3Tilla 3844 ارسال شده در 6 خرداد، 2013 امشب و دو شب قبل+ احتمالا چندین شب آینده من در برزخ هستم! یه فردی رفته گل بچینه وسط راه گیر کرده!زنده هست ولی حالش خوب نیست از انتظار برای چیزی که معلومه متنفرم! 12
hasti1988 22046 ارسال شده در 6 خرداد، 2013 ساعت 2:35 دقیقه...تا فصل یازده کتاب رو خوندم..فکر میکنم برای امشب کافی باشه..... 8
Ala Agrin 14476 ارسال شده در 7 خرداد، 2013 امشب شیفت هستم و اینجام آنلاینم مسئول بخش بار دوم هست از کنارم رد میشه و میگه چه خبر از فیس بوک طفلک تب داره برم سر شیفتم که دارم عذاب وجدان میگیرم 15
Mina Yousefi 24161 ارسال شده در 7 خرداد، 2013 امشب دلم گرفته آروم نیستم کاش یه تصادف رخ بده یه زیرو رو شدن یعنی میشه که نشه................... 13
زفسنجانی 7100 ارسال شده در 7 خرداد، 2013 امشب ریس جمهور عزیزما جهت خاک سپاری عبد صالح خداروی زمین با یک پرواز اضطراری به سمت کاراکاس سفر نمود خدایا اگر اون اقا عبد صالحه پس اقای بحجت کی بود؟ مسافت قم تا تهران چه قدر بود ؟که اقایان این افتخار ونصیب خودشون نکردن تو خاکسپاری اون مرد شریف حضور پیدا کنن ...... 8
NYC 20977 ارسال شده در 7 خرداد، 2013 پچه ها آدم چه جوری میفهمه عاشق شده؟؟؟؟؟ ما جواب نمیدیم فقط تشکر میکنیم :-| 8
*lotus* 20275 ارسال شده در 7 خرداد، 2013 امشب رفتم عروسی اصلا دلم یه جا دیگه بود یاد این جمله افتادم گاهی در دلت مراسم ختم کوچکیست حتی اگر تمامی خیابان ها را آذین بسته باشند 13
.Apameh 25173 ارسال شده در 7 خرداد، 2013 امشب آروم ترم خدایا شکرت دوست دارم خیلی ببخشم اگه گاهی بین دغدغده هام گمت میکنم... 7
vahid88 9651 ارسال شده در 7 خرداد، 2013 امشب ........ این چندمین باری هست که دارم میام که چیزی بنویسم ولی هر بار پشیمون میشم.... نمی دونم چرا همش فکر خداحافظی تو سرمه ......... خداحافظی از انجمن و دوستای خوبی که داشتم و دارم ..... نمی دونم چرا ؟ یعنی می تونم همچین کاری بکنم ؟ اینها همه ی کلماتی هست که دارن توی سرم با هم کلنجار میرن و من ......... نظاره گری بیش نیستم بهتره کم رنگ بشم یا به چشم نیام شاید ........... :icon_gol: 8
NYC 20977 ارسال شده در 8 خرداد، 2013 چقدر گرون شده کتابای درسی. امشب رفتم کتاب زبان گرفتم بشینم واسه ارشد از الان زبانشو بخونم. با یه مشاور صحبت کردم گفت تنها درسی که از الان میتونی بخونی همین زبانِ. فعلاً اولین قدمو برداشتم. دیگه اونقدری عقلم میرسه که بدونم نباید جو گیر شد. از الان ریزه ریزه شروع میکنم به خوندن تا یه ذره برگردم به محیط درس و بعدش بیشتر و بیشترش میکنم. امیدوارم نتیجه بگیرم. اگر تصمیم جدی بگیرم و بشینم پاش برای خودم قضیه حیثیته شده. میخوام ببینم این همه خودمو سرزنش میکردم که تو لیاقتت بیشتر و تلاشتو تو زندگیت نکردی راسته یا نه! میخوام هر چی دارم رو کنم که اگه نشد دیگه جای گله نباشه. دوسر برده برام. قبول شم بردم قبولم نشم دیگه از شر این خودخوری ها راحت میشم. به امید روزای خوب ... 11
- Nahal - 47858 ارسال شده در 8 خرداد، 2013 امشبم یه شب دیگه . . . امروز یکی از روزهایی بود که ماه ها منتظرش بودم . . . اما پودر شد و رفت . . . انتظار هم برای خودش عالمی داره . . . . . . باید حال رو دریابم . . . 9
NYC 20977 ارسال شده در 8 خرداد، 2013 این حساسیت هم داره منو خیلی اذیت میکنه. هر قرصی که باشه آمپول، دکتر اما انگار که نه انگار. یه خواب راحت ندارم. واقعاً سلامتی خوب چیزیه. ینی کی فکرشو میکنه یه آبرزیش ساده انقدر عذاب آور باشه؟! باور کنید حال و روزمو گرفته اصن. 9
ارسال های توصیه شده