ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 28 تیر، 2012 گذشت آن روزها ، که حکم "دل" بود و تو حاکم ؛ دیر زمانی ست که حکم "خشت" است و دیگر ... بی جهت بالا نخوان که دست ات برایم رو شده لعنتـــی اینبار اسم این بازی " بیـــــــــدل " است . 2
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 28 تیر، 2012 جوینده ، یابنده است .... دروغی بیش نیست همه جا را بدنبال نخودهای سیاهی که خواسته بودی ؛ گشته ام پیدا نمی شوند. 3
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 28 تیر، 2012 لعنت به تو و هرچه مثل تو که شعـــــــر سپیدم را ... به خاک سیاه کشاندی لعنتـــــــــــــــــی 3
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 28 تیر، 2012 آهسته و بی سرو صدا تند تند و پر هیجان ... هرجوری که دلت خواست فدای سرت دیگر چه فرقی می کند !؟؟ وقتی هزار بار بند خورده است این چینی ی نازک تنهـــایی من تو فقط بیــــا بانو . 3
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 28 تیر، 2012 بانو ... تمام واژه هایم را برایت قربانی کرده ام ؛ به طواف چشم هایت آمده ام ... بر کعبه ی دل ات دخیل بسته ام حج امسال ام مقبــــــــــول . 3
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 28 تیر، 2012 حتـــــی رویای تمام نیمه شبهایم شهادت میدهند ... به سجـــــــــده رفتن ام را به پای هـــــــر قنوت ات برای رفتن ... 2
ali-95 104 ارسال شده در 11 مرداد، 2012 شاعر اينچنين خودش رو معرفي كرده: نام:مهــران پیرستانی جنسیت:مرد موجود بی آزاری هستم ...کار می کنم شعر و قصه می خوانم شعر می نویسم و سیگـــــار میکشم و گاهی که دلم برایت تنگ میشود ...تمام خیابانها را با یادت پیاده می روم! !در شعــرهایم خودم را نقد میکنم تا دیگران ...مرا به نسیه نفروشنداما نمی دانم چـــــــــــــــــرا ؟ چرا همه گمان میبرند من گرفتار شده ام ؟چرا هرکس از هر برزنی میرسد میگوید : او را ببین که چگونه دلش در بند گیسوان دختری است ؟چرا تا قلمم میچرخد ؛ کسی از دور فریاد بر می اورد :...... ای رسوای عاشق ، او کیست که دلت را برده است ؟ چرا انسان ها در این خیالند هرکه عاشقانه مینگارد ، عاشق است ؟ ای جماعت زود باور پاک دل ؛ با شمایم هان با شما ...من دل در کمند ابروان کسی ندارم ... من عاشقانه بر چشمان کسی خیره نمیشوم ...تنها مینویسم تا بدانم عشق نیز هست ... من عشق را دیر زمانیست ، که گم کرده ام ، شاید از بدو تولد ... و در کوچه پس کوچه های دلم به دنبال این گمگشته میگردم من تا به امروز ، نه عاشق بوده ام و نه .... ***** عاشـــــــــــــــــــــق می شــــــــــوم ****** تنهـــــــــا ... غمی است در این قلم که اینگونه به تفسیر میرود تنها همین ،و دیگر اینکه ... اين شعرها ديگر براي هيچ كس نيست نه ..... ! در دلم انگار جاي هيچ كس نيست آنقدر تنهايم كه حتي دردهايم ديگر شبيهِ دردهاي هيچ كس نيست حتي نفس هاي مرا از من گرفتند من مرده ام ...در من هواي هيچ كس نيست دنياي مرموزي ست ما بايد بدانيكه هيچ كس اينجا .... من مي روم ... هر چند مي دانم كه ديگر پشت سرم حتي دعاي هيچ كس نيست. رشته تحصیلی:English Teaching 6
ali-95 104 ارسال شده در 11 مرداد، 2012 "خسته شدم" هزارسطر نوشتم و خط زدم... بی گمان این ها را هم خط خواهم زد بی فایده است ... حتی به کلمات نمی توان اعتماد کرد... کلماتی که دوست شان می داری خسته شدم.. خودتان خط بزنید... 6
ali-95 104 ارسال شده در 11 مرداد، 2012 "ببین" هیچ وقت ... خیاط خوبی نخواهی شد ! ببین ... بازهم دلـــم را تنگ كرده ای.... 7
ali-95 104 ارسال شده در 11 مرداد، 2012 سیــــــــــر شدم ... بسکه سرد و گرم روزگار را چشیدم . مهران پیرستانی / پنجم تیر نود 7
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 16 مرداد، 2012 [h=2] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/h] به جرم قتل گناهکار شناخته خواهی شد !! و ردِ تورا ... از بوی دهان من شناسایی خواهند کرد بسکه از تو شعر گفته ام. ( مهران پیرستانی / اردی 91 ) 4
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 16 مرداد، 2012 [h=2] برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام [/h] وای از شهری ... که هزار خیابان ِ عاشقی نکرده دارد و ما ... هنـــــوز اندر خم ِ یک کوچه ایم ( مهران پیرستانی / اردی 91 ) 3
سارا. 1380 ارسال شده در 16 مرداد، 2012 سرد خواهد شد ســــرد خواهد شد روزها، بی آغوش ِ من بَر تن کن ... دروغ هایی را که بافــتی !! 5
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 2 مهر، 2012 خوب می دانم .... شب عروسی ات هردومان گرفتاریم .... تو .... قند ت را می سابی ..... و من .... کشک ام را . مهران پیرستانی / سوم دی ماه هشتاد و نه 4
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 2 مهر، 2012 شیرین نمیشود ... طعم تلخ دروغ هایی که به خوردم داده ای کار از حلوا حلوا کردن گذشته ست مهران پيرستاني / ششم تیر نود 3
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 2 مهر، 2012 لعنت به تو که جنس ات خراب است دل چرکین تر می شوم هر بار صابون ات به تن ام می خورد . مهران پيرستاني / بیست و هفتم خرداد نود 4
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 2 مهر، 2012 کمر بسته ام به خودکشی ؛ بیخیال هم نمی شوم . هم دست اند با من ... این سیگــــارهای تلخ و آن خاطرات شیرین . مهران پیرستانی / اول تیرماه نود 3
- Nahal - 47858 ارسال شده در 10 آبان، 2012 این روزها خودم .... اینقــــدر سیگار برای دود کردن دارم تو دیگر کبریت برای آتش زدن روح و روان ام نکش( لعـنتی )....! 3
ترانه18 8013 مالک ارسال شده در 12 آبان، 2012 سرما خورده ام و ناخوش ... تب و لرز شدید دارم باز هم بدون من زیر باران قدم زدی !؟؟! -------------- مهران پیرستانی 3
ارسال های توصیه شده