El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۰ تعریف خودسانسوری در ویکی پدیا به این شکل هست: "خودسانسوری عبارت است از خود داری کردن یک رسانه از انتشار اخبار و یا سایر موارد بدون اعمال شدن مستقیم فشار بیرونی برای سانسور. خود سانسوری در واقع یک نوع عمل پیش گیرانهاست." اگر در تعریف بالا به جای رسانه کلمه "شخص" رو قرار بدید متوجه میشید که هدف تاپیک بحث سر چه موضوعی هست! به تفاوت افکارتون با خروجیه افکارتون فکر کنید، مسلما ما دقیقا اونطوری که فکر میکنیم عمل نمیکنم، چیزهایی که بهشون فکر میکنیم و شاید اعتقاد داریم رو به زبان نمی آوریم، هر روز تو سرتون چقدر فحش میدید؟ چقدر از این فحش ها موقع جاری شدن در زبان به قربون صدقه تبدیل میشه؟ چقدر افکار درستتون رو سانسور میکنید چون احساس میکنید جامعه نسبت به اون واکنش منفی نشان خواهد داد؟ آیا ترجیح میدید زشتی هاتون (از نظر جمع) رو سانسور کنید و ماسک زیبایی به صورت بزنید که جمع اون رو دوست داشته باشه و شما هم به واسطه اون محبوب بشید؟ یا نه ترجیح میدید خودتون باشید و شاید تعداد کمتری دوستتون داشته باشند ولی چهره بدون ماسکتون رو ستایش کنند؟ چه حد و مرزی برای خودسانسوری قائل هستید؟ آیا هرچیزی که از دید جمع زشت هست لزوما و واقعا زشت هست؟ چقدر به این اعتقاد دارین؟ " گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو " دوست دارید شخص مقابلتون ماسک بسیار زیبایی به صورت زده باشه که احتمالا تا آخر عمر هم از صورتش درش نیاره یا معاشرت با چهره واقعیش رو که به اون زیبایی نیست (از دیدگاه شما) میپسندید؟ این تاپیک قبلا به شکل دیگری استارت شده ولی دغدغه هاش متفاوت هست 23 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۰ باتشکر از استارتر محترم نیوترون یه همچین تاپیکی قبلا زده بود....لینکش رو پیدا نکردم بذارم 5 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۰ باتشکر از استارتر محترمنیوترون یه همچین تاپیکی قبلا زده بود....لینکش رو پیدا نکردم بذارم باهم فرق دارن اون که نیترون زده درباره سانسور حقه این که الی جان زده درباره سانسور حرف 6 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۰ باهم فرق دارن اون که نیترون زده درباره سانسور حقه این که الی جان زده درباره سانسور حرفمرسی نمیدونستم. اگر در تعریف بالا به جای رسانه کلمه "شخص" رو قرار بدید متوجه میشید که هدف تاپیک بحث سر چه موضوعی هست! به تفاوت افکارتون با خروجیه افکارتون فکر کنید، مسلما ما دقیقا اونطوری که فکر میکنیم عمل نمیکنم، چیزهایی که بهشون فکر میکنیم و شاید اعتقاد داریم رو به زبان نمی آوریم، هر روز تو سرتون چقدر فحش میدید؟ چقدر از این فحش ها موقع جاری شدن در زبان به قربون صدقه تبدیل میشه؟ چقدر افکار درستتون رو سانسور میکنید چون احساس میکنید جامعه نسبت به اون واکنش منفی نشان خواهد داد؟ آیا ترجیح میدید زشتی هاتون (از نظر جمع) رو سانسور کنید و ماسک زیبایی به صورت بزنید که جمع اون رو دوست داشته باشه و شما هم به واسطه اون محبوب بشید؟ یا نه ترجیح میدید خودتون باشید و شاید تعداد کمتری دوستتون داشته باشند ولی چهره بدون ماسکتون رو ستایش کنند؟ چه حد و مرزی برای خودسانسوری قائل هستید؟ آیا هرچیزی که از دید جمع زشت هست لزوما و واقعا زشت هست؟ چقدر به این اعتقاد دارین؟ " گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو " دوست دارید شخص مقابلتون ماسک بسیار زیبایی به صورت زده باشه که احتمالا تا آخر عمر هم از صورتش درش نیاره یا معاشرت با چهره واقعیش رو که به اون زیبایی نیست (از دیدگاه شما) میپسندید؟ این تاپیک قبلا به شکل دیگری استارت شده ولی دغدغه هاش متفاوت هست تو این روزا به این فکر میکردم که اگه من در مقابل دیگران اون جوابی که واقعا تو دلم میدم بدم ، چه اتفاقی میفته! من خودم سعی میکنم به کسانی که ازشون خوشم نمیاد و یا حس میکنم که مجبورم به خودسانسوری در برابرشون و اینکه واقعیت حرف و احساسم رو نگم ، زیاد نزدیک نشم و رابطه ا ی نداشته باشم. اما ادم در برابر دوستاش ، حتا بهترین دوستاش هم گاهی مجبور به خودسانسوریه...برای حفط اون دوستی 8 لینک به دیدگاه
MOrteZA Taghizadeh 5538 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۰ حامد جان حالا به این سوالات جواب بدیم؟ یا محظ اطلاعه؟ 3 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۰ باتشکر از استارتر محترمنیوترون یه همچین تاپیکی قبلا زده بود....لینکش رو پیدا نکردم بذارم خواهش میکنم، خط آخر پست استارت گفتم دیگه، کمرنگ نوشتم حامد جان حالا به این سوالات جواب بدیم؟یا محظ اطلاعه؟ نه خوب تاپیک زدم ببینم نظر جمع چیه دیگه 4 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۰ تو این روزا به این فکر میکردم که اگه من در مقابل دیگران اون جوابی که واقعا تو دلم میدم بدم ، چه اتفاقی میفته! من خودم سعی میکنم به کسانی که ازشون خوشم نمیاد و یا حس میکنم که مجبورم به خودسانسوری در برابرشون و اینکه واقعیت حرف و احساسم رو نگم ، زیاد نزدیک نشم و رابطه ا ی نداشته باشم. اما ادم در برابر دوستاش ، حتا بهترین دوستاش هم گاهی مجبور به خودسانسوریه...برای حفط اون دوستی قبول دارم در برابر بعضی ها مجبور به خود سانسوری هستیم چون صرف وجود رابطه برامون مهمتر از کیفیتش هست، ولی در مورد عموم چی؟ البته نمیخوام فقط از این بعد نگاه بشه ها؛ یه مثال ساده، تو یه افکاری داری که میدونی اکثر بچه های فروم نسبت به اون واکنش منفی دارن، به نظرت باید چیکار کرد؟ دوست داری اونجوری که انجمن میپسنده رفتار کنی تا خیلیا دوستت داشته باشن یا نه ترجیح میدی خودت رو سانسور نکنی و چند نفر شاید دوست داشته باشن 7 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۹۰ باهم فرق دارن اون که نیترون زده درباره سانسور حقه این که الی جان زده درباره سانسور حرف دقیقا الی؟! 5 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۰ قبول دارم در برابر بعضی ها مجبور به خود سانسوری هستیم چون صرف وجود رابطه برامون مهمتر از کیفیتش هست، ولی در مورد عموم چی؟البته نمیخوام فقط از این بعد نگاه بشه ها؛ یه مثال ساده، تو یه افکاری داری که میدونی اکثر بچه های فروم نسبت به اون واکنش منفی دارن، به نظرت باید چیکار کرد؟ دوست داری اونجوری که انجمن میپسنده رفتار کنی تا خیلیا دوستت داشته باشن یا نه ترجیح میدی خودت رو سانسور نکنی و چند نفر شاید دوست داشته باشن اغلب ترجیح دادم هیچ نظری ندم.... 3 لینک به دیدگاه
Avenger 19333 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۰ من خیلی جا ها اگه اون چیزی که مد نظرم هست بگم کتک میخورم اساسی یا کلا کاری که دنبالش هستم رو باید ببوسم بذارم کنار خیلی وقتا حرفام رو سانسور میکنم چون اگه سانسور نکنم نصف حرفام با کش همراه هست 3 لینک به دیدگاه
Neutron 60966 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۰ الی جان، مرسی بابت تاپیکت. یکی از مهمترین مشکلات اساسی اجتماعی ما ایرانی ها همینه که به نظر من با اخلاقی مثل تعارف کردن و ... هم خانواده اند. درواقع جامعه ما از یک نوع ریا رنج میبره! (این یه وجه خودسانسوریه) پنهان کاری. ما آنچیزی نیستیم که نمودش را داریم. چون میترسیم آن چیزی باشیم که هستیم.یا منافعمان در خطر است، و همین که خودمان نیستیم کم کم جمع میشه و یه دفعه میزنه بیرون که بهش میگیم افراط یا تفریط! مثلا اعتراض نمیکنیم نمی کنیم نمی کنیم یه دفعه انقلاب میکنیم! صحبتم ادامه داره اما میذارم بحث جلو بره بعد میام میگم. 11 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۰ به نظرم خودسانسوری با محافظه کاری رابطه ی مستقیم داره...خب واضحه که ما نسبت به دو دسته از اطرافیامون ترس بیشتری داریم یکیش اون دسته از ادمایی که برامون مهمن و دسته دیگه اونایی که حس می کنیم ممکنه برامون ایجاد خطر کنن...وگرنه دلیلی نداره که من تو یه جمعی که نه برام اهمیتی داره و نه احساس خطر می کنم از گفتن حرفام ابایی داشته باشم...به هر حال بهش دچارم متاسفانه... 8 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۰ افکاری که ادم را مجبور به خود سانسوری میکنه همش از خود ادم نیس مشکل اون ذهن های بیماری هست که ظرفیت شنیدن ندارند یعنی جامعه و شرایط هست که ادم را مجبور به پنهان کردن بعضی از واقعیت های وجودیش میکنه مثلا خیلی وقتها در جمع های دوستانه به راحتی میشه بدون پرده پوشی خیلی از حرفا را زد میشه حتی به شوخی یا جدی عصبانی شد فوش داد خیلی از احساسات شخصی را گفت بیان کرد ولی موقعیت های دیگه ای هست که مجبور میشی برای بیان همون اجساسات همون افکار و رفتاری که قبلا تو جمع دوستات داشتی از کلمات و واکنش های دیگه ای استفاده کنیو یا حتی مجبور به سانسور بیشتر بشی و از بیان افکارت طفره بری البته بخشی از خود سانسوری هم به ترس به نداشتن اگاهی به روحیه خود ادم برمیگرده به نظرم که ربطی به جمع نداره . 12 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 بهمن، ۱۳۹۰ من غالبا اگر انتقادی داشته باشم حتما به وسیله ی شوخی بیان میکنم ولی متاسفانه تو دنیایی داریم زندگی میکنیم که جواب کنایه ی بعضی هارو مثه خودشون دادن خیلی سخته همچین ریز میسوزوننت که اولش فکر میکنی قربون صدقت رفتن بعدش که فکر میکنی میبینی عجب تیکه ی سنگینی انداختن :icon_pf (34): متاسفانه اینجور صحبت کردن یه جور هنره که من هنرشو ندارم ولی سکوتی که میکنم به معنای سانسور حرفام نیست چون دوروبری هام خوب معنی سکوت من رو میفهمن 10 لینک به دیدگاه
الهام. 8079 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۹۰ تو انجمن اصلا..هميشه حرف دلمو زدم هيچوقت فيلم بازي نكردم واسه كسي واسه همين خيليا از دوروبرم رفتن ولي تو دانشگاه گاهي مجبور ميشم سربسته حرف يزنم... چون اين روزا همه عادت كردن ازشون تعريف كني!! 7 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۹۰ به نظرم خودسانسوری با محافظه کاری رابطه ی مستقیم داره...خب واضحه که ما نسبت به دو دسته از اطرافیامون ترس بیشتری داریم یکیش اون دسته از ادمایی که برامون مهمن و دسته دیگه اونایی که حس می کنیم ممکنه برامون ایجاد خطر کنن...وگرنه دلیلی نداره که من تو یه جمعی که نه برام اهمیتی داره و نه احساس خطر می کنم از گفتن حرفام ابایی داشته باشم...به هر حال بهش دچارم متاسفانه... جانا سخن از زبان ما میگویی کاملا موافقم با کتایون 6 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۹۰ از بچگی بهم یاد دادن در موارد خاص اعتقادی در برابر افرادی غیر خاص خودسانسوری کنم! حس خوبی نداره اما از خیلی مشکلات خلاص میشی! منم دوست دارم بگم چی تو ذهنم میگذره اما حس طرد شدن و نگاه های سنگین اطرافیان و پچ پچ کلاغ ها رو دوست ندارم! همیشه حتی بخاطر گفتن کوچکترین مسائل تحقیر شدم . اکثر شما متوجه نمیشید من چی میگم! من خیلی کم سن و سال تر و کوچکتر از اون بودم که این رفتارها رو بتونم تحمل کنم! اما یاد گرفتم باهاشون کنار بیام . 5 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 21 بهمن، ۱۳۹۰ اینجور که معلومه اکثرتون دوست دارین آدمای بیشتری، ماسکتون رو دوست داشته باشن تا تعداد کمتری، چهره حقیقی تون رو البته قبول دارم آدمایی که ماسک میزنن به چهره شون موفق تر هستند، بحث رو سیاسی نمیکنم ولی واقعیت اینه که متاسفانه همه چیز به سیاست ختم میشه! به نظر من این خودسانسوری ریشه ای ترین عامل به وجود اومدن ظالم و مظلوم هست، همونطور که ماکیاول میگه "داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد." فن تظاهر! شدت یافته خود سانسوری، خودسانسوریی که به سکوت محدود نمیشه و تبدیل به ریا میشه و در نهایت متظاهرین بزرگ و بزرگ تر میشن "حتی از این هم فراتر میروم و میگویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد در حالی که تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور است" ترجیح میدم خودم باشم، آدمی تلخ و منزوی و منفور، تا اینکه تبدیل متظاهری که ماکیاول میگه بشم شاملو هم بیخود نگفت: من بد بودم، اما بدی نبودم. از بدی گریختم. و دنیا مرا نفرین كرد. 3 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 بهمن، ۱۳۹۰ به نظر من خود سانسوری یک حرکت ضد دموکراتیک است فرقی هم نمیکنه که در یکنوشته ی علمی به سانسور خود رو کنیم یا در یک بحث ادبی یا بحثی اجتماعی . همچنین معتقدم که حرفی نزدن و ساکت بودن خیلی از خود سانسوری بهتره . چرا که حرفی نزدن دلیل نداشتن حرف و اما خود سانسوری دلیل ترس است . اما اینکه این ترس چگونه در وجود ما ریشه میگیرد داستان دراز دیگری است . اما هر چه باشد دلیل بر انست که هر کس که سانسور چی شخصیت خود شد بیشتر اوقات از ابراز دموکراتیک نظر خود عاجز است ومیترسد که نتواند مطلب مورد نطر خود را بدرستی پیش برد اینه که مقادیری از انرا سانسور میکند و سعی میکند مابقی نظر خود را با هر وسیله ای به خورد طرف یا اطراف مقابلش بدهد همانطور که استار تر در یکی از پست ها نوشته اند بهتره بگذاریم همانکه هستیم شناخته شویم . واین شناخت باید از نظر دوست ودشمن یکی باشد . نکته خیلی جالب تر اینه که ما بعضی اوقات انچنان در جو سانسور گرفتار میشویم که حتی انچه را که نباید نیز سانسور میکنیم این دیگر مرضی بدتر از سانسور و خود سانسوری است مثلا دیده ایم که بیخودی کلمه سیاسی را به شکلهای سی یا سی یا 30 یا 30 مینویسیم هر چند ممکنه این فقط برای شوخی باشه اما تکرار این رفتار ها باعث میشه که به خود سانسوری عادت کنیم . یکی از نمود های نا پسند خود سانسوری گفتن الفاظی در لفافه است و تصور گوینده ممکنه این باشد که به این وسیله حرفش را زده است اما کسی انرا نفهمیده است . این تصوری اشتباه هست یا ان گفته نباید گفته میشد چون کلا محیط برایش نا مناسب است یا در لفافه گفتن مطلب به طرق مختلف وقتی دقیقا منظور را میرساند جز نشان از خود سانسوری و گریز از حرکتی دموکراتیک و گفتمانی سالم نیست .. 1 لینک به دیدگاه
bpcom 10070 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 اسفند، ۱۳۹۰ همه ما دارای حداقل دو چهره هستیم چهره عام و اجتماعی و چهره خاص و شخصی چهره عام و اجتماعی معمولا وابسته به عرف و قوانین ، تاثیرات محیط و اطرافیان و وضعیت اقتصادی و اجتماعی و بسیاری موارد دیگر است در واقع همانطور که دیگران اشاره کردند بیشتر به صورت یک نقاب بر چهره خاص ما قرار می گیرد. بر روی این نقاب گشاده رویی ، لبخند های تصنعی ، احترام های مصلحتی و تایید و تشویق های مصنوعی و غیر واقعی و بسیاری موارد دیگر نقش می بندد. چهره خاص و در واقع شخصیت پنهان انسان معمولا در موارد خاص است که گوشه هایی از خود را به نمایش می گذارد مانند یک شخصیت بسیار مودب و فرهیخته که در یک لحظه و موردی خاص ناگهان چنان پرخاش جو و بد دهن می گردد که همگان را به شگفتی وا می دارد. در مورد موضوع این تاپیک نیز باید توجه کنیم در واقع به چهره عام انسانها و اینکه در این چهره عام تا چه حد رنگ میگیرند. آیا در همه موارد خود را وابسته به تایید جامعه می دانند یا نه حتی می توانند در مواقعی تا حدی در برابر عرف و خواست اکثریت ایستاده و مقاومت کند. شخصا سعی می کنم از خود سانسوری زیاد بپرهیزم و گفته ها و نظرات خود را در لفافه ای مودبانه و دوستانه ارائه کنم و از این طریق ظرفیت اطرافیانم را هم بسنجم . مسلم است کسی که طاقت انتقاد و پند پذیری را ندارد فرد قابل اتکا و مناسبی نخواهد بود و دیکتاتوری فکری حاکم بر وی به یقین در آینده می تواند زمینه ساز مشکلات بسیاری گردد. لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده