*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ به بضیا ... باس بگی.... حیف درد زایمان ننت ...!!!! والله:ws3: 10 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ آرزو به دلم ماند که احساس نگاهم را می فهمیدی که صدای چشمانم را می شنیدی ... 11 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ تورا میخوانم از لابه لای کلماتی که می نویسی تو غم نامه را به دنیا می آوری عشق را در تابوت بی کسی هایت حبس می کنی همیشه های سکوت را به چشمان منتظر من هدیه می دهی و مرا به دستان نامهربان اشک می سپاری... به راستی که چه سحر آمیز است دنیای اشک... 8 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ لازم است بدانیم واجب است ببینیم تا بفهمیم سرگذشت آبی که گندید ، رودی که خشکید و رابطه ای که از هم پاشید عمری که تلف شد ، وجودی که سوخت و خاکستری که اولش شمع بود سوخت با دلیل تا من بدانم و بفهمم که یکی هست ، آنجا که کسی نمی ماند 10 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ چشمانت را به چشمانم دوخته ای.... مرا با نگاه آلوده میکاوی... سر به زمین می سپارم گستاخانه پا پیش می گذاری معصومانه دور میشوم... بانو تر از آنم که بر آب نشینم شرافتم را بر باد دهم هوسران... 9 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ [h=2]دفتر خاطرات[/h] سالیان درازی است که مینویسم خاطرات روزانه ام را .. گاهی روزها فقط یاداشت میکنم یک احساس خالی و زودگذر را گاهی وقت ها منویسم از روییدن لبخند بر لبی گاهی وقت ها از دلتنگی هایم مینویسم واز ارزو هایی که دست یافتنی بودند.. گاهی وقت ها ازدوست داشتن وگاهی از گذر زمان واینکه جه زود میگذرد واکنون بعد از ان سالها وقتی به همه انها نگاه میکنم خنده ام میگیرداز ان همه دغدغه هایی که برایم مهم بودند امتحان فردا دیر رفتن به مدرسه ونگاه تلخ مدیر جدایی از یک دوست برای همیشه رفتن به دانشگاه و ..... واحساس میکنم که چقدر تغییر کرده ام واین تنها یادگاری است که از گذشته به همراه اورده ام دفتر خاطرات وباز مینویسم 17 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ بیماری عجیبی است دلتنگی... آرام... آرام... آرام را نا آرام میکند 17 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ اون آدم دهن لقی که رفته پشت سر من حرف در آورده رو شناسایی کردم! خاله زنک بازی هم حدی داره!! بعضیا اینجا خیلی دو رو تشریف دارن تو روت لبخند میزنن ولی سر فرصت از پشت بهت خنجر میزنن!!! آدم به اصطلاح زرنگ من فکر میکردم دوست هستی ولی دشمنی از تمام لیستام پاکت کردم برو به همون خاله زنک بازیت ادامه بده که لیاقتت همونه! 18 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ بزرگترین نعمت اینه که اگه کسی پشت سرت حرف زد ... رفیقات با پشت دست بزنن تو دهنش ... نه اینکه بشینن و باهاش بخندن 15 لینک به دیدگاه
raz-raz 3612 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ می بینم...هستی. و من خیلی دوست دارم با تو که یک دوستی حرف بزنم... آخر این روزها دوستان من خیلی درگیر زندگی شخصیشان هستند . ولی...دلم نمی خواهد غم و غصه ام را بگویم مبادا ذره ای ناراحتیش به یک دوست برسد. این است که بغضم را فرو می دهم. مثل همیشه ام هم صحبت صفحه سفید بلاگفا می شوم.این هم عالمی دارد لابد. 11 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ من او را در خودم گم کرده ام گویا:5c6ipag2mnshmsf5ju3عجب حسی 12 لینک به دیدگاه
venoos*m 593 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ شب است ...... اینجا ........ اسمان ...... مکانی مملوء از سکوت ......وارامشی سرشار از احساسی غریب ..... ستاره ها بیدارند ........ اینجا .........سکوت جاریست .... سکوتی سرشار از عشق ....... 10 لینک به دیدگاه
α.ž.ה.α.$ 517 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ اِحســاسِ تَنهـاييـَم تَبـديــل شُـده به جُنـُـونِ تَـنهــآیـے مُـطلـَــق . . . 8 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ کمتر از 48ساعت به زمان موعود مونده دلشوره دارم 7 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اردیبهشت، ۱۳۹۲ بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی 11 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۲ سالهاست که دیگر وجودم ارزشش را آنگونه که باید بروز نمی دهد.. روزهایی در سکوت و اخفا ... از هرچیزی که بدت بیاد سرت میاد .. اینجا و اونجا و هرجایی بعداز سالها فقط میگند اره یادته یکی بود در سکوت کارهاشو میکرد بعد نتیجهشو میدید ... وقتی دنیا کاریت نداره بهتره از یک راهی رد شی و برسی به اخر زندگیت .. 16 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۲ مدتیه اصلا" حالم خوب نیست فقط میام نت و از روی عادت یه چیزی رو مینویسم این روزا خودمم حال خودمو نمیفهمم 18 لینک به دیدگاه
shadmehrbaz 24772 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۲ به این نتیجه رسیدم که وقتی یه مرض میفته به جون یه رابطه....هر چقدر به روی خودت نیاری بخوای وانمود کنی اتفاقی نیفتاده نمیشه ثانیه به ثانیه عمیقتر میشه...با انگـولک کردنشم چیزی درست نمیشه ، بهتره بهش زمان بدی یا مرضه دوره ش تموم میشه خودش ریشه کن میشه یا اینکه مجبور میشی دیگه قید اون رابطه رو بزنی 17 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اردیبهشت، ۱۳۹۲ چقدر غمگینم ........ ظاهرا نه ....... اما دلم ...... در اوج جووونی پیر شده ........ انگار انبوه غم داره ........ خدایا دلم تنگه برای همه چیز حتی خودت ........ حس میکنم دارم گمت میکنه ....... نزار نزار این اتفاق بیافته .... چقدر دلم تنگه برای دیروز ها ....... برای بودن هایی که دیگر نیست ........ برای عزیزی که نیست ........ حتی امکان امدن ندارد و من هر لحظه دلم برایش تنگ میشود باید زل بزنم به عکسش روی میزم .... خستهام از این زل زدن ها ..... خودش را میخواهم ........ دوست دارم حتی میشد لحظه ای ببینمش ثانیه ای افسوس که تنها حسرت برایم مانده ........................ و دل تنگم برا او که هست اما نیست ......... و دل تنگن برا روز های مثل این ما ه ها ولی در سال گذشته ............ واییییییییی چقدر حسرت .......... چقدر تنهایییییی ........... چقدر دل تنگییییی.............. 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده