رفتن به مطلب

مـهـران ِ پـيـرسـتـانـي


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

در شعر هایم ؛ خودم را نقد می کنم ...

 

تا دیگران مرا به نسیه نفروشند ؛ پس

 

مرا از نوشته هایم بشناس

 

( آنها با تو صادق ترند، آنها خود واقعی ی من هستند )

  • Like 4
  • پاسخ 49
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

سرگردان

 

دیگر از با تو بودن هم خسته ام

 

دیگر تو هم با من جفا می کنی

 

کفش های رفتن ام

 

کجا جفت شده اند؟

 

کدام راه باز است؟

 

جاده ی دراز از کدام سو می رود...؟

  • Like 4
ارسال شده در

سادهــــــ میگویم

 

دلتنگتـــــــ هستم

 

ولی این غرور وفادار

 

ــهمچنان جای تو را برایم پُــــر کردهـــ استـــــ

  • Like 3
ارسال شده در

گفتی که پای ثانیه ها لنگ می شود

 

وقتی دلی برای دلی تنگ می شود

 

می گویم ای عزیز ندانی چه سان بود

 

حال دلی که نیمه ی او سنگ می شود

  • Like 3
ارسال شده در

فقـط بگو ، چگونه رفتن و نبودنت را باور کنم ؟؟

 

 

وقتی آغوش من هنــــــوز ؛ بوی بودن ات را میدهد !!

  • Like 4
ارسال شده در

گـُم شـــــــو ...

خیـــالی نیست ؛ دیگر میدانم کجا پیدایت کنم !!

سر راست است ...

 

همان کوچه ی " علـــی چپ " .

  • Like 4
ارسال شده در

" من "

 

 

اگر او برای تو ساخته شده.....

 

 

 

من برای تو ویران شده ام.

 

 

 

حالا ببین ....

 

 

غــذاي روزانـه ام شده ....

 

 

فريــــاد هـايي كه نجويــده قـــــورت ميدهــــم

  • Like 4
ارسال شده در

" نیازمندی ها "

 

 

به یک نفر خانم یا آقا

 

ترجیحا " تمام وقت"

 

مسلّط به زبان انسانیت....

 

برای رفع دلتنگی ها نیازمندیم.

  • Like 4
ارسال شده در

از دردهای کوچک است

که آدم می نالد ،

وقتی ضربه سهمگین باشد

لال می شوی

و یاد خواهی گرفت

که چگونه ، به تمام زبان های زنده ی دنیا

" سکـــــــــوت " کنی .

  • Like 3
ارسال شده در

آنقدر عشق و احساس هایم را برایت پخته و گرم کرده بودم....

 

که می ترسیدی لب بزنی ...

 

مبادا دهان ات بسوزد.

 

اینقدر از عشق من لب نزدی .....

 

تا از دهان افتاد ....

  • Like 3
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

سال نو مــی شود ...

 

روزها نو مــی شوند ...

 

دیدار ها نـو مــی شوند ...

 

ای دلِ بیچــــــاره ام ،

 

تنهــــــا زخم کهنۀ تو از سالها خاطره است که کهنه و کهنه تر مــی شود .

  • Like 3
ارسال شده در

روز رفتنت

 

آنچنان زار و درمانده ..

 

همچون کودکی یتیم پایکوبان و اشک ریزانِ قدم هایت شوم

 

که دلِ روزگار بلرزد و آهِ من دامان سرنوشت را بگیرد...

 

شک نکن..

 

آن روز روزگار و سرنوشت ، هر دو

 

از ترسِ آهِ دامن گیرِ من، تورا به من باز پس خواهند...

 

داد.....

 

شــــک نکن...

  • Like 2
ارسال شده در

دلم گرفته ....

 

از آدمایی که میگن دوستت دارم اما معنی شو نمیدونن ،

 

از آدمایی که میخوان مال اونا باشی

 

اما خودشون مال تو نیستن،

 

از اونا که زیر بارون برات می میرن

 

و وقتی آفتاب میشه ...

 

همه چی یادشون میره

  • Like 3
ارسال شده در

بی خیال به درخت تکیه خواهم داد

 

آ ه و سیگارمی کشم ....

 

و تخمه و غصه ,خواهم خورد

 

نگرانم نباش ...

 

من به زمین خوردن عادت دارم .

 

جاخالی دادن توی ذات اشیاء است....

  • Like 2
ارسال شده در

ای قلم ، تو بنویس...

 

بنویس که چگونه پای احساس شکست؛

 

بنویس که چگونه بازوی جوانی و غرور خرد شد؛

 

بنویس لامذهب...بنویــس

 

بنویس که نفسها چگونه به شماره افتاد؛

 

بنویس که دیگر جایی برای تراش خوردن بر پیکرت نمانده است؛

 

ای قلم ...

 

بنویس که دیگـــر سیــرشده ای از نوشتن .

  • Like 3
ارسال شده در

امشب با ایمان کامل سعی می کنم...

 

بین صفای تو و مرمره ی سینه ات،

 

آغــــــــــــــوش گرم ات بگشا . . .

 

که اسماعیل آورده ام .

 

از چه بنویسم؟؟؟

  • Like 2
ارسال شده در

صـــــدای صفحه هایی که پشت سرم گذاشتی

 

درد میکند ...

 

روی گرامافون روح و روان ام .

  • Like 3
ارسال شده در

شیرین ام ...

 

تیشه را برداشته ام ؛

 

تو فقط بگــو کدام ریشه ام !؟؟

 

لعنتــــی ...

  • Like 3
ارسال شده در

یک ملیارد و سه // یک ملیارد و چهار // یک ملیارد و .....

 

می دانم او رفته است ،

 

می دانم قایم باشک ما سالها پیش تمام شد

 

بگذارید بشمارم ؛ و باز خیال کنم این بازی هنــــوز ادامه دارد .

 

مـــن ...

 

تاب چشم باز کردن و نیافتن او را ندارم .

  • Like 3
ارسال شده در

بعد از تو ...

 

عاشقانه هایم خودکشی کردند

 

حالا بی حساب شدید

 

روزگاری حق تو بر گردن شان بود

 

حالا خون شان به گردن توست

  • Like 3

×
×
  • اضافه کردن...