عشاق کدامست

اما برای زن از شهر ، گل سری دارد

 

وقتِ خواب ندارند نور لایت ، صدای خوش

بوی نفت سوخته پیچیده است در اتاق

با این همه در ظلمات می بوسند پیشانی هم را

پاهایشان می خورند بهم زیر کرسیِ داغ

 

مرد در ترسیم ایثارش به خانوم خسته ی خود

می آورد هیزم های خشک ، مرتب و بسته

او در این فکر است شده با این کار

زن کمتر فوت کند ، کمی کمتر شود خسته

 

هر شب دعای زن درخواست باران است

گویی خدا به دست زن ابر دخیل می کند

باران که به شدت به سر مرد می خورد

مرد از خوشی یاد حضرت فیل می کند

 

پایان

  • Like 13
لینک به دیدگاه

کاش می شد هر از گاهی از همه جا بِبُری و یه مدت از همه کس و همه چی دور باشی

می خوام دووم بیارم و سعی کنم شاد باشم اما اینا که می بینم علائم افسردگیه!:sigh:

امیدوارم بتونم خودمو درمان کنم...

 

امیـــــــــــــــــــــدوار...:ws37:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

نوشتم...از دلخوریها نوشتم...

زیاد نوشتم...

اما

یک دکمه روی کیبردم فداکاری کرد...

تمام تلخی ها را بجان خرید...تا کس دیگری آزرده خاطر نگردد...

میبینی این دکمه هم طاقتش را ندارد...حالا ببین با من چه کرده ای...

  • Like 16
لینک به دیدگاه

كاش ميشد بهت ثابت كنم كه اين راهي كه داري به جايي نميرسه..

كاش ميتونستم بهت بگم نگرانتم دوست من و نگرانيم رو تعبير به نا آگاهي نميكردي....

تنها كاري كه ميتونم بكنم اينه كه بنويسم مراقب خوبي هات باش دوست من...

  • Like 17
لینک به دیدگاه

فاتحه دانشگاهی رو بخونم که به تو مدرک داده

 

فاتحه اون استادی رو بخونم که پای مدرکتو امضا کرده

 

فاتحه کسیو بخونم که به تو میگه مهندس

 

فاتحه نظامی رو بخونم که همچین دانشگاهی داره که تورو پس انداخته

 

آخه عمله بنا برو به عملگیت برس تورو چه به مهندسی :banel_smiley_4:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

کاش میشد قلبها را از کینه خالی کرد

 

کاش میشد صداقت را در یه نسخه پیچید

 

کاش .....بیخیال .اینقده کاش تو دل دارم و اما.....................:sigh:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

خدا جونم هر روز دارم این سوالو از خودم و از تو میپرسم چرامن نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این همه مدت صبر کردم کم بود؟؟؟؟؟؟هنو باید منتظرباشم؟؟؟؟؟؟؟:hanghead:

پس کی نوبت منه اخه؟؟؟؟؟هر سال هر ماه و هر روز و هر ساعت .............عمر منم داره میگذره......هر دفعه با خودم میگم منو فراموش نکردی.......همیشه کنارم بودی.ک البته بودی و هستی منکرش نیستم.......ولی اون اتفاقی ک من منتظرشم کی می افته؟؟کی؟؟؟:sigh:

من دیگه دارم خسته میشم......زودتر لطفا زودتر......

منو نا امید نکن.....بهت ایمان دارم خدا جونم...............

  • Like 10
لینک به دیدگاه

این روزها به افکار بچگیم فکر می کنم،چیزایی که این روزا تو هر جمعی مطرحش کردم در کمال ناباوری چند نفر رو به فکر واداشته یا بعضیا گفتن یه مدت پیش بهش فکر کردن!

فکر می کنم به این که پس وقتی قبلا در کمال بچگی اینا مطرح می شد چرا کسی بهش اهمیت نمی داد؟!!یادمه حتی چندبار به معلم هام هم می گفتم اما...

 

فکر می کنم الان خودم چقدر این کارو انجام می دم؟!

 

چرا سعی نمی کنیم حرف های درست رو از بین حرف های دیگر استخراج کنیم؟ظاهر گوینده اینقدر اهمیت داره؟سن و سالش،مدرکش،لباساش و ...

گاهی ظاهر اینقدر مهم می شه برامون که از اصل موضوع می مونیم...

امیدوارم حواسمون به خودمون باشه

  • Like 9
لینک به دیدگاه

بعضی ضربه ها نمی بــره...

 

زخــــــم نمــــی کنـــــه....

 

حتّی خراش هم نمــی ندازه....!

 

فقــــط "دردت" میــــاد....

 

اونقدر که نــــــــفست رو "بنـد" میاره...!!!

  • Like 6
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...