NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۲ جاتون خالی امشب مهمون داشتیم بعد 3 تا پسر کوچولو بود با یه دختر کوچولو. بعد این سه تا پسره کصافت تبلت رو نمیدادن این دختره بازی کنه. منم تلبتو گرفتم ازشون قشنگ دختره رو نشوندم بغل دست خودم گذاشتم یه دل سیر یه نیم ساعتی بازی کرد. پسرا هم نزدیک میشدن یه چش غره بهشون میرفتم جرات نمیکردن از 2 متریمون رد شن. 22 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۲ قالی کرمان نیستم که جذابِ کف پایت شوم ، وقتی پای رویم می نهی ، می شوم تمثال یک "نمد" هائد 14 لینک به دیدگاه
hakan_68 2446 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۲ تصمیم دارم زندگیمو زیرو رو کنم و همون اول از آشنا های دوست نما شروع م کنم! تصمیم دارم همه شمارهامو باز نگری کنم بعضیا باید حذف شوند! تصمیم دارم بعد این به کسی اینقدر ارزش ندم که بعد مجبور بشم بهش بفهمونم وظیفم نیست! تصمیم دارم خیلیا برام مهم نباشن! تصمیم دارم همه مردمو به یه چشم ببینم ! غریبه!! نه نزدیکنه دور! 11 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۲ تابستون باشه بعد آب بازی کنی وای خدا چه حالی میده خدایا این تفریحات سالمو از ما نگیر 19 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۲ تابستون باشه روزه هم باشی کولر هم یهو بسوزه .ستم یعنی همین:4564: 19 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۲ آیا این درسته که همه چیو به حال خودش رها کردم؟!! شایدم لازم باشه ی همچین کاری..نمدونم.. :164: 20 لینک به دیدگاه
.Yaprak 15748 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۲ نمیدونم چطوریاست همه زورشون به من میرسه الا زور من به یک نفر 13 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۲ هزاران سال پیش ، اعضای یک خانواده ، شب ها توی غار دور هم دور چاله اتش جمع میشدن حرف میزدن از حیواناتی که دیده یا شکار کرده بودن از گرم و سرد بودن هوا از ترس ها و موجودات خیالی از زخم ها و دردهاشون از غذایی که خوردن و فردا می خوان بخورن از لذت هاشون... بعد اخر شب یکی از اونها که استعداد نقاشی بیشتری داشت با سنگ رو دیواره غار بعضی شنیده هاش را نقاشی می کرد اون ادما پدران و مادران ما بودن هزاران سال دیگه بچه های ما در باره ما همین چیزا را میگن با کمی تفاوت 18 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد، ۱۳۹۲ بعد از تقریبا 1 سال، یه دوست قدیمی زنگ زده بهم، منم کلی خوشجال و ذوق زده دارم حالشو میپرسم، یهو وسط حرفم میگه من خوبم اینارو بیخیال شوهر نکردی هنوز؟ من موندم همینجوری، گفتم نه ، گفت خاک بر سرت دیروز فلاننی رو دیدم عید فطر عروسیشو بعد تو هنوز موندی رو دست مامانت گفتم خب عزیزم ایشالله خوشبخت شن، من هنوز وقتم نیست. میگه برو منکه میدونم از خداته از یه طرف خندم گرفته بود از طرف دیگه تو شوک بودم، گفت زنگ زدم دعوتت کنم شهریور جشن نامزدیمه منم کلی بهش تبریک گفتم و بعدشم گفت حتما بیایا، میخوام دسته گلم رو بدم بهت که بختت وا شه منم گفتم مرسی عزیزم صرف شده گفت حالا تو بیا ، مادر شوهرم ببینتت ، دو تا از برادر شوهرام مجردن، گفتم ممنون عزیزم ، من فعلا قصد ازدواج ندارم، زوده، گفت واااااااااااا، میخوای بذاری پیر شی بعد عروس شی، 21 سالته ها، گفتم خب که چی، بعد یه سال زنگ زدی نگران شوهر کردنمی؟ ممنون که به فکرمی دوست عزیز اما من فعلا قصدی ندارم. و بعدشم خدا فظی کردم. ینی موندم 21 سال انقدر سن زیادی عه، یا دوست من زیادی کوتاه فکره. والله به قران 23 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۲ یعنی می رسه روزی که مردم برای اینکه لجشون رو خالی کنن ، به قیافه هم کاری نداشته باشن ؟؟ یعنی می رسه روزی که همه درک کنن کسی تو انتخاب قیافش اختیاری نداشته ؟؟ میرسه واقعا ؟؟ 20 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۲ دوست درام عاشيق بشم ناگهان ندا رسيد . . . . مگه مخ خر خوردي ؟؟؟ :5c6ipag2mnshmsf5ju3 خو دلم ميخواد نداي باز رسيد . . . . . ميگم مخ خر خوردي / بگو خـوب وانگهي سكوت كردم 9 لینک به دیدگاه
raz-raz 3612 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 مرداد، ۱۳۹۲ وقتی همه می خندن ..تو هم می خندی باید همرنگ جماعت باشی دیگه... 8 لینک به دیدگاه
.Yaprak 15748 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۲ خدای نکرده مبادا به یکی اعتماد کنین مدیون آن دو تا چشماتون میشین !-------------------------انقد از دردام گفتم گفتم گفتم که دیگه الان هیچ گوش شنوایی برا حرفام نیست ... دیگه نمیگم ... 15 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۲ دیگه اینجا نوشتن راضیم نمیکنه. حس میکنم در این فراخنای نت جا های بهتر دیگه ای هم هست . وقتشه زمین بازی" گاه نوشته ها" را ترک کنم مخصوصا اینکه دیگه بیشتر هم بازی های قدیمیم همه رفتن خوش باشید 23 لینک به دیدگاه
raz-raz 3612 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۲ چند روز پیش روی نقشه تهران کلیه ای به فروش رسید ... 17 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۲ دلم سوخته است ، کمی پودر بچه به آن بزنید (!) هائد 16 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۲ ایــنـجـــــــا … دســت هــر کـــس را کــه مـیـگـیــــری بــرای {بـلـنــــد شـــدن} آمـــاده مــی شــــود بــرای {ســـوار شــــدن} 17 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۲ مغز من تو گذشته ها داره درجا می زنه و هیچی از امروز و فردا نمی خواد 17 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد، ۱۳۹۲ نجس تر از گوشت سگ نانی است که از آزار یک انسان به دست میاد ، ای کسی که نجاست به خورد زن و بچت میدی ننگ بر تو 13 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده