millan 1272 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۲ خواب گل سرخ در عطر خواب های گل سرخ یاران من پیاله گرفتند لب ریز شوکران و مرگ را به حجله نشاندند خندان ، دلاوران از شب گذشتگان ما را چگونه گذر دادید از هفت خوان مرگ ؟ خورشید را چگونه نشاندید در چشمهایتان ؟ کشتی نشستگان چگونه گذشتید بی اعتبار تجربه از موج حادثات 1 لینک به دیدگاه
millan 1272 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آبان، ۱۳۹۲ حوصله ی راه ای دوست درازنای شب اندوهان را از من بپرس که در کوچه عاشقان تا سحرگاه رقصیده ام و طول راه جدایی را از شیون عبث گام های من بر سنگفرش حوصله ی راه که همپای بادها در شهر و کوه و دشت به دنبال بوی تو گردیده ام و ساعت خود را با کهنه ساعت متروک برج شهر میزان نموده ام ای نازنین اندوه اگر که پنجه به قلبت زد تاری ز موی سپیدم در عود سوز بیفکن تا عشق را بر آستانه درگاه بنگری! 1 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 فروردین، ۱۳۹۳ دستهای گرم تو کودکان توامان آغوش خویش سخن ها می توانم گفت غم نان اگر بگذارد. نغمه در نغمه درافکنده ای مسیح مادر، ای خورشید! از مهربانی بی دریغ جانت با چنگ تمامی ناپذیر تو سرودها می توانم کرد غم نان اگر بگذارد. *** رنگ ها در رنگ ها دویده، ای مسیح مادر ، ای خورشید! از مهربانی بی دریغ جانت با چنگ تمامی نا پذیر تو سرودها می توانم کرد غم نان اگر بگذارد. *** چشمه ساری در دل و آبشاری در کف، آفتابی در نگاه و| فرشته ای در پیراهن از انسانی که توئی قصه ها می توانم کرد غم نان اگر بگذارد. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده