El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ (هیچی بدتر از این نیست که یک تاپیک رو بنویسی و ارسال رو بزنی بعد بگه پیامی که شما ارسال کردین خیلی کوتاه است. لطفا" اندازه 5 کارکتر پیامتان را بیشتر کنید!) سلام :icon_pf (44): تا حالا فکر کردین تا آخر عمرتون مجرد بمونید؟ چرا باید ازدواج کرد؟ چرا باید این پیوند رو بست و اون دفترچه رو امضا کرد که من تعهد میدم تمام زندگیم رو با یک نفر دیگه سهیم بشم؟! چه سودی داره؟ چرا باید خودمون رو وارد رابطه ای کنیم که از اون به بعد برای تمام امور زندگیمون باید از یک نفر دیگه اجازه بگیریم، کسی که معمولا مدت کمی هست باهاش آشنا شدیم. من مادرم رو اندازه دنیا دوست دارم و من چیزی نیستم جز بخشی از وجود اون ولی باز هم نمیتونم همیشه باهاش تعامل مثبت داشته باشم و واقعا بعضی وقتها تحمل مادر رو هم نداریم چطور میتونیم این ریسک رو بکنیم که یک نفر دیگه رو تا آخر عمر تحمل کنیم، کسی که یقینا اون رو خیلی کمتر از مادرمون دوست خواهیم داشت. درسته ازدواج پیوند ناگسستنیی نیست ولی باری روی دوش آدم میندازه که تحملش خیلی سخت و زمین گذاشتنش سخت تر هست. چرا باید علاوه بر زندگی خودمون مسئولیت زندگی یک نفر دیگه رو به دوش بکشیم و وای به اون روزی که نفر سومی به اسم بچه هم وارد این رابطه بشه که این مسئولیت رو چندین برابر کنه. چرا باید زندگیمون رو شریک بشیم و اگه باید شریک بشیم چرا باید محدود به یک نفر بکنیم، یک نفری که مثل هندوانه هیچوقت یقینا نمیشه گفت توش چه رنگی هست چون ما خودمون رو هم کامل نمیشناسیم. چرا نباید مجرد موند؟ چرا باید ریسک کرد؟ 24 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ نمیدونم شاید من حساسم و ترسو هستم ولی من الان دوست دختر هم میترسم داشته باشم چون مسئولیت رو دوشم میندازه چه برسه به ازدواج! واقعا دوستام رو میبینم از تعجب شاخ در میارم که با چه شجاعتی دارن زن میگیرند، حتی اگه از مشکلات مالی و اجتماعی صرف نظر کنیم این رابطه واقعا ترسناکه، ریسک بزرگی هست که معمولا باید تا آخر عمرت در عذاب تحمل کنی و یا چندین "آه"رو به جون بخری و بکنی، من انتظار ندارم کسانی که ازدواج کردند بیاند و تایید بکنند حرفام رو چون سخت ترین کار دنیا اینه که به تاول های کف پا بگی تموم راهی که اومدیم اشتباه بوده! ولی خیلی خیلی سخت باور میکنم کسی از این رابطه رضایت کامل داشته باشه مگر اینکه چشم فکر به خیلی مسائل رو ببنده. اصلا درک نمیکنم چه چیزی ارزش این محدودیت و مسئولیت سنگین رو داره؟ 17 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ به همون علت باید ازدواج کرد که الان فردی به نام ال رومان بتونه یک اندیشه ای به نام تجرد رو گسترش بده. البته من متوجه میشم چی میگی، ما روز به روز تنوع طلب تر و خودخواه تر میشیم. ازدواج و مسئولیت پذیری هم برای زن و هم برای مرد، دقیقا نقطه مقابل تنوع و خودخواهی هست. به نظرم با این وضعیت نابودی نسل آدمها تقریبا حتمیه، چون محیط های اجتماعی روز به روز پژمرده تر میشن و اینهمه مشکلات و بیماری های روانی جدیدی که پیش میاد،اکثرش به خاطر انزواست. تنوع طلبی آرامش نمیاره، فقط حرص رو زیاد میکنه. اگه آدم درست و قابل اعتمادی پیدا بشه، بودن در کنارش برای عمر کوتاه ما آدم ها حداکثر 50 سال زندگی واقعا چیزی نیست. 17 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ آیا اصلیترین دلیل ازدواج برطرف کردن نیاز به س.کس هست؟ (این فقط یک سئوال هست) 10 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ آیا اصلیترین دلیل ازدواج برطرف کردن نیاز به س.کس هست؟ (این فقط یک سئوال هست) اصلی ترینش نیست ولی یکی از دلایلش میتونه باشه. اصلی ترینش به نظرم وجود یک تکیه گاه قابل اعتماد هم برای مرد و هم برای زن هست. خیلی وقت ها برای درد دل کردن،برای فرار از مشکلات نیاز به همدمی داری که هیچ پرده ای بین تو و اون نباشه. حتی بین پدر و مادر و فرزندان هم پرده ای هست و همینطور بین دوست دختر و دوست پسر. اما بین زن و شوهر هیچ پرده ای در هیچ جهتی نباید باشه چه توی مسائل جنسی چه عاطفی. 11 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ به همون علت باید ازدواج کرد که الان فردی به نام ال رومان بتونه یک اندیشه ای به نام تجرد رو گسترش بده. البته من متوجه میشم چی میگی، ما روز به روز تنوع طلب تر و خودخواه تر میشیم. ازدواج و مسئولیت پذیری هم برای زن و هم برای مرد، دقیقا نقطه مقابل تنوع و خودخواهی هست. به نظرم با این وضعیت نابودی نسل آدمها تقریبا حتمیه، چون محیط های اجتماعی روز به روز پژمرده تر میشن و اینهمه مشکلات و بیماری های روانی جدیدی که پیش میاد،اکثرش به خاطر انزواست. تنوع طلبی آرامش نمیاره، فقط حرص رو زیاد میکنه. اگه آدم درست و قابل اعتمادی پیدا بشه، بودن در کنارش برای عمر کوتاه ما آدم ها حداکثر 50 سال زندگی واقعا چیزی نیست. به قول فردوسی پور من میتونم قانع نشم؟ بقای نسل ربطی به ازدواج نداره، البته این تفکر ممکنه به نظر ما بیناموس بازی بیاد یا بی بند و باری باشه ! یعنی میگی ازدواج میکنیم تا نسل بشر حفط بشه؟ و اتفاقا ازدواج هست که انزوا رو گسترش میده، منزوی های 2 نفره که خیلی محدود میشند به محیط های خاص 6 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ من از ازدواج فراری نیستم برای تنوع طلبی، گفتم که از رابطه های سطحی هم فراری هستم چون مسئولیت داره حتی اگه کم باشه،من از ازدواج فراری هستم به خاطر مسئولیتش، به خاطر اینکه باید تکیه گاه باشم! من خودم رو به زور بتونم نگه دارم چطور باید تکیه گاه باشم؟موضوع شخصی نیست نمیدونم واقعا نمیتونم منظورم رو برسونم! بابا من یه دوست دختر معمولی رو میخوام بپیچونم کلی عذاب وجدان میکشم چرا باید درگیر رابطه ای بشم که این عذاب وجدان رو میلیون ها برابر میکنه اگر به مرحله ای برسم که مجبور به تحمل این عذاب وجدانه باشم 9 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ به قول فردوسی پور من میتونم قانع نشم؟ بقای نسل ربطی به ازدواج نداره، البته این تفکر ممکنه به نظر ما بیناموس بازی بیاد یا بی بند و باری باشه ! یعنی میگی ازدواج میکنیم تا نسل بشر حفط بشه؟ و اتفاقا ازدواج هست که انزوا رو گسترش میده، منزوی های 2 نفره که خیلی محدود میشند به محیط های خاص خوب شما ازدواج های سنتی رو میگین که مرد و زن شاید یک کلمه هم با هم حرف نزنند و برای هم تکراری بشن چون هیجانی توی زندگیشون نیست. شما معتقدی بودن با یک نفر هیجان رو از بین میبره، اما بودن با چندین انسان در زمان های مختلف هیجان داره،درسته؟ فکر میکنی هیجانات و حرص زیاد، آرامش به همراه داره؟ به نظرتون مردم امروز بیشتر از لحاظ روانی آرامش دارند یا مردم 100 سال پیش، با همه بدبختی های اقتصادی و مشکلات طبیعی و حکومت های فاسد و.... صرفا از نظر آرامش روانی، حتی آرامش روانی ما نسبت به دهه 70 خیلی کمتر شده. بیشتر به خاطر همین تنوع طلبی،خودخواهی،صنعتی شدن،انزوا، اعتیادهای مدرن و.... البته من اصلا به حوزه دینی کاری ندارم که بگم بی بند و باری و ...، از حوزه روانشناختی قضیه رو بررسی میکنیم. شما مرتب در صحبت هات میگی اگه من نخوام. همین من رو مدیون یک خانواده و پدر و مادری، فرزند آدم هم برعکس سایر موجودات تا چندین سال پس از تولد عاجزه، اما بچه اکثر حیوانات میتونن به سرعت مستقل بشن. 10 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ من هم فکر میکنم ازدواج کردن ریسک بزرگیه چطور میشه تو یه مدت کوتاه یه نفرو شناخت و بهش اونقدر اعتماد کرد که بقیه عمر و زندگیت رو باهاش شریک بشی . . ولی اینم مطمئنم که داشتن یه همسر خوب، کسی که بتونی در کنارش آرامش رو با تمام وجودت حس کنی نعمت بزرگیه 9 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ خوب شما ازدواج های سنتی رو میگین که مرد و زن شاید یک کلمه هم با هم حرف نزنند و برای هم تکراری بشن چون هیجانی توی زندگیشون نیست.شما معتقدی بودن با یک نفر هیجان رو از بین میبره، اما بودن با چندین انسان در زمان های مختلف هیجان داره،درسته؟ فکر میکنی هیجانات و حرص زیاد، آرامش به همراه داره؟ به نظرتون مردم امروز بیشتر از لحاظ روانی آرامش دارند یا مردم 100 سال پیش، با همه بدبختی های اقتصادی و مشکلات طبیعی و حکومت های فاسد و.... صرفا از نظر آرامش روانی، حتی آرامش روانی ما نسبت به دهه 70 خیلی کمتر شده. بیشتر به خاطر همین تنوع طلبی،خودخواهی،صنعتی شدن،انزوا، اعتیادهای مدرن و.... البته من اصلا به حوزه دینی کاری ندارم که بگم بی بند و باری و ...، از حوزه روانشناختی قضیه رو بررسی میکنیم. شما مرتب در صحبت هات میگی اگه من نخوام. همین من رو مدیون یک خانواده و پدر و مادری، فرزند آدم هم برعکس سایر موجودات تا چندین سال پس از تولد عاجزه، اما بچه اکثر حیوانات میتونن به سرعت مستقل بشن. ساناز بزار موضعی تر حرف بزنیم، موضوعی که تو میگی تو این تاپیک در جریانه: http://www.noandishaan.com/forums/thread85095-4.html تو من رو قانع کن من چرا باید تن به این ریسک (ازدواج) بدم؟ 6 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ساناز بزار موضعی تر حرف بزنیم، موضوعی که تو میگی تو این تاپیک در جریانه: http://www.noandishaan.com/forums/thread85095-4.html تو من رو قانع کن من چرا باید تن به این ریسک (ازدواج) بدم؟ تا وقتی فکر میکنی ریسکه نباید بهش تن بدی. مثل گذشته نیست که دختر و پسر توی مراسم خواستگاری تازه برای بار اول همدیگه رو ببینند. توی شرایط سخت،در سفر، در همایش در کار و خیلی جاهای دیگه میشه تا بخش زیادی از شخصیت طرف مقابلت رو شناخت.. اونیکه شما میگی ریسک، اکثرا ازدواج به خاطر میل جنسی بوده و جذب چهره هم شدن. کسانیکه با برنامه ریزی و اصول جلو رفتن،ریسک نیست. تعدادش هم کم نیست،اما گفتم چون نسل ما مخصوصا خودش نمیدونه چی میخواد، اکثرا ازدواج ها به طلاق میرسن. 7 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ آدما هیچ وقت نمیه ی گم شدشونو پیدا نمیکنن فقط به خودشون میگن که این نیمه ی گم شده منه! راستشو بخوای فکر نکنم زندگی تلخ تر یا شیرین تر بشه(به جز یه مدت کوتاه) فقط شکلش عوض میشه.... خوشبحالت که پسری با خبال راحت میتونی بگی ازدواج نمیکنم! دخترا تو این زمینه........ هیچی ولش کن 13 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ خوشبحالت که پسری با خبال راحت میتونی بگی ازدواج نمیکنم! دخترا تو این زمینه........ هیچی ولش کن این چه حرفیه میزنی !!! چرا فکر میکنی ما محتاجیم و مردها محتاج نیستند؟ اتفاقا مردها خیلی بیشتر به ازدواج فکر میکنند اگر زیاد دخترهایی نباشن که اونهارو از خیلی جهت ها ارضا کنند. هرچی به ذهنت میرسه بگو،بحث کنیم. حرفتو توی خودت نریز. 12 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تا وقتی فکر میکنی ریسکه نباید بهش تن بدی.مثل گذشته نیست که دختر و پسر توی مراسم خواستگاری تازه برای بار اول همدیگه رو ببینند. توی شرایط سخت،در سفر، در همایش در کار و خیلی جاهای دیگه میشه تا بخش زیادی از شخصیت طرف مقابلت رو شناخت.. اونیکه شما میگی ریسک، اکثرا ازدواج به خاطر میل جنسی بوده و جذب چهره هم شدن. کسانیکه با برنامه ریزی و اصول جلو رفتن،ریسک نیست. تعدادش هم کم نیست،اما گفتم چون نسل ما مخصوصا خودش نمیدونه چی میخواد، اکثرا ازدواج ها به طلاق میرسن. ساناز میشه کسی رو بیشتر از خواهر یا برادر یا مادر شناخت؟ من هم با هانیه موافقم، دلیل اینکه زن و شوهر باهم میمونند و همدیگر رو تحمل میکنند شناخت نیست، دلیلش اون کاغذ هست، من نزدیک 5سال با دختر دوست بودم، خیلی هم دوستش داشتم، اون شناختی که تو میگی رو هم کاملا داشتم ولی آخرش دیگه نتونستیم همدیگه رو تحمل کنیم چون تعهدی کاغذی به هم نداشتیم، و این اوج رنج هست که به خاطر یک کاغد به خودت تلقین کنی که باید این رابطه رو ادامه دم چون دوستش دارم! 10 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۱ این چه حرفیه میزنی !!!چرا فکر میکنی ما محتاجیم و مردها محتاج نیستند؟ اتفاقا مردها خیلی بیشتر به ازدواج فکر میکنند اگر زیاد دخترهایی نباشن که اونهارو از خیلی جهت ها ارضا کنند. هرچی به ذهنت میرسه بگو،بحث کنیم. حرفتو توی خودت نریز. اتفاقا من منظورم دقیقا بر عکس این بود! اگه پسری ازدواج نکنه کسی کاری به کارش نداره ولی اگه دختری ازدواج نکنه آرامششو با انگ لقب زشتی به اسم ترشیده!!!!!بهم میریزند!و هزار جور حرف و حدیث دیگه! 9 لینک به دیدگاه
