رفتن به مطلب

زندگی مجردی؟!


El Roman

ارسال های توصیه شده

(هیچی بدتر از این نیست که یک تاپیک رو بنویسی و ارسال رو بزنی بعد بگه پیامی که شما ارسال کردین خیلی کوتاه است. لطفا" اندازه 5 کارکتر پیامتان را بیشتر کنید!)

 

سلام :icon_pf (44):

 

تا حالا فکر کردین تا آخر عمرتون مجرد بمونید؟

چرا باید ازدواج کرد؟

 

چرا باید این پیوند رو بست و اون دفترچه رو امضا کرد که من تعهد میدم تمام زندگیم رو با یک نفر دیگه سهیم بشم؟!

چه سودی داره؟ چرا باید خودمون رو وارد رابطه ای کنیم که از اون به بعد برای تمام امور زندگیمون باید از یک نفر دیگه اجازه بگیریم،‌ کسی که معمولا مدت کمی هست باهاش آشنا شدیم.

من مادرم رو اندازه دنیا دوست دارم و من چیزی نیستم جز بخشی از وجود اون ولی باز هم نمیتونم همیشه باهاش تعامل مثبت داشته باشم و واقعا بعضی وقتها تحمل مادر رو هم نداریم چطور میتونیم این ریسک رو بکنیم که یک نفر دیگه رو تا آخر عمر تحمل کنیم، کسی که یقینا اون رو خیلی کمتر از مادرمون دوست خواهیم داشت.

 

درسته ازدواج پیوند ناگسستنیی نیست ولی باری روی دوش آدم میندازه که تحملش خیلی سخت و زمین گذاشتنش سخت تر هست.

 

چرا باید علاوه بر زندگی خودمون مسئولیت زندگی یک نفر دیگه رو به دوش بکشیم و وای به اون روزی که نفر سومی به اسم بچه هم وارد این رابطه بشه که این مسئولیت رو چندین برابر کنه.

 

چرا باید زندگیمون رو شریک بشیم و اگه باید شریک بشیم چرا باید محدود به یک نفر بکنیم، یک نفری که مثل هندوانه هیچوقت یقینا نمیشه گفت توش چه رنگی هست چون ما خودمون رو هم کامل نمیشناسیم.

 

چرا نباید مجرد موند؟ چرا باید ریسک کرد؟

  • Like 24
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 46
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

نمیدونم شاید من حساسم و ترسو هستم ولی من الان دوست دختر هم میترسم داشته باشم چون مسئولیت رو دوشم میندازه چه برسه به ازدواج!

واقعا دوستام رو میبینم از تعجب شاخ در میارم که با چه شجاعتی دارن زن میگیرند، حتی اگه از مشکلات مالی و اجتماعی صرف نظر کنیم این رابطه واقعا ترسناکه، ریسک بزرگی هست که معمولا باید تا آخر عمرت در عذاب تحمل کنی و یا چندین "آه"‌رو به جون بخری و بکنی،‌

من انتظار ندارم کسانی که ازدواج کردند بیاند و تایید بکنند حرفام رو چون سخت ترین کار دنیا اینه که به تاول های کف پا بگی تموم راهی که اومدیم اشتباه بوده! ولی خیلی خیلی سخت باور میکنم کسی از این رابطه رضایت کامل داشته باشه مگر اینکه چشم فکر به خیلی مسائل رو ببنده.

اصلا درک نمیکنم چه چیزی ارزش این محدودیت و مسئولیت سنگین رو داره؟

  • Like 17
لینک به دیدگاه

به همون علت باید ازدواج کرد که الان فردی به نام ال رومان بتونه یک اندیشه ای به نام تجرد رو گسترش بده.:whistle:

 

البته من متوجه میشم چی میگی، ما روز به روز تنوع طلب تر و خودخواه تر میشیم.

ازدواج و مسئولیت پذیری هم برای زن و هم برای مرد، دقیقا نقطه مقابل تنوع و خودخواهی هست.

 

به نظرم با این وضعیت نابودی نسل آدمها تقریبا حتمیه، چون محیط های اجتماعی روز به روز پژمرده تر میشن و اینهمه مشکلات و بیماری های روانی جدیدی که پیش میاد،اکثرش به خاطر انزواست.

 

تنوع طلبی آرامش نمیاره، فقط حرص رو زیاد میکنه.

اگه آدم درست و قابل اعتمادی پیدا بشه، بودن در کنارش برای عمر کوتاه ما آدم ها حداکثر 50 سال زندگی واقعا چیزی نیست.

  • Like 17
لینک به دیدگاه
آیا اصلیترین دلیل ازدواج برطرف کردن نیاز به س.کس هست؟ (این فقط یک سئوال هست)

 

اصلی ترینش نیست ولی یکی از دلایلش میتونه باشه.

 

اصلی ترینش به نظرم وجود یک تکیه گاه قابل اعتماد هم برای مرد و هم برای زن هست.

 

خیلی وقت ها برای درد دل کردن،برای فرار از مشکلات نیاز به همدمی داری که هیچ پرده ای بین تو و اون نباشه.

حتی بین پدر و مادر و فرزندان هم پرده ای هست و همینطور بین دوست دختر و دوست پسر.

اما بین زن و شوهر هیچ پرده ای در هیچ جهتی نباید باشه چه توی مسائل جنسی چه عاطفی.

  • Like 11
لینک به دیدگاه
به همون علت باید ازدواج کرد که الان فردی به نام ال رومان بتونه یک اندیشه ای به نام تجرد رو گسترش بده.:whistle:

 

البته من متوجه میشم چی میگی، ما روز به روز تنوع طلب تر و خودخواه تر میشیم.

ازدواج و مسئولیت پذیری هم برای زن و هم برای مرد، دقیقا نقطه مقابل تنوع و خودخواهی هست.

 

به نظرم با این وضعیت نابودی نسل آدمها تقریبا حتمیه، چون محیط های اجتماعی روز به روز پژمرده تر میشن و اینهمه مشکلات و بیماری های روانی جدیدی که پیش میاد،اکثرش به خاطر انزواست.

 

تنوع طلبی آرامش نمیاره، فقط حرص رو زیاد میکنه.

اگه آدم درست و قابل اعتمادی پیدا بشه، بودن در کنارش برای عمر کوتاه ما آدم ها حداکثر 50 سال زندگی واقعا چیزی نیست.

 

به قول فردوسی پور من میتونم قانع نشم؟

بقای نسل ربطی به ازدواج نداره، البته این تفکر ممکنه به نظر ما بیناموس بازی بیاد یا بی بند و باری باشه ! یعنی میگی ازدواج میکنیم تا نسل بشر حفط بشه؟

و اتفاقا ازدواج هست که انزوا رو گسترش میده، منزوی های 2 نفره که خیلی محدود میشند به محیط های خاص

  • Like 6
لینک به دیدگاه

من از ازدواج فراری نیستم برای تنوع طلبی، گفتم که از رابطه های سطحی هم فراری هستم چون مسئولیت داره حتی اگه کم باشه،من از ازدواج فراری هستم به خاطر مسئولیتش، به خاطر اینکه باید تکیه گاه باشم! من خودم رو به زور بتونم نگه دارم چطور باید تکیه گاه باشم؟موضوع شخصی نیست نمیدونم واقعا نمیتونم منظورم رو برسونم!

 

بابا من یه دوست دختر معمولی رو میخوام بپیچونم کلی عذاب وجدان میکشم چرا باید درگیر رابطه ای بشم که این عذاب وجدان رو میلیون ها برابر میکنه اگر به مرحله ای برسم که مجبور به تحمل این عذاب وجدانه باشم

  • Like 9
لینک به دیدگاه
به قول فردوسی پور من میتونم قانع نشم؟

بقای نسل ربطی به ازدواج نداره، البته این تفکر ممکنه به نظر ما بیناموس بازی بیاد یا بی بند و باری باشه ! یعنی میگی ازدواج میکنیم تا نسل بشر حفط بشه؟

و اتفاقا ازدواج هست که انزوا رو گسترش میده، منزوی های 2 نفره که خیلی محدود میشند به محیط های خاص

 

 

خوب شما ازدواج های سنتی رو میگین که مرد و زن شاید یک کلمه هم با هم حرف نزنند و برای هم تکراری بشن چون هیجانی توی زندگیشون نیست.

شما معتقدی بودن با یک نفر هیجان رو از بین میبره، اما بودن با چندین انسان در زمان های مختلف هیجان داره،درسته؟

فکر میکنی هیجانات و حرص زیاد، آرامش به همراه داره؟

به نظرتون مردم امروز بیشتر از لحاظ روانی آرامش دارند یا مردم 100 سال پیش، با همه بدبختی های اقتصادی و مشکلات طبیعی و حکومت های فاسد و....

صرفا از نظر آرامش روانی، حتی آرامش روانی ما نسبت به دهه 70 خیلی کمتر شده.

بیشتر به خاطر همین تنوع طلبی،خودخواهی،صنعتی شدن،انزوا، اعتیادهای مدرن و....

 

البته من اصلا به حوزه دینی کاری ندارم که بگم بی بند و باری و ...، از حوزه روانشناختی قضیه رو بررسی میکنیم.

 

شما مرتب در صحبت هات میگی اگه من نخوام.

همین من رو مدیون یک خانواده و پدر و مادری، فرزند آدم هم برعکس سایر موجودات تا چندین سال پس از تولد عاجزه، اما بچه اکثر حیوانات میتونن به سرعت مستقل بشن.

  • Like 10
لینک به دیدگاه

من هم فکر میکنم ازدواج کردن ریسک بزرگیه

چطور میشه تو یه مدت کوتاه یه نفرو شناخت و بهش اونقدر اعتماد کرد که بقیه عمر و زندگیت رو باهاش شریک بشی

 

.

.

ولی اینم مطمئنم که داشتن یه همسر خوب، کسی که بتونی در کنارش آرامش رو با تمام وجودت حس کنی نعمت بزرگیه

  • Like 9
لینک به دیدگاه
خوب شما ازدواج های سنتی رو میگین که مرد و زن شاید یک کلمه هم با هم حرف نزنند و برای هم تکراری بشن چون هیجانی توی زندگیشون نیست.

شما معتقدی بودن با یک نفر هیجان رو از بین میبره، اما بودن با چندین انسان در زمان های مختلف هیجان داره،درسته؟

فکر میکنی هیجانات و حرص زیاد، آرامش به همراه داره؟

به نظرتون مردم امروز بیشتر از لحاظ روانی آرامش دارند یا مردم 100 سال پیش، با همه بدبختی های اقتصادی و مشکلات طبیعی و حکومت های فاسد و....

صرفا از نظر آرامش روانی، حتی آرامش روانی ما نسبت به دهه 70 خیلی کمتر شده.

بیشتر به خاطر همین تنوع طلبی،خودخواهی،صنعتی شدن،انزوا، اعتیادهای مدرن و....

 

البته من اصلا به حوزه دینی کاری ندارم که بگم بی بند و باری و ...، از حوزه روانشناختی قضیه رو بررسی میکنیم.

 

شما مرتب در صحبت هات میگی اگه من نخوام.

همین من رو مدیون یک خانواده و پدر و مادری، فرزند آدم هم برعکس سایر موجودات تا چندین سال پس از تولد عاجزه، اما بچه اکثر حیوانات میتونن به سرعت مستقل بشن.

 

ساناز بزار موضعی تر حرف بزنیم، موضوعی که تو میگی تو این تاپیک در جریانه: http://www.noandishaan.com/forums/thread85095-4.html

 

تو من رو قانع کن من چرا باید تن به این ریسک (ازدواج) بدم؟

  • Like 6
لینک به دیدگاه
ساناز بزار موضعی تر حرف بزنیم، موضوعی که تو میگی تو این تاپیک در جریانه: http://www.noandishaan.com/forums/thread85095-4.html

 

تو من رو قانع کن من چرا باید تن به این ریسک (ازدواج) بدم؟

 

 

 

تا وقتی فکر میکنی ریسکه نباید بهش تن بدی.

مثل گذشته نیست که دختر و پسر توی مراسم خواستگاری تازه برای بار اول همدیگه رو ببینند.

توی شرایط سخت،در سفر، در همایش در کار و خیلی جاهای دیگه میشه تا بخش زیادی از شخصیت طرف مقابلت رو شناخت..

اونیکه شما میگی ریسک، اکثرا ازدواج به خاطر میل جنسی بوده و جذب چهره هم شدن.

کسانیکه با برنامه ریزی و اصول جلو رفتن،ریسک نیست.

تعدادش هم کم نیست،اما گفتم چون نسل ما مخصوصا خودش نمیدونه چی میخواد، اکثرا ازدواج ها به طلاق میرسن.

  • Like 7
لینک به دیدگاه

آدما هیچ وقت نمیه ی گم شدشونو پیدا نمیکنن فقط به خودشون میگن که این نیمه ی گم شده منه!

 

 

راستشو بخوای فکر نکنم زندگی تلخ تر یا شیرین تر بشه(به جز یه مدت کوتاه) فقط شکلش عوض میشه....

 

 

خوشبحالت که پسری با خبال راحت میتونی بگی ازدواج نمیکنم! دخترا تو این زمینه........

 

 

هیچی ولش کن:sigh:

  • Like 13
لینک به دیدگاه

خوشبحالت که پسری با خبال راحت میتونی بگی ازدواج نمیکنم! دخترا تو این زمینه........

 

هیچی ولش کن:sigh:

 

 

این چه حرفیه میزنی !!!

چرا فکر میکنی ما محتاجیم و مردها محتاج نیستند؟

اتفاقا مردها خیلی بیشتر به ازدواج فکر میکنند اگر زیاد دخترهایی نباشن که اونهارو از خیلی جهت ها ارضا کنند.

 

هرچی به ذهنت میرسه بگو،بحث کنیم.

حرفتو توی خودت نریز.

  • Like 12
لینک به دیدگاه
تا وقتی فکر میکنی ریسکه نباید بهش تن بدی.

مثل گذشته نیست که دختر و پسر توی مراسم خواستگاری تازه برای بار اول همدیگه رو ببینند.

توی شرایط سخت،در سفر، در همایش در کار و خیلی جاهای دیگه میشه تا بخش زیادی از شخصیت طرف مقابلت رو شناخت..

اونیکه شما میگی ریسک، اکثرا ازدواج به خاطر میل جنسی بوده و جذب چهره هم شدن.

کسانیکه با برنامه ریزی و اصول جلو رفتن،ریسک نیست.

تعدادش هم کم نیست،اما گفتم چون نسل ما مخصوصا خودش نمیدونه چی میخواد، اکثرا ازدواج ها به طلاق میرسن.

 

ساناز میشه کسی رو بیشتر از خواهر یا برادر یا مادر شناخت؟ من هم با هانیه موافقم، دلیل اینکه زن و شوهر باهم میمونند و همدیگر رو تحمل میکنند شناخت نیست، دلیلش اون کاغذ هست، من نزدیک 5سال با دختر دوست بودم، خیلی هم دوستش داشتم، اون شناختی که تو میگی رو هم کاملا داشتم ولی آخرش دیگه نتونستیم همدیگه رو تحمل کنیم چون تعهدی کاغذی به هم نداشتیم، و این اوج رنج هست که به خاطر یک کاغد به خودت تلقین کنی که باید این رابطه رو ادامه دم چون دوستش دارم!

  • Like 10
لینک به دیدگاه
این چه حرفیه میزنی !!!

چرا فکر میکنی ما محتاجیم و مردها محتاج نیستند؟

اتفاقا مردها خیلی بیشتر به ازدواج فکر میکنند اگر زیاد دخترهایی نباشن که اونهارو از خیلی جهت ها ارضا کنند.

 

هرچی به ذهنت میرسه بگو،بحث کنیم.

حرفتو توی خودت نریز.

اتفاقا من منظورم دقیقا بر عکس این بود!

 

اگه پسری ازدواج نکنه کسی کاری به کارش نداره

 

ولی اگه دختری ازدواج نکنه آرامششو با انگ لقب زشتی به اسم ترشیده!!!!!بهم میریزند!و هزار جور حرف و حدیث دیگه!

