maryam39 8211 ارسال شده در 10 مرداد، 2014 فردا قراره واسطه امر خیر بشم استرس میگیرم بهش فکر میکنم. که دختره چی میگه چی میشه:5c6ipag2mnshmsf5ju3 خدایا خودت درستش کن 10
ENG.SAHAND 31645 ارسال شده در 11 مرداد، 2014 شبی که تورو دارم هیچ نمی خواهم وشبم تابناک چون روز و شبی که تورو ندارم همون تاریکی مرا بس هرچند سوسوی ستارگان مانند امیدن در تاریکی شب و مژده دیدنت را میدهند .......... از خودمه حذفش نکنی:icon_razz: 6
آریودخت 43941 ارسال شده در 11 مرداد، 2014 پدرم ... عزیزتر از جانم ... دلم برای قلب مهربانت تنگ شده ... پدرم ... همه ی دار و ندارم ... دلم برای بوسیدن دستهای گرمت تنگ شده ... پدرم ... همه ی هستی من ... دلم برای روزهایی که لوسم میکردی تنگ شده ... پدرم ... پشتیبان زندگیم ... دلم برای آغوشت تنگ شده ... تنت سلامت ، سایه ی سرم بمان پدرم ... " امشب کودکت بی قرار توست " 7
آریودخت 43941 ارسال شده در 12 مرداد، 2014 تو مثل چشمه اشکی که از یک ابر می بارد و من تنها ترین نیلوفر رو به گلستانم شبست و نغمه مهتاب و مرغان سفر کرده و شاید یک مه کمرنگ از شعری که می خوانم تمام آرزوهایم زمانی سبز میگردد که تو یک شب بگویی دوستم داری تو می دانم غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست و من امشب قسم خوردم تر ا هرگز نرنجانم . " پدر عزیزم امشب هم دلتنگت هستم ، کاش لیاقت داشتم کنارت بودم و با بوسیدن دستهای گرمت روزت را تبریک میگفتم ، روزت مبارک عشق من":icon_gol: 4
ENG.SAHAND 31645 ارسال شده در 12 مرداد، 2014 امشب مولود مردترین مردها باغیرترین صبورترین پدرترین و همسرترین مردان عالمه روزت علی جان مبارک 5
آریودخت 43941 ارسال شده در 12 مرداد، 2014 وقتی سنم خیلی کمتر بود عاشق درس خوندن بودم همیشه دوست داشتم دنبال علایقم برم و یکی از اون علایق درس خوندن بود هیچوقت فکر کار کردن نبودم؛ دوست داشتم فقط یاد بگیرم 22 سال درس خوندم ... حالا کار دنیا به جایی رسیده با این مدرکها امشب تو روزنامه دنبال کار باشم. چه آرزوهایی داشتم و ... چه زحمتهایی کشیدم و ... چه استرسهایی داشتم و ... 5
m@f 1923 ارسال شده در 12 مرداد، 2014 بر عکس من خیلی خوشحالم امشب..باز شرمندم نمیتونم بگم چرا خوشحالم...امیدوارم همتون به این حال قشنگ من برسید....:ha5t4lmd53df3cpu2lq 9
maryam39 8211 ارسال شده در 13 مرداد، 2014 همه چیز خیلی عادی و معمولی و آروم در جریانه... انگار که داری از بیرون زندگیتو نگاه میکنی و مثل یه راوی سوم شخص، که میدونه آخر رمان چی میشه، جریاناتو روایت میکنی 8
آرتاش 33340 ارسال شده در 13 مرداد، 2014 امشب حسرتو تو چشمای بهترین رفیق زندیگم دیدم و کاری از دستم برنیومد خدایا :5c6ipag2mnshmsf5ju3 10
آریودخت 43941 ارسال شده در 13 مرداد، 2014 امشب ... امشب ... امشب ... درد همراه تسکین ... درد جسم و تسکین روح ... بودن انسانهایی کنارم که یادم رو میکنن ، وجودشون دلگرمم میکنه و حرفهاشون بهترین مسکن هست ... ممنونم ازتون ... دوستتون دارم ... خیلی دوستتون دارم ... 10
sara kia 3158 ارسال شده در 13 مرداد، 2014 امشب فهمیدم که بهترین رفیق آدمیزاد خودشه. بزرگترین دشمنش هم همینطور... 5
ms13 1488 ارسال شده در 14 مرداد، 2014 امشب یه نفر غرورمو خورد کرد اعصابم خورده از دستش :184: . هر چند بعدش جوابشو خوب بهش دادم و منم اعصاب اونو داغون کردم . ولی اون منو جلوی جمع خراب کرد ولی من فقط پیش خودش :icon_razz: . یک نفرم که قرار بوده 400 تومن برام کارت به کارت کنه و هنوز خبری ازش نشده ازش.... :icon_razz: آخر ترم هم که هست و سخت درگیر درسا ام و اصلا این روزا وقت نمیکنم به کاری شخصیم برسم :confused: خلاصه امشب از دست همه اعصابم خورده 4
black banner 9103 ارسال شده در 14 مرداد، 2014 امشب ... در چنين شبي مثل امشب ، اسطوره زنان جهان چشم از جهان فرو بست ! زن زينب بود كه در كربلا فرياد ميزد و خطيبه ميخواند و در روي تمام مردان بدكردار ايستاد ... زينبي زن بود كه فرياد آزادي سر داد ! در اينجا نه فرياد زن حرام بود ... نه روياروي آن با مرد حرام بود ! نه شنيده شدن صدايش حرام بود نه استواري اش جلوي زورگويان از حوزه مسئوليت زن خارج بود ... در تعجيم چطور برخي اين روزها مدعي ميشوند : زن نبايد صداش شنيده بشه ( حرام است ) خنده شادي اش نبايد شنيده شود چه برسد به فرياد آزادي اش ! زن رو چه به رويايروي با مردان ... اي كاش ميگفتيم زنان امروز مانند زينب آزاد هستند ! براي هرگونه مطالبه حقي ... 5
JU JU 7193 ارسال شده در 16 مرداد، 2014 جمله قشنگی گفت «جادوگر خاکستری»: دنیا خارج از نقشهها و کتابهاست، برای فهمیدنش، باید رفت اون بیرون 5
maryam39 8211 ارسال شده در 18 مرداد، 2014 امشب خیلی شاد و پرانرژی ام:hapydancsmil: آهنگ شاد به طور واضحی روم اثر میذاره:hapydancsmil: خدایا شکرت 4
behe 2545 ارسال شده در 18 مرداد، 2014 امشب دندونم از درد داره از مغزم میزنه بیرون ؛ یه طرف صورتم سره ... خدایا کی صبح میشه ؟؟؟؟ 7
Tamana73 28835 ارسال شده در 20 مرداد، 2014 بعد3روز گریه کردن...امشب آرومم...هرکی هستی که الان داری اینو میخونی...برام دعا کن... 9
ارسال های توصیه شده