NEGARi 9387 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۱ سند زدن یه رابطه... قانونی کردنه بودنه کناره هم! گرو کشی! معامله!= ازدواج! اعتقادی بهش ندارم اگه میخوای با یکی باشی, واسه عشق و آرامش! چرا میری انگشت میزنی و امضا میکنی؟ واضحش اینه: چرا قرارداد میبندی؟ ازدواج یه قرارداده! با بندو تبصره و..! اگه و اما و شاید داره! یعنی اگه بات زندگی کردم شرایطش اینه, بندو تبصرش اینه, خواستی بری باید پولشو بدیو بری!!!! ایران که دیگه افتضاح!!!!! انقد مهریه بده انقد جهیزیه دادم و... و........ چون بقیه سند میزنن یا چون شرایط کشورم اینه یا چون عرف و اطرافیان ممکنه دردسر بشن... مهم نیس! اعتقاد ندارم ازدواج نمیکنم. 14 لینک به دیدگاه
masoume 5751 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ازدواج یه مرحله از زندگی نیس . مجبور باشیم ازش عبور کنیم . یه راهه میشه رفت و میشه هم نرفت ! دلیلی نداره چون درست تموم شده ، سر کار رفتی ، وضع مالی خوبه ازدواج کنی . ازدواج احساس مسئولیت میخاد ، احساس مسئولیتی که از درون ادم بیاد نه از صیغه عقد و شناسنامه ، مهریه ،شرایط عقد و چیزای دیگه . و عقلانی نگاه کنیم کی به چیزی که هیچی ازش نمیدونه و شناختی نداره احساس مسئولیت پیدا میکنه ؟ چطوری میشه تو 20 چند سالگی قول داد من 50سالگی کنارت هستم ؟! 13 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۱ الی تموم سوالاتت سوالات منه ولی بزرگترین سوال ذهنم اینه من ازکجا بدونم الان که به یکی بله میگم تا اخر عمر باهاش می تونم باشم 11 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۱ کی میخواد زنت بده خب ولش کنید این حامد ما زن و دختر نمیخواد بگیره ..بچمون تازه اول جوونیشه منم به ازدواج اعتقادی ندارم ولی در موردش میشه گفت وقتی دونفر از خیلی ازجهات ( فرهنگی ، اجتماعی ، تحصیلی ، تفکری ، و.....احساسی ) تونستند همدیگرو درک کنند و نتونند یجورهایی بدون هم زندگی کنند میتونند ازدواج کنند چون اینجا ایران است و درک اینکه باهم زندگی کنند هنوز جا نیفتاده .. من خودم اصلا از ازدواجی که هدفش س.ک.س باشه و برای ارضای نیاز باشه پشتیبانی نمیکنم و چه بسا بدون یک نفر به این خاطر میخواد دست به این ریسک بزنه راهشو میزنم هرجوری بشه ..چون عواقبش خوب نیست.. یه جاهایی همین ازدواج کردن برای یه عده ای آزادی میاره حتی درحد فردی و اینکه باعث میشه اون شخص یک محیطی رو پیدا کنه که توش بتونه اونجوری که میخواد بگرده و زندگی کنه خب این مورد براش ضروریه ... ولی منی که مشکلی ندارم و تعصب بیجا و گیر الکی در زندگیم نیست و آزادی به حد نیاز دارم مسلما اگر یه روزی خواستم باکسی شریک و همراه زندگیش بشم هدفم رسیدن به آرامشی هست که بتونم به اون شخص القاش بدم نه چیز دیگه.. دیگه زمونه ای شده که هیچ اجباری برای ازدواج دختر و پسر نیست البته هنوز در بعضی جاها ممکنه بازم باشه ولی خب من همیشه میگم گور بابای هرکسی میخواد انگ بذاره مگه آزار دارم بخاطر حرف مردم خودمو بدبخت کنم.... تا طرف مقابلمم نشناسم همچین ریسکی رو نمیپذیرم.. توهم فعلا بچه ای نمیخواد به این معقوله اصلا فکرکنی 9 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۱ همه این سوالایی که تو داری منم دارم با اضافه این ترس که یه روز دلمو زد چی کنم:icon_pf (34): 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده