sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تراژدی تراژدی قالبی کهن در نمایش است که سقوط انسانی سعادتمند را از شوکت و بزرگی به ذلت و نگونبختی نشان میدهد. عمل داستانی در تراژدی دارای کیفیتی است که دو عاطفهی رقت و ترس را در تماشاگر برمیانگیزد. ارسطو معتقد است تراژدی با فراهم ساختن شرایط تخلیه و پالایش روانی برای تماشاگر، به جای نومیدی تأثیری مثبت بر او مینهد. وی این تأثیر خاص را وجه تمایز میان تراژدی، کمدی و سایر انواع شعر میداند. تراژدی خونبار تراژدی خونبار یا "تراژدی انتقامی" گونه ای تراژدی است که در انگلستان به دلیل آشنایی نمایشنامه نویسان دوران الیزابت با تراژدی سِنِکا شاعر روم باستان، و با اقتباس از عناصر این تراژدی ها پدید آمد. تراژدی انتقام بر محور موضوعات مورد استفاده در تراژدی های سِنِکا مثل انتقام، جنایت، ظاهر شدن روح، قطع عضو، و موارد خشونت آمیز دیگران جریان دارد. تنها تفاوت این نوع تراژدی با تراژدی سنکا در این است که سنکا وقوع این گونه اعمال خشونت آمیز و خونبار را از زبان اشخاص نقل می کرده است حال آن که در تراژدی انتقامی انگلیسی، این قبیل کارها بر روی صحنه نمایش و در برابر دیدگان تماشاگران رخ می دهد. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ترجیح بند، ترکیب بند ترجیعبند به شعری می گویند که مشتمل بر چند بند (اغلب چند غزل) است. این چند بند، همگی بر یک وزن بوده اما قافیههای متفاوت دارند. بین هر یک از این دو بند، یک بیت ثابت آورده میشود. این بیت نیز بر وزن سایر ابیات است، اما قافیهاش با هر دو بند قبلی و بعدیاش متفاوت است. میان این بیت ِ ترجیع، و آخرین بیت از هر بند، ارتباط معنایی وجود دارد. در صورتی که بیت ِ ترجیع ثابت نباشد و هر بار تغییر کند، به شعر، "ترکیببند" میگویند. یعنی ترجیع بند به چند بخش یا بند تقسیم می شود که هر کدام از آن ها در وزن با بندهای دیگر مشترک است اما از لحاظ قافیه با آن ها یکی نیست. درپایان هر بند بیتی تکرار می شود که با آن بندها در وزن مساوی ولی در قافیه متفاوت است که به آن "بیت برگردان " یا "واسطةالعقد" گویند. ترجیع بند معمولن دارای وحدت موضوعی است، یعنی یک مطلب واحد درآن طرح و توصیف می شود. اگردر پایان هربند، آن تک بیت (بیت برگردان) تکرار نشود و تغییرکند، آن گاه این قالب شعری را ترکیب بند می خوانند. ترجیع بند هاتف اصفهانی (اقلیم عشق )مشهورترین شعر این قالب شعری است . محتشم کاشانی نیز از مشهورترین گویندگان ترکیب بند است . سعدی در ترجیع بند خود می گوید: ای زلف تو، هرخمی کمندی / چشمت به کرشمه ،چشم بندی مخرام بدین صفت مبادا / کزچشم بدت رسد گزندی ای آینه ایمنی که ناگاه / در تو رسد آه درد مندی یاچهره بپوش یا بسوزان / بر روی چو آتشت سپندی دیوانه عشقت ای پری روی / عاقل نشود به هیچ پندی تلخ است دهان عیش ازصبر / ای تنگ شکر ، بیار قندی ... بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله ی کار خویش گیرم دردا که به لب رسیده جانم / آوخ که ز دست شد عنانم کس دید چو من ضعیف هرگز / کز هستی خویش درگمانم پروانه ام اوفتان و خیزان / یکباره بسوز و وارهانم گرلطف کنی بجای اینم / ور جورکنی سزای آنم جز نقش تو نیست درضمیرم / جز نام تو نیست بر زبانم گرتلخ کنی به دوری ام عیش / یادت چو شکرکند دهانم ... بنشینم و صبر پیش گیرم دنباله ی کار خویش گیرم 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ ترخیم ترخیم در اصطلاح بلاغت نوعی حذف است که به موجب آن حرفی یا حروفی از انتهای کلمه بیافتد. برای نمونه حذف همزه از آخر کلمهی "بیضاء" یا حذف حرف "ت" از کلمهی "طریقت" در این بیت: صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق / نیست فردا گفتن از شرط طریق (مولوی) این صناعت در شعر به طور وسیعی به کار میرود. در انگلیسی در این زمینه میتوان به عنوان مثال کاربرد curio به جای curiosity، cinema به جای cinematograph، و runni' به جای running را ذکر کرد. تریلوژی تریلوژی (trilogy) به اثر سهگانهای می گویند که روی هم داستان دنبالهداری را تشکیل میدهد و افسانه یا اسطورهی کاملی را در بر دارد. تراژدی سهتایی در جشنهای مذهبی اجرا میشده است. "اُورست" اثر اشیل (سده پنجم ق.م) به ترین نمونهی تراژدی سهتایی است که سرگذشت آگامنون و اُورست را به طور کامل در بر میگیرد. تشبیه عکس دل من چون دهن تنگ بتان / دهن تنگ بتان چون دل من این بیت "تشبیه عکس" دارد. تشبیه عکس آن است که دو طرف تشبیه را به یکدیگر مانند کنند. نمونهی دیگر این صنعت را در بیت زیر میبینیم: ز سم سواران و گرد سپاه / زمین ماه روی و زمین روی ماه (عنصری) بلاغیون ایرانی و اسلامی اغلب متفقالقولند که هر چه اختلاف میان دو طرف تشبیه بیشتر باشد، آن تشبیه زیباتر است، زیرا نشان میدهد که شاعر نسبت به دقایق طبیعت پیرامون خود حساستر بوده است 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تشبیه مشروط تشبیه مشروط آن است که در تشبیه شرطی قرار دهند و چیزی را با شرط به چیزی مانند کنند، برای نمونه: اگر موری سخن گوید و گر موئی میان دارد / من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد تشبیه مطلق تشبیه مطلق آن است که چیزی را به چیزی بدون قید وشرط تشبیه کنند (مشبه و مشبه به و ادات تشبیه و وجه شبه را بیاورند)، مانند: پیچیدن افعی به کمندت ماند / آتش به سنان دیو بندت ماند اندیشه به رفتن سمندت ماند / خورشید به همت بلندت ماند تشخیص تشخیص (personification)، که به آن انسانوارگی و جاندارانگاری و آدمگونگی نیز گفته میشود، آن است که گوینده عناصر بیجان یا امور ذهنی را به رفتاری آدمیوار بیاراید. برای نمونه در این بیت: بر لشگر زمستان، نوروز نامدار / کردهست رای تاختن و قصد کارزار شاعر در این بیت با نسبت دادن حالاتی چون "رای تاختن" و "قصد کارزار" به نوروز، آن را همچون انسان تصویر کرده است. تشخیص، تقریبن یکی از گونههای استعاره است. این که میگوییم تقریبن به این علت است که تشخیص نیز مانند استعاره تنها یکی از چهار جزء مشبه، مشبهٌبه، ادات تشبیه، وجه شبه را دارد. با این تفاوت که در استعاره ۳ جزء حذف میشوند و تنها مشبهٌبه باقی میماند، در حالی که در تشخیص تنها مشبه باقی میماند. ضمن اینکه در تشخیص الزامن باید از مشبه رفتاری انسانی سر بزند. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تشیب تشبیب (یا همان نسیب و یا تغزل): تشبیب در لغت به معنای یاد ایام جوانی کردن است در اصطلاح، تشبیب مقدمه ای در مدح معشوق و توصیف زیبایی های طبیعت و وصف مجلس بزم و از این قبیل است. گفته می شود این بخش همانست که بعدها به صورت مستقل به غزل تبدیل می گردد. تعریض تعریض در اصطلاح علم بیان از اقسام کنایه است که موصوف آن ذکر شده باشد. این گونه کنایه بیتی است شناخته و زبانزد که به هنگام سخن گفتن با کسی بر زبان آورند و آن چه را که نمی خواهند آشکارا و پوست کنده با او در میان نهند، بدین شیوه، در پرده با او بگویند. برای نمونه اگر ابیات زیر را برای کسی که دچار خودپسندی و لاف زنی است بخوانند، تعریض به کار برده اند: نه هر که چهره برافروخت دلبری داند / نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که طرف کله کژ نهاد و تند نشست / کلاهداری و آیین سروری داند هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست / نه هر که سر بتراشد قلندری داند تغزل تفاوت تغزل با غزل عبارت است از: الف) تغزل وحدت موضوعی دارد و در آن اغلب یک امر توصیفی یا عشقی به صورتی پیوسته بیان می شود. حال آن که در غزل بیش تر ابیات، دست کم به ظاهر، َ ربطی به هم ندارند. ب) عشق مطرح در تغزل همیشه مادی و زمینی است و معشوق دارای حقیقت اجتماعی است. اما در غزل، عشق اغلب معنوی و آسمانی است. ج) در تغزل اغلب وصال و شادی و شادکامی مطرح است. اما در غزل بیش تر از هجران و فراق و اندوه سخن می رود. د) قهرمان تغزل عاشق و قهرمان غزل معشوق است. ه) تغزل نوعی رئالیسم سطحی است. غزل به ظاهر ضد رئالیستی است، اما در باطن رئالیستی به شمار می آید. و) تغزل دارای سطح لفظی است اما غزل علاوه بر آن دارای سطح معنایی نیز هست. بدین معنی که با دانستن لغات، ابیات تغزل قابل فهم است. لیکن در غزل علاوه بر معنای ظاهری یک معنای باطنی نیز وجود دارد که اغلب مقصود شاعر نیز آن است. ز) تغزل عقل گرا و غزل عشق گراست. ح) زبان تغزل به سبک خراسانی و زبان غزل به سبک عراقی است. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ تنسیق الصفات تنسیق در لغت به معنی منظم و دارای نظم و ترتیب است و تنسیق الصفات درعلم بدیع آن است که شاعر صفات کسی را به توالی ذکر کند. تنسیق الصفات در صورتی آرایه محسوب می شود که شمار صفت ها بیش از دو باشد. برای نمونه: لعبتان داری به طبع اندر ز معنی های بکر / ماه وش، بر جیش رخ، ناهید دل، خورشید سان و: کینه توز و دیده دوز و خصم سوز و رزم ساز / شیر جوش و درع پوش و سخت کوش و کاردان و: دست حاجت چو بری پیش خداوندی بر / که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود و: چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش / زین معما، هیچ دانا در جهان آگاه نیست و: نورت از مهر، لطفت از ناهید / برت از ابر، جودت از کهسار تنه اصلی قصیده تنه اصلی قصیده آن بخش از قصیده است که شاعر در آن به مدح ممدوح می پردازد و با اغراق او را به صورت یک قهرمان حماسی و موجودی مافوق طبیعی که اعمال محیرالعقولی انجام داده است، توصیف می کند. ثلاثه ثلاثه (triplet) یکی از قالب های پاره شعر در ادبیات انگلیسی است که از سه سطر هم قافیه تشکیل می شود. طول سطرها در ثلاثه می تواند ثابت یا متغیر باشد. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ جبریت زمانی ویلیام فن هومبولت (١۷٦۷-١٨۳۵) فیلسوف و زبان شناس آلمانی معتقد به جبریت زبانی بود. او عقیده داشت که "آدمی در دنیایی زندگی که می کند که در اصل و در واقع منحصرن ساخته و پرداخته زبان اوست". بر طبق نظریه ی جبریت زبانی، بین فکر و زبان ارتباط مستقیمی وجود دارد و هر کس مطابق ساخت زبان خود می اندیشد و خارج از آن مقوله نمی تواند بینشی داشته باشد. جامعه شناسی ادبیات زمینه های مورد مطالعه جامعه شناسی ادبیات به قرار زیرند: ١- بررسی و تبیین محتوای آثار ادبی و ژرفکاوی در زمینه های روانی، اجتماعی و فرهنگی پیدایی آن ها. ٢- پژوهش انواع شیوه های نگارش، روش های تحقیق ادبی، ادبیات عامیانه یا فولکلور و ارزیابی اثرات اجتماعی آن ها ۳- تحلیل و ژرف نگری در آثار ادبی، جهت شناخت شخصیت اجتماعی پدید آورندگان آن ها ٤- بررسی و ژرفکاوی تازه های ادبی، جهت شناسایی وضعیت اجتماعی که موجب پدید آمدن آن ها شده و به منظور بازشناسی "فرایند تکاملی" جامعه. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ جناس به کار بردن واژه هایی را گویند که تلفظی یکسان و نزدیک به هم دارند. این آرایه بر تأثیر موسیقی و آهنگ سخن می افزاید جناس خطی: هنگامی که دو لفظ در خط و نوشتن نظیر هم باشند اما در تلفظ مختلف. مانند: عِلم و عَلَم، سِحر و سَحَر و گـُل و گِل. جناس زائی: هنگامی که دو کلمه در همه اجزاء با یکدیگر شبیه باشند، جز آن که یکی حرفی افزود بر دیگری یا متفاوت از دیگری داشته باشد، مانند: دور از تو، مرا، عشق تو کردهست به حالی کز مویه چو موئی شدم از ناله چو نالی جناس صامت: جناس صامت یکی از جلوه های موسیقی در شعر است و به هم جنس بودن حروف صامت (بی صدا) که قبل یا بعد از مصوت های مختلف تکرار شود. گویند. برای نمونه تکرار صامت های "ص" یا "ف" در بیت زیر از حافظ: نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد جناس محرف: جناس محرف یا جناس آوایی نوعی از جناس است که در آن صامتها در ابتدای کلمات نزدیک به هم (با فاصلهی اندک) تکرار شوند. برای نمونه تکرار صدای "س" در بیت زیر: این سو کشان سوی خوشان، وان سو کشان با ناخوشان / یا بگذرد یا بشکند، کشتی در این گردابها (مولوی) جناس مفروق: نوعی جناس مرکب است که دو کلمه در لفظ مشابه و در خط مختلف باشند مانند: تا زنده ام در راه مهر تو تازنده ام من مرده نیم و لکن مردنیم جنبش ادبی پیشا رافائلی "انجمن اخوت هنرمندان جوان لندن" در اواسط سده ی ١٩ که به منظور ایستادگی در برابر قرارداهای هنری رایج و آفرینش یا بازآفرینی اشکال هنری ای که پیش از عصر رافائل به کار می رفت متحد شدند و نظریه های خود را در نشریه "جوانه" بیان کردند. اعضای گروه عبارت بودند از: اورت میله، ویلیام هولمن هانت، دانته گابریل روزتی، ویلیام مایکل روزتی، تامس وولز، فردریک جورج استفنس و جیمز کالینسن. این جنبش بعدها بر ویلیام موریس، کریستینا روزتی و سوئنبرن هم اثر گذاشت. شعر پیشارافائلی شباهت زیادی به سبک قرون وسطا دارد. اینان سخت تحت تأثیر "اسپنسر" بودند 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ جوانان خشمگین این عبارت در اصل عنوان زندگی نامه ی لسلی پال بود که به قلم خودش نوشته شد و در سال ١٩۵١ به چاپ رسید. بعدها این اصطلاح به عدهای از نویسندگان انگلیسی دهه ١٩۵٠گفته شد. این نویسندگان در آثارشان خصومت خویش را با معیارها، سنت ها و نیز عملکرد نهادهای قانونی انگلستان منعکس می کردند. شخصیت اصلی در این گونه آثار اغلب به جای قهرمان، یک ضد قهرمان خشمگین و ستیزه جو است. نمایش نامه ی "با خشم به گذشته بنگر" اثر جان اسبورن نمونه ای از آثار این نویسندگان است. چارگانه چارگانه یا tetralogy چهار نمایش نامه (سه تراژدی و یک نمایش ساتیر) است که در مسابقات تئاتری آتن در سده ی پنجم ق.م برای دریافت جایزه تراژدی عرضه می شد. امروزه ممکن است این اصطلاح در مورد هر گونه آثار به هم مربوط به کار رود. هشت اثر از ده نمایش نامه تاریخی شکسپیر گاهی به دو چارگانه تقسیم می شود: الف) هنری ششم (بخش ١ و ٢و۳) و ریچارد سوم ب) ریچارد دوم، هنری چهارم (بخش ١ و٢) و هنری پنجم چکامه چکامه که در متون پهلوی به صورت چکامک ضبط شده، در لغت به معنی شعر و قصیده است و در اصطلاح ادب فارسی، به نوعی شعر روایتی در دوره ساسانی اطلاق می شده است. هرگاه شعرا و سخنوران می خواستند داستانی عاشقانه یا مشابهانی چون شرح جنگ و دلاوری پهلوانان و نظایر آن را نشان دهند، به این نوع شعر پرداخته اند و آن را چامه و چامک نیز گفته اند. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 اردیبهشت، ۱۳۹۱ چهارپاره نوعی شعر است که با بند های چهار مصراعی سروده می شود. همه ی بندهای چهارپاره از نظر معنا با هم پیوند دارد. هر بند دارای دو بیت است و از نظر قافیه آزادتر از دوبیتی است، زیرا نیازی نیست که مصراع های ١ و ۲ و ۴ هم قافیه باشند، بلکه کافی است که مصراع های زوج هم قافیه شود. فریدون تولّلی، فریدون مشیری، دکترخانلری و ملک الشعرای بهار از به ترین چارپاره سرایان به شمار می آیند. اکنون نمونه ای ازچارپاره ی فریدون توللّی که دو بند آن رادر زیر می آوریم : دور، آن جا که شب فسونگر و مست / خفته بر دشت های سرد و کبود دور، آن جا که یاس های سپید / شاخه گسترده بر ترانه ی رود دور، آن جا که می دمد مهتاب / زرد و غمگین ز قلّه ی پر برف دور، آن جا که بوی سوسن ها / رفته تا درّه های خامش و ژرف چهارلایه معنایی اندیشمندان قرون وسطا معتقد به وجود چهار لایه معنایی در آثار ادبی بودند. در این زمینه دانته در نامه ای به ولی نعمت خود هدف نهایی را در تحلیل "کمدی الهی" این گونه شرح می دهد: خواننده باید هنگام خواندن کمدی الهی چهار لایه معنایی را در آن جستجو کند: ١- معنای ظاهری یا داستان یعنی وقایع ظاهری داستان ٢- معنای اخلاقی ۳- معنای تمثیلی یعنی معنای نمادینی که به کل بشریت مربوط می شود. ٤- معنای روحانی و عرفانی که متضمن حقیقتی جاوید است. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 13 اردیبهشت، ۱۳۹۱ حس آمیزی در ادبیات غرب سابقه ی استفاده از حس آمیزی به اشعار هومر می رسد. در ادبیات انگلیسی آن را گاه "استحال حواس" (sense transference) و "قیاس حسی" (sense analogy) گفته اند و در شعرهای دوره های مختلف حضور قابل اعتنایی دارد. برای مثال در شعر "گیاه حساس" سروده س شلی شاعر رمانتیک انگلیسی گل های شیپوری، چنان غریوی از موسیقی را در فضا می پراکنند و حواس را به گونه ای متأثر می کنند که گویی عطر سنبل به مشام می رسد. حشو حشو کلامی زاید در میان جمله است که از نظر معنا احتیاجی به آن نیست (اعتراض الکلام) حشو قبیح حشو قبیح : مثل کلمات کاملن زاید در عبارت "رمد چشم" (رمد = درد چشم) و "صداع سر" (صداع = سردرد در این بیت : گر نرسم به خدمتت معذورم زیرا رمد چشم و صداع سرم است. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۱ حشو ملیح حشو ملیح استفاده از کلمات زاید به شیوه ای دل پسند است مثل جمله ی "ذکرش به خیر باد" در بیت: دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد گفتا شراب خور که غم دل برد ز یاد حکمای سبعه حکمای سبعه به هفت تن ازفلاسفه ی قدیم یونان گفته می شود. البته درنام این فلاسفه بین نویسندگان مختلف، اختلاف نظر وجود دارد. از آن میان چهار تن مورد اتفاق همه ی روایاتند، از این قرار: ١- تالس (thales) ٢- بیاس (bias) ۳- پیتاکوس (pittakos) ٤- سولون (solon) ۳ تن دیگررا نیز از میان افراد زیر نام برده اند : قلیوبولس (kleobulos) موسون (myson) فریاندرس (periandros) خیلون (chilon) اناخارسیس (anacharsis) افمندیس (epimenides) و غیره حماسه حماسه در لغت به معنای دلیری، دلاوری و شجاعت است و در اصطلاح، شعری بلند و روایتی را گویند که بر محور موضوعی جدی و رزمی، به سبکی با ارزش سروده شده باشد. برخی از ویژگیهای حماسه به طور خلاصه از این قرارند: - قهرمان اصلی حماسه اغلب پهلوان یا نیمخدائی است که با اَعمال بزرگ و شگفتانگیز خود، سرنوشت قبیله، قوم یا نژادی را رقم میزند. - عمل حماسه بر محور جنگهای مافوق قدرت بشر استوار است. - حوادث حماسه اغلب در زمانی دور اتفاق میافتد، به طوری که به ترین حماسهها معمولن به نخستین اعصار حیات هر ملت یا نژادی تعلق دارند. - منشأ حماسه یا داستانهای کهن تاریخی، دینی و پهلوانی است و یا داستانهای تخیلی. 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اردیبهشت، ۱۳۹۱ خمریات در ادبیات فارسی خمریات به اشعاری گفته میشود که شاعر در آن از موضوعاتی مانند ساقی و ساغر و مینا و جام و خُم و سبو و میکده و پیر ِ مِیفروش و ... و به طور کلی از مِی و مِیگساری گفتوگو کند. موضوع خمر از اوایل دورهی عباسی در اشعار عرب وارد شد و سپس ایرانیان آن را در اشعار خود به کار بردند. تا اوایل قرن پنجم هجری، هر جا در شعر از مِی و مِیگساری سخن به میان آمده مقصود همان شراب واقعی است. شیواترین خمریات را در زبان فارسی رودکی و منوچهری سرودهاند. داستان تو در تو بعضی از نمونه های مشهورتر این نوع داستان عبارتند از: "هزار و یک شب"، "دگرگونگی" اثر اووید، "دکامبرون" اثر بوکاچو و "داستان های کنتربری" اثر چاسر.. گوته و هوفمان نیز به این نوع داستان پرداخته اند. نویسندگان سوییسی سی.اف.مایر و گوتفرید کلر از دست اندر کاران ورزیده در این زمینه اند. از آثار عمده ی آنان Der Heilige (١٨٨٠) اثر مایر و Das Sinnge dicht (١٨٨١) اثر کلر را باید نام برد. دلالت ذاتی دلالت ذاتی از خاصیت آوایی کلماتی سرچشمه می گیرد که ادای اصوات آن ها بیان کننده معنای آن هاست مثل چک چک، شُرشُر، هیس، تـَرَق، ... دلالت ذاتی از جمله ویژگی های موسیقایی شعر است که در انتقال احساس و اندیشه شاعر با بهره گیری از هماهنگی بین صوت و معنی نقش با اهمیت ایفا می نماید. استفاده از دلالت ذاتی کلمات با در آمیختن و تجمع و تناسب بین اصوات به لحاظ اندازه، حرکت، نیرو، و ادا موجب تبلور و انتقال احساس خاصی می شود. مثلا در بیت: ستون کرد چپ را و خم کرد راست خروش از خم چرخ چاچی بخاست ترکیب صداهای چ و خ به گونه ایست که صدایی شبیه به شکستن چوب و رها شدن تیر از کمان از آن شنیده می شود. 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده