Mahnaz.D 61917 ارسال شده در 23 تیر، 2014 امشب که برم خونه باید یه آمپول تقدیم به میگرن عزیز بکنم .... امیدوارم مثل همیشه زود اثر کنه. دلم می خواد درست بخوابم.... دیگه دارم کلافه میشم 6
Mahnaz.D 61917 ارسال شده در 25 تیر، 2014 تا صبح مهمون ریاضی 3 هستم...خدا حساب دیفرانسیلِ ترم دیگه رو بخیر کنه :imoksmiley: 2
آریودخت 43941 ارسال شده در 25 تیر، 2014 دلم برای مامانم تنگ شده ، برای بابام تنگ شده ، کاش امشب کنارم بودن . دلم برای خوابیدن توی اغوش مامانم تنگ شده ... تنها خوابیدن رو دوست ندارم 4
آریودخت 43941 ارسال شده در 26 تیر، 2014 یکی از بدترین شبهای زندگیم ... جودی: بابا لنگ دراز عزیزم تمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم! وقتی میفهمی و میرانی ام چیزی درون دلم فرو میریزد ... چیزی شبیه غرور! بابا لنگ دراز عزیزم لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم ... بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند ... نمیگذارم ... نمیخواهم ...! بابا لنگ درازِ من همین که هستی دوستت دارم ... حتی سایه ات را که هرگز به آن نمیرسم ...! 5
maryam39 8211 ارسال شده در 27 تیر، 2014 لعنت به اون کسی که منو بدبین کرد به همه چی... به ارزش بودن آدما، به معنای زندگی، به عشق شایدم بی تفاوتم کرد نمی دونم هر چی هست دیگه باور ندارم به چیزی که قبلا باور داشتم، باور ندارم شایدم به قول خودش واقع بین شدم نمی دونم 1
m@f 1923 ارسال شده در 27 تیر، 2014 دوست دارم همه شب ها مثل امشب باشه انقدر آرومم که نگید...دلیلشو خودمو اون میدونه....فقط میگم دلتون بسوزه همین......:w72: 2
m@f 1923 ارسال شده در 27 تیر، 2014 خدایا امشب آرامشم رسیده به بینهایت...نمیتونم بگم چی شده این آرامش رو به دست آوردم.... 3
آریودخت 43941 ارسال شده در 28 تیر، 2014 دارم سعی میکنم ذهنم رو آروم کنم ... امیدوارم موفق شم ................... یکی از نامه های بابالنگ دراز به جودی : جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در پایان خط می بینند. در حالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر و خسته می شود در حالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت و زمانی که از دست رفته و به دست نخواهد آمد. ... جودی عزیزم! درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم و به آنها وابسته می شویم. هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود. پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم دردلش ثبت شویم. دوستدار تو : بابالنگ دراز بابا لنگ دراز باهات موافقم 3
ms13 1488 ارسال شده در 28 تیر، 2014 منم و امشب یه دور گوش دادن به آهنگای محسن چاوشی.... نگاه به آینه بکن چقدر شکسته شدی...شکستنت اما چه بد شکسته شدی ..... 2
bahar91 939 ارسال شده در 3 مرداد، 2014 امشب عجیب دلم تو را میخواهد ای بی نشان من اکنون کجای این هستی ایستاده ای؟؟!! 4
ارسال های توصیه شده