رفتن به مطلب

امشب


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 3.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

امشب همه بیدارن دارن ستاره میشمارن:dancegirl2:

می خوان غم های دنیا رو به دست قصه بسپارن

یکی ساز می زنه یکی آوازه می خون

...

عروسی شاهونه داریم گل یکی یکدونه داریم

 

خب امروز تا الان: درس/ حدود یه ساعت کتاب غیر درسی/نواندیشان/بیخیال کار..

  • Like 7
لینک به دیدگاه

امروز تولد بهترین دوست زندگیم بود.....اگرچه ازم دوره ولی خیلی دوسش دارم.....

 

دوستی که با MS داره زندگی میکنه....یادش بخیر تو مدرسه همه فکر می کردن ورد میخونه که معلما ازش درس نمی پرسن اما فقط من و معلما می دونستیم که اون نباید استرس داشته باشه .....

 

با این وجود از شدت استرس موقع درس پرسیدن ها می لرزید.....راحله ، راحله تو حیفی ..... نباید MS می گرفتی :sigh:

  • Like 15
لینک به دیدگاه

امشب هم مثل هرشب بهترین رفیقم گوش دادن به موزیکه, جسما خیلی خسته هستم و بعد از مدت هاست که تو این ساعت ها خوابم میاد! دنبال یه چیزی هستم که منو به فکر کردن وادار کنه, قدیما شبامون رو با تاپیکای سنگین پر میکردیم:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 8
لینک به دیدگاه

امشب،امشب، امشب مثه هر شب

مموتی اومد به خوابم

 

امشب مثه هر شب

خواب ديدم كه روي آبم

 

ميون آسمون خرمالو بود

واسه پرواز عشق تا افق خرمالو بود

 

تو قلب آب هاي سبزو آبي جنوبي

جزيره تا ابد خرمالو بود. :hapydancsmil:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

امشب خیلی خندیدم... امیدوارم فردا گریه نشه!(آخه تجربه ثابت کرده!)

عاشق نقد کردن مامان اینام موقعی نکست پرشین استار رو میبینن.

بنده های خدا هرکاری میکنن تا ما شاد باشیم.

خدایا بذار بازم شاد باشم

  • Like 9
لینک به دیدگاه

یک روز کاملا هنری.....خرید در راسته چرم فروشا....رفتن به جلسه گفتگوی هنری یک رهبر اپرا...کلاس چرم و درست کردن اولین کار هنری بعد از مدتها:hapydancsmil: درس هم که تعطیل:icon_pf (34):

  • Like 10
لینک به دیدگاه

لنگ ظهر رو با سر سنگینی مسکنهای دیشب بیدار شدم...

بد اخلاق بودم...هیچکس خونه نبوود...

بعد ظهر با آزار خواهرم و دوستش ادامه دادم...سعی کردم تا حدی که میتونم بزنم تو سرشون که شما معمار نیستید...بعدشم با عذاب وجدان(به خاطر این که اذیتشون کردم) اسکیس زدم براشون و به راه راست هدایتشون کردم...:5c6ipag2mnshmsf5ju3

بعد ظهر از میزان بداخلاقیم کم شد...:icon_redface:

دیگه غروب فهمیدم گرسنم شده و از دیروز فراموش کردم غذا بخورم...:sad0:...

بعدشم یه ذره حرفای خوب خوب زدم....:دی

الانم تو اتاقم نشستم با لپ تاپم سر و کله میزنم...خیلی فنش صدا میده...

خواهرم هم از رو تختش زل زده بهم...هر چند دقیقه یه بار میگه..."جوجه...جوجه"" هدا جوجه."...پاشو چراغو خاموش کنیم بخوابیم...:whistles:

کار مفیدی نداشتم....:ws3:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

امروز بازم بچه بوقلمون اومد بالا... خود بوقلمونشم یه روز زود اومد خونه به بچش برسه بعد بچش اومد بالا نهار... اعصابمو بهم میریزه. اینام اسم خودشون رو میذارن مادر واقعاً؟

مهدکودک باز کنم فکر کنم خیلی موفق بشم!

 

با اعصاب خوردی نهار خوردم و بعدشم رفتم باز خوابیدم... عصرم ام بی سی2 نگاه کردم و بعدش کلی استرس جاوید رو داشتم که گوشیشو برنمیداشت...

خلاصه روز مذخرفی بود!

امشب باز یکم با جاوید حرف زدم بهتر شدم اما تا دوره همین آش و همین کاسست!:hanghead:

کاش از تهران نمی اومدم... واقعاً کسی که 1 ساعت سر کار بوده باشه دیگه بیکاری براش سخته!دارم رسماً دیوانه میشم...

  • Like 11
لینک به دیدگاه

یه لب تاب جدید میخواستم بگیرم

 

قیمتش 1300 بود ... بعد شد 1400

بعد 1600

 

امروز دیدم یه سایتی زده 1630 ... نسبت به بقیه ی جاها هم بهتر بود

آپدیت قیمتش هم مال 2 هفته پیش بود

 

زنگ زدم بهشون میگم موجود دارید؟

میگه آره

میگم چنده ؟

میگه 1720

میگم پس تو سایت که یه چیز دیگه نوشتید!

میگه آهان .... اون اصلا یه کانفیگ دیگشه .... الان اون 2000 تومن شده که تمام هم کردیم ... اینی که داریم کانفیگش اینه ..... (یه چیز داغون :icon_razz:)

 

خداییش یعنی چی؟

این بازاریا دیگه یه نه شرف سرشون میشه و نه آبرو

 

دلار رو از بانک مرکزی میگیرن

میرن جنس وارد میکنن

بعد که میخوان بفروشن میگن دلار آزاد 1900ه

 

خداییش چقدر این ملت پول پرست و سود جو ان؟

 

یکی دیگه داره از ما میدزده .... ما هم افتادیم به جون خودمون و از جیب همدیگه میخوایم کش بریم (یه عده هم که از همه طرف میدزدن)

 

...............................

 

..........

  • Like 11
لینک به دیدگاه

امشب خیلی خوابم میاد اما نمیخوام بخوابم

حال من هم آهنگ پروفایلمه که الرومن خونده:hanghead:

هوا خیلی سرده و کولاکه، گاها بلند میشم پنجره رو باز میکنم ببینم برف میباره یا نه ناخودآگاه یاد شعر اخوان میوفتم :hanghead:

 

 

دو دشمن در كمين ماست ، دايم

دو دشمن مي دهد ما را شكنجه

برون: سرما، درون: اين آتش جوع

كه بر اركان ما افكنده پنجه

و اينك سومين دشمن كه ناگاه

برون جست از كمين و حمله ور گشت

سلاح آتشين ... بي رحم ... بي رحم

نه پاي رفتن و ني جاي برگشت

بنوش اي برف ! گلگون شو ، برافروز

كه اين خون ، خون ما بي خانمانهاست

كه اين خون ، خون گرگان گرسنه ست

كه اين خون ، خون فرزندان صحراست

درين سرما ، گرسنه ، زخم خورده ،

دويم آسيمه سر بر برف چون باد

وليكن عزت آزادگي را

نگهبانيم ، آزاديم ، آزاد

  • Like 8
لینک به دیدگاه

دیشب نتونستم بخوابم.

پایین تر از کمرم یه چیزی در اومده که حتی نمیذاره عین آدم بشینم.

احتمالا تا شب های آتی هم همین مشکل رو خواهیم داشت.

پر از دردم.:4564:

 

پ.ن1: میترسم این بیماری به مغزم برسه.

پ.ن2: حس میکنم از مغز فاسدم به پشتم رسیده.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دیشب به میمنت خونه تکونی با کمر درد خوابیدم .. از ظهرهم که بیدار شدم پاهام درد میکنه.... یه ذره اعصاب هم ندارم یه سه ساعتی هم رفتم خرید و راه رفتم.... با سه من عسل هم قابل خوردن نیستم....رفتم تو سکوت

  • Like 4
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...