- Nahal - 47858 ارسال شده در 4 فروردین، 2013 می خواهم رویایی که دیشب دیدم بردارم و تو فریزر بگذارم! اونوقت یه روزی در آینده ی دوروقتی پیرمردی مو خاکستری شدم درش می آرم و گرمش می کنم و پاهای پیر و سردمو با گرمی خوبش مداوا می کنم 5
spow 44198 ارسال شده در 9 تیر، 2013 اگر نمی توانم همیشه مال تو باشم، اجازه بده گاهی، زمانی از آنِ تو باشم، و اگر نمی توانم گاهی، زمانی از آنِ تو باشم بگذار هر وقت که تو میگویی، کنار تو باشم! اگر نمیتوانم عشقِ راستینِ تو باشم، بگذار، باعثِ سرگرمیِ تو باشم، اگر نمیتوانم دوستِ خوب و پاکِ تو باشم، اجازه بده دوستِ پست و کثیفِ تو باشم، اما مرا اینگونه ترک مکن، بگذار دست کم، "چیــزی" باشم! شل سیلور استاین 4
no.one6592@gmail.com 180 ارسال شده در 9 تیر، 2013 اگر نمی توانم همیشه مال تو باشم،اجازه بده گاهی، زمانی از آنِ تو باشم، و اگر نمی توانم گاهی، زمانی از آنِ تو باشم بگذار هر وقت که تو میگویی، کنار تو باشم! اگر نمیتوانم عشقِ راستینِ تو باشم، بگذار، باعثِ سرگرمیِ تو باشم، اگر نمیتوانم دوستِ خوب و پاکِ تو باشم، اجازه بده دوستِ پست و کثیفِ تو باشم، اما مرا اینگونه ترک مکن، بگذار دست کم، "چیــزی" باشم! شل سیلور استاین 1
- Nahal - 47858 ارسال شده در 13 اسفند، 2013 ﺑﺮﺧﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﯽ ﻧﻴﺰ ﻳﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ. ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻳﻢ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻳﻢ، ﺍﻣﺎ ﺁﻧﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﮔﻢ ﻣﯽ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻳﻢ ...! 4
Hanaaneh 28168 ارسال شده در 22 تیر، 2014 خوابي را كه ديشب ديدم بر مي دارم و مي گذارم توي فريزر تا اين كه روزي خيلي دور از امروز وقتي پير و ناتوان شدم آبش كنم بعد گرمش كنم و بنشينم و پاهاي سردم را توش فرو برم... 2
spow 44198 ارسال شده در 24 مهر، 2014 اگر مي خواهي با من ازدواج كنی ، اين چيزها رو بايد انجام بدی : بايد ياد بگيری چطور یک سوپ مرغ عالي درست كنی بايد جوراب هايم رو وصله كنی بايد نازم رو بكشی بايد خوب ياد بگيری چطوري پشتم رو بخارانی ! بايد كفش هايم رو برق بندازی وقتی من استراحت می كنم حياط رو جارو كنی وقتی برف و تگرگ مي آيد ، جلوی در رو پارو كنی وقتی حرف می زنم ، ساکت باشی وقتی ... هی ی ی ..... ! كجا داري مي ری ؟؟؟ شل سیلور استاین
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 وقتی بزرگ شدم، میخواهم هرکسی باشم به جز یک پدر بد اخلاق، یک راننده اتوبوس بی حوصله، یک آدم عصبانی، یا یک آدم ناامید که با همه دعوا دارد، و یا آدم گنده ای که بیهوده باد توی دماغ می اندازد، خب مثل اینکه دیگر آدمی نمانده... پس بهتر است فعلاً بزرگ نشوم، تا ببینم بعد چه می شود!
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 خیلی خوب .. خیلی زود تبدیل شد به خیلی بد خیلی زود .. هیچ کس چیزی به من نگفت و به همین دلیل هیچ وقت سر در نیاوردم که خیلی خوب .. خیلی زود تبدیل می شود به خیلی بد .. ... آفتاب تبدیل شد به سایه .. به باران شور و شوق تبدیل شد به لذت .. به درد ترنم ترانه های دل انگیز عاشقانه .. جایش را داد به سر دادن سرود های غم انگیز خیلی زود .. با تا ابد شروع شد .. و ابد تبدیل شد به گاهی .. به هیچ وقت و مرا دوست داشته باش .. تبدیل شد به جایی هم در قلبت برای من در نظر بگیر خیلی زود .. خیلی خوب .. زود تر از آنچه فکر می کردیم .. تبدیل شد به خیلی بد اگر هیچ کس به تو نگفته باشد .. حالا دیگر باید بدانی .. که خیلی خوب .. خیلی زود تبدیل می شود به خیلی بد ...
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 پیرزنی بود که توی کفش زندگی می کرد و اوآنقدر بچه داشت که نمی دانست با اونا چی کار کنه اما بالاخره مشکلش حل شد و نگرانی هایش تموم شد اون هم درست وقتی که یک نفر پاشو تو ی کفش کرد
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 خدایا برای سال نو ازت شیرینی می خوام با یه لباس قشنگ یه عروسک گنده و اگه ممکنه "یه ذره عشق"، حتی اگه فقط، یه ذره کوچولو مونده باشه!
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 من خوشحالم که خودم هستم زیرا شبیه تو نیستم تو هم خوشحال باش که خودت هستی چون اصلا شبیه من نیستی برای همین است که می توانیم با هم دوست باشیم و چه خوبه دوستی دوتا آدم مثل ما که اصلا شبیه هم نیستند اما همدیگر رو دوست دارند...
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 چی توی کیسه است؟ توش قارچه یا ماه؟ نامه های عاشقانه است یا پر نرم غاز؟ یاشاید بزرگترین بالن دنیا؟ چی توی کیسه هست؟فقط همین رو ازم میپرسن ذرت بوداده است،تیله است یا کتاب؟ لباس چرکت نیست که از دوسال پیش جمع کردی؟ اما کسی نمیپرسد هی آقا تولدت چه روزی است؟ شطرنج بلدی بازی کنی ؟لوبیا دوست داری؟ میدانی پایتخت یوگوسلاوی کجاست؟ یا کی اون گل سرخ راروی شلوارت دوخته؟ نخیر،فقط همین برایشان مهم است:چی توی کیسه است؟ یه تیکه سنگ یا یه زرافه که لوله اش کرده ای؟ توش ترشیه یاپوله بادوچرخه شکسته؟ اگه درست حدس زدیم نصفشو میدی به ما؟ اصلا نمیپرن کجابودی؟چقدرمیمانی؟ کجا میری؟یاکی برمیگردی؟ یا چطوری؟ یا تازه چه خبر؟ یاهی آقا،چرا اینقدر دمغی ؟ نه،آنها فقط یکریز ازمن میپرسند:چی توی کیسه هست؟ چی توی کیسه هست؟ اگه یه نفر دیگه بپرسه (چی توی کیسه هست؟)باهمین کسیه چنان توی سرش میکوبم که....... چی ؟ اوه نه،شما دیگه نه...،شماهم؟
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 اگه می تونستم ترازو رو ببینم حتما می نوشت که من صدها گرم،شاید هم صداها کیلو یا حتی صدها تن وزن کم کرده ام. «شدی مثل نی قیلون بهتره کمی شیرینی خامه ای بخوری» حتما ترازو اینجوری می گفت ... اگه می تونستم ببینمش.
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 من یک مرد معمولی هستم تو هم یک زن معمولی هستی و ما هر دو نیازهای معمولی داریم نیاز به آب و غذا و کمی هوا و این که با هم باشیم و همدیگر را دوست داشته باشیم واین که خیلی معمولی بمیریم... پس چرا سعی می کنی همه چیز را انقدر سخت بگیری عزیزم؟ وقتی که زندگی تا این حد معمولی است پس بدترین چیزی که می تواند برای من و تو اتفاق بیفتد چیزی نیست به جز یک اتفاق معمولی...!
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 ه راهی پیدا کردم که همیشه دوست باشیم هر چی من میگم، تو انجام بده!
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 با شما هستم "یک نفر دیگر در جنگ مرد " وقتی نام مردگان را میشمارید او را فراموش نکنید یک نفر دیگر در جنگ مرد وقتی میخواهید آوازی بخوانید نام او را فراموش نکنید با شما هستم "یک نفر دیگر در جنگ مرد" وقتی میخواهید بمیرید زیاد نترسید یک نفر دیگر پیش از شما مرده است
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 روزهای تاریک و غم انگیز زیادی سپری شده ن و منو پشت سر گذاشته ن از وقتی قلبمو برداشتی و محکم به زمین کوبوندیش.. .. شبهای تنهایی و طولانی زیادی بود که روی تخت دراز می کشیدم و از خودم می پرسیدم تو چطور می تونی عشقت رو برداری و هر جایی پهنش کنی. یه روز نتیجه کارهاتو می بینی.. تموم اون کارهای بی رحمانه ای رو می کنی که قسم خورده بودی هیچوقت انجامشون ندی. و این ها کارهایی هستن که یه روز نتیجشونو می بینی.. .. زیر اون لامپهای نئونی می رقصی و می رقصی، اما بالاخره می فهمی که باید پول نوازنده رو داد. بالاخره می فهمی بیرون رفتن تو شب چه احساسی داره. و حال اون کسی رو که بهش رسیدی تا ازش رو برگردونی درک می کنی.. .. روزهای تاریک و غم انگیز زیادی به آسمون نگاه خواهی کرد و نمی دونی نور خورشیدت کجا رفته، و شبهای تنهایی و طولانی زیادی خواهد بود که رو تخت دراز بکشی و از خودت بپرسی چرا به روز عشقی مثل من داشتی ولی گذاشتی بره.. .. یه روزی نتیجه کارهاتو می بینی... تموم اون کارهای بی رحمانه ای رو می کنی که قسم خورده بودی هیچوقت انجامشون ندی! و این ها کارهایی هستن که یه روز نتیجشونو می بینی..
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 او میخواست پیانو بزند اما دستاش به شستی نمیرسید آخر سر وقتی رسید پاهاش به زمین نمیرسید وقتی پاهاش به زمین دستاش به شستی رسید دیگه نمیخواست این پیانوی قدیمی را بزند
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 ببین،اگر پرنده ای سحرخیزباش، وکرمی برای صبحانه ات شکار کن. اگر پرنده ای،سحرخیزترین پرنده باش اما اگر کرمی،تا دیروقت بخواب.
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 27 مرداد، 2015 ماهی کوچیکه ماهی ریزتره را میخورد، ماهی بزرگه ماهی کوچیکه رامیخورد، پس فقط بزرگترین ماهی است که چاق می شود. آیا توجماعتی مثل این ها را می شناسی؟
ارسال های توصیه شده