.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 20 مهر، 2012 ســــلام قرار هست اینجا در مورد کتاب قصه های دوران کودکی و خاطرات کودکی با کتاب ها دور هم جمع بشیم. کتاب هایی که بخشی از خاطرات ما هستن. از سیندرلا و سفیدبرفی و حسن کچل و کدو قلقلی زن و ... تا کتابهای دوران نوجوانی. بیاید از خاطراتتون بگید فک کردم اعضای سایت رو داری نام میبری گفتم حسن کچل کیه دیگه؟ بچه بودم بابابزرگم یه کتاب بم هدیه داد (فک کنم مجله دانشمند بود) روش نوشته بود "دهه هفتاد فرا رسید، حرکت کنیم" 5
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 20 مهر، 2012 فک کردم اعضای سایت رو داری نام میبری گفتم حسن کچل کیه دیگه؟ بچه بودم بابابزرگم یه کتاب بم هدیه داد (فک کنم مجله دانشمند بود) روش نوشته بود "دهه هفتاد فرا رسید، حرکت کنیم" حسن کچل که خودتی یه سری کتاب داشتم از انتشارات کانون فرهنگی کودکان بود عکسی نداشت ولی داستاناش خیلی جالب بود. 4
ooraman 22216 ارسال شده در 21 مهر، 2012 اینها رو خیلی خیلی خیلی دوست داشتم!! اون قرمز و مشکی رو هنوزم که هنوزه دوست دارم بخونم! داستان دوتا کرم دندون بود که تو دندونای یکی زندگی میکردن و اون مسواک نمیزد و ... کره اسب و رودخانه رو هم همینطور. واقعا اموزنده بود. داستان یه کره اسبی بود که میخواست از یه رودخونه رد بشه و واسه اینکه مطمئن بشه خطری براش نداره از حیوونای مختلف میپرسه که چطوریه. حیوونا هم هرکدوم بسته به و قد و قامت و تجربه ای که شخصا داشتن نظرهای مختلفی میدادن. حیوونهای کوچیک از غرق شدن میترسوندنش و حیوونهای بزرگ تشویقش میکردن و میگفتن نه عمق دریاچه خیلی کمه! و خلاصه کلی درگیر شده بود و مونده بود حرف کیو باور کنه و ... سه بچه فیل رو هم خیلی خیلی دوست داشتم و هنوزم دارم. داستان سه تا بچه فیل بود که هرکدوم میرن که واسه خودشون سرپناه و خونه ای بسازن که از شر گرگ در امان باشن. یکی تنبل بود و میخواست هرچه سریعتر یه جا دست و پا کنه و خیلی سختی نکشه، میره با کاه خونه میسازه و با اولین فوت گرگ خونش میریزه پایین. دومی یکم بهتر فکر کرد و با چوب ساخت ولی اونم با یه طوفان فرو ریخت. سومی اما جندین ماه تلاش کرد و با اجر یه خونه خیلی محکم و خوب ساخت. بقیه اولا مسخرش میکردن و چون زودتر به نتیجه رسیده بودن خوشحال بودن ولی بعد که خونه هاشون خراب شد اومدن خونه سومی و فقط خونه اون بود که سالم باقی موند و گرگ به هیچ طریقی نتونست واردش بشه و خرابش کنه. بقیه رو هم حال ندارم تعریف کنم، یکی دوتاشم یادم نیست هی بابا پسر بچه دهه ی 60 که دنبال یک توپ پلاستیکی تو کوچه پس کوچه ها ولووو بود آخر شب هم با پس گردنی می اومد خونه،کتاب های مدرسه رو به زور می خوندیم ولی اینا رو یادمه،فک کنم بعضی هاشون رو هم تو انباری خانه ی پدربزرگ موجود داشته باشیم کتاب دالی که با بازی هایی می خواست سرگرم کنه بچه ها رو کتاب شعر،چه قد من با این مگس و پشه کشتم اینم که معرف حضورتون هست. این یکی رو هم که حمید عاملی عزیز نوشته. آخییی منم چن تا از اینا رو داشتم عکساشون و که دیدم یادم اومد چه خوبه که نگهشون داشتین مامان من که یه جورابم از بچگیام نگه نداشته اون دزده و مرغ فلفلی درباره شهرای ایران بود خیلی جالب بود شهرای ایران و به بهونه سفر فلفلی برای پیدا کردن مرغش توصیف کرده بود و سوغاتیا و ایناش و یه اشاره ای کرده بود خانم من از کتابای بچگیم فقط اینو که یه مجموعه بود رو یادم میاد ! و یه سری کتابای ژول ورل! دیگه هیچی یادم نمیاد! :icon_pf (34): خدایا :icon_pf (34):کتاباشم شبیه خودشه!!:icon_pf (34): 7
B nam o neshan 12214 ارسال شده در 22 مهر، 2012 نوبتي هم باشه نوبت كتاباي قشنگ دوران كودكي منه! اين دوتا كتابو بي نهايت دوستشون دارم هم به خاطر جلد قشنگشون هم به خاطر داستان جالبشون...مامان جونم ممنون كه اين كتابارو براي خريدي! اين كتابم يه نوار كاست هم داشت كه داستانو به صودت شعر تعريف مي كرد!هنوز صداي خاله جيران نوار تو گوشمه...انگار همين ديروز بود...يادت بخير بچگي...هي! 8
B nam o neshan 12214 ارسال شده در 22 مهر، 2012 اين كتابا هم جايزه گرفتمبس كه دخمل خوبيم من! اينو برادر عزيزم بهم هديه داده...خيلي كتاب جالبيه،كتابو كه مي چرخوني از يه عكس شكلاي متفاوت مي بيني! اين كتابم سال پنجم دبستان مدرسه بهم جايزه داد! 7
B nam o neshan 12214 ارسال شده در 22 مهر، 2012 و اما اين دوتا كتاب واسه خودشون داستاني دارن!...اين كتابا رو دوران دبستان از كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان امانت گرفته بودم...يادش بخير وقتي موقع تحويلش رسيد هرچي گشتم پيداشون نكردم كه نكردم...يادمه چقدر گريه كردم اخرش نمي دونم چي شد كه بي خيالم شدن فكر كنم مامانم پولشو بهشون داد! از اون موقع از كانون بدم اومد... دلم براي اون موقعا چقدر تتنگ شده...كاش يه جوري مي شد حتي براي چند دقيقه به اون روزاي قشنگ برگردم! كودكي كجايي كه يادت بخير... 6
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 6 آبان، 2012 دوستان تازه وارد درمورد کتابهای دوران کودکی و خاطراتتون بگید خوشحال می شیم. 3
.Pa.Ri.Sa. 4116 ارسال شده در 6 آبان، 2012 به عنوان یه دوست تازه وارد،تازه وارد میشم دیدم تاریخ تاپیک گذشته ولی نتونستم خودمو کنترل کنم وااااااااااای مونا چه کردهغــــــــــــش کردم عکساشو دیدمااکثرشو داشتم کلی خاطره زنده شد اینم چند تا از کتابای من همینا رو الان دم دست دارم. این کارای مهدی آذریزدی رو پکیجشو داشتم الان تو کارتون مارتوناست پیدا نمیکنم! حسنی ما یه بره داشت خرسه و کوزه عسل اون حسنیه که کرم ابریشم داشت(اسمش یادم نیست) اینا رو هم یادمه خیلی دوس داشتم. 7
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 6 آبان، 2012 پریسا مرسی دوست تازه واردمون خانه شکلاتی من یه مدل دیگش رو داشتم. قشنگ بود 5
- Nahal - 47858 مالک ارسال شده در 10 بهمن، 2012 اثري خواندني وشيرين براي كودكان توي ده شلمرود حسني تك و تنها بود حسني نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو موي بلند روي سياه ناخن دراز واه واه واه نه فلفلي نه قلقلي نه مرغ زرد كاكلي هيچكس باهاش رفيق نبود تنها روي سه پايه نشسته بود تو سايه باباش ميگفت: حسني مياي بريم حموم؟ نه نميام نه نميام سرتو مي خواي اصلاح كني؟ نه نمي خوام نه نمي خوام كره الاغ كدخدا يورتمه مي رفت تو كوچه ها الاغه چرا يورتمه ميري؟ دارم ميرم بار ببرم ديرم شده عجله دارم الاغ خوب و نازنين سر در هوا سم بر زمين يالت بلند و پرمو دمت مثال جارو يك كمي به من سواري ميدي؟ -نه كه نميدم چرا نميدي؟ واسه اينكه من تميزم پيش همه عزيزم اما تو چي؟ موي بلند روي سياه ناخن دراز واه واه واه! غاز پريد تو استخر تو اردكي يا غازي؟ من غاز خوش زبان مياي بريم به بازي؟ نه جانم چرا نمياي؟ واسه اينكه من صبح تا غروب ميون آب كنار جو مشغول كار شستشو اما تو چي؟ موي بلند روي سياه ناخن دراز واه واه واه در وا شد و يه جوجه دويد و اومد تو كوچه جيك جيك كنان گردش زنان اومدو اومد پيش حسني جوجه كوچولو كوچول موچولو مياي با من بازي كني؟ مادرش اومد قدقدقدا برو خونتون تو رو به خدا جوجه ريزه ميزه ببين چقد تميزه؟ اما تو چي؟ موي بلند روي سياه ناخن دراز واه واه واه حسني با چشم گريون پا شد و اومد تو ميدون: آي فلفلي آي قلقلي مياين با من بازي كنين؟ نه كه نميايم چرا نمياين؟ فلفلي گفت: من و داداشم و بابام و عموم هفتهاي دو بار ميريم حموم اما تو چي؟ قلقلي گفت:نگاش كنين موي بلند روي سياه ناخن دراز واه واه واه حسني دويد پيش باباش حسني مياي بريم حموم؟ ميام ميام سرتو ميخواي اصلاح كني؟ ميخوام ميخوام حسني نگو يه دسته گل تر و تميز و تپل مپل الاغ و خروس و جوجه غاز و ببعي با فلفلي با قلقلي با مرغ زرد كاكلي حلقه زدن دور حسن الاغه ميگفت: اگه كاري نداري بريم الاغ سواري خروسه مي گفت: قوقولي قوقو قوقولي قوقو هر چي ميخواي فوري بگو مرغه ميگفت: حسني برو تو كوچه بازي بكن با جوجه غاز ميگفت: حسني بيا با همديگه بريم شنا توي ده شلمرود حسني ديگه تنها نبود شعري از منوچهر احترامي منوچهر احترامی خیلی دوسش داشتم :hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil: 7
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 15 اردیبهشت، 2013 من روزی سه بار این کتابو میخوندم البته مال من جلدش آبی بود خععلی دوسش داشتمممممممممممممممممم:hapydancsmil: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 3
hassan ghane samadi 10 ارسال شده در 12 مهر، 2013 سلام میشه عکس های داخل کتاب سه بچه فیل رو برای من ارسال کنید؟ (خیلی باهاش خاطره دارم) ایمیلم: mahan.siyah@yahoo.com
hassan ghane samadi 10 ارسال شده در 12 مهر، 2013 سلام میشه عکس های داخل کتاب سه بچه فیل رو برای من ارسال کنید؟ (خیلی باهاش خاطره دارم) ایمیلم: mahan.siyah@yahoo.com
ارسال های توصیه شده