  • Like 9
لینک به دیدگاه

سند زدن یه رابطه... قانونی‌ کردنه بودنه کناره هم! گرو کشی‌! معامله!= ازدواج!

اعتقادی بهش ندارم

اگه می‌خوای با یکی‌ باشی‌, واسه عشق و آرامش! چرا میری انگشت میزنی‌ و امضا میکنی‌؟ واضحش اینه: چرا قرارداد می‌بندی؟

ازدواج یه قرارداده! با بندو تبصره و..! اگه و اما و شاید داره! یعنی اگه بات زندگی‌ کردم شرایطش اینه, بندو تبصرش اینه, خواستی‌ بری باید پولشو بدیو بری!!!! ایران که دیگه افتضاح!!!!! انقد مهریه بده انقد جهیزیه دادم و...

و........

چون بقیه سند میزنن یا چون شرایط کشورم اینه یا چون عرف و اطرافیان ممکنه دردسر بشن... مهم نیس! اعتقاد ندارم ازدواج نمیکنم.

  • Like 14
لینک به دیدگاه

ازدواج یه مرحله از زندگی نیس . مجبور باشیم ازش عبور کنیم . یه راهه میشه رفت و میشه هم نرفت !

دلیلی نداره چون درست تموم شده ، سر کار رفتی ، وضع مالی خوبه ازدواج کنی .

 

ازدواج احساس مسئولیت میخاد ، احساس مسئولیتی که از درون ادم بیاد نه از صیغه عقد و شناسنامه ، مهریه ،شرایط عقد و چیزای دیگه .

و عقلانی نگاه کنیم کی به چیزی که هیچی ازش نمیدونه و شناختی نداره احساس مسئولیت پیدا میکنه ؟

چطوری میشه تو 20 چند سالگی قول داد من 50سالگی کنارت هستم ؟!

  • Like 13
لینک به دیدگاه

الی تموم سوالاتت سوالات منه ولی بزرگترین سوال ذهنم اینه من ازکجا بدونم الان که به یکی بله میگم تا اخر عمر باهاش می تونم باشم

  • Like 11
لینک به دیدگاه

کی میخواد زنت بده خب ولش کنید این حامد ما زن و دختر نمیخواد بگیره ..بچمون تازه اول جوونیشه:w000:

منم به ازدواج اعتقادی ندارم

ولی در موردش میشه گفت وقتی دونفر از خیلی ازجهات ( فرهنگی ، اجتماعی ، تحصیلی ، تفکری ، و.....احساسی ) تونستند همدیگرو درک کنند و نتونند یجورهایی بدون هم زندگی کنند میتونند ازدواج کنند چون اینجا ایران است و درک اینکه باهم زندگی کنند هنوز جا نیفتاده ..

 

من خودم اصلا از ازدواجی که هدفش س.ک.س باشه و برای ارضای نیاز باشه پشتیبانی نمیکنم و چه بسا بدون یک نفر به این خاطر میخواد دست به این ریسک بزنه راهشو میزنم هرجوری بشه ..چون عواقبش خوب نیست..

 

یه جاهایی همین ازدواج کردن برای یه عده ای آزادی میاره حتی درحد فردی و اینکه باعث میشه اون شخص یک محیطی رو پیدا کنه که توش بتونه اونجوری که میخواد بگرده و زندگی کنه خب این مورد براش ضروریه ...

 

ولی منی که مشکلی ندارم و تعصب بیجا و گیر الکی در زندگیم نیست و آزادی به حد نیاز دارم مسلما اگر یه روزی خواستم باکسی شریک و همراه زندگیش بشم هدفم رسیدن به آرامشی هست که بتونم به اون شخص القاش بدم نه چیز دیگه..

 

دیگه زمونه ای شده که هیچ اجباری برای ازدواج دختر و پسر نیست البته هنوز در بعضی جاها ممکنه بازم باشه ولی خب من همیشه میگم گور بابای هرکسی میخواد انگ بذاره مگه آزار دارم بخاطر حرف مردم خودمو بدبخت کنم....

 

تا طرف مقابلمم نشناسم همچین ریسکی رو نمیپذیرم..

 

توهم فعلا بچه ای نمیخواد به این معقوله اصلا فکرکنی :w02:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...