رفتن به مطلب

امشب


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 3.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

امشب که برم خونه باید یه آمپول تقدیم به میگرن عزیز بکنم .... امیدوارم مثل همیشه زود اثر کنه.

دلم می خواد درست بخوابم.... دیگه دارم کلافه میشم:4564:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

دلم برای مامانم تنگ شده ، برای بابام تنگ شده ، کاش امشب کنارم بودن . دلم برای خوابیدن توی اغوش مامانم تنگ شده ... تنها خوابیدن رو دوست ندارم :hanghead:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

یکی از بدترین شبهای زندگیم ...

 

 

جودی:

 

بابا لنگ دراز عزیزم

 

تمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم!

 

وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو میریزد ... چیزی شبیه غرور!

 

بابا لنگ دراز عزیزم لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم ...

 

بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند ... نمیگذارم ... نمیخواهم ...!

 

بابا لنگ درازِ من همین که هستی دوستت دارم ... حتی سایه ات را که هرگز به آن نمیرسم ...!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

لعنت به اون کسی که منو بدبین کرد به همه چی... به ارزش بودن آدما، به معنای زندگی، به عشق

شایدم بی تفاوتم کرد

نمی دونم هر چی هست دیگه باور ندارم

به چیزی که قبلا باور داشتم، باور ندارم

شایدم به قول خودش واقع بین شدم

نمی دونم

  • Like 1
لینک به دیدگاه

دوست دارم همه شب ها مثل امشب باشه انقدر آرومم که نگید...دلیلشو خودمو اون میدونه....فقط میگم دلتون بسوزه همین......:w72:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دارم سعی میکنم ذهنم رو آروم کنم ... امیدوارم موفق شم :ws37:

 

...................

یکی از نامه های بابالنگ دراز به جودی :

جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند.

در حالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند.

دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود در حالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که از دست رفته و به دست نخواهد آمد. ...

جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم.

هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم.

دوستدار تو : بابالنگ دراز

بابا لنگ دراز باهات موافقم :icon_redface:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...