رفتن به مطلب

امشب


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 3.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

امشب رفته بودم تره بار بعد یه غرفه بود ماهی زنده هم میفروخت. درخواست میدادی از اون حوض نگهداری درشون می آورد مینداخت یه گوشه تا بمیرن بعد خورد میکرد.

جون دادن ماهی ها رو دیدم اصن حالم گرفته شد.:hanghead:

آخه ما به چه حقی اینکارو میکنیم؟

لینک به دیدگاه

2ساعت قبل خعلی خسته و خواب آلود بودم هنوز هم هستم و تا یک ساعت دیگه میمیرم (= میخابم نگران نشید )

 

:bigbed: یعنی میشه یه روز منم یه خواب راحت داشته باشم ؟؟

لینک به دیدگاه

صداي شر شر بارون رو ميشنوم....بيشتر از يك ساعت هست كه داره يكريز ميباره....

با اينكه فردا كلي كار دارم ولي خواب به چشمام نمياد...

رفتم آلبوم عكس هاي دوران تحصيلم رو برداشتم و ورق زدم....

خاطرات خوب...دوران خوب....دوستهاي خوب....دوره خنديدن هاي بي دغدغه....دوره دوستي هاي بي حسد و هر از گاهي چاشني ناراحتي....

يادش به خير....

لینک به دیدگاه

نیستی و

اتفاق های تلخ

ساده می افتند

 

نیستی و

ترس های کوچک

بزرگ می شوند

 

و مهم نیست چند شنبه است

و مهم نیست ساعت چند است

چه احمقانه زنده ام

چه وحشیانه نیستی...

چه عاشقانه بود عمر من

چه زخم روزمره ای...

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...