B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۲ امشب باید ترجمه یه مقاله رو تموم کنم نصف بیشترش مونده و خسته ام دیگه مجبورم بگیرم بخوابم که صبح زود پاشم تا ظهر تمومش کنم چه حس مشتركي!! :icon_pf (34): 7 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۲ امشب فهمیدم خیلی بده که من فک میکنم همه ادما مث خودم با اخلاق و روحیات من هستن و من میشم دلسوز واسه همه 13 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۲ امشب دارم فاکتور میگیرم فکرم رو از خاطرات گذشته مرسی واقعا... 9 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۲ شاید امشب هم مث دیشب سه چهار لیتر اشک بریزم...... خسته ام از گریه های قبل از خواب.....از گریه های بی صدا و یواشکی... 7 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۲ من امروز تا سر حد مرگ ترسیدم! از نوع ترسایی که یه لحظه فکر میکنی یکی از عزیزانت مرده! از لحاظ روحی و فیزیکی و همه جوره الان قاطی پاتیم! الان با یکی از آدمایی که خیلی زیاد دوستش دارم حرف زدم و آهنگ yesterday گروه beatles رو گوش میدم یخورده بهتر شدم. 13 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۲ امشب یکی از فامیلا اومده بود خونمون بعد یه دختر کوچولو هم داشتتتتتتتت. 12 لینک به دیدگاه
behe 2545 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۲ امشب جروبحثی داریم سر 13بدر که کجا برن و کجا نرن ؛ با کی برن و با کی نرن !!!؟؟؟؟ من نمیدونم چه اصراری که منم باشون برم ؟؟؟ اغا شاید یکی نخاد بره 13 بدر .... زوره ؟؟؟؟؟ اینم از امشب ما .....>>>>:vahidrk: 14 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۲ بي تو مهتاب شبي،باز از آن كوچه گذشتم... همه تن چشم شدم،خيره به دنبال تو گشتم... 14 لینک به دیدگاه
Matin H-d 18145 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۲ امشب حال و حوصله هیچی ندارمممم اون زندگی که میخوام نیس میدونم همینجوری بشینم ،زندگی ِ مدنظرم نمیاد باید خودم دست به کار شم اما حسش نیست 16 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۲ امشب از اون شباییه که انگار 1 چیزی گم کردم.:5c6ipag2mnshmsf5ju3کلافه ام 12 لینک به دیدگاه
soheiiil 24251 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۲ سیزده را همه عالم به در امروز از شهر من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم استاد"شهریار" 13 لینک به دیدگاه
laden 4758 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۲ همه چی ارومه من چقدر خوشبختم پ.ن دروغ سیزده 13 لینک به دیدگاه
An@hita 8666 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۲ خیلی وقته که شبای آرومی ندارم... خیلی وقته که شبامو تو خلوت با گریه میگذرونم... اما من خدایی دارم... حتی تو این بدترین شرایط..حتی الان که به بن بست خوردم و پل پشت سرمم خراب شده و تا چند فرسخیم هم هیچ کسی برای کمک نیست و من غرق مه تنهایی و بی کسیم...باز هم میتونم دستای گرم خدا رو ببینم که به سمتم دراز شده.دستاشو محکم گرفتم.مطمئنم از اینجا نجاتم میده. 7 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۲ امشب فقط به 1 چیزی فکر میکنم اونم اشتباهات گذشتم اشتباه پشت اشتباه... 9 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۲ امشب که چ عرض کنم..کلا روز به این مزخرفی نداشتم.. 12 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۲ بعضی ادما مشکل روانی دارن باید باهاشون با حواس جم و ملایمت برخورد کرد تا ضربه نزنن 10 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۲ امشب از باغ برگشتیم و همه بیهوش شدن! ولی من...! این همه انرژی رو از کجا آوردم؟! 12 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۲ امشب نه امروز خیلی خوش گذشت:hapydancsmil: 11 لینک به دیدگاه
زفسنجانی 7100 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۲ امشب وتمام شبهای پس از این برای من هدیه ای مجدد از زندگی است از طرف خدا .امروز صبح توی اتوبان کاشان به سمت تهران می اومدم فقط یک لحظه از شدت خستگی با همه تجربه واعتماد به نفسی که از خودم داشتم ومیدونستم اصلا خواب نمیرم پلکهام روی هم نشست ودر عرض یک لحظه به گارد ریلهای وسط اتوبان برخورد کردم برای اولین بار طعم تلخ حادثه رو در رانندگی چشیدم ...ماشینم خراب شد اما به خیر گذشت .....احساس میکنم خدا در همین نزدیکی است .... 16 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 فروردین، ۱۳۹۲ امشب دارم خفه میشم فکرشو هم نمیکردم نبود کسی که وجودشو نادیده گرفتم اینقدر دلگیر باشه 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده