Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۴ به یاد موندنی ترین شب بعد از 5سال... خدایا شکرت... خدایا آرامشم مدیونتم... تولد بهترینم...امشب... خدایا من چطور سپاسگذارت باشم؟! 94/8/11 20:27 3 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۴ امشب گذشته ولی در کل روزی بود که همش سرم تو گوشی بود...دستمال یه دستم...پتو یه طرف...چه موقع سرماخوردگی بود اخه...اونم از نوع سرفه ای شبانه که خواب از ادم میگیره... منم از رو میبرمش,خیلی شیک بلند شدم نشستم گفتم اصلا نمیخوابم خیالت راحت شد جنگ جنگ تا پیروزی... وقتی مغز منحدمت تشخیص میده هوا خوبه و با لباس کم میری بیرون...یه جورایی حقته!مامانا اینو میگن اخ دوست دارم ناله کنم همه بیدار شن بیان...نمیدونم شماها هم ازین کارا دوس دارید...خیلی بده خوابت نمیبره بعد بقیه خوابن... خیلی از افکارم بدم اومد...چقدر مردم ازارم 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 آبان، ۱۳۹۴ خسته... من غلط کنم ترم بعد کلاسام تو یه روز باهم بردارم که عین الان جنازه نشم... واسه این معماریا که تحویل پروژه دارن دعا کنیداااااااااااا 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 آبان، ۱۳۹۴ نمیدونم... فقط یه درد کوچیکه که همه خانوادم نگران کرده...مادری که از چشماش آشوب دلش میخونم... خدایا تورو به امام حسین حالم خوب کن به دل مهربون مادرم رحم کن... امشب زود صبح بشه... 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آبان، ۱۳۹۴ ساعت 00:08 هیچکس انجمن نیست... آخرین فعالیت اکثر بچه ها 40.50دقیقه پیشه... کاش اینجاام عین تلگرام شلوغ بود...واس کسایی مثل من که اونجاها نیستم... کاش یکی بود .... دلم میخواد به سما اس بدم ولی روم نمیشه این موقع شب... دلم میخواد زود صبح بشه... الان زیر آسمون این دنیا... یکی عاشق شده... یکی عشقش از دست داده و التماسش میکنه... یکی دلتنگه... یکی بابا میشه... یکی مامان میشه.. پدر بزرگا و مادر بزرگا تسبیح میگن تا بخوابن... خیلیا تو فضای مجازی غمشون فراموش کردن و سرگرمن... خیلیا کنار خانوادشون جمعا... خیلیا درد دارن... خیلیا تو جاده ان... خیلیا چشم انتظارن... خیلیا ترس فردا رو دارن... خیلیا بی خوابی کلافشون کرده... خیلیا آخر برجه و پولشون تموم شده و فکرشون مشغوله... خیلیا فردا پرواز دارن... خیلیا امشب میرن پیش خدا... خیلیا عزادارن... خیلیا دور هم جمع شدن میخندن... خیلیا مسافرن... خیلیا تنهان... خیلیا خوابن... خیلیا دلگیرن... خیلیا منتظرن یکی حالشون بپرسه.. خدایا کمکشون کن... خدایا مشکل همه رو رفع کن خودت بزرگ و قادری... خدایا شکرت بابت تکتک نعمتات... مواظبم باش...امشب. 4 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۴ یکی اعصابمو بدجوری به هم ریخته! :icon_razz: آدم خوبه حد خودشو بدونه... 3 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۴ امشب... پاسبان انجمنم... تا صبح... شب زنده داری تنها... یه جوشونده... چنتا مسکن.. دلم شاد... هزارویک فکر... 4 لینک به دیدگاه
Mahnaazz 13133 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۴ امشب بطور ناگهانی متوجه شدم...ک تعداد دوستانم تو اد لیست دوستان پروفم....2تا کم شده.... نمیدونم کدومیک از دوستام بودن....ک از لیستم اومدن بیرون.... خیلی ناراحت شدم... 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۴ امشب... نمیدونم.... به یه نفر اعتماد کردم.... خدایا امشب خودت کمکم کن.... خدایا...به معنی کامل میگم غلط کردم... خسته از بازار.... مغزم کاملا قفله.. 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۴ امروز به یاد موندنی ترین روز پاییزی شد برام.... عالی بود....کنار عزیزای دلم... بخصوص عزیزی که پیامم میداد... واقعا روز خوبی بود... با اینکه خسته ام ولی باارزشه برام این خستگی...پذیرایی 100نفر کار هرکسی نیس... ایشالا خدا به احترام این روز خواسته دلم برآورده کنه... امشبم عالی...باز جمع کردن کل خونه با اون حس بهم انرژی میداد... همیشه باش... خدایا شکرت... خدایا سپاسگذارم بابت امروز... خودت میدونی سخت بود... 94/9/13 00:17 بامداد/شنبه 4 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۴ امشب پشت دستمو داغ میکنم تا من باشم دیگه بر خلاف ذاتم عمل نکنم 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۴ ریاضی میخونم..مثلا میخونم درواقع یه دستم گوشیه...ذهنمم درگیره... 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر، ۱۳۹۴ دلم گرفت....امشب.... گفت چقدر حرف میزنم... خدایا خودت آرومم کن... 4 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آذر، ۱۳۹۴ یه شب انجمن نبودم.... یه شب رفتم مهمونی.... یه شب نت نداشتم... اومد... دقیقا ساعتی که نبودم.... منکه از صبح تا شب انجمنم.... والا اه. 94/9/21 بامداد شنبه.01:24 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آذر، ۱۳۹۴ حال خوبی نداشتم... خدا 2تا دوست خوب برام فرستاد که حرفاشون خوبم کنه امشب... شکرخدا 94/9/22 23:54 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۴ خیلی خسته... از همه چیز و همه کس... انقدر اتفاق افتاده امروز مغزم پر فکره....به هر کدومشون. 94/9/25 22:33 2 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آذر، ۱۳۹۴ دنیا خیلی کوچیکه... امروز فهمیدم... خیلی زود گذشت سالایی که باید خوش میشدم ولی غم خوردم.... منم میتونستم عین خواهرم باشم....اگه ارزش خودمو میدونستم.... امشبم یه توبه تازه... خدایا شکرت تونستم پایبند توبه هام باشم تا الان... 94/9/25 22:33 5 لینک به دیدگاه
Tamana73 28830 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۴ حس خفگی... تقصیر خودم شد... یه خنجر تیز کرد تو قلبم....سوختم از دردش... 94/10/1 یادت بمونه عطی امشب.... 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده